پشت پرده دیدار قالیباف با احمدینژاد، بن سلمان در حال بررسی گفتوگو با تهران، گفتوگوی جذاب ظریف و مخاطبانش در اینستاگرام، گفتوگوهای اصلاح طلبان در عمارت فاطمی، سیر تا پیاز پولهای کثیف در سینما، برگهای برنده برای احیای سابقه بیمه کارگران، عکس یادگاری ترامپ با سرکرده طالبان؟، فرادولتیها و فرار مالیاتی، مخالفت ۵۰ کارشناس اقتصادی با حذف ۴ صفر از پول ملی و ترامپ به دنبال برجام موشکی با چین، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه سیزدهم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که موضوع مطرح درباره دیدار قالیباف و احمدی نژاد با محوریت ائتلاف یا عیادت از یک سو و ادامه یادداشتها و تحلیلها درباره تحریم جواد ظریف و رد دعوت ترامپ به کاخ سفید توسط ظریف در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
آمریکا میخواهد با چه کسی در ایران مذاکره کند؟
محمد توسلی، فعال سیاسی در یادداشتی که در شماره امروز روزنامه ایران منتشر شده نوشت: تحریم آقای دکتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران از سوی دولت امریکا در شرایط کنونی از جنبههای مختلفی قابل بررسی و تحلیل است. ابتداییترین موضوع در این رابطه به ادعای امریکا مبنی بر تلاش برای مذاکره با ایران برمیگردد. اکنون سؤال این است که آنها اگر واقعاً بهدنبال مذاکره هستند با توجه به تحریم اخیر میخواهند با چه کسی مذاکره کنند؟ همچنین میتوان این سؤال را هم پیش کشید که با توجه به همین رفتارهای متناقض، امریکا چه هدف راهبردی را در مسیر تلاش برای مذاکره با ایران دنبال میکند؟
جنبه دوم این تحریم میتواند واکنش به توان دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران باشد.
آقای ظریف و تیم ایشان خصوصاً در سفرهای اخیرشان به نیویورک مصاحبهها و اظهارنظرهای مؤثری داشتند که اصلاً به نفع سیاست کاخ سفید نبود. در واقع دولت امریکا نشان داد که پاسخ درخور توجه و منطقی به موضعگیریهای آقای ظریف ندارد و از همین رو دست به این واکنش احساسی زد. جنبه سوم موضوع هم به توان بالای دستگاه دیپلماسی فعلی کشور برمیگردد. آقای ظریف و تیم ایشان طی دو سال مذاکره و مصاف پر چالش با تیمهای دیپلماتیک ۶ قدرت بزرگ جهانی به موفقیتی چشمگیر دست یافتند؛ موفقیتی که نه تنها منافع ایران بلکه منافع بیشتری در منطقه و جهان را تضمین میکرد. یکی از اهداف تحریم جدید دولت امریکا در واقع به زیر کشیدن همین قدرت دیپلماتیک ایجاد شده در ایران است. قدرتی که ناشی از انتخاب درست مردم بوده و نشان میدهد که اگر مدیران کشور با شیوه صحیحی برگزیده شوند همواره نتیجه کار آنها به نفع منافع عمومی کشور خواهد بود. و، اما دست آخر، ضمن محکوم کردن این اقدام غیرمتعارف و مشکوک دولت امریکا که نقض عرف و قوانین بینالمللی و گام جدیدی در راستای تشدید بحران منطقه میباشد، به نظر میرسد مقامات کاخ سفید سخت در پی این هستند که تصویری مبتنی بر احاطه و تسلط تندروها بر کل مدیریت و سیاست ایران را تصویرسازی کنند. با همین فرض بستن راه رسمی و قانونی مذاکره با ایران توسط دولت امریکا بواسطه تحریم اخیر میتواند اقدامی مشکوک و قابل بررسی هم باشد، با این توضیح که آیا کاخ سفید دل به کانالهای دیگری برای مذاکره بسته است؟
علت یکپارچه دیدن نیروهای سیاسی درون نظام توسط دولت ترامپ چیست؟
عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان در بخشی از سرمقاله امروز خود با عنوان دولتِ یک چشم نوشت: ترامپ پنبه دموکراتها را کنار گذاشت و شمشیر واقعی را به سمت ما گرفت و فاصلهای بین اصلاحطلبان و اصولگرایان قائل نشد. به همین نسبت اصلاحطلبان نیز متوجه شدند در شعاع نگاه ترامپ قرار ندارند و وقعی به آنان نمینهند؛ بنابراین اصلاحطلبان داخل کشور نیز بعضاً مواضعی همتراز با نظام و اصولگرایان در مقابل امریکا اتخاذ کردند و البته تعجب هم میکردند که چرا فضای اپوزیسیونی آنان علیه نظام توسط امریکا دیده نمیشود؟ شاید بتوان گفت: علت اصلی یکپارچه دیدن نیروهای سیاسی درون نظام توسط دولت ترامپ این بود که او و دولتش با بدخیمترین براندازان یعنی منافقین و سلطنتطلبان گره خوردند که البته نظام ما نیز از این پیوند بدش نمیآید. برای براندازان حداکثری که به دنبال استحاله یا تغییر رفتار نیستند و صرفاً به دنبال تغییر ساختار هستند به صورت طبیعی اصلاحطلب- اصولگرا تفاوتی نمیکند و تلاش کردند این شعار را در زمستان ۹۶ نیز به تجمعات تزریق نمایند.
