احتمال اخراج بولتون، بازتاب گسترده بیانات رهبر انقلاب درباره جنگ و مذاکره، به تعویق افتادن اجباری شدن رمز دوم یکبار مصرف، سقوط نرخ رشد جمعیت در کشور، چرا روحانی به درخواست ترامپ جواب رد داد؟، ۵ میلیارد دلار بازارگشایی برای بخش خصوصی، تصویب لایحه شفافیت، چوب لای چرخ دوچرخه زنان و راه سخت اصلاحطلبان، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که احتمال اخراج بولتون از کاخ سفید، بازتاب سخنان رهبر انقلاب درباره جنگ و مذاکره در رسانههای خارجی، تصویب لایحه شفافیت و مالیات در کمین خریداران ارز از یک سو و محورهایی از جمله آغاز توقف برخی از اقدمات برجامی ایران و حمایت مالیاتی از اجاره نشینها از دیگر سو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرا اصلاحطلبان میگویند روحانی کنار رود؟
روزنامه جوان در گزارشی با عنوان بازی دعوت به استعفا برای مبارزه منفی با نظام از دید خود به چرایی دعوت برخی از اصلاح طلبان از روحانی برای استعفا پرداخت و نوشت: اصلاحطلبان بازی جدیدی را شروع کردهاند؛ یک بازی در امتداد موضع «نمیگذارند دولت کار کند»؛ موضعی که از دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی همواره داشتهاند و به خوبی میدانند که بیاثر است و برای همین تلاش کردهاند آن را تندتر پیش ببرند و در مرحله بعدی بازی با دعوت روحانی به کنارهگیری از مقام ریاست جمهوری آن را به مبارزه منفی با نظام تبدیل کنند.
اصلاحطلبان نمیخواهند مسئولیت عملکرد دولت روحانی را بر عهده بگیرند. سطح محبوبیت روحانی پایین آمده و اوضاع معیشتی مردم سخت شده است. اصلاحطلبان در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ و در طول این پنج سال آنقدر حتی از اشتباهات حسن روحانی و دولتمردانش حمایت کردهاند که حالا نمیشود به راحتی بگویند مسئولیت دولت با ما نیست و آنچنان که برخیشان صریحاً اذعان کردهاند «مردم این را از آنها نمیپذیرند» لذا تلاش میکنند از دولت پنهان بگویند و از اینکه اجازه نمیدهند دولت کار کند و اختیارات رئیسجمهور کم است و...
شاید روحانی هم از این بازی استقبال کند؛ چه آنکه او هم علاقهمند است برای ناکارآمدی دولتش بهانه بتراشد، بنابراین روحانی هم همین هفته اخیر از اختیارات کم دولت میگوید: «وقتی از دولت سؤال و مطالبهای میشود باید از طرف دیگر بررسی شود که دولت چه مقدار در حوزههای مورد سؤال دارای اختیار بوده است، به طور مثال اگر در خصوص سیاست خارجی، فرهنگ یا فضای مجازی از دولت سؤال و مطالبهای میشود، باید ببینیم که دولت چقدر در این حوزهها اختیار دارد. باید در حد توان و در حوزه اختیارات رئیسجمهور از دولت مطالبه داشت.»
اصلاحطلبان بر طبل استعفای رئیسجمهور میکوبند، اما در واقع امر این صرفاً یک عملیات روانی برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی است تا بگویند چقدر دولت بیاختیار شده که ترجیح میدهد کنار برود. آنها تلاش میکنند با تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی، بر نظام فشار وارد کنند و از آن سو با چانهزنی در سطوح بالای حاکمیت حرف خود را پیش برند (همان تئوری معروف حجاریان، فشار از پایین، چانهزنی در بالا). اینگونه هم خود را از اتهام ناکارآمدی و حمایت از دولتی ضعیف میرهانند و هم موضع خود را بر کرسی مینشانند.
مبارزه منفی اصلاحطلبان البته راه به جایی نخواهد برد. دعوت به استعفا که بماند، در دولت قبلی رئیسجمهور روزهایی را به خانه رفت و در محل کار حاضر نشد تا حرفش پذیرفته شود و نشد. نظام را نمیشود اینگونه تهدید کرد و تحت فشار قرار داد تا حاضر به پذیرش مذاکره با دولت امریکا شود. همه دغدغهشان هم آنچنان که از سخنانشان برمیآید که شجاع پوریان صریحاً گفته، همین مذاکره است، اما اولاً یک بار نظام حرف دولت روحانی را برای مذاکره پذیرفت و برجام نتیجه آن است که سرانجامش برای همه قابل مشاهده است و این سناریو دیگر تکرار نخواهد شد، ثانیاً دولت باید بپذیرد وظیفه تأمین معیشت مردم را بر عهده دارد و قیمت مایحتاج مردم که روزانه بالا میرود و مسکن و ماشین که از کنترل خارج شده و... ربطی به مذاکره با غرب ندارد. ربطی به دولت پنهان هم ندارد و اختیاراتش هم کامل در اختیار دولت است.
