به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز دوشنبه هفدهم خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که بازتاب مناظره های انتخاباتی همراه با نقد و تحلیل اولین مناظره انتخابی میان کاندیداهای ریاست جمهوری از یک سو و بیانات رهبر انقلاب در سخنرانی سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) همراه با توصیه به کاندیداها درباره شعارهای انتخاباتی از سوی دیگر در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
محمدجواد اخوان طی یادداشتی با عنوان مخاطب تذکر رهبر انقلاب کیست، در شماره امروز جوان نوشت: بیانات رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره)، حاوی محورهای مهمی در باب نظریه مردمسالاری دینی مبتنی بر اندیشه امام راحل (ره) و نیز موضوع مهم انتخابات و ابعاد آن بود. البته رسانهها و فعالان سیاسی تمرکز خود را به تذکر پایانی معظمله معطوف کردند و متأسفانه دیگر فرازهای این بیان که اتفاقاً مبناییتر و با اهمیت بیشتر بود، مورد غفلت واقع شد. پرداخت رسانهها و سیاسیون به فراز پایانی نیز با برداشتها و بعضاً مصادره به مطلوبهای فرصتطلبانه همراه بود و بهنظر میرسد این فرصتطلبیها، ابهاماتی را در افکار عمومی پدید آورده باشد. ازاینرو ضروری است به این پرسش مهم پاسخ داده شود که مخاطب این تذکر مهم رهبر معظم انقلاب کدام شخص حقیقی یا حقوقی بوده است؟
هنوز دقایقی از انتشار بیانات معظمله نگذشته بود که بعضی از هواداران برخی نامزدهای عدم احراز صلاحیت شده، فوراً واکنش نشان دادند و تلاش کردند این تذکر را نوعی امر به تجدیدنظر در احراز صلاحیتها و مخاطب آن را شورای نگهبان بدانند. هرچند بیانیه چند ساعت بعد شورای نگهبان روشن ساخت که اساساً تصمیم شورای نگهبان مبتنیبر گزارشهای خلاف واقع و مخدوش مورد اشاره معظمله نبوده است، اما اگر به جملات و واژگان رهبر انقلاب در همان فراز پایانی توجه میشد، اساساً این شبهه پدید نمیآمد و همان ابتدا میشد فهمید که مخاطب، این شورا نبوده است.
بار دیگر جملات معظمله را مرور کنیم: «در جریان عدم احراز صلاحیّت، به بعضی از کسانی که صلاحیّتشان احراز نشده بود جفا شد، ظلم شد؛ یا به خودشان یا به خانوادههایشان نسبتهایی داده شد که واقعیّت نداشت؛ به کسانشان نسبتهایی داده شد و خانوادههای محترم و عفیف، دچار مواجهه با یک چنین نسبتهایی شدند. خب گزارشهای خلافی بود، غلطی بود؛ بعد هم ثابت شد که خلاف است، معلوم شد که خلاف است، منتها خب در دهان مردم پخش شد و متأسفانه در فضای مجازی -اینکه من میگویم فضای مجازی رها است، یک نمونهاش همین است- بدون هیچ قیدوبندی این چیزها را منتشر کردند. حفظ آبروی انسانها جزو مهمترین مسائل است، جزو بالاترین حقوق انسانها است. خواهشم این است و مطالبهام از دستگاههای مسئول این است که جبران کنند. مواردی که یک گزارشی خلاف واقع داده شده مربوط به فرزند کسی، مربوط به خانواده کسی، بعد هم معلوم شده که خلاف واقع است، این را جبران کنند و اعاده حیثیّت کنند.»
ایشان میفرمایند در جریان عدم احراز صلاحیت، به بعضی از کسانی که صلاحیتشان احراز نشده بود جفا و ظلم شد و در ادامه این جفا را چنین توضیح میدهد که یا به خودشان یا به خانوادههایشان نسبتهایی داده شد که واقعیت نداشت؛ بنابراین موضوع اول تذکر وجود نسبتهای خلاف واقع در برخی از گزارشها است. این گزارشها توسط هر نهادی تولید شده باشد، از سوی شورای نگهبان تولید نشده، بلکه شورای نگهبان محتوای این گزارشها را (به اعتماد نام و مسئولیت رسمی این دستگاهها) موردمطالعه قرار داده است؛ بنابراین در این مرحله خطایی متوجه شورا نیست. طبیعی است که شورا بر اساس بضاعت خود تصمیم میگیرد بخش عمدهای از این بضاعت، گزارش نهادهای مسئول است. حتی اگر بر فرض محال این شورا بر اساس همان یک گزارش مخدوش فوقالاشاره تصمیم گرفته بود، بازهم تقصیری متوجه این شورا نیست، بلکه نهاد صادرکننده گزارش باید به مردم توضیح دهد و خطای خود را «جبران» کند؛ بنابراین تذکر اصلی معظمله «تجدیدنظر در احراز صلاحیت» نیست، بلکه «اعاده حیثیت» است که مسئولیت آن متوجه نهادهای نظارتی گزارشدهنده است.
مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان مطالبه اصلی این است نوشت: با قطع نظر از اینکه چند نفر از احراز صلاحیتشدگان و احراز صلاحیتنشدگان داوطلبان ریاست جمهوری واقعاً همانگونه هستند که شورای نگهبان درباره آنها اعلام نظر کرده، این واقعه مهم را نمیتوان نادیده گرفت که سخن پایانی رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی 14 خرداد که در آن با صراحت گفتند به بعضی از این افراد جفا و ظلم شده، دریچه جدیدی را برای نگاه عمومی به عملکرد شورای نگهبان گشوده است.
قبل از آنکه رهبری سخن از این جفا و ظلم به میان بیاورند، بسیاری از مردم، بهویژه فعالان سیاسی، حوزویان، دانشگاهیان و صاحبنظران رسانهای نهتنها به وقوع چنین ظلمی معتقد بودند بلکه آن را به زبان هم میآوردند و در رسانهها هم منتشر میکردند ولی عدهای ازجمله خود اعضاء شورای نگهبان تلاش میکردند با ترسیم هالهای از عصمت در اطراف این شورا خود را مصون از خطا جلوه دهند و نقطهنظرهای خود را عین صواب بدانند. این وضعیت که اظهارنظر مردم و اقشار صاحبنظر درباره عملکرد حکمرانان هرگز به حساب نیاید و نهادهائی همچون شورای نگهبان، خود را فراتر از دیگران بدانند و برای نظر هیچکس اهمیتی قائل نباشند، یک بیماری مزمن است که نه صعبالعلاج بلکه غیر قابل علاج نمایانده میشود. اینکه بعد از تاکید رهبری بر وقوع جفا و ظلم به بعضی افراد احراز صلاحیتنشده، خود نهادهای مرتبط با این موضوع پذیرفتند که خطا کردهاند، به این معناست که چنین خطائی صورت گرفته بود ولی آنها حاضر نبودند به نظر کارشناسی آنهمه صاحبنظر اعتنا کنند و خود را برتر از دیگران میپنداشتند. معالجه این بیماری مزمن را از همینجا باید آغاز کرد و باید این تفکر را نهادینه کرد که بیماری «خود مصون از خطا پنداران» غیرقابل علاج نیست هرچند صعبالعلاج است.
پرداختن به شاخ و برگها و سرگرم شدن به حواشی مشکل بزرگ فعالان سیاسی و افراد ذینفع است که متاسفانه مانع بزرگی بر سر راه معالجه بیماری مزمن «خودمصونپنداری» است. از ساعت 12 ظهر روز جمعه 14 خرداد یعنی زمانی که نکته مربوط به وقوع جفا و ظلم به بعضی از احراز صلاحیتنشدگان از زبان رهبری شنیده شد، فعالان سیاسی و افراد ذینفع در ماجرای انتخابات، تمام توان خود را صرف این گمانهزنی کردند که آیا با این سخن مهم، فلانکس به صف نامزدهای احراز صلاحیتشده ریاست جمهوری برمیگردد یا نه؟ و حالا که معلوم شد شورای نگهبان درست عمل نکرده، آیا افراد دیگری از احراز صلاحیتنشدگان هم به دایره رقابت انتخاباتی برمیگردند؟ این افراد، با توئیت کردنها، در کلابهاوسها داد سخن دادن و نوشتن مقاله و فعال شدن به شکلهای دیگر در فضای مجازی، تمام فکر و ذکر خود را مشغول اینکه چه کسی برمیگردد و نتیجه انتخابات چه خواهد شد کردند و از اصل ماجرا که معالجه بیماری مزمن «خودمصونپنداری» است غفلت کردند در حالی که اهمیت این بخش از سخن رهبری در اینست که بر توهم مصون از خطا بودن خط بطلان کشیده است. نکته بسیار تاسفبار نیز همین است که حضرات «خود مصون از خطا پنداران» دقیقاً از همین غفلت استفاده میکنند و هرگز اجازه معالجه این بیماری را نمیدهند.
حالا که رسماً اعلام شده شورای نگهبان و نهادهای مرجع اطلاعات مورد اتکاء این شورا دچار خطا شدهاند، مطالبه اصلی باید این باشد که مسئولان نظام برای تحقق دو هدف اقدامات جدی نمایند. اول تجدیدنظر در ساختار این مجموعه به منظور کاهش دادن خطاها و دوم نهادینه کردن این تفکر که نهادهای نظارتی اعم از شورای نگهبان و مراجع و منابع اطلاعاتی مورد اتکاء این شورا مصون از خطا نیستند و باید در برابر خطاهای خود پاسخگو باشند و تجدیدنظر کردن در عملکردهای خود را به عنوان یک اصل قطعی بپذیرند. مسئولان نظام اگر خواهان معتبر ماندن این نهادها و مشارکت حداکثری مردم در انتخابات هستند، باید به این اقدامات همت کنند.
