به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۱۵ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که چراغ سبز مجلس به بنگاهداری بانکها، غافلگیری مسئولان در مقابل سیل جنوب کشور و وحشت تقاص خون حاج قاسم در دل پمپئو و ترامپ در صفحات نسخت روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مهدی زارع طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه شرق با عنوان سیلاب تکراری با آسیبهای تکراری نوشت: در پی بارندگیهای هفته گذشته و مشخصا از هشتم دیماه ۱۴۰۰ بیشتر مناطق جنوبی کشور درگیر سیلاب و توفان شده است. در مناطق جنوبی کشور تعداد مصدومان سیلاب و بارندگی اخیر در استانهای جنوبی کشور به ۱۴ نفر - هشت کشته و شش مجروح- رسید و دو نفر نیز همچنان مفقود هستند. شهرها و مناطقی ازجمله در جنوب فارس، جنوب کرمان، هرمزگان و غرب سیستانوبلوچستان درگیر بارشهای شدید بودند. دو سال قبل بارش باران سیلآسا در جنوب شرق کشور که از ۱۹ دی ۱۳۹۸ آغاز شد، استان سیستانوبلوچستان، کرمان و هرمزگان را تحت تأثیر قرار داد. سیستانوبلوچستان در سال ۹۸ تا قبل از ۱۹ دیماه بارش کمتر از یک میلیمتر را داشت و ناگهان بیشینه بارشها به صورت نقطهای در برخی نقاط خاص در غرب و جنوب غرب استان به ۲۰۰ میلیمتر رسید. ایران با آبوهوای خشک و نیمهخشک در سالهای نرمال، میزان بارشی حدود ۲۵۰ میلیمتر دارد که در سالهای اخیر متوسط میزان بارش به کمتر از ۲۰۰ میلیمتر هم رسیده است. بارشها در برخی نقاط کشور با شدت و میزان زیاد بر روی زمینی خشک، به رواناب و سیلاب منجر میشود. خشکسالی یک ویژگی طبیعی مکرر است که ناشی از کمبود بارندگی در یک دوره زمانی طولانی (مثلا یک فصل یا چندین سال) است.
خشکسالی یک پدیده خزنده است و میتواند ماهها و در موارد شدید سالها ادامه یابد. در سرزمین ما توالی خشکسالی و سیلاب معمول است. دورههای خشکسالی با بارشهای ناگهانی منجر به سیلاب و سپس تداوم خشکسالی ثبت شده است. زمین خشکتر، قابلیت جذب کمتری مییابد و قشری نفوذناپذیر بهتدریج در سطح خاک شکل میگیرد. این وضع به افزایش احتمال سیلاب منجر میشود. از سوی دیگر با تغییر کاربری اراضی از مزارع و جنگل به خیابان و ساختمان، توان جذب باران در زمین کم میشود؛ به نحوی که اراضی شهری دو تا شش برابر رواناب بیشتر نسبت به اراضی بکر و طبیعی تولید میکنند. در زمان وقوع سیلاب شهری خیابانها و کوچههای شهر به مسیل تبدیل میشوند. برداشت بیرویه چوب، ساختوساز در حریم جنگل و چرای بیش از حد دام در مراتع منجر به تشدید سیلابهای متعدد در این مناطق میشود. خشکسالی و سیل با همزیستی در سرزمین ما، تهدیدی قوی هستند که نمیتوان آنها را ریشهکن کرد؛ اما باید ریسکشان را شناسایی کرد و مدیریت شوند. غیر از خسارات جانی و مالی، احساس ناامنی و ترس در ذهن مردم ساکن در دشتهای سیلابی، گسترش بیماری، در دسترس نبودن کالاهای اساسی و داروها و ازبینرفتن مسکن، سیل را به ترسناکترین و پرخسارتترین سانحه طبیعی تبدیل میکند؛ گرچه کشندهترین سانحه همچنان زلزله است. به دلیل تغییرات اقلیمی در مناطق مختلف کشور در سالهای پیشرو افزایش دفعات وقوع سیل را در حین خشکسالیهای شدیدتر تجربه خواهیم کرد. عملا ساخت سد و بند، مهمترین راهکار عمرانی مهار سیلاب تلقی شده و از سوی دیگر «مدیریت ریسک سیلاب و خشکسالی» به عملیات «امداد و نجات» پس از وقوع سیلاب و البته ارائه هشدارهای کلی یکی، دوروزه قبل از وقوع بارندگی شدید خلاصه شده است. چنین شیوه برخورد با موضوع نشان میدهد که مناطق آسیبپذیری مانند جنوب شرق ایران و استانهای سیستانوبلوچستان، هرمزگان و کرمان، با تداوم رویه موجود در سالهای آینده آسیبهای بیشتری از سیلاب و خشکسالی تحمل خواهند کرد.
