واکنش روزنامههای سهشنبه تهران، یک روز پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات در وین، آمیختهای از خوشحالی، امید، نگرانی و پیشبینی است. بیشتر روزنامهها هم نشان دادهاند آمادگی راه انداختن یک بازی اتهام داخلی در موضوع هستهای را دارند. در هیاهوی اخبار هستهای، محمد فرهادی نیز برای جلسه فردای مجلس آماده میشود.
واکنش متفاوت
روزنامهها به تمدید مذاکرات هستهای
واکنش روزنامههای سهشنبه تهران یک روز پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات در وین، آمیختهای خوشحالی، امید، نگرانی و پیشبینی است.
کیهان در ابتدای مطلبی با تیتر «نتیجه یک سال مذاکره با ۱+۵ ؛ کدخدا قابل اعتماد نبود تحریمها تمدید شد» نوشته: مذاکرات هستهای وین در حالی خاتمه یافت که پس از رایزنیهای فشرده نمایندگان ایران و گروه ۱+ ۵، توافقنامه ژنو تا ۱۰ تیرماه سال ۱۳۹۴ تمدید شد و بر پایه این توافق مبهم، تحریمها و تعلیق هستهای ایران نیز تمدید شد.
جوان روزنامه نزدیک به سپاه از تیتر بزرگ «استمرار قطعی تحریمها تا تابستان سال دیگر؛ ۷ ماه تنفس مصنوعی به دیپلماسی هستهای» در صفحه اول خود استفاده کرده است.
شرق از تیتر «تمدید امید» بهره برده و شهروند نیز مطلب خود را در این باره با تیتر «پیشرفت، تمدید و امید؛ دیپلماسی شکست نمیخورد؛ تمام نشد» منتشر کرده است.
آرمان نیز سخنان سردار نقدی را با تیتر «به جهنم که موافقت نمیکنند و تحریم میکنند» در صفحه اول خود آورده است.
ابتکار و ایران از جمله روزنامههایی هستند که تیم مذاکرهکننده قبل را هدف انتقاد قرار دادهاند. محمد نوری در بخشی از سرمقاله روزنامه دولتی ایران با تیتر «ارمغان مسافران وین» نوشته است: کار بزرگ دیپلماتها در ۱۶ ماه گذشته از جمله در هفت روز مذاکره وین این بود که چراغ مذاکره میان ایران و غرب را فروزان نگه داشتهاند. آنها با تکیه بر توان و تجربه خویش در امر دیپلماسی موفق شدهاند غول بیرحم تحریم را از معرکه هستهای دور سازند، نکتهای که مخالفان از اقرار به آن میگریزند این است که ظرف یک سال اخیر روابط ایران و غرب از آستانه جنگ به آستانه صلح و همکاری کشیده شده است و هر گامی از ژنو تا نیویورک و از مسقط تا وین طرفین را به این هدف نزدیکتر ساخته است، اجلاس وین مهر تأیید تازهای بر این مسیر انتخابی زد و طرفین همپیمان شدند تا این مناقشه را جز از راه مذاکره دنبال نکنند.
سیدعلی محقق هم در بخشی از سرمقاله روزنامه ابتکار با تیتر «آن هفت سال و این هفت ماه» نوشته: پرونده اختلافات هستهای ایران و کشورهای غربی عمری ۱۲ ساله دارد. هشت سال پایانی از این ۱۲ سال در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد بود و همه اختلافات باقیمانده و حل شده قطعا زیر سر همین هشت سال پایانی است. در طول سالهای ۸۴ و ۸۵ و اوایل دولت نهم مسئولیت پرونده هستهای در اختیار علی لاریجانی بود و روند گفتگوها کمی تا قسمتی مشابه با سالهای پیش از آن و دوران مسئولیت حسن روحانی در این پرونده پیش میرفت.
