گزینههای روی میز ایران، ادامه غنیسازی طبق برجام، طعنه تند دادستان کل به وزیر جوان، تصمیم با کیست؛ سیاستمداران یا نظامیان؟، خون فروشی در بطری نوشابه!، سهمیهبندی و آشفتگی بیشتر حقوقی اقتصادی، اختیارات هستهای برجام هم زیر تیغ، پرچم اصلاحات در دست روحانیت باشد، کالاهای اساسی در ماه رمضان گران نمیشود، بازی بودارِ بنزینی، اعتماد را میپراند!، کوپنی شدن راه علاج اقتصاد؟ و دو راهی انتخاب اقتصاد آزاد یا دولتی؟ از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تأکید لاریجانی بر ادامه غنیسازی طبق برجام و فشار غیرقانونی آمریکا بر برنامه هستهای ایران از یک سو و گزارشهایی درباره سهمیه بندی و یارانههای پنهان و وضعیت تورم و آشفتگی در بازار از دیگر سو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه شرق و اعتماد با چاپ تصویری از علی لاریجانی، تأکید او بر ادامه غنی سازی اورانیوم طبق برجام را تیتر یک کردند و کیهان نیز مردم گرفتار گرانی دولت سرگرم رؤیای سیب و گلابی برجام را از گزارش اصلی امروزش تیتر یک کرد. ابتکار عنوان آمریکا به دنبال محدود کردن منابع ارزی ماست را به نقل از رئیس جمهور تیتر کرد و گزارشی دیگر با عنوان قمار تلخ دموکراتها با «روسیه گیت» در صفحه نخست خود چاپ کرد. وطن امروز عنوان حکم حبس برای فریدون را در مرکز صفحه نخست شماره امروزش برجسته کرد و روزنامه ایران ضمن قرار دادن تصویری از معاون اول رئیس جمهور، نظر صاحبنظران اقتصادی را در رابطه با فراخوان جهانگیری با عنوان دو راهی انتخاب اقتصاد آزاد یا دولتی؟ را در گزارشی منتشر کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
جنگ میشود یا نه؟
حسین علایی، تحلیلگر مسائل استراتژیک در سرمقاله امروز روزنامه شرق در مطلبی با عنوان جنگ میشود یا نه؟ حرفهای مطرح درباره احتمال آغاز جنگ بین ایران و آمریکا را موضوع قرار داد و نوشت: از زمان روی کار آمدن ترامپ، هر روز بر میزان تضادها و تنشهای میان آمریکا و ایران افزوده شده است. خروج از برجام، بررسی مجموعه اقداماتی که ترامپ علیه ایران انجام داده و تلاش برای بهصفررساندن صادرات نفتی ایران، همه بیانگر آن است که آمریکا قصد دارد با فروپاشی اقتصاد ایران، فشار عظیمی را بر عموم مردم وارد کند تا آنها تنها راه چاره را «تسلیم» شدن در برابر خواستههای آمریکا بدانند. بااینحال، این مطرح میشود که آیا آمریکا فقط به تنگترکردن «محاصره اقتصادی و سیاسی» ایران اکتفا خواهد کرد یا اینکه ترامپ قصد دارد بهتدریج و با بهرهگیری از «راهبرد نمدمالی»، زمینهها و بسترهای لازم را برای جنگ محدود و ضربتی آمریکا با ایران فراهم کند؟ تجربه تاریخی نشان داده آمریکا همیشه از ظرفیت نیروهای مسلح خود برای نیل به اهداف سیاست خارجی استفاده کرده است و در صورتی که احساس کند با بهکارگیری قوای نظامی خود به مقصود مطلوب میرسد، تردیدی در برپایی جنگ و بهکارگیری ارتش نخواهد کرد؛ اما آیا آرزوی آمریکا در «براندازی» جمهوری اسلامی و رویکارآوردن حکومت و دولتی همسو با منافع ایالات متحده با کمک اسرائیل، سلطنتطلبها و منافقین در ایران، تحقق خواهد یافت؟
از دیدگاه نظری (تئوریک)، در چهار حالت امکان وقوع «جنگ محدود» آمریکا با ایران بسیار جدی میشود:
۱- تضعیف «قدرت دفاعی» و کاهش ظرفیت «پاسخگویی مؤثر» جمهوری اسلامی؛ بهگونهای که امکان «پیروزی سریع» را برای ارتش آمریکا فراهم کند.
