به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه نوزدهم خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که بازتاب دومین مناظره انتخاباتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری همراه با انتقادهایی از سبک و شیوه برنامه مناظره که توسط تعدادی از کاندیداها نیز مطرح شد، در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
امیر مسروری طی یادداشتی با عنوان چرا مناظرات باید اخلاق مدارانه باشد؟ در روزنامه خراسان نوشت: مناظره دوم اگرچه به گمان برخی هیجان انگیز نبود، اما به گمان خیلیها برندههای زیادی داشت. گروهی قدرت تکلم نامزد خود را عنصر پیروزی او در مناظره و گروهی دیگر کارنامه قابل دفاع و برنامههای آتی را عامل موفقیت نامزد مطلوبشان معرفی کردند. اما یک چیز را همه اذعان دارند، با این که مناظره دوم بی رمق و سرد بود که آن هم به شیوه مناظرات توسط صدا وسیما برمی گردد، اما درکنار این نبود هیجان، خوشبختانه میتوان گفت نسبتا اخلاق مدارانه برگزار شد. نقل است که سیاست ما باید عین دیانت ما باشد. در واقع منشأ و خاستگاه کنشگری و حکمرانی اجتماعی ما باید از دین و در حقیقت از قلب دین یعنی اخلاق گرفته شود. مفاهیمی، چون عدالت، گزاره هایی، چون قانون گرایی، تعبد به اصول قانون اساسی، مدیریت و موارد مشابه همه مدلول مفهوم اخلاق هستند و بدون اخلاق هیچ کدام از این مفاهیم قابل نمایش نیست. اما چرا مناظرات باید اخلاق مدارانه باشد؟
۱- از انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری در سال ۷۶، این اخلاق بود که هر دوره لاغرتر شد. عملا در سالهای بعد گزارههای غیر واقعی و اتهامات بی اساس جای خود را به ارائه برنامه تحمیل کرد و رقیب هراسی، جانشین پاسخگویی شد. رئیس جمهور که خود را باید رئیس یک جمهور و پاسخگوی یک جمهور بداند با رقیب هراسی عمدتا بر کرسی قوه مجریه تکیه کرد و در نهایت پس از دوره خود و در پاسخ به عملکرد شفاف مدعی شد اگر نبودم رقیب بلایی بدتر سر شما میآورد! بزرگترین آفت رخت بستن اخلاق در مناظرات و رقیب هراسی، خروج مردم سالاری دینی از پاسخگویی شفاف به عملکرد و مطالبه گری اجتماعی و نظارت مردم بر مسئولان است!
۲- رقیب انتخابات ۸۴، ۸۸، ۹۲ و ۹۶ با «بگم ها» و رقیب هراسی به پیروزی رسید! نتیجه چه شد؟! بخش حامی رقیب، خود را از بدنه رئیس جمهوری منتخب دور ساختند و هیچ گاه از ته قلب نپذیرفتند طرف مقابل رئیس جمهور همه جمهور است! تجربه مهم چند انتخابات گذشته و تاثیرات این رفتار و نبود اجماع و شکاف حاصل از آن در جامعه پس از انتخابات باید برای هر یک از نامزدهای انتخابات ۱۴۰۰ الگو شود. هر کدام از رقبا باید بدانند کشور برای رسیدن به نقطه شکوفایی نیازمند استفاده از تمامی ظرفیتهای موجود است و هرز رفت نخبگان و سرمایههای اجتماعی در رقابتهای ناسالم، میتواند لکوموتیو هر جناحی را پس از پیروزی در انتخابات با توقف و کندی جدی مواجه کند. خطری به مراتب سهمگینتر از ذبح کوتاه مدت اخلاق؛ هر کدام از نامزدها باید هوشیار باشند در صورت پیروزی بر رقیب خود پس از خرداد ۱۴۰۰ تنها رئیس جمهور یک جناح یا آرای ماخوذه نیستند، آنها نماینده همه ۸۵ میلیون شهروند ایرانی هستند! چه آنان که به او رای دادند و چه آنان که با رای مخالف، سبد رقیبش را تقویت کردند.
۳- در کنار موارد فوق چهره یک نامزد متدین و رجل سیاسی و مذهبی هم اهمیت ویژهای دارد. ذبح اخلاق در واقع نمایش نامیمون از چهره یک رجل سیاسی و مذهبی است! کسی که قرار است الگوی حکمرانی جمهوری اسلامی ایران بر پایه نظام مردم سالاری دینی باشد، با خراشیدن چهره رقیب تنها دستان خودش را به خون آلوده میسازد! بیراه نیست که بگوییم امید پابرهنگان جهان و بسیاری از شهروندان کشورهای منطقه به منتخب کرسی ریاست جمهوری ایران است. قرار است آنها از همین شخصیتها الگو بگیرند؛ این گونه نباشد که آنها فرقی میان انتخابات ریاست جمهوری در یک کشور با متد اسلامی و یک الگوی دموکراسی در یک کشور غربی قائل نباشند! صدور انقلاب همانند حفظ انقلاب اهمیت دارد و با پرخاش به یکدیگر این خط مهم را نابود نسازیم!
