هنرنمایی جدید آمریکا در صدور روادید، پایان دیکتاتور تونس در عربستان، سایه گرانی بر سر دانشآموزان، سد گتوند یک فاجعه ملی است یا ناجی خوزستان و بینیاز از علاجبخشی؟ بازی خودکفایی بنزین با جان، لایحه صیانت، کرامت و تأمین امنیت بانوان در مجلس، ماجرای ماساژ انتخاباتی، آیا هپکو از پس مطالبات کارگرانش برمیآید؟ و احراج مزد کارگران افشاگر، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه سی ام شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شد که نبرد دیپلماتیک در نیویورک، گزارشهایی مرتبط با بازگشایی مدارس و فرا رسیدن اول مهر، افق بازار در نیمه دوم سال، ریشههای فساد در حصوصی سازی و ماجرای اعتراض کارگران هپکو اراک و پشت پرده اخراج کارگران افشاگر در صفحات نخست تعدادی از روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
هجو «زن» جرمانگاری میشود؟
فاطمه ذوالقدر، نماینده مجلس شورای اسلامی در یادداشتی با عنوان جرمانگاریﹺ هجو «زن» در روزنامه اعتماد نوشت: پس از گذشت چندین سال وقفه در روند تبدیل لایحه تامین امنیت زنان از سوی قوه قضاییه بالاخره این لایحه به دولت تقدیم شد تا در آیندهای نزدیک به قانونی دست یابیم که علاوه بر تامین امنیت زنان سبب فرهنگسازی بیش از پیش در نگاه عدالتمحور و انسانی شود. دستگاه قضا، اینبار با ارسال لایحهای که جامعه زنان متعاقب پیگیریهای فراکسیون زنان مجلس و معاونت زنان و خانواده ریاستجمهوری در انتظارش بودند، مورد توجه قرار گرفت و دستاوردی سازنده در جامعه ارایه کرد. محتوای این لایحه، حفظ شده و دستخوش تغییرات چندانی نشده است و با افزودن موادی به آن، با انسجام و ارتباط محتوایی و ساختاری قویتری ارایه شده است. همچنین به مجازاتهای در نظر گرفته شده در یک تقسیمبندی ذیل پنج مبحثﹺ جرایم علیه تمامیت جسمانی... .
جرایم علیه حیثیت معنوی و روانی، جرایم علیه عفت و اخلاق عمومی، جرایم علیه حقوق و تکالیف خانواده و جرایم علیه حقوق و آزادیهای مشروع زن پرداخته و اینچنین این لایحه که در آخرین نسخه حدود ۵۰ ماده قانونی داشت در ۷۷ ماده تنظیم شده است. علاوه بر این، دقیقتر به تشکیلات لازم جهت اجرای لایحه، پرداخته شده است. چنانکه جهت تشکیل و شرح وظایف دفاتر حمایت از بانوان، تدوین دستورالعملی را با همکاری معاونت راهبردی قوه قضاییه، ضروری دانسته است. مرخصی زنان زندانی و اولویت در دریافت کمکهای مردمی در محکومیتهای مالی جرایم غیرعمد، توهین و قذف ایشان را هم مدنظر قرار داده و برای مثال جهت توهین به بانوان، مجازات ۶ ماه تا ۲ سال حبس در نظر گرفته است. مضاف بر اینکه هجو جنس زن یا جامعه زنان به صورت کتبی، شفاهی یا هر طریق دیگری یا انتشار آن نیز جرم انگاری کرده است. شاید به این جهت نام طولانیتری تحت عنوان «لایحه صیانت، کرامت و تامین امنیت بانوان در برابر خشونت» برای لایحه در نظر گرفته شده است؛ حال آنکه در تامین امنیت قطعا تکریم و صیانت هم هست و بالعکس.