۲- قدرتگرفتن بیش از حد ایران؛ بهگونهای که توانمندیهای جمهوری اسلامی برای آمریکا و اسرائیل به صورت «تهدیدی بالفعل»، جدی تلقی شده و با جنگیدن با ایران، این نگرانی برای همیشه برطرف شود.
۳- اراده جدی ترامپ برای نشاندادن ابراز قدرت و بهدستگیری رهبری و مدیریت منطقه خاورمیانه و بهرهگیری از جنگ برای پیروزی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری.
۴- ترکیبی از عواملی که در بالا یاد شد.
اگر نگاهی به روحیه ترامپ بیندازیم، او بسیار علاقهمند است تا چند مسأله مهم جهانی ازجمله «مسأله ایران» را در دوران ریاستجمهوری خود حل کند. او معتقد است ایران با افزایش توانمندیهای موشکی بومی خود، به «قدرت بازدارندگی» مؤثر رسیده است. با همین نگاه است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را که ستونفقرات قدرت دفاعی ایران است، در فهرست سازمانهای تروریستی قرار میدهد تا ایران را تضعیف کند. آمریکا بر این باور است که سیاستهای جمهوری اسلامی امنیت، بقا و موجودیت اسرائیل را تهدید میکند و امکان اجرائیشدن «معامله قرن» را برای مسلطکردن اسرائیل بر فلسطینیان و کشورهای منطقه به محاق میبرد؛ درحالیکه سیاست ترامپ، توسعه سرزمینی اسرائیل با اعلام الحاق جولان سوریه به اسرائیل و تضمین بقای رژیم اسرائیل با انتقال سفارت آمریکا به بیتالمقدس است.
از طرفی، ایران با «نفوذ منطقهای» خود توانسته است نهتنها تهدیدات نظامی را از مرزهای خود دور کند، بلکه حالا نیروهای وفادار و علاقهمند به انقلاب اسلامی، آرامآرام به مرزهای اسرائیل نزدیک میشوند تا مراقب تهدیدات صهیونیستها باشند. از دید همراهان ضدایرانی ترامپ، علت اصلی ظهور چنین وضعیتی، درآمدهای نفتی و توانمندیهای مالی ایران است که میتواند برنامه توسعه «توان موشکی» و «نفوذ منطقهای» جمهوری اسلامی را تغذیه کند؛ بنابراین باید ظرفیت، قدرت اقتصادی و نیز مراودات و تعاملات بینالمللی ایران بهطور مرتب تضعیف شود تا نهتنها این کشور رفتار و سیاستهای خود را تغییر دهد، بلکه این «ضعف اقتصادی» موجب ناپایداری جمهوری اسلامی شود. پس میتوان گفت: همه اقدامات دولت آمریکا بر مبنای تضعیف ظرفیت و توان اقتصادی و نیز کاهش روابط بینالمللی ایران تمرکز یافته است تا با سرریزشدن صبر مردم و افزایش تنگناهای معیشتی، امکان حرکت سریع اعتراضی از درون کشور فراهم شده و آنگاه با فشار بیرونی، نظم سیاسی در ایران بر هم بریزد.