محمد فاضلی استاد دانشگاه شهید بهشتی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: میشنویم که «رئیسجمهور هیچکاره است.» این گزاره صحت ندارد؛ و به هماناندازه این گزاره که رئیسجمهور اختیاردار اجرای برنامهها و اهدافش است، صحیح نیست. چند دلیل: یک: رئیسجمهور یک نفر نیست، بلکه مدیر شبکهای از آدمهاست. کیفیت افکار، ایدهها و توانمندیهای این شبکه، اثر تعیینکنندهای دارد. ایدئولوژی و جهتگیری آنها هم اثرگذار است. شبکه آدمهای احمدینژاد و خاتمی فرق میکردند و تفاوت عملکردها محصول تفاوت این شبکه است. دو: رئیسجمهور، کنشگر با قدرت ثابت نیست. مقداری اختیارات و قدرت برای رئیسجمهور از قبل تعریف شده، و نوع و کیفیت بهرهگیری از قدرت تعریفشده، به علاوه ساختن صورتهایی از قدرت که تعریف نشدهاند - نظیر قدرت ناشی از ارتباطگیری صحیح با مردم، ناشی از اعتمادسازی، ناشی از موفقیت پله پله در برخی عرصهها و ... - از قبل تعریف نشده است؛ بلکه رئیسجمهور آنها را میسازد. سه: رئیسجمهور مدیر هدایتکننده هزاران نفر مدیری است که بهکار میگمارد، تنظیمکننده روابط و جریانهای قدرت موثر بر صدها هزار میلیارد تومان منابع مالی، قدرت اثرگذار بر تعریف روابط خارجی (در چارچوب، تعامل یا تعریف دستور کار برای شورای عالی امنیت ملی)، و دارای قدرت نهادسازی است.
چند مثال در این باره: محمود احمدینژاد تعریفکننده و پیشبرنده تأثیرگذار مسکن مهر، هدفمندی یارانهها و ریلهایی در سیاست خارجی است. اثرات این سه کار وی تا دههها ایران را متأثر میسازد. حسن روحانی نیروی موثر بر شکلگیری برجام است - بخواهیم یا نخواهیم - و هر دولتی در آینده هم ناگزیر از پذیرش میراث اوست. آیتالله هاشمیرفسنجانی با برنامه تعدیل اقتصادی و محمد خاتمی با دستور کار توسعه سیاسی و شماری دستاوردهای اقتصادی مهم بر تاریخ ایران اثر گذاشتهاند. وزیری نظیر آذریجهرمی با همراهی رئیسجمهور حسن روحانی بر روند توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی در ایران اثر گذاشته و حسن قاضیزادههاشمی با اجرای طرح تحول سلامت بر سرنوشت نظام سلامت و حتی نظام بودجهریزی این کشور اثری ماندگار - کاری به خوب و بدش ندارم- گذاشته است. درخصوص بقیه مقامات ارشد نیز میتوان چنین اثرگذاریهایی را سراغ گرفت. چهار: قدرت یک رئیسجمهور در میزان توانایی برای «ساختن روح یک ملت» تعریف میشود. رئیسجمهور فرصت دارد هر لحظه که اراده کند با مردم سخن بگوید، در فضای مجازی باشد، در رسانههای معتبر خارجی سرمقاله بنویسد، توئیتهای مهم بزند، و حتی عکسهایی از او منتشر شود که معناهای مهم داشته باشد. او شکلدهنده یک نظام ارتباطی است و ارتباطگیری بر محور زبان و نمادها یکی از بزرگترین داراییها و اختیاری است که به رئیسجمهور داده میشود تا قدرت بسازد و روح یک ملت را تعریف کند؛ بنابراین حرف زدن رئیسجمهور مهم است. پنج: رئیسجمهور میتواند بنیانگذار باشد، بنیانگذار ایدههای مهم، ...