احسان شادی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان آتش ناسازگاری و ثروتهای هدررفته ایران نوشت: ناسازگاری دو نظام سیاسی حاکم بر ایران و آمریکا به پنجمین دهه رسیده است و اینطور که به نظر میرسد چشماندازی برای پایان این مجادله دیده نمیشود. از سوی دیگر ناسازگاری دو جناح سیاسی حاکم بر مجلس و به ویژه دولت در چهار دهه تازهسپریشده چند ماهی است دستکم در شکل به سود یک جناح شده است، اما این پایان کار نیست و جناح پیروز علاقهمند است اصلاحطلبان ضعیفشده سنگر را رها نکنند تا بشود ناکامیها را بر دوش آنها انداخت.
گسترش شاخههای ناسازگاری در داخل و خارج راه را برای فراموش کردن نگهبانی سفت و سخت از ثروت ایران هموار کرده است. شوربختانه کوچ نخبگان به مثابه ثروت اصلی این سرزمین، بیفایده ماندن نفت و گاز ایران در پهنه کشور و در ژرفای آبها و در دل دشتها، بیفایده شده هزاران میلیارد تومان سرمایه و ماشینآلات و تجهیزات صنعتی به دلیل نوسازی نکردن آنها با تکنولوژی روز، رنگ باختن چابهار و قشم و کیش در برابر رقبای منطقهای و سرانجام اعتماد ازدسترفته اجتماعی در این دهههای تازهسپریشده بخشی از ثروت ایران بوده و هست که از دست رفتهاند. تازهترین ثروت ملی ایرانیان که در مسیر نابودی قرار گرفته، مزیت ترانزیتی است که در هیاهوی برجام و اینکه این گروه و آن گروه غربگرا هستند و در شرایطی که راهبرد رییس دولت سیزدهم استفاده از نیروی همسایگی است نیز در سرازیری دره بیفایدهشدن افتاده است. پس از محدودیتهایی که در نتیجه جنگ آذربایجان و ارمنستان برای ترانزیت کالا از ایران به کشورهای دیگر و از آنجا به اروپا پدیدار شد و پس از آنکه در جاده ابریشم تازه ایران از بخشی از راه کنار گذاشته شد حالا خبر میرسد توافقهای اولیه بین امارات و ترکیه برای جایگزینی عراق به جای ایران برای ترانزیت کالا حاصل شده است. وزیر خارجه ترکیه میگوید امارات در این زمینه پیشنهادهایی ارائه کرده که آنکارا از آنها استقبال میکند. افزون بر این ترکیه قصد دارد بندر بصره را از طریق راهآهن به استانبول متصل کند. ایران از دو دهه پیش تلاش میکند از شلمچه به بصره و شبکه راهآهن عراق متصل شود که تاکنون توفیقی در این کار نداشته است. این راه زمینی میتوانست از خاک عراق یا ایران بگذرد و زمان انتقال کالا را به هشت تا ۱۰ روز کاهش دهد. برخی خبرگزاریها نوشتهاند فشارهای سیاسی به عراق و امارات در این تصمیم امارات موثر بوده است.
به نظر میرسد باید تا جایی که امکان دارد شعلههای مجادله خارجی و داخلی را کاهش داد تا بتوان با چشمهایی باز همه رخدادها را دید و راههای مسدودشده برای ایران را در جاده استفاده از ثروتهای ایران باز کرد. ایران بدون ثروتهای طبیعی سرزمین نیرومندی نیست به ویژه آنکه سرمایههای انسانی نیز راه مهاجرت را برگزینند.