اصلاحطلبان مستقر در امریکا هم تلاش کردند امریکاییها را متوجه خود کنند و سلطنتطلبان و منافقین را در ردههای بعدی ارتباط امریکا ببینند، اما موفق نشدند؛ بنابراین بخش قابل توجه اصلاحطلبان امریکانشین هم منتقد دولت ترامپ شدند و در نقد دولت و رفتار وی قلمفرسایی کردند، اما تلاش کردند این رویکردشان در سبد جمهوری اسلامی قرار نگیرد.
پمپئو از استدلالهای تفاوتگذاری بین نخبگان درون حاکمیت در ایران قانع نشد بنابراین در مهر ۱۳۹۷ و در سخنرانی خود در جمع سلطنتطلبها در لسآنجلس با صراحت اعلام کرد: «قبول ندارم که سلیمانی انقلابی است و ظریف و روحانی انقلابی نیستند. اینها با هم تفاوتی ندارند.» البته اقبال هم با اصلاحطلبان یار شد و اگر ترامپ از آنان حمایت میکرد تلخترین برگ زندگی سیاسیشان رقم میخورد. اما به هر حال دولت ترامپ تلاش کرد همه مدعیان جمهوری اسلامی را با یک چشم ببیند و البته اتاق فکرهای نظام از این فرصت بهرهای نبردند و چرایی مواضع یکپارچه دولتمردان امریکا را بررسی نکردند که چگونه است دولت اوباما بین جلیلی- ظریف تفاوت میدید، اما دولت ترامپ بین سلیمانی – ظریف تفاوت قائل نیست؟ تحریم ظریف را باید در این معادله تحلیل کرد که دولت امریکا دنبال براندازی ساختاری با نگاهی در تراز منافقین است. البته اصلاحطلبان از اقدامات ترامپ که سعی کرد آنان را ذیل نظام هل دهد نیز بهرهای برای اعتمادسازی نبردند و برخی نخبگان آنان با ایدهها و رویکردهای اپوزیسیونی تلاش کردند هم فاصله خود با نظام را حفظ کنند و هم به امریکای ترامپ بفهمانند که درباره ما اشتباه کردید، زیرا ما سرمایه اجتماعی بهتری از منافقین و سلطنتطلبها داریم، اما به هر حال ترامپ همچنان یک چشم خود را باز نگه داشته است. ظریف از میانه راه نکته دیگری را متوجه شد که امریکا نه تنها دنبال نابودی جمهوری اسلامی است که به دنبال نابودی ایران است، البته تحلیل بیربطی هم نیست، زیرا آنچه جمهوری اسلامی را مستحکم نگه داشته است ریشه در مؤلفههای هویتساز ایرانی- اسلامی دارد و امریکا میداند اگر تجدیدنظرطلبان از جمهوری اسلامی دفاع نکنند از ایران دفاع میکنند. آنچه مهم است اینکه ترامپ و دولتش بهرغم همه بدمستیها به خاطر منطق ضعیف و رفتارهای غیرقابل توجیه و سخیف به وحدت نخبگان کشور کمک کردند؛ وحدتی که میتواند درسآموز و فراتر از تاکتیک باشد. شرط راهبردی شدن این وحدت بازگشت همهجانبه به امام خصوصاً دیدگاههای وی در سیاست خارجی است.
ظریف پساتحریم و سناریوهای پیش روی
صلاحالدین هرسنی در بخشی از یادداشتی که در شماره امروز همدلی منتشر شده نوشت: چگونه ممکن است سناریوی سازش و یا همان مذاکره مورد تعقیب ترامپ و هم فکرانش با تحریم دکتر ظریف که به طرفداری از گفتگو معروف است، از سر گرفته شود؟ آیا این تصمیم و اقدام مقامات واشنگتن نشانهای بر بطلان راستی آزمایی آنها در سناریوی سازش و مذاکره نیست؟ واقعیت آن است که با تحریم دکتر ظریف نه تنها بر تناقضات و ابهامات ادعاهای مقامات بابت میل به مذاکره افزوده میشود و آینده نامشخصی به خود میگیرد، بلکه احتمال کاهش تنش در روابط تهران – واشگتن را به صفر میرساند.
