به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه دوازدهم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که چند گام تا رسیدن به توافق هسته ای، حمله پهپادی انصارالله به مراکز اقتصادی دبی و ابوظبی و سیر صعودی اومیکرون در ایران و حضور رهبر انقلاب در مرقد امام خمینی و گلزار شهدای انقلاب در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان اولویت تهران در مراقبت از روابط خارجی نوشت: اکنون بیش از هر زمان، تهران باید مدیریت اوضاع را در روابط خارجی خود داشته باشد. براساس اعلام همه طرفهای مذاکره کننده در وین، زمان انتخابهای سخت فرا رسیده و طرفها خود را برای توافقی که سرانجام به خروج از بلاتکلیفی برجام است، آماده میکنند.
مراقبت تهران از روابط خارجی خود از آن روی دارای اهمیت است که تصمیم نهاییاش برای بازگشت به برجام و توافقی که درنهایت باید با واشنگتن به انجام رسد، با مخالفتها و سنگاندازیهای ریز و درشت روبهرو است. این مخالفتها طیفی گسترده از منافع دولتها و گروهها را در بر میگیرد که ممکن است درپی اهداف خود، هرلحظه حادثهای غیر منتظره را سبب شوند. درواقع مخالفان برجام و یا به عبارت روشنتر، مخالفان بازگشت ایران به جامعه جهانی، میکوشند با حرکت بر مدار عصبی تهران و به تبع آن واشنگتن، بر عمق بیاعتمادیهای متقابل بیفزایند. از این رو هوشیاری در تفسیر و تحلیل واقعی رخدادهایی که در بزنگاه حساس کنونی رخ میدهد، امری لازم برای شناخت اهداف پیدا و پنهانی است که سر سازگاری با ترمیم روابط خارجی ایران ندارد.
مذاکرات موازی تهران در وین و با برخی دولتهای منطقه، اقدامی هوشمندانه است که با مراقبت کافی به موفقیت دست خواهد یافت. این مراقبت لازم است؛ زیرا به نظر میرسد تلاش گستردهای برای بیاعتبار کردن تهران نزد جامعه جهانی به راه افتاده است. هدف در این کار منجمد نگه داشتن وضع کنونی در برجام و در این حال گسترده کردن دامنه مطالبات از تهران در قبول تعهدات برجامیاش است. این در حالی است که تهران به درستی بر احیای برجام و چارچوب تعریف شده آن تاکید دارد؛ بنابراین آنچه بیش از هرچیز در اولویت قرار دارد، منافع ملی و امنیتی ایران است که نمیتواند دستمایه ترجیحات دیگران باشد.
تهران و واشنگتن، تصمیمسازان اصلی مذاکراتی هستند که نتیجه آن در وین رقم خواهد خورد. از این رو درک واقعی و متقابل از یکدیگر و اراده جاری در این امر، میتواند عبور از مسیر پر سنگلاخ و پر توطئه کنونی را ممکن کند. بدگمانیهای ابراز شده درباره نتیجه مذاکرات وین با توجه به واقعیات جاری در - به ویژه - دور هشتم گفتگوها، نشان مخالفتها با توافق احتمالی و نگرانی از پیامدهای آن در ترمیم جایگاه منطقهای و جهانی ایران در آینده نزدیک است.
سختی کار برای تهران نیز در همین مهم برجسته است؛ اینکه از یک سو باید در برابر خواستهای حداکثری طرفهای مذاکره کننده در وین مقاومت کند. از سوی دیگر در بزنگاه نزدیکی به توافق، به مدیریت اوضاعی همت کند که میکوشد با بحران آفرینیهای تصنعی، در را بر همان پاشنه قبلی نگه داشته و بلکه اوضاع را به مراتب برای ایران سختتر کند.
مراقبت از روابط خارجی و بهرهگیری از ابزار دیپلماسی بیش از هر زمان برای تهران اولویت دارد.
محمد بهشتیوند طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان سرنوشت ایرانیان در نقطه عطف صلح هستهای نوشت: کارنامه دولتهای محمود احمدینژاد و نیز حسن روحانی در حوزه اقتصاد کلان به ویژه در بخش واقعی اقتصاد شامل تولید و نیز سرمایهگذاری و همچنین تجارت خارجی ناامیدکننده بوده است. اعداد و ارقام در دسترس نشان میدهد در این دهه رشد اقتصادی به طور میانگین صفر بوده است و با توجه به رشد جمعیت در اندازه میانگین ۳/۱ درصد در سال ایرانیان روی کاغذ هر سال ۳/۱ در صد فقیرتر شدهاند و همچنین به دلیل سرمایهگذاری ناکافی در زیرساختها اکنون ایران با کمبود گاز و برق و آب روبهرو است. چرا چنین شد؟ بخشی از این رخداد غمانگیز دهساله به دلیل سیاستهای ناکارآمد در حوزه اقتصاد کلان بوده و بخشی از آن نیز به دلیل وقوع تحریمها اتفاق افتاده است. دولتهای یادشده به شهروندان یادآوری میکردند دلیل اتخاذ سیاستهای ناکارآمد یورش سهمگین تحریمها و همچنین ناهماهنگی قوای ادارهکننده کشور بوده است.
