به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۷ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تأثیر اقدام تنبیهی ایران علیه اسرائیل بر محاسبات غرب، تحقق وعده صادق با هماهنگی میدان و دیپلماسی، تازهترین سیاهه از بدهی معوق بانکها و بازارهای جهانی در سردرگمی و انتظار در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز برجسته شده است.
تقی دژاکام طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان بنگوریون راست گفته بود! نوشت: دیوید بنگوریون، نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی پس از گذشت سالها از اعلام رسمیت این رژیم جعلی و در پی پیروزیهای اسرائیل در جنگ ششروزه و جنگ رمضان (یوم کیپور)، جملهای دارد که بسیار قابل تأمل است: «اسرائیل میتواند ۱۰۰ نبرد را ببرد و با مشکلاتش بسازد؛ اما اگر فقط یک نبرد را ببازد، به معنی مرگ آن است.»
این سخن بنگوریون را نباید ساده تلقی کرد؛ او به خوبی از ریشههای تأسیس رژیم صهیونیستی و ساختار و سازوکارهای داخلی و خارجی آن آگاه بود و بر اساس یک برآورد منطقی و حسابشده به این ارزیابی رسیده بود. البته او حق داشت وقتی پایان جنگ ششروزهای را دیده بود که در آن تمام ارتشهای عربی به صورت متحد وارد عمل شدند و کاری از پیش نبردند و جنگ رمضانی را دیده بود که همان ارتشها به اضافه تجهیزات نظامی گسترده زمینی و هوایی شوروی هم موفق نشدند اسرائیل را به مرزهای ۱۹۶۷ برگردانند. او در زمانی مدیریت رژیم اشغالگر را به عهده داشت که دولت ایالات متحده در پی قطع نفت کشورهای اسلامی، آشکارا جرئت حمایت سیاسی و نظامی از اسرائیل را نداشت و فرانسۀ ژنرال دوگل زیرکانه میکوشید خود را به هر دوطرف بیتعهد نشان دهد.
زندگی ننگین و سراسر جنایت این نخستوزیر رژیم صهیونیستی در اوایل دهه ۷۰ میلادی خاتمه یافت و روزهایی را ندید که سالها بعد در شرایطی که دولتهای عربی، نه متحد علیه اسرائیل که متحد علیه رزمندگان مقاومت بودند، رژیم پوشالی صهیونیستی از یک گروه از جوانان مسلمان لبنانی شکست خورد و پس از ۲۲ سال اشغال جنوب لبنان با حملات جوانان حزبالله لبنان برای اولین بار در تاریخ خود در سال ۲۰۰۰، تن به عقبنشینی آبروبَرانهای داد که صدایش در تمام دنیا پیچید. بنگوریون نبود که ببیند همین جوانان لبنانی ششسال بعد درجنگ ۳۳روزه برای دومین بار در تاریخ، هیمنه پوشالی اسرائیل را شکستند و در مقابل همه تجهیزات مدرن زمینی و هوایی و دریایی قدرتهای جهان، فقط با توکل به خدا و قرآن در برابرشان، چون کوه ایستادند؛ هم مقاومت کردند و هم به مدرنترین تجهیزات نظامی آنان از جمله تانکهای مثلاً افسانهای مرکاوا حمله و آنها را نابود کردند و تصاویر وارونۀ آن را با تحقیرآمیزترین شیوه در دسترس رسانههای دنیا قرار دادند. بنگوریون نبود که ادامه این دومینوی شکست را دو سال بعد در دسامبر ۲۰۰۸ در ماجرای جنگ ۲۲ روزۀ اسرائیل در غزه ببیند که با یکصد جنگنده شروع شد، اما با شکست و عقبنشینی کامل صهیونیستها و سرافکندگی آنان بدون نتیجه به پایان رسید. بنگوریون شانس داشت که هفتم اکتبر ۲۰۲۴ و جنایات تاریخی و نسلکشی بیسابقه اسرائیل در غزه را ندید که هماکنون پس از هفتماه از پسِ به قول خودشان یک گروه کوچک فلسطینی –حماس- برنیامدهاند.
