به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۶ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که داغ غفلت از ذخیره سازی گاز، بارشهای اخیر باعث افزایش قابل توجه ذخایر آبی کشور و جای خالی ایران در نشست مسکو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمدصادق فقفوری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان واکنش شورا انقلابی و شرافتمندانه نبود نوشت: شهید دهه هشتادی مدافع امنیت و مدافع حرم کم نداریم، ولی دختر دهه هشتادی که با رانت مادر در شورای شهر تهران شاغل میشود و حقوق ۳۳ میلیونی دریافت میکند، احتمالاً فقط یکی داریم! آن شهدا فخر دهه هشتادیها و مایه تفاخر همه جوانان ایرانیاند، این دختر هم البته جامعه را بدبین میکند و از سرمایه اجتماعی میکاهد، البته اگر سوءتدبیر عضو شورای شهر نمیبود، کار به اینجا کشیده نمیشد، ولی حالا که بیتدبیری و رانتگرایی رخ داده و این بلبشو، رسانهای هم شده، بدتر از بد توجیه غیرمنطقی و مالهکشی حالخرابکن است.
پس از رسوایی فیش نجومی دختر نرگس معدنیپور، عضور شورای شهر، مهدی چمران، رئیس محترم شورای شهر که کهنهکار عرصه شهری است، از همهچیز گفت جز یک عذرخواهی ساده و برکناری خاطی! پیشگیری از بروز چنین رانتهایی از وظایف هر مسئولی در جمهوری اسلامی است. اما کمترین انتظار از اعضای شورای شهر که با تابلوی انقلاب اسلامی و گفتمان خدمت به مردم توانستند آرای مردمی را به خود جلب کنند هم این است که به محض اطلاع (و نه پس از رسانهای شدن موضوع)، به خاطر تضییع بیتالمال و بروز عملی که موجب جریحهدار شدن افکار عمومی شده است، از مردم عذرخواهی و فرد خاطی را هم برکنار کنند.
اما آقای چمران نه تنها هیچکدام از این اقدامات را انجام نداد، بلکه برخلاف فیش منتشرشده مدعی واریز معوقات برای این دختر دهه هشتادی شد و افزایش حقوق سایر کارکنان شهرداری را هم از دیگر دلایلی برشمرد که باعث شده است دختر خانم معدنیپور حقوق ۳۳ میلیونی دریافت کند! تناقضات زیاد دیگری هم از جمله اشاره به رسمی بودن این دختر دهه هشتادی در اظهارات آقای چمران بود که نشان میداد ایشان اساساً قائل به اشتباه بزرگ رخداده نیست، بلکه تصور کردهاند باید این قضیه را ماستمالی کنند! این نحوه مواجهه با فساد، اعتبارزدا و آسیبزاست. آقای چمران و سایر مسئولان جمهوری اسلامی اگر هم آبرویی دارند با هزار و یک دلیل باید آن را فدای انقلاب و آرمانهای بلندش کنند، نه اینکه انقلاب را خرج خود و مطامع جناحیشان کنند. مگر غیر از این است که اعضای کنونی شورای شهر هر چه دارند و ندارند از همین انقلاب و اعتماد مردم است؟ در چنین شرایطی، آنچه از سوی رئیس محترم شورای شهر رخ داد، بدترین نوع واکنش بود.
از طرف دیگر، سخنگوی محترم شورای شهر هم اظهاراتی در این رابطه داشت که منطبق بر آرمانهای انقلاب و مبارزه بدون تبعیض با رانت و فساد نیست.
علیرضا نادعلی گفته است که انتشار این فیش با نیت سیاسی بوده است! صحت و سقم نیتخوانی به کنار، گویا آقای سخنگو هم برای فرافکنی و به جای عذرخواهی، درصدد برآمده است صورت قضیه را پاک و به خیال خود مانند آقای چمران آن را ماستمالی کند. آقای نادعلی همچنین تصریح کرده است که خانم معدنیپور از قانون تعارض منافع اطلاعی نداشته و باید به ایشان اطلاع میدادهاند! «جهل به قانون رافع مسئولیت نیست»، از بدیهیات حقوقی و کارهای اجرایی است. با فرض پذیرش توجیه آقای نادعلی باید نوشت که یک قاتل هم میتواند ادعا کند از کیفیت مجازات قصاص مطلع نبوده و باید او را مبرا از جرم دانست! اصلاً همه اینها به کنار، فامیلبازی نکردن و حقوق نجومی برای فرزندان برقرار نکردن، نیازی به این دانستنیهای بدیهی هم ندارد، بلکه نیازمند کاربست تدبیر و یک جو شرافت کاری است.
رضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان اتکا به چهرهها و نادیده انگاری نهادها نوشت: - سیاست در ایران دیروز و امروز درهم سرشته با چهرههای سیاسی، شخصیتهای صاحب نفوذ و صاحبان قدرت است.
