در شرایطی که انباشت برخی مشکلات موجب شده شماری از هموطنانمان در شهرهای مختلف روانه خیابانها شوند، بد نیست برخی بی توجهیهای آشکار به مطالبات مردم را مرور کنیم؛ مروری که کمترین فایده آن، شناسایی مطالبات بر حق مردم و ریشهیابی برخی نارضایتیها خواهد بود.
به گزارش «تابناک»؛ روز چهارشنبه، سیزدهم اردیبهشت ماه امسال، خبری منتشر شد که ایرانیان را شوک زده کرد. خبر انفجار معدن زغال سنگ در آزادشهر در استان گلستان. معدنی با نام «زمستان یورت» که خزان عمر شماری از معدنچیانش موجب شد، نامش به گوش ایرانیان برسد و راه برخی مسئولان را به سمت ایشان کج کند.
انفجار آن روز آنقدر مهیب بود که در استان سه روز عزای عمومی اعلام شد و تا ده روز بعد، همچنان جستوجو برای یافتن پیکر جان باختگان ادامه داشت. جستوجوهایی بسیار عجیب که حتی معلوم نبود برای یافتن چند پیکر صورت میگیرد، چون در آن معدن کهنسال آمار دقیقی از معدنچیان وجود نداشت!
وضعیتی که شاید اگر آن حادثه شوم رخ نداده بود، هرگز باورش نمیکردیم و میپنداشتیم جز دروغی بزرگ نیست. دروغی کاملا حقیقی و واقعی که باید خیلی پیشتر متوجه اش میشدیم اما نشده بودیم. نه ما و نه مسئولانی که ظاهرا سرکشی های منظمی به آن معدن و معدن های مجاور داشتند و دست کم در گزارش های کارشان این ادعا را قویا آورده بودند؛ اما حادثه مرگبار زمستان یورت نشان میداد این گونه نبوده است.
چهل و چند تن از مردان زحمت کش جانشان را در زمستان یورت از دست دادند تا حقایقی آشکار شود که پیشتر نشده بود؛ حقایقی که ایمن نبودن معادن زغال سنگ آن خطه و در خطر بودن جان معدنچیان، کوچکترینش بود اما به رغم برگزاری تجمع های اعتراضی معدنچیان در چند نوبت، جدی گرفته نشده بود.
از این حقیقت تلخ تر آنجا بود که مشخص میشد، معدنچیان زمستان یورت، از جمله جان باختگان پرشمار آن انفجار، مدت های طولانی بود که حقوق نگرفته اند و اعتراضاتشان در این خصوص نیز راه به جایی نبرده است؛ اعتراضاتی که در برخی از آنها، خانواده معدنچیان نیز دوشادوش مردان حضور داشتند اما مثمر ثمر واقع نشدند.
همه اینها در حالی بود که شواهد حکایت از آن داشت که معدنچیان یورت اغلب یا بیمه نیستند و یا حق بیمه شان پرداخت نمیشود و از این روی، از مزایای تأمین اجتماعی و بازنشستگی بی بهره میمانند. انگار نه انگار که این امر تخلف است و بارها این تخلف به واسطه ایشان به مسئولان مختلف گفته شده بود.
وضعیتی اسفناک که با بروز حادثهای مرگبار مجال دیده شدن یافته بود. با حادثه ای که تا مدت ها در صدر اخبار بود و بازتاب وسیعی در شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی داشت و مسئولان را مجبور کرد، به سرعت راهی منطقه شده و به آن واکنش نشان دهند. مسئولانی از جمله برخی وزرا و حتی رئیس جمهور. اتفاقی که نیک میدانیم بی بروز آن انفجار و رقم خوردن مرگبارترین حادثه معدن در کشورمان هرگز رخ نمیداد.
همین مرور مختصر مصائب معدنچیان زمستان یورت کافی بود تا بشود حدس زد که حضور مسئولان در محل حادثه چه فضایی رقم خواهد زد. فضایی پر از اشک، بغض و البته فریاد و اعتراض؛ اعتراضاتی که در زمان خروج رئیس جمهور از معدن، با دخالت عدهای غریبه و همراهی شماری از معدنچیان معترض، به التهاباتی نیز گره خورد اما آنچه باید پدید میآورد، نیاورد.
این را میشود از مرور وعده های مسئولان به معدنچیان در آن روزها دریافت که شناسایی و محاکمه قصور کنندگان و پرداخت کامل معوقات ایشان، از جمله آنها بود؛ اما در پرداخت ها، مدتی بعد خبر رسید که وعده ها محقق نشده و در شناسایی و محاکمه مقصرها و قصور کنندگان، هنوز هم خبری از تحقق آن نشده است. گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته؛ با این ملاحظه که داغ زمستان یورت به این زودی ها سردشدنی نیست!
از آن رویداد تا به امروز زمان زیادی گذشته و فصل زمستان از راه رسیده اما حادثه زمستان یورت نتوانسته حتی به قدر ارتقا ایمنی معادن، تغییری در وضعیت به وجود آورد، چه برسد به نظارت شدید بر معادن، کارگاه ها، کارخانه ها و دیگر عرصه هایی که در آنها حقوق اولیه کارگران از جمله پرداخت حق بیمه شان ندید گرفته میشود. کارگرانی که حتی به قدر حداقل دستمزد قانون کار دریافتی ندارند و همین مقدار نیز گاه چند ماه یک بار به ایشان پرداخت میشود و گاه برای همیشه معوق می شود.
مردمانی که هر بار کوچکترین تغییری در قیمت ها رقم میخورد، پشتشان میلرزد و نگرانی، خواب از چشمانشان میرباید و گاه چاره ای نمیبینند، جز اینکه دعا کنند حادثه ای چون انفجار یورت رخ دهد تا بلکه دیده شده و کسانی به یاری شان بشتابند. مردمانی رنج کشیده و رنجور که اگر نشویم به ستوه آمده و معترض شدهاند، عجیب است نه اینکه بشنویم تلاش دارند با شعاردادن نگاه مسئولان را به خودشان و مشکلاتشان معطوف کرده و گشایشی را سبب ساز شوند.