اما در مابقی این دوران تفکری تلفیقی متشکل از طیف تندرویی که اکنون جبهه پایداری نام گرفته و شخص احمدینژاد اختیارداران اجرایی این پرونده شدند و کار در مسیری دیگر افتاد یا به عبارت بهتر از ریل خارج شد. در این دوران هفت ساله همچون همیشه طرفهای تندروی غربی و عربی و عبری مترصد بهانه بودهاند و محمود احمدینژاد و سعید جلیلی و دیگران هرکدام بارها به سبک و شیوه خود در سرما و گرما، زمستان و تابستان، شال و کلاه میکردند و راهی نیویورک و ژنو و مسکو و استانبول میشدند و هر بار احتمالا ناخواسته حجم تازهای از بهانهها، استنادها و گل به خودیها را دو دستی تقدیم طرف مقابل میکردند. آنها شاد و خندان چشم در چشم دوربینهای خبرنگاران به تهران باز میگشتند اما طرف مقابل هربار از گفتهها و بیانیهها و شعارهای آنها به عنوان مواد اولیه برای پخت قطعنامهها و تحریمهای تازه استفاده میکرد. تندرویها و تنش زاییها در عرصه سیاست خارجی، سخنان نسنجیده و غیردیپلماتیک شخص رئیس دولت و مذاکرههای بیانیه محور و بیهدف هستهای دست به دست هم داد تا سال به سال دیوار بیاعتمادیها میان تهران و پایتختهای غربی و عربی بلندتر، حجم پرونده و اختلافات قطورتر و تعداد قطعنامهها و میزان تحریمها به صورت تصاعدی زیاد و زیادتر از قبل شود. قطعنامهدانها پاره نشد و این میراث تلخ به تیم دیپلماتهای حسن روحانی رسید تا علی رغم مخالفتها و مانع تراشیهای دلواپسها و پایداریها تلاش کنند دیوار بلند و ضخیم بیاعتمادی و تحریم و قطعنامه و اختلاف را کوتاه کنند و از سر راه بردارند. در طول مذاکرات هرچه طرفین پیش رفتهاند بیشتر متوجه سختی این کار و بلندی و ضخامت این دیوار شدهایم.
گفته میشود، بخش اصلی و شاکله اختلافات باقی مانده چند و چون رفع تحریمها به عنوان ما به ازای اعتمادی سازیهای ایران بوده است؛ همان تحریمهایی که چه روسای دولتها و چه پارلمانیستهای اروپایی و آمریکایی در دوران هفت ساله از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲ یکی پس از دیگری با بهانه جویی به ایران تحمیل کردند. گفته میشود دلیل اصلی تعویق توافق جامع و تمدید مذاکرات هم زیاده خواهیهای طرف مقابل از یک سو و مقاومت دکتر محمدجواد ظریف و دیگر اعضای تیم مذاکره کننده بر سر این موضوع به عنوان یکی از خط قرمزهای ایران در عین رعایت همه قواعد مذاکره دیپلماتیک بوده است.
در این میان احسان بداغی در روزنامه اعتماد «تعلیق اختلافات داخلی همزمان با تمدید مذاکرات هستهای» را بهتر دیده و در شروع مطلبش در این باره نوشته: از ظهر دیروز به بعد، تمدید مذاکرات را میشد پیشبینی کرد اما تغییر محسوس موضع مخالفان را نه. ساعاتی قبل از آنکه خبر قطعی تمدید مذاکرات برسد، پیام همراهی منتقدان با تیم مذاکره کننده از راه رسید. روح الله حسینیان، عضو شورای مرکزی جبهه پایداری گفت که «مذاکرات هسته یی ایران باید ادامه پیدا کند» و «با قهر، حقوق ایران محقق نمیشود.» او حتی «قهر» کردن و «کناره گیری از مذاکرات» را «رفتار غلطی» دانسته که طرفهای مقابل مذاکره با ایران به دنبال آن هستند. مهمتر آنکه حسینیان در حالی ادامه مذاکرات را یک «اصل» دانسته که تاکید میکند: «هرگونه که تیم مذاکره کننده ایرانی مصلحت بداند باید زمان مذاکرات تمدید پیدا کند.»