یوسف مولایی استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان مذاکرات وین؛ بیمها و امیدها نوشت: مذاکرات وین پیچیده است به خاطر اینکه ذات و ماهیتش سیاسی است. به نوعی دو دولت ایران و آمریکا روی توانمندی حاکمیت خودشان دارند زورآزمایی میکنند. ایران در چارچوب حاکمیت خودش اعتقاد دارد که میتواند فعالیت هستهای صلحآمیز را تا هر حدی که لازم باشد، همین که صلحآمیز است، ادامه دهد. از آن طرف یکسری پادمانهایی داریم که در چارچوب فعالیت سازمان انرژی اتمی تعریف میشود و از آن طرف نظارت عالیه شورای امنیت را داریم. از طرفی ۱+۵ با خروج یکی از اعضا، تبدیل به ۱+۴ شد و چارچوب خاصی پیدا کرده. مجموعه مسائل سیاسی که پیرامون این موضوع وجود دارد، مذاکرات را بسیار پیچیده میکند. ضمن اینکه بحثهای فنی هم خیلی پیچیده است و هرکسی قادر به درک آن نیست، ولی در هر صورت همین که مذاکره هست، جای امیدواری دارد. چون مجموع دولتها اینگونه تشخیص دادند که فعلا به فازها و پلنهای دیگر یا موضوعاتی غیر از مذاکره فکر نکنند هرچند که برای اعمال فشار و کسب امتیاز، همه اطراف مذاکره مخصوصا آمریکا بیان میکنند که بقیه گزینهها و پلنها هم مدنظر هست، ولی نهایتا تا اینجا مذاکره پیش رفته و اگر خوشبین هستم بیشتر به خاطر ذات ادامه این مذاکرات است. باضافه اینکه اعتقادم بوده و هست که ایران و آمریکا گزینه دیگری ندارند و حتما باید پرونده هستهای از طریق مذاکره و به صورت صلحآمیز حل و فصل شود. گذار یا ورود از این مرحله و ورود به مرحله دیگر برای ایران، آمریکا و جامعه جهانی خیلی خطرناک و پرهزینه است؛ بنابراین در شرایط فعلی هیچ کشوری غیر از اسرائیل نمیخواهد که مذاکرات وارد فاز بعدی شود. در عین حال ضربالاجلی به صورت دقیق و حقوقی، تعریف نشده که طرفهای مقابل از آن سخن میگویند، ولی همه میدانند به طور منطقی، مذاکرات یک زمان متعارفی دارد و اگر از زمان خودش عبور کند، دیگر ارزش و فایده اصلی خود را از دست میهد و خودبهخود وارد فازهای دیگری میشود. تکذیب تعیین ضربالاجل از سوی ایران از نظر حقوقی درست است، چون از نظر حقوقی ضربالاجلی تعریف نشده، ولی به طور غیرمستقیم گفته شده که این مذاکرات زمان دارد و الیالابد نمیتواند ادامه پیدا کند. امری که منطقی هم نیست، چون مذاکره باید یک زمان متعارف و متناسب داشته باشد. درحقیقت صحبت از چندسال یا حتی چند ماه نیست. در عین حال بیان هر دو طرف به لحاظ ادبیات اطلاعرسانی درست است، ولی در واقع امر به نظر میرسد یک زمان متعارف و معقولی برای مذاکرات وجود دارد. اما بحث میانجیگری به مفهوم حقوقی در این مذاکرات وجود ندارد. البته روسیه خودش یک طرف مذاکره است و کسی که خودش دارد مذاکره میکند، خودش میانجی نیست. اتفاقا همین موضوع نشان میدهد که باز این مذاکرات از پیچیدگیهای خاص خودش برخوردار است. ۱+۵ در مقابل ایران هستند و حال چگونه میشود که یکی از اعضا واسطه بخشی از اعضا و ایران شود؟ این خودش تعریف میانجی را نشان نمیدهد، ولی بیانگر این است که مذاکرات مراحل سختی را طی کرده و میکند و در آنجا پنج کشور که جزو یک گروه و طرف مقابل ایران هستند، نیاز میبینند که یکسری ابتکارات و تلاشهای جدیدی به کار بگیرند که نگذارند این مذاکرات شکست بخورد، چون برای آنها هم مهم است. برای روسیه مهم است، چون میداند اگر مذاکرات نتیجه ندهد، پروندهای که مربوط به صلح و امنیت بینالمللی است را آمریکاییها تلاش میکنند به شورای امنیت ببرند و در این صورت قادر نیست چندان از ایران دفاع کند اگر نتواند مذاکرات را به نتیجه برساند؛ و به ناچار احتمالا در قطعنامهای که علیه ایران صادر شود، روسیه هم تحت فشار خواهد بود که رای مثبت دهد. از طرف دیگر مسئله اساسی این است که اگر مذاکرات به نتیجه نرسد تنش بین ایران و آمریکا را در منطقه بالا میبرد و افزایش تنشها در منطقه، امنیت روسیه را به نوعی متاثر میکند. به همین دلیل روسها ترجیح میدهند به هر ترتیبی شده مذاکرات به نتیجه برسد و سعی میکنند با اقدامات دیپلماتیک ایران را متقاعد کنند که در مواضع خود تا حدودی انعطاف نشان دهد. همین تلاش را در مقابل و برای آمریکاییها نیز انجام میدهند. اینطور نیست که ایران را وادار به پذیرش خواستههای آمریکا کنند. به هر حال آنها خطرهای احتمالی شکست مذاکرات را بیشتر متوجه میشوند لذا سعی میکنند واقعیتها را بیشتر به ایران نشان دهند و ایران با واقعبینی بیشتری به این موضوع نگاه کند و یک مقدار هم در مقابلش انعطاف نشان دهد. فشارها بر ایران بیشتر میشود اگر مذاکرات به نتیجه نرسد. به لحاظ اقتصادی فشار بیشتری را روی مردم شاهد خواهیم بود و بیش از افزایش قیمتها، ناامیدی و ناامنی نسبت به آینده بیشتر مردم را آزار میدهد تا خود قیمتها؛ بنابراین مسئولین باید با احساس مسئولیت بیشتر و دلسوزانهتر به این مذاکرات نگاه و سعی کنند راهی پیدا کنند که منافع ایران تامین شود و ما وارد مرحله بعد از مذاکرات نشویم.