جزئیات رسیدگی به پرونده هفده متهم جاسوسی برای آمریکا، اصلاحطلبان و نسخه جدید عبور از بحران، وحشت آمریکا از سردار سلیمانی، قمه کشی باندهای قاچاق کودکان روی اورژانس اجتماعی، مصائب «جانسون» مستأجر جدید خانه شماره ۱۰، سه الزام مهم تنظیم بازار، تلاش بغداد برای کاهش تنش در منطقه، پس لرزههای توهین ترامپ به مردم افغانستان، تحلیلها و تردیدها درباره دلایل مهاجرت گزارشگر آرام و ناگفتههای پورمحمدی از حوادث ۶۷ از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه سوم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که سخنان رئیس جمهور روحانی با تیترهایی چون به اسم مذاکره کنار میز تسلیم نمینشینیم و تنگه هرمز جای شوخی نیست، یکی از محورهایی است که در صفحات نخست آنها برجسته شده است.
موضوع مدیران دو تابعیتی که برای چندمین بار توسط یک نماینده مجلس مطرح و توسط رئیس دفتر رئیس جمهور تکذیب شد نیز محل نقد و تحلیل تعدادی از روزنامهها شده و در صفحات نخست آنها بازتاب یافته است.
هشدار پرویز فتاح، رئیس جدید بنیاد مستضعفان به رانت خواران با عنوان اموال مردم را پس بدهید نیز در یکی از روزنامهها تیتر اول شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
سوءبرداشت کریمی قدوسی درباره دوتابعیتیها به روایت یک حقوقدان
نعمت احمدی حقوقدان طی یادداشتی با عنوان ضرورت ورود دادستانی به ادعاها درباره دوتابعیتیها که در شماره امروز ایران منتشر شده نوشت: چند روزی است که بحث «دوتابعیتی»ها بار دیگر از سوی یکی از نمایندگان مجلس مطرح و در آن اسامی آشنایی از مدیران دولتی و حتی شخص رئیس جمهوری به چشم میخورد. «تابعیت» موضوعی نیست که بتوان براحتی در مورد آن صحبت کرد و بدون ارائه سند و مدرک و تنها با تکیه بر شواهد، تعدادی از مسئولان را به داشتن تابعیت مضاعف متهم نمود.
واقعیت این است که در کشور ما برخلاف بسیاری از کشورها، تابعیت مضاعف یا همان دوتابعیتی پذیرفته نشده است. مگر اینکه کسی ترک تابعیت کرده که آن هم در شرایط مشکل و سخت و در موارد خاصی انجام میگیرد.
میلیونها ایرانی در خارج از مرزهای این کشور، ساکن هستند. حتی آمارها از عدد ۸ میلیون نفر یاد میکنند؛ چیزی برابر با جمعیت کشوری مانند هلند، اتریش، سوئد و... جالب است که ایرانیان در فرودگاههای خارج از کشور پاسپورتهای سایر کشورها را ارائه میکنند. این اتفاق یعنی تأیید این واقعیت که بسیاری از ایرانیان دارای دو تابعیت هستند و با وجود اینکه این امر قانونی نیست، اما در عالم واقع پذیرفته شده است و هیچ گاه هم تلاشی برای تغییر در قوانین مربوط به تابعیت خود انجام ندادهایم. ایران از جمله کشورهایی است که بیشترین مهاجرت به خارج از کشور را دارد، اما اینکه ببینیم از این میان چه کسی دارای دوتابعیت است و آیا این اتفاق انعکاسی در مدیریت و سیاست کشور دارد یا خیر، به نهادهای مربوطه که همانا وزارت اطلاعات است، بستگی دارد. نه اینکه ما یا هر نماینده مجلسی بتواند بگوید فلان فرد یا مسئول دوتابعیتی است.
باید نکته مهمی را هم که گاهی افراد را به اشتباه میاندازد، در نظر داشت. وقتی افرادی با تابعیت ایرانی به منظور تحصیل به کشور دیگری میروند، برخلاف باور خیلیها، تابعیت آنجا را نمیگیرند بلکه ویزای تحصیلی دریافت میکنند که نوعی مجوز اقامت طولانیمدت به حساب میآید. اما خیلیها به اشتباه این را هم در زمره دوتابعیتی قرار میدهند. فرض بر این است که یکی از مسئولان در انگلستان یا امریکا تحصیل کرده و ویزای تحصیلی داشته است، اما آقایان فکر میکنند که ترک تابعیتی از جانب مسئولان فعلی صورت گرفته است.