هرچند مجازاتهای در نظر گرفته شده، نسبت به نسخه قبل معمولا تا یک درجه تخفیف داده شده است لیکن، همچنان از محتوای لایحه، دغدغه حفظ کرامت زن، فرهنگسازی در این خصوص و تحکیم بنیان خانواده برمیآید. علاوه بر اینکه دستگاههای قضایی و انتظامی ملزم به رسیدگی فوری و خارج از نوبت شدهاند؛ خشونت در این لایحه به صورت یک ماده واحده قانونی تعریف شده بود که در نسخه جدید با حذف آن صرفا به تعریف عبور از مرز عدالت در مقدمه آن بسنده و به موضوع «خشونت» در قالب جرم پرداخته شده است.
اگرچه، مفاد این قانون بالاخص در حوزه خشونت خانگی و پشت درهای بسته، همچنان به سختی قابل اثبات است، اما اینکه در نهایت جهت تامین امنیت زنان، قانونی مصوب شود، به لحاظ توسعه فرهنگی و بیداری بیشتر جامعه، در حوزه زنان و رعایت حقوق ایشان، به سلامت هر چه بیشتر جامعه کمک خواهد کرد. امنیت، موضوعی بس مهم که معاونت زنان در دولت یازدهم را بر آن داشت تا لایحه متوقف شده را، مجدد راهاندازی کند که به شایستگی نیز از عهده آن برآمد و اکنون پس از سالها توقف و استماع سخنان موافقان و مخالفان در نهایت با تدبیر رییس قوه قضاییه آماده است تا پس از تایید و ارسال دولت، وارد صحن علنی مجلس شورای اسلامی شود.
تداوم بنبست سیاسی در تلآویو
پوریا غرایاق زندی طی یادداشتی با عنوان تداوم بنبست سیاسی در تلآویو در روزنامه همدلی به سیاست داخلی رژیم اسرائیل پرداخت و نوشت: با اعلام نتایج انتخابات پارلمانی اسرائیل مشخص شد که حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو و آبی و سفید به رهبری بنیگاتس نمیتوانند تشکیل کابینه دهند. عدم کسب کرسیهای لازم از سوی دو حزب مطرح انتخابات برای تشکیل دولت و حتی کابینه ائتلافی اگر چه به معنای تداوم بنبست سیاسی در تل آویو است، اما وضعیت زیانبخش حاصل از این شرایط مسئلهای است که بیش از همه متوجه حزب لیکود و رهبر آن بنیامین نتانیاهوست. در حقیقت همه برنامهها و تلاشهای نتانیاهو مانند پروژه ایجاد بحران از رهگذر ایرانهراسی، وعده الحاق و ضمیمه ساختن بخشهایی از شهرکهای یهودینشین و کرانه باختری رود اردن به اسرائیل و سرانجام نیز پشتگرمی به حمایتهای دونالد ترامپ همگی بهجای آنکه بخواهد موجب پیروزی نتانیاهو در این انتخابات شود، موجب به حاشیه فرستادن او در معادلات سیاسی اسرائیل شد. به این ترتیب میتوان گفت که بازنده اصلی انتخابات اسرائیل، کسی جز بنیامین نتانیاهو نیست.
البته کسب ۱۳ کرسی از سوی فهرست مشترک عربی به همراه عدم تمایل آیگور لیبرمن رهبر حزب (اسرائیل خانه ما) و همچنین عدم تمایل بنیگاتس رهبر حزب (آبی و سفید) در تشکیل دولت ائتلافی با بنیامین نتانیاهو یک علت اصلی و کلیدی برای وهن و شکست باورپذیر نتانیاهو است. در این ارتباط لیبرمن با کسب ۹ کرسی در این انتخابات قائل بر تشکیل دولت وحدت ملی صهیونیستی ترکیبی از بلوک چپ و راست آن هم بدون حضور نتانیاهو است و این رویکردی است که مورد حمایت بنیگاتس رقیب اصلی نتانیاهو قرار گرفته است. به بیان دیگر، شاهین ترازویی به نام لیبرمن نتوانست کفه تشکیل دولت را به نفع نتانیاهو تغییر دهد. بنی گاتس نیز اعلام کرده است که مخالفتی با تشکیل یک دولت ائتلاف بزرگ ندارد، اما تمایلی به همکاری در دولتی به رهبری نتانیاهو ندارد و اصولا مخالف همکاری با اوست.
