تأخیر زیانبار در اصلاح کابینه، بسته جدید نوبخت، اعتراضات صدها هزار نفری در انگلیس علیه سفر ترامپ، بیپولی دولت و کرسیهای خالی مجلس، هیرکانی؛ قربانی جدید سدسازان، رقابت رئیسی با لاریجانی برای مجلس یازدهم، سه قفلهشدن نقدینگی در بانکها، راهکار یا راهچاههای احمدینژادی؟، حجم خوری شبانه اپراتورها!، زور بازنشستگان به تورم نمیرسد و درخواست معافیت ملی پوشان و فروش رویایی پیراهن رونالدو! از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۳ تیرماه در حالی نخستین روز هفته تابستانی خود را آغاز کردند که سفر ترامپ به لندن با همه حواشی اش در کنار عدم تمایل ایران به مذاکره با آمریکا به روایت ولایتی صفحات اول آنها را با اخبار بین المللی و منطقهای روانه پیشخوان مطبوعات کرده است. درگذشت عباس امیرانتظام، بسته جدید نوبخت و گزارشهای اقتصادی با محوریت نقدینگی، از دیگر مواردی است که در صفحات نخست روزنامهها برجسته شده است.
روزنامه ایران عنوان گزارش یک تخلف روی میز روحانی را از گفت وگوی امروزش با معاون وزیر صنعت پیرامون پرونده واردات غیر قانونی خودرو به عنوان تیتر یک انتخاب و در بخشی دیگر در کنار تصویری از تظاهرات لندنیها علیه سفر ترامپ به انگلستان عنوان میهمان نامحبوب لندن را تیتر کرد.
روزنامه شرق روتیتر ولایتی، فرستاده ویژه ایران در مسکو و تیتر ایران تمایلی به مذاکره با آمریکا ندارد را از خبر سفر ولایتی به مسکو برجسته و با چاپ تصویری از عباس امیرانتظام و همسرش در مرکز صفحه، عنوان روایت اتهام ۳۹ ساله را به مناسبت درگذشت سخنگوی دولت موقت انتخاب کرد.
روزنامه جوان تیتر یک خود را به نقل از علی اکبر ولایتی «امریکا را از منطقه اخراج میکنیم» برگزید و تصویر اصلی صفحه نخست امروزش را به تظاهرات انگلیسیها علیه ترامپ و با عنوان ۶۰ شهر انگلیس علیه رئیسجمهور امریکا اختصاص داد.
روزنامه خراسان، اما در تیتر یک امروزش موضوعی داخلی را برجسته کرد و ضمن بررسی عملکرد تیم اقتصادی دولت تأخیر زیان بار در اصلاح کابینه را تیتر یک کرد. این روزنامه نیز سفر ترامپ به انگلیس و اعتراض مردم این کشور علیه او را با عنوان اعتراض به «بچه نق نقو» در لندن منعکس کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
شرق یا غرب؟
مسیح مهاجری در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: مجادله درباره اینکه تقویت رابطه با شرق بهتر است یا غرب؟ هر چند مبحث کهنهایست و البته جواب کاملاً روشنی هم دارد، ولی از آنجا که این روزها در رسانهها و محافل سیاسی کشور ما مطرح است پرداختن به آن شاید لازم باشد.
شرق و غرب، عناوینی هستند که در ادبیات سیاسی ایران، سیاست معروف اعلام شده توسط امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی تحت عنوان «نه شرقی – نه غربی» را تداعی میکنند. اگر معنای دقیق این سیاست راهبردی را همیشه به خاطر داشته باشیم، هرگز درباره پاسخ دادن به این سوال که آیا شرق بهتر است یا غرب؟ دچار ابهام نخواهیم شد.