کدام بلوف یا کدام تهدید؟
علی خرم، استاد دانشگاه-حقوق بینالملل طی یادداشتی که در روزنامه آرمان امروز منتشر شده نوشت: اوضاع درخلیج فارس نسبتا آرام است، ولی کسی به درستی نمیداند چرا آمریکا سعی دارد اوضاع را بحرانی معرفی نماید؟ آنچه آمریکا با لشگرکشی بیسابقه خود به منطقه طی روزهای گذشته انجام داده، قابل درک و فهم نیست. زیرا دونالد ترامپ به وضوح گفته اهل جنگ نیست و ایران هم گفته جنگی در میان نخواهد بود. اما اقدامات آمریکا سیر تصاعدی به خود گرفته و در عراق حالت ویژه برای نیروهای آمریکایی قائل شده و حتی کارکنان سفارت آمریکا در بغداد و اربیل را به سرعت خارج مینمایند که با سخنان رئیسجمهور آمریکا در تضاد اصولی است. گزارش رئیس گروه ائتلاف ضدداعش که قرار است ضد ایران هم باشد، حکایت از بالا رفتن درجه بحران و فعالیتهای غیرمعمول نیروها در عراق دارد. در حالی که معاونانگلیسی این گروه اظهار میدارد هیچگونه افزایش تحرکات در نیروهای ایرانی علیه نیروهای ائتلاف و بهویژه نیروهای آمریکایی مشاهده نمیشود. این اختلاف نظر به سرعت آنقدر بالا گرفت که به نوعی درگیری لفظی بین وزارت دفاع آمریکا و وزارت دفاع بریتانیا بر سر ایران تبدیل گردید و هر دو وزارت دفاع از اظهارات و گزارش نماینده خود حمایت به عمل آوردند. این اولین بار است که آمریکا و بریتانیا در امور نظامی در حین عملیات در خاورمیانه در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند.
از سوی دیگر نیویورک تایمز گزارش میدهد؛ قرار است ۱۲۰ هزار نیروی آمریکایی به منطقه عزیمت نمایند و این گزارش توسط دونالد ترامپ تکذیب و جعلی خوانده میشود. قطعا گزارشهای نیویورک تایمز بیاساس و پایه نیست و حتما بر مبنای بحثها و مذاکرات درون سیستم سیاسی آمریکا صورت گرفته است. پس چگونه است که آمریکا مرتبا دارد سطح بحران را بالاتر میبرد و رئیسجمهور آمریکا یا از آن اطلاع ندارد یا آن را به سادگی تکذیب مینماید؟ اگر برگردیم به تیم اطراف دونالد ترامپ مشاهده میشود همگی از دشمنان قسم خورده ایران هستند، ولی چنین عناد و سابقهای برای دونالد ترامپ وجود ندارد. آنچه میتواند در میان تناقضات گفته شده در حال انجام باشد این است که روند جنگطلبانه را تیم ترامپ پیش میبرند و در هر مرحله سعی میکنند ترامپ را تحریک و متقاعد کنند که ایران قصد حمله به نیروهای آمریکایی را دارد. به عبارت دیگر تیم ترامپ با هماهنگی با اسرائیل و عربستان و امارات، چراغ خاموش دارند جنگ با ایران را به نوعی پیش میبرند و دونالد ترامپ چندان بر کار سوار نیست. این شرایط لازم مینماید وزیرامورخارجه در رایزنی فوری و نزدیک با همتاهای بریتانیایی و اروپایی خود از پیش بردن روند جنگطلبانه توسط تیم اطراف ترامپ که میخواستند تابستان داغ داشته باشند، جلوگیری نمایند. به نظر میآید آنچه در ذهن ترامپ از این همه انتقال سلاحهای استراتژیک به خلیج فارس میگذرد، صرفا فشار حداکثری است و در نگاه ما هم صرفا یک بلوف است. ولی عدهای دیگر پشت پرده دارند آن را تهدید تلقی میکنند. چندی پیش در مقالهای عرض کردم در روابط بینالملل اگر کشوری بلوف طرف مقابل را تهدید فرض کند خطرناک است. در حالت اول انرژی کشور هدر میرود و ارکان و اجزا را درگیر مینماید، ولی در حالت دوم امنیت ملی کشور را به خطر انداخته و ممکن است باعث درگیری شود. چگونگی تشخیص این دو حالت از یکدیگر معمولا برای کشورها دشوار است و از یکسو نیازمند اشراف کشور خودی به شرایط بینالمللی و از سوی دیگر نیازمند آگاهی کامل به نیات و اهداف کشور دشمن نسبت به کشور خودی است. حالت سوم، نیازمند بهرهمند بودن از افرادی متخصص و دارای دانش و تجربه که بتوانند با توجه به شرایط درونی و بیرونی کشور، حدودا تشخیص دهند که کدام یک بلوف است و کدام یک تهدید؛ و حالت چهارم مدیرانی میخواهد مدبر که تصمیمگیری صحیح و سنجیده بنمایند. اکنون ما در معرض آزمایش قرار داریم. تیم تندروی اطراف دونالد ترامپ سیاست خودش را گام به گام در جهت تنگتر کردن حلقه محاصره به پیش میبرد و پس از وارد آوردن فشارهای حداکثری اقتصادی، اکنون وارد فاز جدید شده تا به اهداف خود برسد.