سوءبرداشتی که امثال آقای کریمی قدوسی دارند همین است. او فکر میکند کسانی که مدتی در کشور دیگر با ویزای کار و تحصیلی مجوز اقامت طولانیمدت داشتند، تابعیت مضاعفی را کسب کردهاند. غافل از اینکه طرح این موضوع برای کشور حیثیتی است. دنیا در مورد ما چگونه قضاوت میکند؟ آیا نمیگوید در کشوری که در قانونش، تابعیت مضاعف پذیرفته نشده افرادی با همین کار غیرقانونی میتوانند نه تنها به وزارت بلکه تا جایگاه ریاستجمهوری هم پیش بروند؟ پس این نهادهای امنیتی و نظارتی کشور برای چه سکوت کردهاند؟
آیا تحریمهای آمریکا و اروپا به سقف خود رسیده است؟
حسن رضایی در بخشی از یادداشتی که در شماره امروز وطن امروز منتشر شده زیر عنوان آغاز دوران جدید از تنگه هرمز نوشت: انگلیسیها در اقدامی وقیحانه، به جای عمل به تنها یکی از تعهدات یازدهگانه در زمینه تسهیل صادرات نفت ایران، اقدام به ربودن نفتکش ایرانی در آبهای بینالمللی میکنند! این یعنی اروپا نه تنها تمایلی برای کمک به اقتصاد ایران ندارد، بلکه به صورتی آشکار در حال تبدیل شدن به یکی از بازوهای آمریکا برای تکمیل محاصره دریایی کشور عزیزمان است. معنای دیگر دزدی دریایی انگلیسیها، مؤثر دانستن راهبرد فشار حداکثری بر ایران برای دست برداشتن از حقوق مسلم خود، حتی در مواجهه با اروپاست! مجموعه این واقعیات تلخ، درستی تغییر راهبرد جمهوری اسلامی در راستای کاهش تعهدات برجامی خود از اردیبهشتماه سال جاری را بیش از پیش تایید میکند. تحولات برجامی چندماهه اخیر به اضافه اقدامات مقتدرانه ایران در تنگه هرمز و خلیجفارس، حالا این پیام روشن را به آمریکا و اروپاییها ارسال کرده که حق ایران، خوردنی نیست، بلکه بسیار هم میتواند گلوگیر باشد!
کیفیت بالا در کنار استخراج و حملونقل ارزان، سالهاست نفت خام منطقه خلیجفارس را تبدیل به محبوبترین منبع تغذیه اقتصادهای بزرگ جهان کرده است. اتحادیه اروپایی، ژاپن، چین و هند بعضا تا بیش از ۸۰ درصد نفت خام مورد نیاز خود را از گذرگاه حیاتی تنگه هرمز تامین میکنند؛ تنگهای که مدیریت و تامین امنیت آن با نیروهای مسلح جمهوری اسلامی است. با این وجود، انگلیسیها آنقدر وقیح هستند که با چشم بستن بر تمام این واقعیات، سوپرنفتکش عظیم ایران را در میانه تحریم نفتی آمریکا و به صورتی غیرقانونی در آبهای بینالمللی توقیف کنند و بعد هم که ایران اعتراض دیپلماتیک کرد، توقیف نفتکش را برای یک ماه دیگر تمدید کنند! اقدامات اخیر سپاه در منطقه خلیجفارس، اما به غربیهای متکبر و سر به هوا، ارباب تنگه و واقعیات میدانی منطقه را مجددا معرفی کرده است. اینکه انگلیسیها از سر عجز به کشتیهای خود اعلام کنند تا اطلاع ثانوی از تردد در تنگه هرمز خودداری کنند، معنایی جز این ندارد.
در همین حال، اما فیلیپ هاموند، وزیر دارایی انگلیس ـ که دیروز پس از انتخاب جانسون به نخستوزیری، استعفا کردـ در گفتوگو با بیبیسی به واقعیت راهبردی دیگری اشاره کرده است. هاموند به عنوان خزانهدار و مرد شماره یک اقتصاد انگلیس، در حالی که خواستار کاهش تهدیدات علیه ایران شده، درباره واکنش دولت انگلیس به اقدام قانونی ایران در خلیجفارس میگوید: «پیشتر نیز تحریمهای گستردهای علیه ایران به ویژه در بخش تحریمهای اقتصادی داشتیم؛ بنابراین معلوم نیست که چیزهای اضافی دیگری وجود داشته باشد که بتوانیم انجام دهیم!» واقعیت این است که مسأله برای آمریکا نیز در چنین وضعیتی است و دیرگاهی است که کارکرد ابزار تحریم غرب علیه اقتصاد ایران به سقف ظرفیتهای ممکن خود رسیده است. اینکه اخیرا اعمال برخی تحریمهای ضدایرانی توسط دولت ترامپ، در فضای رسانهای غرب هم دستمایه تمسخر و ریشخند قرار میگیرد، ناشی از همین واقعیت است.