سیاست «نه شرقی – نه غربی» هرگز به معنای نفی رابطه با شرق و غرب نبوده و اکنون و در آینده هم نباید چنین معنائی از آن اراده شود. این سیاست راهبردی درصدد نفی سلطه غرب و شرق است، ولی رابطه مستقل و متکی بر منافع ملی با بلوک شرق و بلوک غرب را نفی نمیکند. آنچه در فهم این سیاست مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد این است که هیچ کشوری بدون اینکه با سایر کشورها رابطه داشته باشد و با آنها تعامل کند، نمیتواند مدیریت شود. جهان امروز، یک مجموعه است که اجزاء آن نیازهای مختلف همدیگر را تأمین میکنند و ملتها از طریق تعامل با همدیگر است که میتوانند پویایی خود را حفظ کنند... .
اعلام سیاست «نه شرقی – نه غربی» توسط امام خمینی، کشیدن خط بطلان براین تفکر انحرافی بود، تفکری که عملاً وابستگی کشورها و ملتها به بیگانگان را امضاء میکرد و نافی استقلال حکومتها بود. امام خمینی با این اقدام استراتژیک، به ملتها پیام دادند که باید روی پای خود بایستند و به هیچیک از قدرتها وابسته نباشند، زیرا شرق و غرب هرگز خواهان سعادت و استقلال ملتها نیستند و همواره درصورتی میتوانند استقلال و آزادی و منافع ملی خود را حفظ کنند که به هیچیک از قدرتهای سلطهگر وابسته نباشند و با تکیه بر اراده خود کشور را مدیریت کنند. انقلاب اسلامی با تکیه بر سیاست «نه شرقی – نه غربی» توانست پیروز شود و ملت ایران را از وابستگی به بیگانگان برهاند و پایههای اصلی این سیاست یعنی مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی را تقویت نماید. این سیاست، در فصل دهم قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی که به «سیاست خارجی» اختصاص دارد اینگونه بیان شده است.
«سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس نفی هرگونه سلطه جوئی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر و روابط صلح آمیز با دول غیرمحارب استوار است.» (اصل ۱۵۲)
همانطور که این اصل مقرر داشته، رابطه جمهوری اسلامی ایران با تمام کشورهای غیرمحارب، اعم از شرقی و غربی از نظر قانون اساسی مجاز است با این شرط که به هیچیک از آنها تعهدی که موجب سلطه آنها بر کشور شود نداشته باشد. این اصل، بطور طبیعی به هر سوالی در زمینه رابطه با شرق و غرب پاسخ روشن میدهد و پاسخ این سوال ویژه که رابطه شرق بهتر است یا غرب؟ این است که در هر زمانی تأمین منافع ملی، حفاظت از استقلال و امکان جلوگیری از سلطه طرف مقابل است که چگونگی رابطه با بیگانگان اعم از شرقی و غربی را مشخص میکند. واقعیت این است که شرق و غرب هر دو سوابق منفی زیادی در روابطشان با ایران دارند. در میان دولتهای شرقی و غربی، روسیه و آمریکا رکورددار بیاعتمادی و خیانت به ایران هستند بطوری که در حمایت از رژیم شاه در کوران انقلاب اسلامی و در دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی این هر دو قدرت بیگانه، از صدام حمایت کردند و با هرچه در توان داشتند علیه جمهوری اسلامی ایران به صحنه آمدند.
بنابر این، نگاه ما به شرق و غرب در سیاست خارجی نباید مطلق کردن هیچیک از آنها باشد. ما باید حفاظت از منافع ملی را در روابط با شرق و غرب، محور قرار دهیم و با تکیه بر اقتدار ملی و معیار قرار دادن اصل ۱۵۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی، روابط کشور با شرق و غرب را تنظیم نمائیم.
این آمریکا فرق دارد؟
احمد غلامی، سردبیر شرق در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان این آمریکای دیگری است، نوشت: ترامپ نه در پی جهانیسازی از بالا و نه پایین است. او تلاش میکند استراتژی نویی را تعریف کند. به گفته مارک پمپئو: «رئیس جمهور سعی میکند نظم جهان لیبرال را از نو تنظیم کند، نه اینکه آن را برهم بزند. ترامپ میخواهد متحدان را وادار به اصلاحاتی کند که دربردارنده منافع آمریکاست». از سوی دیگر دستیار وزیر خارجه آمریکا، وس میشل، بر این باور است که میتوان شیوه ترامپ را «نوآوری استراتژیک» خواند. او با حل اختلافات با متحدان مثل تجارت رودررو میخواهد موجب رقابت استراتژیک با چین و روسیه شود.