و سازماندهنده آدمهایی که این ایدهها را پیش ببرند. رئیسجمهور شنیده میشود و میتواند ایدهها را در گستره جهان و ملت منتشر کند. من حیرت میکنم وقتی میبینم سلبریتیها با دو سه میلیون فالوور بیشتر احساس قدرت و اثرگذاری میکنند تا کسانی که رئیسجمهور شده و دارای پشتوانه میلیونها رأی هستند. شش: رئیسجمهور تعیینکننده ۱۸ وزیر، چندین معاون رئیسجمهور، با اختیار تعریف کردن معاونتهای جدید، نیروی مؤثر بر تعیین دهها سفیر، قدرت تأثیرگذار بر تعیین و کیفیت دهها معاون وزیر، دارای اختیار تعریف دستور کار برای چندین شورای عالی، دارای قدرت اثرگذاری بر دستورکار سازمانهای عظیمی نظیر سازمان تأمین اجتماعی، سازمان حفاظت محیطزیست، سازمان مناطق آزاد، سازمان امور اداری و استخدامی، سازمان امور مالیاتی، گمرک و ... است. رئیسجمهور قدرت بلامنازع نیست؛ در هیچ نظامی حتی در آمریکا هم قدرت بلامنازع نیست. محدودکنندههای قدرت او و دولت هم فقط رقبا، مخالفان یا قانون نیستند. قدرت او را شیوه بهکارگیری قدرت، ظرفیت دولت، کم و زیادی منابع، شیوه ارتباطگیری با مردم، کیفیت آدمهایی که بهکار میگیرد و مسیرهایی که در پیش میگیرد تعیین میکند. قدرت رئیسجمهور امر ثابت نیست، محدوده تغییرات دارد؛ بیشتر میشود یا افت میکند. یکی از دروغهایی که باید در برابر آن ایستاد و نگذاشت باعث فرار از مسئولیتپذیری شود، گزاره «هیچکاره بودن رئیسجمهور» است. قدرت چندبعدی هر رئیسجمهوری - از هر جناحی - و شبکه همکارانش، همواره راهی برای بهتر عمل کردن باز میکند. اگر این قدرت و اختیار نبود، پاسخگویی معنایی نداشت.
احسان شادی طی یادداشتی در جهان صنعت با عنوان رویکرد دولت روحانی به مذاکرات وین چیست؟ نوشت: حالا ۱۴۰ روز از آمدن جو بایدن رییسجمهور دموکرات سپری شده و خوشبینی یا خوشخیالی حسن روحانی رییسجمهور ایران برای حذف رژیم تحریمهای اقتصادی علیه ایران لباس عمل نپوشیده است. در این مدت پنج دور گفتوگوی مستقیم دیپلماتهای ایران و کشورهای گروه کشورهای ۱+۴ و نیز به طور غیرمستقیم با آمریکا برگزار شده است. در حالی که با رویکرد رییس دولت دوازدهم شهروندان و فعالان اقتصادی به نتیجه گفت گوها امیدوار بودند که این دور از گفتگوها با شتاب به نتیجه صلحآمیز برسد، اما حالا به دور ششم رسیدهایم. بدیهی است که رسیدن به نقطه اعتماد میان ایران و آمریکا که اختلاف میان آنها بنمایه اختلاف اصلی است و تا روزی که این اختلاف برطرف نشود به جایی نمیرسیم. اما این چیزی است که دستگاه دیپلماسی ایران انگار نمیخواهد یا نمیتواند درباره آن چیزی بگوید و راه را در این باره باز نمیکند.
تازهترین سخنان وزیر خارجه آمریکا و نیز سخنان رییس آژانس هستهای درباره ایران نشان میدهد خوشبینیهای روحانی بیهوده بوده است. این بار سرسام از وین میآید و شهروندان و نیز بنگاهها در دوره بلاتکلیفی بیشتر به سر میبرند. واقعیت این است که انتخابات ریاستجمهوری و خبرها و گزارشهای این رخداد که حالا سایهاش بر مساله اصلی اقتصادی ایران یعنی تحریم سنگینی میکند به هر حال تمام خواهد شد و شهروندان دوباره به مساله اصلی رجوع خواهند کرد. ادامه بلاتکلیفی در این بستر و در راه حذف تحریمها، کسبوکار ایرانیان و نیز اقتصاد کلان با دردسرهای غیرقابل جبران مواجه خواهد شد. اقتصاد ایران تابآوری سالهای قبل از تشدید تحریم را ندارد و باید به روزگار شهروندان به ویژه شهروندان تهیدستتر با چشمهایی باز نگاه کرد. شهروندان ایرانی دیگر در موقعیتی نیستند که از پساندازهای قبلی استفاده کنند یا دیگر جایی برای کاهش مصرف ندارند. بنگاههای اقتصادی نیز دیگر نمیتوانند شاهد رشد روزافزون تورم تولید باشند.
سیاستهای ارزی و بازارهای مهم به ویژه بازار سهام به وین سنجاق شده است.
سرسام از وین میآید و اگر این گفتگوها به جایی نرسد روزگار تیرهتر خواهد شد.