چرا توافق نهایی رخ نداد؟
حنیف غفاری در مطلبی در روزنامه رسالت در پاسخ به سؤال فوق نوشته: دراین خصوص لازم است به ۶ نکته مهم اشاره کنیم؛
۱ ـ اصلیترین عامل عدم رسیدن طرفین به توافق قطعی و تداوم حرکت در برزخ هستهای، ناتوانی ایالات متحده آمریکا و تروئیکای اروپایی در اتخاذ «تصمیم تعیین کننده» در مذاکرات بود. این تصمیم سیاسی، «پذیرش واقعی حقوق حقه ایران» مطابق اساسنامههای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و اسناد حقوقی معتبر و مرجع در زمینه حقوق هستهای اعضای آژانس بینالمللی انرژی اتمی بوده است. اگر این تصمیم همان فردای روز توافقنامه ژنو و حتی قبل از آن اتخاذ میشد، اساسا توافقنامه جامع هستهای در همان زمان به امضا میرسید. با این حال دولت آمریکا و دیگر اعضای ۱+ ۵ در دو مبحث مهم و تعیین کننده یعنی «تعیین نیازهای اساسی» و «نحوه برداشته شدن تحریمها» به زیاده خواهیهای خود ادامه دادند. این روند در جریان مذاکرات اخیروین نیز ادامه داشت. روند سینوسی مذاکرات به خوبی نشاندهنده عدم اتخاذ تصمیمی قاطع از سوی غرب جهت رسیدن توافق نهایی بود.
روند سینوسی مذاکرات معلول «تزلزل مواضع اعضای ۱+ ۵» و در راس آنها ایالات متحده آمریکا بوده است.
۲ ـ دومین عاملی که مانع از امضای توافق قطعی و جامع میان ایران و اعضای ۱+ ۵ شد، به تأثیرگذاری بازیگران مخرب خارجی بر میز مذاکرات باز میگردد. دیدارهای صورت گرفته میان مقامات آمریکایی و صهیونیستی از یک سو و حضور شتابزده سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی در وین و دیدار فوری او با جان کری وزیر امور خارجه آمریکا نشان از بسط مذاکرات محرمانه و پشت میز به آن سوی دیوارهای هتل کوبورگ (محل برگزاری مذاکرات وین) بود.
البته در مقابل بازیگران مخرب، «واسطه گران» در صدد کاهش دادن شکافهای موجود میان طرفین و تلاش برای امضای توافق نهایی و قطعی برآمدند. یکی از این افراد یوسف بن علوی وزیر امورخارجه عمان بود. عمان در این برهه سعی کرد به عنوان یک واسطه گر وارد معادله شود و در نقش یک کاتالیزور، «معادله ساکن» را به «معادله دینامیک» تبدیل کند. افراد دیگری مانند خاویرسولانا مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا و کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل متحد نیز در این خصوص سعی کردند نقش شتاب دهندهای ایفا کنند. با این وجود زور این واسطه گران به بازیگران پشت پرده سیاست خارجی آمریکا مانند دیوید آلبرایت و دیگر افراد وابسته به لابیهای آمریکایی ـ صهیونیستی نرسید.
۳ ـ حضور وزیر امور خارجه چین در آخرین روز مذاکرات هستهای تعیین کننده در وین و انفعال ملموس روسیه در آخرین دور مذاکرات نقش به سزایی در به نتیجه نرسیدن مذاکرات داشته است. «مهار سرکشی غرب» آزمونی بزرگ بود که متأسفانه پکن و مسکو از عهده آن بر نیامده و خود نیز در مواردی با این سرکشی همراه شدند. باید اذعان کرد که نقش آفرینی و تحرک «واسطهها» در مذاکرات وین نسبت به تحرک روسیه و چین بیشتر بوده است. نقش منفی کشور فرانسه را نیز در این برهه نباید نادیده انگاشت. لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه در دوره اخیر مذاکرات نیز به مانند مذاکرات هستهای ژنو در سال گذشته نقش بازدارندهای ایفا کرد. نفوذ رژیم صهیونیستی بر حزب سوسیالیست فرانسه و کلیدداران کاخ الیزه در این مسیر به شدت تأثیرگذار بوده است.