ترامپ به خوبی میداند زمان برداشت از اتوریته آمریکا فرار رسیده است. اگر از اتوریتهای نتوان برداشت کرد که دیگر اتوریته نیست؛ سگ پوشالی است. او میخواهد کاشت و داشت رؤسای جمهوری سابق را برداشت کند. ترامپ با این استراتژی نو، اتوریته واقعی یا پوشالیبودن آمریکا را برملا خواهد کرد. شواهد نشان میدهد او بر این اتوریته باور دارد، ازاینرو رویکردش به دنیا فئودالی است و طبیعی است در این نوع نگاه، منافع حداکثری آمریکا را دنبال کند. همین نگاه است که دنیا را تنشآلود کرده و وضعیت ایران نیز از این قاعده مستنثا نیست. از این منظر، وضعیت امور در ایران بحرانی نیست، وضعیت ایران مانند دیگر متحدان و دشمنان آمریکا تنشآلود است. دو ویژگی بارز بحران که درهم تنیده شده، لاینحل و غیرمنتظرهبودن است. مشکلات دولت روحانی نه لاینحل و نه غیرمنتظره است. در ایران اغلب مناسبات دولت و ملت دچار تنش شده است. تنش نشانگر تضاد در منافع مشترک است. «استراتژی نو» ترامپ این تنشها را افزایش داده است. رئیسجمهور آمریکا علنی به کشورهایی که مناسباتی نزدیک، دوستانه و خصمانه با او دارند، اعلام جنگ تجاری داده است. جنگ تجاری با رویکردی فئودالی با تکیه بر اتوریتهای که اگر وجود دارد همین حالا باید به کار بیاید. این اتوریته برخی کشورهای ضعیف را به تمکین واداشته و کشورهای قوی مانند چین را به مقابلهبهمثل برانگیخته است. دولت روحانی به سرعت باید جایگاه خود را در جهان نه با استعارههای قبلی که با ایدههای تازه تبیین کند. از این منظر، نزدیکی سیاسی و نه اقتصادی ایران به اروپا قابل فهم است. معلوم نیست در این رویکرد فئودالی، اروپا تا چه میزان به حیثیت سیاسی خود پایبند و وفادار خواهد ماند. تجلی کنونی حفظ این حیثیت، حمایت از برجام است؛ اما وضعیت کنونی جهان چندان هم به ضرر ایران نیست. این اعلام جنگ تجاری با دنیا خاصه اروپا این فرصت را به کشورها میدهد که دنبال متحدان تازه بگردند. اگر ترامپ به این استراتژی پایبند باشد به احتمال زیاد جابهجایی زیادی بین کشورهای رخ خواهد داد و چهبسا دوستهای دیروز دشمنان امروز و دشمنان دیروز دوستان امروز شوند. این یعنی تغییر مناسبات سیاسی و اقتصادی و چهبسا اعتمادبهنفس ترامپ از همینجا ناشی میشود که گفته ایران با پای خود به میز مذاکره خواهد آمد. اینها سویههای نهچندان تاریک روابط بینالملل است و سویه تاریک، آن است که این تغییر مناسبات اقتصادی، مناسبات سیاسی را تحریکپذیر کند و جنگ تجاری به نظریه وضع طبیعی هابز منجر شود؛ جنگ تجاری همه علیه همه. دولت روحانی ناگریز است صحنه این جنگ تجاری را با جدیت دنبال کند و تصویری واقعی از آن به مردم ارائه دهد، گیرم برخی نیروهای داخلی ایران چندان اعتنایی به آن نکنند. تصویرهای واقعی از وضعیت امور، ما را به استراتژیهای قابل قبول هدایت خواهد کرد. بزرگترین خطر در تصمیمگیری این دوران، تغییر وضعیتهای استراتژیک به ایدئولوژیک است.