این شکستها در شرایطی است که برخلاف دهه شصت میلادی، همه قدرتهای بزرگ دنیا از رژیم اشغالگر و کودککش اسرائیل، هم آشکارا و هم متحد و یکپارچه، حمایت سیاسی، نظامی، لجستیک و حقوقی! دارند و اجازه صدور قطعنامه در مقابل جنایات و فجایع آشکار او را نمیدهند.
در میان همه این شکستها و تحقیرها، اما اسرائیل برای اولین بار نه از یک جنبش یا یک گروه از جوانان فلسطینی یا لبنانی که ۲۴ ساعت پیش از یک نظام سیاسی مستحکم به نام «جمهوری اسلامی ایران» شکست سنگین و تاریخی خورد؛ در عملیاتی که از قبل همه دنیا از آن اطلاع داشتند و غافلگیرانه نبود، در عملیاتی که زمان آغاز و پایان آن رسماً اعلام شد و چند ساعت بیشتر طول نکشید، در عملیاتی که هدف آن هیچ بیمارستان و مهدکودک و مدرسه و محیط غیرنظامی نبود، در عملیاتی که در پاسخ به حمله چند روز قبل اسرائیل به ساختمان کنسولگری کشورمان صورت گرفته بود و چند مقام ارشد مستشاری ما را به شهادت رسانده بودند، در عملیاتی که دو هدف اصلی نظامی داشت و هر دو هدف یعنی پایگاه نظامی در جولان اشغالی که عملیات علیه کشورمان از آنجا کلید خورده بود و پایگاه هوایی نقب که محل استقرار تعداد زیادی جنگنده از جمله F ۳۵ بوده و به گفته بسیاری از منابع کاملاً غیرقابل استفاده شده و آسیب جدی دیده و به گفته برخی از منابع تلفات نظامیان آن بین ۴۰ تا ۶۰ نفر تخمین زده میشود.
از روز نحس ۱۴ می۱۹۴۸ و تأسیس رژیم اشغالگر ۷۵ سال و ۱۱ ماه میگذرد، اما در همه این مدت، هیچگاه رویترز و سیانان و رسانههای جهان برای هیچ عملیاتی نگفتند که «ایران در حال بلعیدن اسرائیل است»، «این بزرگترین حمله پهپادی تاریخ جهان بود»، «ایران، اسرائیل را خوار کرد» و تعبیراتی از ایندست. هیچگاه در بین تحلیلگران داخل خود رژیم صهیونیستی این مقدار ناامیدی و یأس از آینده و در بین امت اسلامی و آزادگان جهان اینمقدار امید و شادی و نشاط وجود نداشته است.
آری، بنگوریون راست گفته بود؛ مرگ اسرائیل حالا فرا رسیده است. حالا رژیم اشغالگر با «وعده صادق» ایران، باید به پایان سلام کند.
سلام خدا بر همه مردانی که این روزهای موعود را رقم زدند؛ از حسن طهرانی مقدم تا قاسم سلیمانی تا سلامی و قاآنی و حاجیزاده و نیروهای گمنامشان و همه مردانی که در لبنان و سوریه و یمن و عراق در این سالها و ماهها آتش تهیه این نبرد را ریختند و سلام خدا بر سرداران شهید زاهدی و حاجیرحیمی که خون پاکشان بهانه خوبی برای این پاسخ بهیادماندنی شد و سلام بر رهبر مقتدر و سیاستمدار برجسته و تاریخساز خامنهای عزیز و از همه مهمتر سلام و رحمت و رضوان خدا بر خمینی که به ما جرئت این طوفان داد.
علیرضا سلطانی استاد اقتصاد سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان حمله ایران به اسراییل؛ تشدید تنشها یا بازگشت آرامش؟ نوشت: حمله موشکی و پهپادی ایران به اسراییل اگرچه حادثهای مهم در تاریخ ژئوپولیتیک جهانی و نقطه عطفی در تاریخ تحولات سیاسی خاورمیانه به شمار میآید، اما به لحاظ واقعی میتوان بروز آن را پایانی بر التهابات و نگرانیهای دو هفته اخیر در سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی قلمداد کرد. حمله اسراییل به کنسولگری ایران در ۱۳ فروردینماه که در نوع خود بیسابقه بود (علیرغم اینکه تلآویو رسما مسوولیت آن را به عهده نگرفت)، موجی از نگرانی، التهاب و انتظار نسبت به واکنش ایران به اسراییل را در سطوح مختلف ایجاد کرد. طولانی شدن این واکنش بهطور طبیعی بر دامنه نگرانیها و التهابات افزود که با واکنش حساب شده و برنامهریزی شده ایران به اسراییل در شامگاه ۲۶ فروردین و با شرایطی که صورت گرفت (انجام هماهنگیهای لازم در سطوح منطقهای و آمادگی منطقهای و بینالمللی برای بروز آن)، تا حد زیادی نگرانیها و التهابات ایجاد شده را کاهش داد.