مسئله مورد مناقشه دیگر در باره سرنوشت سفرهای آینده دکتر ظریف به ویژه در نشستهای عمومی سازمان ملل به نیویورک است که به نظر میرسد با این تحریم مقامات واشنگتن در هالهای از ابهام قرار گرفته است. محققا با تداوم وضعیت تحریم، امکان صدور ویزای دکتر ظریف به عنوان رئیس دستگاه دیپلماسی با تاخر و چالشهای فراوانی مواجه میشود. این وضعیت به معنای محدود کردن تحرکات آینده دیپلماسی در جهان سیاست است، ضمن آنکه سبب خواهد شد تا از حجم ارتباطات سیاسی با او در محافل جهانی کاسته شود. هم اینک نیز گزارشها حاکی از آن است که مقامات واشنگتن آنهم با برنامههای هدفمند و سازمان یافته گروه (بی) دولت آمریکا شرایط را برای صدور ویزا آسان نخواهند کرد و حتی اگر چنین صدوری صورت بگیرد و اجازه حضور به آمریکا را بیابد، هم تحرکات او را محدود میسازند و یا آنکه او را به عنوان بخشی از کانون تصمیم ساز برای دیپلماسی تهران، جدی نمیگیرند، همچنان که آنها دو پیشنهاد او در سفر به نیویورک برای مذاکره و گفتگو در ماههای اردیبهشت و تیرماه را جدی نگرفتند.
اما مهمترین مسئله مناقشه آمیز مرتبط با تحریم دکتر ظریف در ارتباط با واکنشهای جریانهای داخلی ایران است که اساسا قبل از آنکه دکتر ظریف از طرف گروه (بی) ترامپ تحریم شده باشد، از سوی نابرجامیان، دلواپسان و به عنوان آنکه او معمار بزرگ ننگنامه برجام، نماد سازش و جاده صاف کن نفوذ غرب به کشور است، تحریم شده بود. از یاد نبریم که تحریم دکتر ظریف نه تنها باید قند شادی را در دل مخالفان و برجام ستیزان آب کند، نیازی هم به تفسیرهای مضییق از سوی مخالفان ندارد. واقعیت آن است که برجام ظریف نه ترکمنچای و یا زیر پاگذاشتن استقلال ملی بود و نه باج دادن به کدخدا. لاجرم تحریم او نیز به جهت تواناییها و تسلطش به ظرافتهای دیپلماسی بود نه آنکه خواسته باشند با چنین تحریمی دولت را به سوی مذاکره با اروپا ترغیب کنند.
برنده ائتلاف احمدی نژاد ـ قالیباف چه کسی می تواند باشد؟
اسماعیل گرامیمقدم در یادداشتی با عنوان ائتلاف بدون برنده درباره آرایش سیاسی انتخابات آینده که روز به روز شکل بیشتری میگیرد، در روزنامه اعتماد نوشت: با نزدیکتر شدن به دوم اسفند ۱۳۹۸ و برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و با توجه به این موضوع که نظام و رفتار انتخاباتی دارای چارچوب تحزب و نظام حزبی نیست به تبع آن هر پیروزی و شکستی در انتخاباتهای پیشین میتواند زمینهساز و سبب به وجود آمدن آرایشها و ائتلافهای سیاسی جدید در انتخابات پیش رو باشد. آنچنان که شاهد هستیم در انتخابات دوره گذشته ریاستجمهوری جریان اعتدالیون و جریان اصلاحطلب بعد از سالیان متمادی ائتلاف کردند؛ لذا این تصور طبیعی است که در طرف جناح مقابل نیز با توجه به اجماعی که در جریان اصلاحطلب است شاهد یک اجماع و ائتلاف نوظهور باشیم. بنابراین احتمالا میتوان این ائتلاف را در جریان مقابل و در میان آقایان قالیباف و احمدینژاد تصور کرد که بعد از منتشر شدن اخبار این دیدار احتمال این ائتلاف بیش از پیش قوت گرفته است. دو سوی این ائتلاف به دنبال آن هستند تا به یک همافزایی در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی دست یابند. اما به نظر میرسد بر سر دستیابی به این هدف موانعی وجود دارد.
آنگونه که به نظر میرسد مادامی که طرفهای این ائتلاف -که در این مورد آقایان قالیباف و احمدینژاد هستند-گفتمان شان مطالبهمحور و با رویکردی مردم نباشد؛ مردم رویکرد مناسبی به ائتلاف آنها نخواهند داشت و این عدم مقبولیت منجر به عدم دستیابی به اهداف مد نظر دو سوی این ائتلاف میشود. از سوی دیگر آقای قالیباف ۳ دوره در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کردند و در هر ۳ دوره شکست خوردند؛ همچنین در مورد آقای احمدینژاد نیز باید گفت که حتی صلاحیت ایشان جهت حضور در انتخابات قبلی تایید نشد؛ بنابراین میتوان تصور کرد در صورتی که این ائتلاف نیز شکل بگیرد، این همافزایی و ائتلاف منجر به برد نخواهد شد و تنها وحدتی را شکل خواهد داد که میتواند به جریان همگرایی اصولگرایان کمک کند. البته نمیتوان نادیده گرفت که اگر این اتئلاف در جریان اصولگرایی انجام شود، توان آن را خواهد داشت که بر جریان اصلاحطلب تاثیرگذار باشد.