به هر حال اکنون در نقطهای ایستادهایم که ادامه وضعیت پیشین در اقتصاد راه را برای پیامدهای ناشناس در سیاست داخلی و بدتر شدن مناسبات شهروندان و دولت به ویژه در بحث کارایی دولتها و نیز نظام اقتصادی هموار میکند؛ بنابراین دولت سیزدهم شاید بیشترین وظیفه را در برگرداندن ریل اقتصاد به رشد تولید و رشد سرمایهگذاری و نیز برگرداندن اعتماد اجتماعی به کارآمدی نظام دارد. واقعیت این است که در چند ماه تازهسپریشده دولت سیزدهم نشان نداده است برنامهای بزرگ و از پیش اندیشیده برای دگردیسی در سیاستهای کلان اقتصادی دارد و هرچه میبینیم کارهای کوچک و پراکنده با هدف دلخوشسازی شهروندان است. تخریب خانههای سازمانی دولتی در ساحل خزر که برنامه احمدینژاد بود و نیز توزیع پول مردم در بانکها به شکلی تازه مثل وامهای بدون تضمین و نیز قیمتگذاری روی کالاها در مبداء تولید برای کنترل قیمتها و افزایش منابع درآمدی دولت از هر راه ممکن کارهایی نیستند که بشود با آنها دردها و زخمهای کهنه اقتصاد ایران مثل رشد صفر درصدی و سرمایهگذاری منفی را مداوا کرد. به نظر میرسد واقعیت این است که برای رشد اقتصادی و نیز رشد سرمایهگذاری نیاز به ثبات سیاسی و ثبات در سیاست خارجی داریم و یکی از راههای رسیدن به ثبات سیاسی در داخل و نیز آرامش در سیاست خارجی نتیجه گفتگوها برای صلح هستهای در وین است. اگر مذاکرات وین به نتیجهای جز سازگاری ایران و نظام بینالملل حاکم بر جهان منجر شود راه ورود سرمایهگذاری به ایران باز نخواهد شد و در داخل کشور نیز نیروی کافی برای تامین سرمایه ارزی و جذب تکنولوژی روزآمد برای تولید صنعتی و حتی تولید کشاورزی وجود ندارد یا استحصال آن زمانبر است. به همین دلیل است که کارشناسان باور دارند سرنوشت ایران و ایرانیان در میانمدت به نتیجه فرآیند و برآیند صلح هستهای در وین گره خورده است.
یحیی آل اسحاق تحلیلگر مسائل اقتصادی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با تیتر خودروسازان ککشان هم نمیگزد! نوشت: وضعیت کنونی خودروسازی کشور فاجعــه است، با نرخ ارز ۳۰هزار تومان قیمت تمام شده پراید باید ۵۰ میلیون تومان باشد، پراید مصرف ضعیفترین قشر جامعه است، اما این قشر مستضعف باید ۱۵۰ میلیون تومان بابت آن بدهد. خودروسازان ایران حدود ۸۰هزار میلیارد تومان به نظام بانکی بدهکار هستند و در عین حال نظام و ملت هر حمایت و تعرفه ۹۰درصد را تحمل کردهاند تا اینها رشد کنند، اکنون کارشان به اینجا کشیده که در یک تصادف یک ایربگ عملکرده ندارند. خودروسازی در ایران حدود یک میلیون بازار دارد و هر خودرو سازی که یک میلیون مشتری داشته باشد، با یک فرصت بزرگ مواجه است؛ در حالی که خودروسازیهای همانند خودروسازیهای ما در دنیا حدود چندهزار تولید دارند نه یک میلیون بازار مصرف؛ و اینگونه نیست که مردم در صف بایستند، نوبت بگیرند، قرعهکشی کنند و پیشپرداخت بدهند و با هزاران درد سر یک خودرو خریداری کنند. فاصله بین قیمت تمام شده و قیمتی که به مردم فروخته میشود دست یک عدهای رانتخوار میرود که همه از آنها مینالیم.
خودروسازیها به حیاط خلوتی برای برخی جریانهایسیاسی بدل شدهاند که از هر طرف که نگاه میکنیم مرکز فساد و مرکز تامین مالی برخی جریانهای سیاسی و ذینفعان بازدارنده رانتخوار هستند. آیا با انحصار خودکفایی ایجاد میشود و آیا هر محصولی به هر قیمتی و به هر شرایطی تولید شود باید از آن حمایت کرد و نباید بگوییم بالای چشمت ابروست؟ چرا قیمت تمام شده و کیفیت این گونه است؟ اگر یک مدیر اقتصادی در خودروسازی باشد، نخستین کاری که میکند این است که کیفیت و قیمت تمام شده و مسائل فنی را مورد بررسی قرار میدهد و یکی دیگر از گرفتاریهای ما برخورد سیاسی با این صنعت است و تا زمانی که این برخورد سیاسی به برخورد اقتصادی و فنی مهندسی تبدیل نشود همین آش و همین کاسه است. یکی از شخصیتهای سیاسی میگفت که ابتدای جاده تهران کرج دو صنعت هوافضا و دیگری خودروسازی هست که سرنوشتی جدا از هم دارند، چون این دو صنعت دو رویکردی متفاوت با هم داشتهاند و مشکل بر سر رویکردها و نگاهها هست. بدتر از همه اینها این است که یک پررویی مزمن در خودروسازیها هست و در حالی که ۸۰ هزار میلیارد تومان به نظام بانکی بدهکار هستند و خودرو ۵۰ میلیونی را ۱۵۰ میلیون میفروشند و به ریش مردم میخندند و ککشان هم نمیگزد. تا زمانی که خودروسازیها احساس کنند انحصار در اختیارشان هست هیچکسی نمیتواند برای خودروسازی کاری کند، قدرت و مافیایی که در خودروسازیهاست، هر دولتی بیاید همین کار را میکند و اساساً به دولتها ربط ندارد و خودشان دولت در دولت هستند. تا زمانی که نظام انحصار و حمایتهای بیمنطق هست و معنای خودکفایی و حمایت، درست ترجمه نشده و با ذینفعان با التماس و خواهش برخورد شود و قاطعانه برخورد نشود، مشکل حل نمیشود. نگاه به صنعت خودروسازی اگر بهصورت مبنایی عوض نشود، ذینفعان بازدارنده همه را به صلابه میکشند.