۴ ـ یکی از اصلیترین شاخصههای مذاکرات اخیر وین، مانور رسانههای غربی و پیشقراول شدن آنها در نبرد تبلیغاتی علیه ایران بود. در حالی که وزرای امور خارجه آمریکا و سه کشور اروپایی پشت میز مذاکرات در حال نبرد سیاسی با تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان بودند، رسانههای غربی در آن سوی میدان به فضا سازی مستمری علیه فعالیتهای هستهای ایران میپرداختند. در این خصوص میان بازی و رفتار غرب در دو حوزه «دیپلماسی عمومی» و «دیپلماسی رسمی» ارتباط مستمری وجود داشت. این ارتباط باید به صورتی دقیق مورد توجه و تحلیل قرار گیرد. در بازی رسانههای غربی نوعی توازن ملموس وجود داشت. از همان روز نخست مذاکرات، شبکه بیبی سی به صورتی علنی و صریح روند شکست مذاکرات را هدایت و تبلیغ کرد و از «تمدید مذاکرات» به عنوان نتیجهای غیر قابل اجتناب سخن گفت! دیگر رسانههای غربی مانند رویترز، نیویورک تایمز و واشنگتن پست نیز ضمن انتشار اخبار پارادوکسیکال (در راستای ایجاد تلاطم در افکار عمومی)، این گونه القا کردند که عامل به نتیجه نرسیدن مذاکرات خواستههای بیش از حد ایران بوده است!
۵ ـ بدون شک در برهه فعلی بیش از هر زمان دیگری نیاز به شفاف سازی عمومی در خصوص فضای مذاکرات داریم. به عبارت بهتر، با عدم به نتیجه رسیدن نهایی مذاکرات عملا تاریخ مصرف تاکتیک «محرمانه ماندن مذاکرات» نیز باید به پایان برسد. هم اکنون افکار عمومی خواستار شفاف سازی در خصوص رفتار تک تک اعضای ۱+ ۵ در مذاکرات هستهای با ایران است. در این خصوص باید رفتار بازیگران «مخرب» و «منفعل» باید برای افکار عمومی تبیین شود. همچنین در خصوص نتیجه مذاکرات اخیر نیز باید به سؤالاتی مهم و تعیین کننده پاسخ داد. بدیهی است که با پایان یافتن مذاکرات، لازم است رویکردها و ملاحظات دستگاه سیاست خارجی کشورمان در قبال اعضای ۱+ ۵ نیز تغییر یابد. این تغییر باید همراه با محاسبه و دوراندیشی باشد.
۶ ـ جابجایی قدرت میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نه تنها منجر به تنظیم رفتار تیم مذاکره کننده آمریکا پای میز مذاکره نشد، بلکه زیاده خواهی واشنگتن را در این ماراتن هستهای و دیپلماتیک افزایش داد. این مسأله، نشان دهنده همگونی بازی استراتژیک کبوترها و بازهای آمریکایی علیه ایران است. این همسانی و همگونی تا کنون از سوی برخی افکار عمومی و حتی تحلیلگران درک نشده بود. با این حال مذاکرات اخیر وین فرصت بسیار مناسبی برای درک ثوابت و متغیرهای سیاست خارجی آمریکا بود. «ثوابت غیر قابل تغییر سیاست خارجی آمریکا» در نهایت مانع از ظهور و بروز رفتار منطقی و عقلانی طرف آمریکایی پشت میز مذاکرات شد و از سوی دیگر، «متغیرات رفتاری» و لبخندهای ظاهری افرادی مانند جان کری و اوباما نیز وزانت و تأثیر لازم و کافی برای امضای توافقنامهای نهایی را نداشت! اصلیترین درس مذاکرات هستهای اخیر، ایجاد همگونی و همسان سازی میان دو حزب اصلی ایالات متحده آمریکا در نزد افکار عمومی کشورمان است. از این پس تقابل جمهوری اسلامی ایران با کاخ سفید (محل تجمع دموکراتها) و کنگره (محل مانور جمهوریخواهان) ادامه خواهد داشت. تقابلی که نباید هیچگاه به فراموشی سپرده شود.