آثار و نشانههای این مهم در واکنش محدود و غیرهیجانی بازارهای بینالمللی خصوصا بازار نفت (تثبیت قیمت نفت) و همچنین واکنش ضعیف و غیرهیجانی بازار ارز، سکه و طلا (نوسان ۴ درصدی) و همچنین بازار بورس در ایران دیده شد. هرچند باید اذعان کرد که بازارهای داخلی از مدتی پیش به لحاظ روانی خود را در شرایط جنگی قرار داده بود و واکنشهای پیش از موعد را تجربه کرده بود. در شرایطی که تحولات ژئوپولیتیکی به حمله ایران به اسراییل محدود شده و اسراییل واکنشی نشان ندهد، به نظر میرسد بازارها در روزهای آینده شرایط باثباتتر و آرامتری را نسبت به روزهای گذشته تجربه کنند و التهابات روانی در حوزههای سیاسی و اقتصادی کاهش یابد. حوادث ۲ هفته اخیر از حمله اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق گرفته تا حمله موشکی ایران به اسراییل، اگرچه زنگ خطر شروع جنگی فراگیر، پرهزینه و غیرقابل کنترل را نه تنها برای دو طرف یعنی ایران و اسراییل بلکه کل کشورهای منطقه و همچنین قدرتهای بزرگ مانند امریکا، چین و کشورهای اروپایی به صدا در آورد، اما عوامل و متغیرهای جلوگیری از آغاز جنگی فراگیر با پاسخ ایران به اقدام غیرعقلانی اسراییل در حمله به کنسولگری ایران در طول دو هفته گذشته بهشدت فعال بود. این فعالیت علاوه بر تلاشهای دیپلماتیک در سطح منطقهای میان ایران و کشورهای همسایه، بین ایران و امریکا و سایر قدرتها به صورت مستقیم و غیرمستقیم بهطور بی سابقهای شکل گرفت. فعالیتی که منجر به ایجاد آمادگی برای همه عوامل درگیر در ماجرا در سطوح منطقهای و بینالمللی و شکلگیری هماهنگی بیسابقه برای مدیریت بحران و جلوگیری از بروز شرایطی که ممکن بود به جنگی تمامعیار تبدیل شود، گردید.
تحرکات و اقدامات نظامی اخیر میان ایران و اسراییل تابوی طولانی درگیری و جنگ مستقیم میان دو طرف را از بین برد و مقاومت دو طرف را برای ورود به منازعه مستقیم شکست. این اتفاق از این پس بهطور طبیعی میتواند شرایط را برای طرفین جهت ورود به جنگی تمام عیار، آسانتر و سریعتر کند؛ چرا که به قول معروف روی دوطرف به سوی هم باز شده است. موضوعی که تا قبل از آن، فکر کردن پیرامون آن را برای رهبران دو طرف و کشورهای درگیر در مسائل خاورمیانه هم سخت میکرد. از این پس دوطرف راحتتر نسبت به ورود به جنگی تمام عیار فکر و حتی میتوانند اقدام کنند چرا که به قول معروف روی دو طرف به سوی هم باز شده است. اما عوامل و متغیرهای داخلی و همچنین کنشگران منطقهای و بینالمللی و همچنین شرایط داخلی ایران و اسراییل همچنان در بروز جنگی فراگیر دخیل است و امکان بروز آن را حداقل در شرایط کنونی کاهش داده است. بر اساس تجارب تاریخی و الزامات بینالمللی وقوع بسیاری از تحرکات نظامی محدود با هدف جلوگیری از برخوردهای فراگیر، بزرگ و طولانی است.