البته آمریکا دنبال «پیروزی بدون جنگ» است و میداند که شروع هر جنگی با ایران، بهسادگی و راحتی به پیروزی یکطرفه منجر نخواهد شد، بلکه وضعیت «بازنده- بازنده» را برای طرفین درگیر و کشورهای منطقه به ارمغان خواهد آورد. بر همین اساس است که ایران استراتژی «اجتناب از جنگ» را در برابر استراتژی «قورباغهپز» آمریکا اتخاذ کرده است و تمایلی به درگیرشدن با آمریکا ندارد و برای جلوگیری از وقوع منازعه و جنگ تلاش میکند. در این میان، آمریکا میداند که دفاع ملت ایران جدی خواهد بود. باید بههوش بود و در راستای «مقاومسازی ملی» با اصلاح سیاستهای داخلی برای افزایش ضریب «وحدت ملی» و نیز سعی در «توسعه اقتصادی» با ازبینبردن موانع ماندگار در برابر پیشرفت کشور و همچنین ایجاد «فضای کسبوکار» مناسب گام برداشت تا آمریکا به اهداف خود نرسد. فاعتبروا یا اولیالابصار
نسبت به نقض برجام چه واکنشی نشان بدهیم؟
رحمن قهرمانپور کارشناس مسائل استراتژیک در یادداشتی که در شماره امروز ایران منتشر شد، نوشت: سیاست فشار حداکثری واشنگتن علیه تهران در حالی به تدریج ابعاد گستردهتری مییابد که امریکا تلاش میکند عملاً توان ایران برای اجرای تعهداتش در چارچوب توافق هستهای را به حداقل برساند. رویکردی که به نظر میرسد جمهوری اسلامی در مواجهه با آن و با هدف تعدیل تبعات اقدامات هزینه ساز امریکا خود را برای ارسال یک پیام مشخص و روشن آماده میکند. آنچه در نوع مواجهه ایران ضرورت دارد، در نظر گرفتن این نکته است که پیام روشن آن باید در چارچوب تدابیر فنی برجام تعریف شده باشد. یعنی چنان که بند ۳۷ برجام امکان تعدیل متناسب تعهدات ایران در برابر نقض پارهای از تعهدات کشورهای طرف مقابل را در نظر گرفته است، اقدام تلافیجویانه ایران باید در قالب تدابیر اندیشیده شده در برجام صورت گیرد. زمینه فعالیتهای هستهای کشورمان و تعهداتی که در این چارچوب پذیرا شده، فضای مانور خوبی را برای آن فراهم کرده تا تعهداتش را گام به گام کاهش دهد.
بخش تحقیق و توسعه فناوری هستهای ایران یکی از حوزههایی است که ایران میتواند دامنه اقداماتش را وسعت ببخشد و با راهاندازی سانتریفیوژهای «آی آر ۸» و تزریق گاز «UF۶» اقدام حائز اهمیتی انجام دهد. همچنین بر اساس برجام مقرر شده بود که ذخایر اضافی آب سنگین راکتور آب سنگین اراک در عمان ذخیره و به فروش برسد که این روند در دوره ترامپ متوقف شد. ایران میتواند در واکنش به این اقدام آب سنگین را به این دلیل که امریکا به تعهد خود مبنی بر خرید آن عمل نکرده است، در کشور خود ذخیره کند. از سوی دیگر ایران در برابر تأخیر در روند اجرای سازوکار مالی اروپا موسوم به «اینستکس» و تعلیقی که به موجب این تأخیر در مناسبات تجاری ایران و سایر کشورها به وجود آمده است، میتواند اجرای بخشهایی از تعهدات هستهایاش را منوط به پیشرفت پروسه اجرایی «اینستکس» کند. به عنوان مثال اعلام کند ارسال مازاد اورانیوم غنی شده ایران به خارج از کشور را تا زمان عملیاتی شدن این کانال مالی متوقف میکند. چنین اقدامی باید بر پایه یک برنامه طراحی شده و منظم باشد به این ترتیب که اعلام کند در چارچوب برجام چه کارهایی میتواند انجام دهد که در عین عبور نکردن از مرزهای حقوقی آن، پاسخ مؤثری هم به طرف مقابل داده شده باشد و محرکی باشد تا آنها جهت تأمین منافع مورد نظر تهران فراتر از مواضع شفاهی اقدام کنند. ناگفته پیداست مقامهای جمهوری اسلامی در شرایط سخت کنونی باید عوامل و فاکتورهای متعددی از جمله شرایط بازار و اقتصاد کشور و فضای افکار عمومی را در تصمیمگیری خود لحاظ کنند، اما این سیاستمداران بزرگ هستند که در شرایط سخت، تصمیمهای سخت و تأثیرگذار میگیرند. امریکا از طریق افزایش فشارهای همهجانبه تلاش میکند ایران را در چنان تنگنایی قرار دهد که عملاً چیزی برای از دست دادن نداشته باشد. از این رو طراحی یک برنامه هوشمندانه فنی در چارچوب برجام از سوی ایران میتواند پیام روشنی به سایر شرکای این توافق ارسال کند تا اگر یک بار برای همیشه میخواهند اقدامی برای جلب رضایت تهران انجام دهند، وقت آن اکنون است.