بیچاره نفت که در سرزمین ما گرفتار شده است
حمیدرضا شکوهی در سرمقاله امروز مردمسالاری با عنوان بیچاره نفت که در سرزمین ما گرفتار شده است، نوشت: از زمانی که موضوع تحریم نفتی ایران، جدی و بعد اجرایی شد، در شبکههای اجتماعی، تصویری از یک روزنامه در روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی دست به دست میشود که تهدید ایران به قطع صادرات نفت را تیتر یک خود کرده بود. آن زمان، ایران میتوانست دنیا را به تحریم نفتی تهدید کند، اما امروز دیگر چنین توانی نداریم.
در تمام سالهای پس از پیروزی انقلاب، به نفت، این نعمتی که خداوند به رایگان در سرزمین ما قرار داده، صفتهایی همچون «بلای سیاه»، «نفرین سیاه»، «عامل بدبختی» و ... دادند و حتی بارها به بهانه کاهش وابستگی به نفت، ترجیح دادند صورت مساله را پاک کنند و از بستن چاههای نفت سخن بگویند. اما جالب اینجاست که وقتی تحریم نفت شروع میشود، فریاد وااسفا سر میدهند که اگر تولید نفت ما بیشتر بود کسی نمیتوانست نفت ایران را تحریم کند و حتی به دلارهای نفتی عربستان حسادت میکنند. گویا عربستان، نعمتی دارد که ما از آن بیبهرهایم. در حالیکه هم ذخایر نفت و هم ذخایر گاز ایران از عربستان بیشتر است و همین حالا، هم در نفت و هم در گاز دومین ذخایر غنی جهان را داریم. اینکه ما نمیتوانیم به اجماعی داخلی درباره نفت و گاز برسیم مشکل خودمان است نه این نعمتهایی که در سرزمین ما به ودیعه گذاشته شده است. در این موضوع تردیدی نیست که تحریم، عامل بخش مهمی از عقب ماندگیهای ما در بکارگیری فناوریهای پیشرفته و جذب سرمایهگذاران خارجی برای توسعه میادین نفت و گاز است - که البته اگر نفت را به عنوان یک اهرم تاثیرگذار اقتصادی و دیپلماتیک تعریف میکردیم و آن را اولویت میدانستیم، این مشکل هم قابل حل بود-، اما مشکل اساسیتر این است که سالهاست نمیدانیم با نفت و گاز خود چه میخواهیم بکنیم؟ یک روز میگوییم چاههای نفت را ببندیم. وقتی وزیر نفتی میآید که اولویتش افزایش تولید نفت است، به او میگوییم نفت خام نفروشیم و تبدیل به بنزین و فرآورده کنیم.
یک روز میگوییم گاز را باید با خط لوله صادر کنیم و روزی دیگر به یاد صادرات ال ان جی میافتیم. در واقع مشکل اساسی ما این است که اصلا تکلیفمان با خودمان هم روشن نیست و نه تنها سیاستگذاری کلان نداریم و اگر داشته باشیم به آن عمل نمیکنیم، بلکه همان سیاستگذاریهای نصفه و نیمه هم تحت تاثیر رویکردهای سیاسی تغییر میکند. اگر از تمام ظرفیت خود استفاده میکردیم و نفت را به عنوان یک اهرم استراتژیک در عرصه اقتصاد و دیپلماسی میدیدیم و مثلا روزی هشت میلیون بشکه نفت تولید میکردیم – که ظرفیت آن را هم داریم - آن وقت این روزها کمتر نگران تحریم نفتی میشدیم چراکه حذف نفت ایران از بازار سختتر و سخت تر میشد. اینجاست که باید بگویم بیچاره نفت که در سرزمینی گرفتار شده که قدرش را نمیدانیم و توانش را نمیشناسیم.