پیامی برای مذاکره؟
امیرعلی ابوالفتح طی یادداشتی که روزنامه اعتماد در شماره امروز خود چاپ کرده، نوشت: در یکی از آشکارترین دعوتها برای مذاکره با ایران، رئیسجمهوری امریکا در مصاحبه مطبوعاتی پس از نشست سران ناتو در بروکسل گفت: «بالاخره آنها (ایرانیها) یک روز به من زنگ میزنند و میگویند بیایید با هم توافق کنیم و من با آنها توافق میکنم.» دونالد ترامپ در پاسخ به این سوال که آیا تنش در روابط امریکا و ایران شدت خواهد گرفت، پاسخ داد: «بله تنش میان ما و ایرانیها دارد احتمالا بیشتر میشود. بله قبول دارم. اما آنها در مقایسه با گذشته با احترام بیشتری با ما رفتار میکنند. من میدانم آنها مشکلات زیادی دارند و اقتصادشان دارد سقوط میکند.
ولی این را از من بشنوید بالاخره آنها یک روز به من زنگ میزنند و میگویند بیایید با هم توافق کنیم و من با آنها توافق میکنم.» این چند جمله اساس ذهنیت رییسجمهوری امریکا در قبال ایران را بیان میکند. به عبارت دیگر، ذهنیت دونالد ترامپ بر چند فرض استوار شده است:
- تنش در روابط ایران و امریکا بعد از خروج این کشور از برجام شدت گرفته، اما قابل کنترل است.
- ایران به اندازه پیش از برجام مزاحمتی برای امریکا ایجاد نکرده و این موضوع امکان رسیدن به توافق را هموارتر خواهد کرد.
- اقتصاد ایران در آستانه فروپاشی است و جمهوری اسلامی برای نجات در نهایت به مذاکره با امریکا تن خواهد داد.
- امریکا آماده مذاکره مستقیم و بیواسطه است و فقط با یک تماس تلفنی از جانب ایرانیها مشکلات حل میشود.
- سرانجام پای گذاشتن ایران در مسیر مذاکره با امریکا، توافق خواهد بود.
- امریکا برای رسیدن به توافق با ایران عجلهای ندارد.
با این حال، اصولا هرگونه توافق میان کشورها به حداقلهایی از جمله احترام متقابل، اعتماد متقابل و تعریفی از منافع مشترک نیاز دارد. در حالی که رفتارها و اظهارات دونالد ترامپ در یک سال و نیم گذشته، حداقلهای لازم را برای مذاکره و توافق از بین برده است.
خروج یکجانبه امریکا از توافقی که برای رسیدن به آن هفت کشور به همراه اتحادیه اروپا بیش از ١٠ سال مذاکره کرده بودند، اعتماد به دولت کنونی امریکا را در نزد ملت و دولت ایران به شکل کامل از بین برده است.
در عین حال، درچند ماه اخیر، به ویژه بعد از خروج امریکا از برجام، تهدیدات و رفتارهای توهین آمیز این کشور درقبال ایران افزایش یافته است. سخنرانی مایک پمپئو، وزیر امور خارجه امریکا که در آن شروط دوازدهگانه واشنگتن برای مذاکره با ایران مطرح شد، تقریبا باب هرگونه تفاهمی را با ایران بست. در این ١٢ شرط، مواردی وجود دارد که اجرای آن فقط توسط کشور اشغال شده پس از جنگی ویرانگر امکانپذیر است و نه توسط ملتی با ویژگیهای ایران. با توجه به این موارد، سخنان ترامپ در نشست مطبوعاتی در بروکسل بیش از اینکه تشریح استراتژی امریکا در قبال ایران باشد، بیانگر آرزوی قلبی رییسجمهوری امریکا است که بدون در نظرگرفتن واقعیتهای موجود در نظام بینالملل و دههها خصومت امریکا علیه ایران، به پیروزی آسان و بدون هزینه در برابر ایران میاندیشد. تحقق این آرزوی تقریبا ناشدنی برای رییسجمهوری کنونی و حزب جمهوریخواه که در آستانه انتخابات میاندورهای کنگره قرار دارند، شاید با نتایج مطلوب سیاسی همراه باشد، اما در عین حال، کمکی به حل معضل دیرینه روابط ایران و امریکا نخواهد کرد.