گمانه زنی کیهان درباره موضوع نامههای محرمانه روحانی و مکرون
سعدالله زارعی در بخشی از یادداشت روز کیهان با عنوان نامههای محرمانه روحانی و مکرون نوشت: میتوانیم بگوییم آنچه در نامههای محرمانه مکرون و روحانی خطاب به طرف مقابل آمده است متضمن یافتن راهی میانه یعنی عدول مشترک ایران و آمریکا از مواضع کنونی خود بوده و حال آنکه با توجه به تفاوت ماهوی رفتار برجامی آمریکا و ایران، تلاش مشترک مکرون و روحانی باید روی متعهدساختن آمریکا متمرکز میشد.
آنچه در نامههای محرمانه آمده به احتمال بسیار زیاد نه فقط با منطق منافع ملی ایران ناسازگار بوده که حتی با بیانیه صادره توسط شورای عالی امنیت ملی ایران که در روز ۱۸ اردیبهشتماه سال جاری صادر شد و از سوی رئیسجمهور ایران بهعنوان نقشه راهی قطعی مطرح گردید، مغایرت دارد. پس اگر رمزگشایی این قلم از نامههای مکرون و روحانی که با اظهارات آقای ظریف در آمریکا تطبیق کامل دارد، دقیق باشد، در واقع در جریان این سفرها و این نامههای محرمانه و این اظهارات دوجانبه، دولت آقای روحانی ثابت کرده است که بیانیه اردیبهشت و نیز اظهارات خود او در مقام رئیسجمهور ایران قطعیت نداشته و حتی جدی نبوده و قابل مذاکره میباشد و به عبارت دیگر آقای روحانی در این ماجرا بیانیه شورایعالی امنیت ملی و اظهارات خود که با نگاه بهظاهر آن، قطعی تلقی میشد را فسخ کرده و در واقع به وضع پیش از بیانیه بازگشته است. خدا کند این استنتاج علمی، درست نباشد هرچند همه شواهد و بهخصوص اظهارات دکتر محمدجواد ظریف وزیر محترم امور خارجه از درستبودن آن حکایت میکند. اگر درست باشد جای تأسف بسیار دارد چرا که این امتیازدهی سیاسی بیجا و تشجیعکننده آمریکا و اروپا، از نظر زمانی در بهترین وضعیت ایران روی داده است یعنی در حالیکه انگلیسیها، آمریکاییها، سعودیها، صهیونیستها، اماراتیها و... عمیقاً به قدرت ایران پیبرده و به آن اعتراف کردهاند و جای آن دارد که ما حقوق ضایع شده خود در جریان ۴۰ سال توطئه آنان علیه انقلاب و بهخصوص در پرونده هستهای را مطالبه کنیم، به آنان مجوز دادهایم حقوق جدیدی از ما ضایعگردانند! البته باز میگوئیم خدا کند چنین نباشد.
سفر روز شنبه آینده «بنعلوی» به تهران و پیش از آن سفر او به دمشق نمیتواند ربطی به آنچه در بند قبل بیان کردیم داشته باشد چرا که از یک سو موضوع گفتوگوهای ایران و اروپا و حتی ایران و آمریکا دیر وقتی است که شروع شده و کانال گفتوگوها هم مفتوحاند! از سوی دیگر سفر پنجم مردادماه بعد از رد و بدل نامههای مورد اشاره انجام شده است و این سفر نمیتواند پیگیر همان چیزی باشد که وزرای خارجه ایران و فرانسه تا آخر آن را رفتهاند. اما میتوانیم بگوییم سفر پنجم مردادماه بنعلوی به احتمال بسیار زیاد با سفر ۱۶ تیر او به دمشق ربط دارد و نیز به وضع عمان در این یک سال و مسائلی که در یک سال اخیر از سوی عمان روی داده ربط دارد عمان در یک سال اخیر دو اقدام بسیار زشت و خلاف مصلحت مسلمانان انجام داد یکی پذیرایی سلطان عمان از نخستوزیر بدنام و شرور رژیم صهیونیستی در مسقط در تاریخ سوم آبان سال گذشته بود و دیگری اظهارات و اقداماتی که مقامات پادشاهی عمان در ارتباط با پروژه ویرانگر «معامله قرن» داشتند.