آنچه از سیاستگذاری، اجرا و بازبینی سیاستهای اجرا شده در بازههای زمانی مختلف توسط کنشگران اجتماعی و حتی چهرههای سیاسی و دولتهای مستقر فهم میشود، اهمیت نامتعادل دادن به جایگاه افراد است. به عبارتی جایگاه افراد، توانایی و تجربیات و حتی تحصیلات آنان آنقدر با اهمیت و مهم جلوه داده میشود که کارکرد نهاد مذکور در ترسیم این تصویر دچار خدشه میگردد و حتی اساسا در روایتهای رسمی و غیررسمی و تاریخنگاری نادیده گرفته میشود. به عنوان مثال؛ در ماجرای به ثمر رسیدن مذاکرات هستهای و نقش وزیر امور خارجه سابق آنقدر به جایگاه حقیقی دکتر ظریف در نشریات موافق و مخالف برجام پرداخته شد که کمتر کارشناس و مفسر سیاسی به تخصص سایر اعضای تیم مذاکره کننده، بالاتر بودن وزن سیاسیون به جای حقوقیها، نحوه فعالیت سایر چهرههای وامدار نهادهای قدرت و افراد بانفوذ اهمیت داده شد. حتی در چنین روایتی جایی برای مسئله حاکمیت نیست و کمتر قابل دستیابی است، چرا که همه نگرشها به سوی مهم بودن جایگاه فرد، فهم شده بود.
به عنوان مثال؛ این روزها بخشی از بدنه دولت به دلیل انتقاد از تصمیمات دولت سیزدهم و لمس وضعیت کشور به صورت مستقیم، به دنبال رایزنی برای جذب چهرههای جدید و کارآمدتر به ساختار دولت هستند. چهرههایی که کمتر اهل شعار باشند و حداقل آنکه درک دقیقتری از مشکلات امروز کشور نزد آنان صورتبندی شده باشد. خبر معاونت علی لاریجانی و رفتن مخبر و عوض شدن دبیر شورای عالی امنیت ملی و وزیر ورزش براساس چنین تلاشهایی خبری شده است. به نظر میرسد تمام این تلاشها ریشه در همان ذهنیت نادرست فهم سیاست در ایران دارد، ذهنیتی که گمان میکند با رفتن و آمدن برخی چهرهها امکان اصلاح فرآیندهای نادرست در داخل سیستم اجرایی ممکن و برنامههای بر زمین مانده تا این لحظه اجرا خواهند شده و دولت با تحمیل هزینههای کمتر توان حل مشکلات را به دست خواهد آورد. این همه یعنی افراد بسیار بسیار مهم هستند.
حل مسائل، مشکلات، بحرانها و ابر چالشهای امروز در بخشهای مختلف کشور بیش از آنکه وابسته به حضور و عدم حضور چهرههای نامآشنا و دارای کارنامه مشخص در سیاست و میدان دولت و مجلس باشد، موضوع اساسا سیاسی و چندوجهی و مرتبط با کارکردهای دولت و سایر نهادهای متصل به قدرت است. آمدن و رفتن افراد در نهادها و ساختارها مهم بوده و هست، اما نمیتوان به جای داشتن برنامه، استفاده از ظرفیتهای چهرههای کاردان و متخصص و جذب افراد اهل دانش، صرفا به حضور نامها و نفی ساختارهای کلان مدیریتی اکتفا کرد. مسئله اصلی در تکیه به چهرههای سیاسی، سادهسازی دشوارههای دیروز و امروز و نفی نسبی ساختارهای سیاسی و حقوقی است. بنگرید به عوض شدن رئیس کل بانک مرکزی که پس از ۴۸ ساعت قیمت دلار کاهش یافت و امروز قیمت دلار دقیقا به همان نقطه قبل بازگشته است؛ این همه نشان میدهد حتی افکار عمومی نسبت به آمدن و رفتن مدیران ارشد سازمانها در مدت زمان کوتاه واکنش مثبت نشان میدهند. هنگامهای که تمام توان دولت برای حذف و یا جذب چهرهای جدید در بدنه دولت منجر میگردد، به عبارتی ما با نادیده انگاری نهادها روبرو هستیم، نهادی که قرار است با حضور یک فردبه سامان شود و کارکردهای مناسبی را به نمایش بگذارد، بنابراین فرد قرار است کارها را انجام بدهد و نه نهاد مربوطه. این همه یعنی تکیه به برنامههای فردمحور و فربه کردن چهرههای سیاسی و مدیران ارشد.
افراد و چهرهها زمانی میتوانند کارکرد مناسبی در ساختارهای سیاسی و حقوقی داشته باشند که سایر نهادها نیز وظایف خود را براساس چارچوبهای قانونی انجام بدهند و اصلاح رویکردهای پر هزینه را به حاشیه برانند؛ حداقل آنکه در تیم اقتصادی دولت سیزدهم تمام مدعیان کارآمدی، احیای ارزش پول ملی، بهسامان کردن بورس در سه روز، بازگرداندن قدرت اقتصادی، کاهش فقر و حتی نابود کردن فقر مطلق، راهاندازی شغل با یک میلیون تومان، صعود به جایگاه قدرت اول اقتصادی منطقه و... حضور دارند، اما در حال حاضر شاخصهای اقتصادی گواه آن است که حضور تمام افراد امکان حل تورم بالای ۴۰ درصد و کنترل نقدینگی و رفع گرههای سیاست خارجی را محقق نکردهاند.