کیهان: بخشی از جریان رسانهای نزدیک به دولت صد در صد غربگراست
جعفر بلوری در بخشی از یادداشت روز امروز کیهان با عنوان چرا به هر ساز دشمن میرقصند، نوشت: برخی رسانهها و تریبونهای نزدیک به دولت خودمان این روزها درباره کارنامه خالیشان و شرایطی که بر کشور در حوزههای مختلف تحمیل کردهاند، چه مینویسند و چه میگویند؟ وضعیت اقتصادی را میبینند، آرایش نظامی دشمن را که حاصل انفعال عدهای در کشور بوده شاهدند اما، نه تنها حاضر نیستند تغییری در راه و برنامههای شکستخوردهشان ایجاد کنند بلکه، آسمان را به زمین میبافند تا القاء کنند، همه مقصرند جز خودشان! دشمن علنا از براندازی میگوید این عده با همان دستفرمان «دیپلماسی لبخند در برابر دیپلماسی تهاجمی» ادامه میدهند! این عده کار را به جایی رساندند که واشنگتن پست نتیجه گرفت، علت هجمههای پیدرپی ترامپ علیه ایران این است که پاسخ محکمی از سوی ایران نمیبیند.
اینجا پاسخ چیست؟ چرا برخی به رغم مشاهده بازخورد سیاستهای غلط در حوزههای خارجی، اقتصادی و فرهنگی، باز هم بر ادامه راه غلط اصرار دارند؟ چرا به رغم جری شدن دشمن باز هم تلاش میکنند در قالب استانداردهای فکری مضحک و ساختهشده برای جهان سومیها حرف بزنند؟ آیا اینجا هم مشکل در تیپ شخصیتی آنهاست؟ یا نه باید در منظومه فکری این طیف کاوش کرد و دید در کلاس درس چه کسانی نشسته و چه آموختهاند. شاید هم در این بین نفوذی یا احمقهایی وجود دارند که گاهی به تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور آدرس غلط میدهند. (درست مثل اطلاعات غلطی که در شورش اخیر مسلحانه کودتاچیان، درباره ونزوئلا به ترامپ داده میشد.)
به جز تیپ شخصیتی که به آن اشاره شد، شناسایی نوع تفکرات سیاسی و اعتقادی فرد یا جریان سیاسی که به آن تعلق خاطر دارند نیز میتواند در یافتن پاسخ سؤال این وجیزه به ما کمک کند. یعنی، چون به یک جناح سیاسی خاص تعلق خاطر دارد، ترجیح میدهد، «نفهمد». اظهارات لیدر جریان رسانهای نزدیک به دولت را بگذارید کنار عملکرد و اظهارات برخی دولتمردان (آخوندی و...)، بخشی از جریانی که ۶ سال سکان هدایت کشور را به دست گرفتهاند (بودند) «لیبرالها» هستند. حالا برای رد گم کنی هم که شده پسوند «مسلمان» را گاهی به آن اضافه میکنند و میگویند: «ما لیبرال مسلمانیم.»
این نکته از آنجا حائز اهمیت است که در صورت شناخت منظومه فکری یک جریان، میتوان بهتر رفتارها، برنامهها و اظهاراتشان را تحلیل کرد و به پاسخ سؤال نزدیک شد. حس رهاشدگی این روزهای بازار (خودرو، مسکن، دلار، سکه و...) که در همه ما وجود دارد به نوعی تداعیکننده تفکرات اقتصادی این جریان است که معتقد به نظریه «بازار آزاد» و «دست نامرئی» آدام اسمیت است: در هیچ چیز دخالت نکن، دست نامرئی خود به خود بازار را کنترل میکند! اما نه. به نظر میرسد این جریان «لیبرال» هم نیستند که اگر بودند لااقل، به نتایج اقتصادی که آنها رسیدهاند، میرسیدند! همین آدام اسمیت معتقد است، دست نامرئی در جامعهای کارایی خواهد داشت که از شرایط رقابت کامل برخوردار باشد! فرض بگیریم این نظریه بینقص است. آیا چنین شرایطی در کشور وجود دارد؟ اگر ندارد، چرا بدون برنامه و بیمطالعه به دنبال کپیبرداری ناشیانه از غرب هستند؟ پاسخ روشن است. بخشی از این جریان، صد درصد غربگراست. همین! فقط غربگراست. بدون اینکه حتی از غرب چیزی بداند.