کیومرث اشتریان طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان آداب اقلیت نوشت: در هر انتخاباتی برخی شکستخورده و اقلیتاند و شماری نیز پیروزمند و اکثریت. از اکثریتیها، معمولا اندکی که خوششانستر، کارآمدتر یا سیاسترند به جیفه دنیایی و آلاف و الوفی میرسند. اما تکلیف اقلیت چیست؟ آداب زیستنِ اقلیتی در دنیای سیاست چیست؟ شماری از این آداب درپی میآید.
یکم، به پیروز میدان تبریک بگویید و صادقانه برایش آرزوی موفقیت کنید. از اینکه دیگری شاد است، شما خوش باشید. به یاد میآورم که فوتبال ایران از بحرین شکست خورده بود. حمید لولایی، بازیگر، در نشست تلویزیونی پس از بازی حضور داشت با مَنشی انسانی گفت (نقل به مضمون): الان ملت بحرین شادند، ما هم بهخاطر شادی آنها شاد باشیم. اگر پیروز میدان میخواهد به خلق کمک کند، او را شرافتمندانه یاری دهید. خواجه نصیر به مغولانِ پیروز آنچنان کمک کرد که آنها را به اسلام رهنمون کرد.
دوم، اگر هنوز به درستی آرمانتان اعتقاد دارید، کوتاه نیایید. نظریهپردازی کنید و آرمان خود را قوام تئوریک ببخشید. تئوری، حکم بنزین را برای حرکتهای اجتماعی دارد. برخلاف تصورِ این روزها، مردم تشنه حرفاند؛ سخنی که آنها را به حرکت درآورد تا جنبش اجتماعی پدید آورند. بسیار مطالعه کنید؛ بهویژه درباره ظهور و سقوط تمدنها و تاریخ سیاسی. تئوری، حرف معقول و پذیرفتنی است. با تئوریپردازی همراهان خود را از پراکندگی و پریشانی نجات میدهید، آنها را انگیزه میبخشید و شعله پیکار اجتماعی- انسانی را در دل آنها روشن نگاه میدارید. مهم نیست که در تئوریپردازی اشتباه کنید. مهم این است که همیشه آماده اصلاح خود بوده و شرافتمند باشید.
سوم، در شکست، انگیزه بسیاری برای واکنشهای عصبی و چریکی پیدا میکنید. خانمها، آقایان! خواهشمندم چریک نشوید! کاری از پیش نمیبرید. این ملت هزینه زیادی برای چریکبازیها پرداخته است. آرام باشید و به گستره تاریخ پرفراز و نشیب این ملت بیندیشید. شما هم یک جزء کوچک از آن هستید، نه بیش و نه کم. بیخیالِ چریکبازی بشوید، نگران نباشید بالاخره ملت راه خودش را پیدا میکند. فضای خود را با آوای خوش آسمانی موسیقی تلطیف کنید. «نسبیگرایی اجتماعی» این آموزه را دارد که ارزش عاشقشدن ممکن است از زندانرفتن کمتر نباشد. من برای کسانی که برای آرمانهای انسانی رنج زندان میکشند، ارزش زیادی قائلم. خودم هم شاید برای اعتقاداتم آماده زندانرفتن باشم، اما حق ندارم جوانان را توصیه کنم که برای اعتقادات من به زندان بروند. اگر جوان هستید حفظ شما بهمثابه یک سرمایه انسانی واجب است.
چهارم، حرفهای یا دانشی بیاموزید تا نان و نامتان در گرو زدوبندهای سیاست نباشد. این نام و نان اگر حرام نباشد، شبههناک است؛ خوردن ندارد؛ از حلقومتان به در میآید. به اصطلاح عامیانه «به کمرت بخوره الهی! فقط قرار نیست که از پشت میزنشینی و بیکارگی پول دربیاری». برای خود کاری دستوپا کنید. یکی از استادان بنام و باسواد فلسفه سیاسی را میشناسم که از دانشگاه اخراج شد و البته خوشبختانه به کار بازگشت. در زمان اخراج، شغل شریف و مهیج! راننده تاکسی را برای خود برگزیده بود؛ و چه آرامشی داشت! بیکاری و بیکارگی عامل بسیاری از فعالیتهای مضر سیاسی در ایران امروز است. چه بسیار کسان که از صبح تا شب در قهوهخانههای کثیف سیاست پرسه میزنند، با دروغ و تهمت سر میکنند، برای دنیای ما دردسر میسازند و برای آخرت خویش هیزم جهنم تلنبار میکنند. تکرار میکنم حتما باید فارغ از دنیای سیاست کاری دستوپا کنید.
واقعا نقش بیکارگان در سیاست ایران خیلی مضر است. اگر شما مدعی هستید که میتوانید برای مردم کاری کنید باید قبل از آن توانسته باشید گلیم خویش را از این دنیای سخت اقتصادی برکشیده باشید. مگر غیر از این است؟