خبرنگار اعزامی خراسان به وین در گزارش خود «حضور عضو ارشد یک لابی صهیونیستی در نشست خبری کری» را مهم دانسته و از جمله نوشته: یک عضو ارشد یک لابی صهیونیستی در روزهای گذشته به وین آمده بود و در هنگام نشست مطبوعاتی جان کری هم گوشهای ایستاده بود و او را زیر نظر داشت. این را باید بگذاریم کنار سفر وزیر خارجه سعودی به وین. این را باید بگذاریم کنار تماس تلفنی کری با نتانیاهو. این را باید بگذاریم کنار اختلافهای داخلی کشورهای ۱+۵ و رقابتهایشان بر سر منافع متضاد که از تحریمها علیه ایران میبرند. نام عضو ارشد لابی صهیونیستی و عنوان سازمان او نزد روزنامه خراسان محفوظ است.
مهدی محمدی هم در بخشی از مطلبی با تیتر «پس صحنه وین» در روزنامه وطن امروز نوشته: اما ناظرانی که روند را تعقیب کردهاند، در این باره تردید کمی دارند که با موضع فعلی آمریکا، نه در ۷ ماه آینده و نه حتی در زمانی بسیار بیشتر از آن، امکان تفاهم و رسیدن به توافقی که دو طرف در بلندمدت به آن پایبند باشند، بسیار دشوار خواهد بود.
اولا، آمریکا به وضوح با این پیشفرض مذاکره میکند که ایران چارهای جز کوتاه آمدن ندارد. احتمالا در وین هم آمریکاییها منتظر بودهاند ایران در دقیقه ۹۰ و با مشاهده دورنمای شکست مذاکرات کوتاه بیاید و درخواستهای آنها را بپذیرد. بسیار مهم است که روشن شود منشأ این توهم آمریکاییها چیست چرا که اگر این توهم زدوده نشود، باز هم ۳ یا ۷ ماه دیگر دوباره دقیقه نودی فرا خواهد رسید و آن وقت باز هم آمریکا منتظر خواهد بود که ایران کوتاه بیاید و در نتیجه بازهم مذاکرات نتیجهای نخواهد داشت. یک بار برای همیشه باید روشن شود که خطوط قرمز واقعی وجود دارد که ایران از آنها عدول نخواهد کرد. باید دید چه مکانیسمی وجود دارد که بتواند این مسأله را به نحو کاملا جدی برای آمریکا روشن کند.
ثانیا، آمریکا براساس یک روند منطقی مذاکره نمیکند. یک طرف مذاکرهکننده قابل احترام، طرفی است که رفتاری منظم دارد اما وقتی یک طرف کاملا زیگزاگی عمل میکند و ابایی ندارد از اینکه امروز حرفی بزند و فردا خلاف آن را بگوید، نمیتوان آن را یک طرف مذاکرهکننده قابل اعتماد و منطقی دانست. رفتار آمریکا از مذاکرات مسقط به این سو دقیقا به این شکل بوده است. این نشاندهنده آن است که فرآیندهایی پس پرده مذاکرات ـ هم درون آمریکا و هم میان اعضای ۱+ ۵ ـ در حال رخ دادن است که بسیار پیچیدهتر از آنی است که بتوان از بیرون مشاهده کرد یا حتی حدس زد. همین فرآیندهاست که موجب میشود آمریکا نتواند در مذاکرات متعادل رفتار کند. این نکته را هم باید در نظر داشت که ایران با یک آمریکا مذاکره نمیکند. چند آمریکا در مقابل ایران وجود دارند که ظاهرا هیچکدام از آنها بر خلاف آنچه ادعا میکنند یک اراده سیاسی واقعی برای تفاهم با ایران ندارند.
ثالثا، آنچه آمریکا از ایران میخواهد بسیار گزاف است و آنچه ارائه میدهد دقیقا مساوی هیچ. آمریکاییها نیت خود را روشن کردهاند. آنها میخواهند ایران سرمایه استراتژیک خود در حوزه فناوری غنیسازی و آب سنگین را در بازه زمانی بسیار طولانیمدت واگذار کند و در مقابل به اینکه آشکارا آمریکا میخواهد فشار تحریم را بر ایران حفظ کند، اعتراضی نکند. در واقع آمریکا به ایران میگوید نباید منتظر یک معامله برد ـ برد باشد بلکه باید دقیقا آنگونه و به آن اندازه که آمریکا میخواهد کوتاه بیاید. خوشمزه این است که آمریکا در حالی از ایران میخواهد تسلیم شود که خود آشکارا دچار بحران داخلی است ـ بحرانی که باعث استعفای فردی مانند چاک هیگل شده ـ و در منطقه هم کارش به جایی رسیده که از آسمان برای داعش کمک نظامی پایین بریزد.