تحرکات نظامی اخیر موجب تخلیه انرژی درگیری مستقیم میان ایران و اسراییل در دو کشور که توسط گروههای تندرو افزایش یافته بود و همچنین از بین رفتن انتظارات جریانها و گروههای مزبور برای ورود به جنگی تمام عیار بود. بهطور مشخص نه شرایط اقتصادی و اجتماعی در ایران برای ورود به جنگی تمام عیار با اسراییل فراهم است و نه اسراییل به صورت انفرادی قصد آغاز جنگ با ایران را دارد هرچند نباید از این واقعیت دور شد که اسراییل همیشه و به ویژه در ماههای اخیر تلاش زیادی را برای جنگی گسترده با ایران آنهم با مشارکت فعال امریکا و متحدین اروپایی خود داشته و دارد، اما تاکنون به دلایل مختلف از فراهم کردن این شرایط به دلیل مخالفت امریکا و متحدین غربی آن برای آغاز درگیری گسترده با ایران، ناکام بوده است.
اسراییل بدون اطمینان از اینکه در جنگ احتمالی با ایران حمایت و درگیری مستقیم امریکا را خواهد داشت، به جنگی علیه ایران دست نخواهد زد هرچند تحرکاتی از قبیل حمله به کنسولگری ایران، اقداماتی در جهت قرار دادن امریکا در مقابل عمل انجام شده، میباشد، اما مقاومت امریکا برای بازی در زمین اسراییل و نتانیاهو به دلیل شرایط خاص سیاسی و انتخابات آینده این کشور بسیار بالا بوده است و از این بابت دولت اسراییل تا حد زیادی ناامید شده است. واکنش امریکا به حمله ایران به اسراییل و درخواست از دولت این کشور مبنی بر عدم واکنش به ایران و عدم همراهی امریکا به واکنش احتمالی اسراییل این ناامیدی را بیشتر کرده است. تجربه جنگ اخیر اسراییل و غزه و تلاشهای گسترده بینالمللی برای جلوگیری از گسترش آن به کشورهای دیگر و منطقه نشان داد که انگیزهها در سطوح مختلف برای آغاز جنگی گسترده بسیار پایین است هرچند در این میان یک کشور و آنهم روسیه به دلیل درگیری در جنگ اکراین و با هدف منحرف کردن افکار عمومی از این جنگ و انحراف تحرکات نظامی و سیاسی غرب از اکراین به خاورمیانه، از تحولات ۶ ماهه اخیر در منطقه خاورمیانه و حتی بروز یک جنگ منطقهای آنهم با حضور متحد راهبردی خود یعنی ایران، استقبال میکند، اما واقعیت این است که توان تحریکزایی این کشور برای تشدید تنشها در منطقه در برابر توانهای جلوگیری از تشدید درگیریها محدود است. از سوی دیگر این نکته قابل توجه است که طرفین با اقدامات محدود اخیر ظرفیت و اراده پاسخگویی و واکنش در قبال یکدیگر را مورد سنجش قرار دادند هرچند نباید از دیگر اهداف اسراییل در این زمینه که در تفکرات و منافع شخصی نتانیاهو قرار دارد، غافل شد.
حمله اسراییل به کنسولگری ایران بیش از هرچیز اقدامی در جهت انحراف افکار عمومی اسراییل نسبت به ناکامی در جنگ غزه و تلاش برای کاهش موج اعتراضات داخلی به دولت و شخص وی بود چرا که حیات سیاسی نتانیاهو و فرار وی از برخوردهای سیاسی و قضایی احتمالی در اسراییل منوط به حضور وی در قدرت و منصب نخستوزیری بوده و این حضور عمدتا در شرایط تنشزایی محقق میشود. اما قدرت مانورنتانیاهو برای تنش زایی بالا نیست. با توجه به تفاسیر بالا اگر چه بهطور قاطع نمیتوان گفت، اما به نظر میرسد شرایط بیش از گذشته برای بازگشت آرامش به منطقه و حتی برقرار آتشبس میان اسراییل و غزه فراهم است. آثار و نشانههای این مهم از مواضع و رفتار دولتها و رفتار و واکنش بازارها قابل مشاهده است.