علی اصغرزرگر کارشناس روابط بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: اعدام جاسوس ایرانی- بریتانیایی توسط دستگاه قضایی ایران موجب شده است که بریتانیا سفیر خود را به صورت موقت از ایران فرابخواند. ایران بر اساس قوانین موضوعه شهروند دوتابعیتی را نمیپذیرد. از این جهت درخواستهای احتمالی بریتانیا را در رابطه با این فرد جاسوس نپذیرفته بود. بریتانیا عموما با فراخواندن سفرا خود اعتراض خود را نشان میدهد و فراخواندن سفیر این کشور اقدام جدیدی نیست. آلمان و فرانسه اعلام کردهاند از اقدامات بریتانیا حمایت میکنند. چنین اقداماتی صرفا جنبه دیپلماتیک دارد و بعد از مدتی سفرا به محل کار خود بازمیگردند. در باطن البته کمی باید دقیقتر به موضوع نگریست. در ماههای گذشته که شرایط داخلی خاصی در ایران به وقوع پیوست و مجازات افرادی که مرتکب جرایمی در آن زمان شده بودند، عملی شد؛ اروپاییها اقداماتی را علیه ایران انجام دادند که واکنش به افکار عمومی خود بود. خصوصا آلمان که کاسه داغتر از آش شد و اعتراضاتی را به ایران وارد کرد، فرانسه هم به همین راه رفت، اما انگلستان به صورت محافظهکارتر اقداماتی را علیه ایران انجام دادند. این سه کشور البته عضو برجام هستند و به نظر میرسد آنها در پرونده برجام هیچ اختیار مستقلی در برابر ایران ندارند. تصمیم در واشنگتن گرفته میشود و این آمریکاییها هستند که تصمیم میگیرند که مذاکرات برجام را ادامه دهند یا اینکه ادامه مذاکرات را تا انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ کش دهند. البته آمریکاییها سعی دارند به ایران فشار آورند تا هر مقدار که توانستند از تهران امتیاز بگیرند. از این منظر مواضع این سه کشور علیه ایران به منزله کنار گذاشتن برجام از نظر آنها نیست بلکه پیروی از سیاست جمعی است که آمریکا رهبری آن را عهده دارد.
در حال حاضر البته زمینه مناسبی برای مذاکرات وجود ندارد تا زمانی که شرایط در ایران کاملا عادی شود و وضعیت بهبود یابد. ایران آن زمان که غرب به این نتیجه برسد که شرایط داخلی آنگونه که آنها خواستند تغییر پیدا نکرد؛ تمایل خود را به احیای برجام نشان خواهد داد. چرا که ایران همواره با دستی قدرتمند و از جایگاهی رفیع پای میز مذاکره مینشیند. البته نگاه آمریکاییها با اروپا تفاوت دارد و نوع نگاه متعهدین منطقهای خود را هم در نظر میگیرند. از این رو احتمالا آمریکا در آینده تصمیم دیگری خواهد گرفت. اگر آمریکا تصمیم بگیرد که مذاکرات به نقطه دیگری منتقل شود، اروپاییها هم پای کار خواهند آمد. چرا که اروپا به هیچ وجه مستقل نیست. تاریخ نشان میدهد که اروپاییها به هیچ کدام از طرحهای خود در ارتباط با برجام آن هم در شرایطی که ترامپ از آن خارج شد، پایبند نبودند. علت هم در آن است که اروپا هیچ استقلال رایی ندارد و نه میتواند برجام را کنار بگذارد و نه اینکه مستقلا وارد مذاکره با تهران شوند. از این رو باید بررسی کرد که چه زمانی آمریکاییها به گفتگو در مورد برجام به واسطه اروپاییها روی خواهند آورد؟ در این شرایط موضع آمریکاییها هم مشخص خواهد شد. اروپاییها از این منظر که استقلالی در ارتباط با ایران ندارند، تلاش میکنند که بازی دیپلماتیک جدیدی را شروع کنند تا شاید بتوانند فشار بیشتری به ایران آورده و در میز مذاکرات امتیاز کمتری را به ایران بپردازند. این مورد البته برای اروپا در دیدگاه سایر کشورها به خصوص کشورهای در حال توسعه گران تمام خواهد شد زیرا سایر کشورها به اروپا اینگونه خواهند نگریست که اروپا فاقد استقلال در تصمیمگیری است و نگاهی دیگر به اروپا خصوصا سه کشور اروپایی یعنی آلمان، انگلستان و فرانسه به وجود خواهد آمد.