حمایت ٢٠٠ تایی، تهدید ٧٠ نفری
اعتماد درباره جلسه فردای مجلس برای بررسی صلاحیت و برنامههای وزیر پیشنهادی علوم از جمله نوشته: دیگر کسی برای رأی آوردن یا نیاوردن وزیر پیشنهادی علوم گمانه زنی نمیکند، حالا همه به کار پیش بینی از تعداد آرای مثبت او در بهارستان مشغول هستند. حدس و گمانهایی که به عدد ٢٠٠ رسیده است. تعداد آرای مثبت فرهادی آینده او را در وزارت علوم در حاشیه یی امنتر قرار خواهد داد. هر چند به نظر نمیرسد که «حلقه نه» در بهارستان تاکتیک خود را عوض کنند اما رأی بالاتر برای فرهادی یعنی تضعیف بیشتر مخالفانش در مجلس. فرهادی تا اینجای کار با برخی خواستههای بهارستانیها هم کنار آمده، از جمله تغییر مدیران وزارت علوم که زمینه ساز فشارهای قبلی به رضا فرجی دانا و دو گزینه پیشنهادی رئیس جمهوری قبل از فرهادی برای این وزارتخانه بود. با این حال جلسات منظم گروه مخالفان دولت، در حالی که رأی آوری فرهادی در مجلس قطعی شده است حکایت از برنامه ریزیهایی برای بعد از تصدی او در وزارت علوم دارد.
اعتماد در بخش دیگری از این مطلب نوشته: با این اوصاف هر چند رأی آوری محمد فرهادی در جلسه روز چهارشنبه قطعی است اما روی دیگر سکه مناسبات دولت و مجلس در این حوزه به آن ۶٠ یا ٧٠ مخالفی مربوط میشود که منصور حقیقتپور در سخنان خود به فعالیت سازمان یافته آنها اشاره کرده است. طیفی که در سه ماه اخیر در برابر دولت «حلقه نه» را تشکیل داده بودند، حالایک بار دیگر در موضع اقلیت قرار گرفتهاند. حتی برخی اخبار حکایت از آن دارد که چهرههای شاخص جریان مخالف دولت همچون الیاس نادران و علیرضا زاکانی نیز ترجیح دادهاند تا این بار در صحن علنی حضور رسمی در صف مخالفان وزیر پیشنهادی نداشته باشند و فرصت نطق مخالفت با محمد فرهادی به چهرههایی سپرده خواهد شد که از نیروهای میان دستی این جریان محسوب میشوند، نیروهایی که چندان در حلقه تصمیم گیری جای جدی ندارند.
نکته اینجاست که چهرههای اصلی «حلقه نه» در مناسبات غیر رسمی و پشت پرده هنوز از میدان مخالفت با دولت عقب ننشستهاند. این شاید باعث شود که وزن اقلیت ۶٠ یا ٧٠ نفری مورد اشاره منصور حقیقتپور احتمالا تأثیر خود را بعد از وزارت محمد فرهادی نشان دهد. این موضوع بازتابی ضمنی در سخنان قاسم جعفری، سخنگوی کمیسیون آموزش و از فعالترین نمایندگان در جریان وقایع سه ماه اخیر وزارت علوم را نشان داده است. جایی که او درباره جلسه مشترک کمیسیون متبوعش با وزیر پیشنهادی علوم گفته که «کمیسیون آموزش مجلس موافقت مشروط خود را با وزارت محمد فرهادی اعلام میکند و چنانچه وی به قولهای خود عمل کند، مخالفتی با وی نخواهد داشت.» تأکید قاسم جعفری بر «مشروط» بودن موافقتی که قبلاجبار کوچکینژاد آن را اعلام کرده بود و همین طور تأکید بر «قول»هایی که فرهادی باید به آنها عمل کند همان زمینه ابتدایی است که در ماههای آینده به شکلهای قابل پیش بینی از فشار به وزارت علوم، خود را نمایان خواهد کرد.