البته علت ضربهپذیری و اسباب شکست نتانیاهو فقط به رفتارهای ایذایی و دردسرساز لیبرمن و دیدگاههای ایرانهراسانه نتانیاهو محدود نبود، سلسله فسادهای مالی نتانیاهو و همسرش نیز کمک کرد که محبوبیتهای ساختگیاش در سپهر سیاست تلآویو کمرنگ و به افول نزدیک شود. در مجموع و با توجه به تحلیل دادههای انتخاباتی میتوان به این جمعبندی رسید که در صورت عدم شکلگیری ائتلاف جدید، سناریوی تعلیق پارلمان و زمینههای سقوط دولت صهیونیستی در حال تکرار شدن است. اما آنچه در این میان درخور توجه است این است که این دوره از انتخابات پایانی برای صدارت نتانیاهو و آغازی برای محاکمه وی به دلیل گشایش پروندههای فساد اقتصادی است. حال و به این ترتیب در حلقه رهبران دستراستی و افراطی تلآویو، حال و روز هیچ کسی دیدنیتر از نتانیاهو نیست و به جهت شرایطی که برای نتانیاهو از فردای انتخابات ایجاد شده است، به خوبی میتوان وضعیت مغموم او را به خوبی فهمید و درک کرد. قطعا وضعیتی که برای نتانیاهو از رهگذر این انتخابات به وجود آمده، خالی از لطف و فایده نیست. چنین فایدهای قبل از هر چیز متوجه صلح خاورمیانه است. چراکه حذف نتانیاهو در معادلات سیاسی تلآویو خدمت و کمکی به صلح خاورمیانه است. محققا خاورمیانه بدون نتانیاهو، خاورمیانه زیباتری خواهد بود. این ادعا بدان جهت است که این تیم تلاش داشت تا با فریب ترامپ، آمریکا را وارد جنگ با ایران و جریانهای مقاومت کنند. علاوه بر این، ناکامی نتانیاهو خبر خوبی برای ایران نیز است. به واقع با شکستی که برای نتانیاهو رقم خورده است، میتوان گفت که تیم (بی) ترامپ با اخراج بولتون و شکست نتانیاهو کوچک و محدود به پمپئو، بنسلمان و بنزاید شده است. به نظر میرسد که چنین تیمی با توجه به اتفاقات درون کابینهای ترامپ محدودتر و کوچکتر نیز شود، چراکه قراین و شواهد نشان میدهند که اخراجی بعدی کابینه پمپئو باشد. حال اگر این اتفاق محتمل باشد که به نظر میرسد جدی است، ایران با بقای بنسلمان و بنزاید در تیم (بی) ترامپ، شرایط کم خطرتری را دارد. چراکه بنسلمان و بنزاید در مقایسه با بولتون و نتانیاهو عناصر و مهرههای ضربهپذیرتر، آسان و ضعیفتری هستند، به گونهای که این حریفان با توجه به نقاط ضعفشان به راحتی میتوانند در صفحه شطرنج معادلات منطقه غرب آسیا، مورد آچمز ایران قرار گیرند. به این ترتیب و در شرایطی که تلآویو در اساس موجودیت و هستی خود را در شرایط بحرانی تعریف میکند، بعید و غیر منتظره نیست که تلآویو بخواهد بحران سیاسی پساانتخابات را به خارج از مرزهای سرزمینهای اشغالی انتقال دهد.
اخراج بولتون و سردرگمی نتانیاهو؛ بازی تازه جذاب شده است!
حنیف غفاری در سرمقاله امروز روزنامه رسالت در مطلبی با عنوان بازی تازه جذاب شده است! نوشت: "اخراج جان بولتون از کاخ سفید"، " شکست نتانیاهو در انتخابات سراسری سرزمینهای اشغالی" و" سراسیمگی و سردرگمی سعودیها پس از انهدام بخشی از تاسیسات آرامکو" وضعیت بحرانی و سختی را در جبهه دشمنان منطقهای و فرامنطقهای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است. در این میان، تروئیکای اروپایی (انگلیس، آلمان و فرانسه) نیز سراسیمه مشغول رصد صحنهای هستند که هنوز ابعاد، میزان ماندگاری، شفافیت، دامنه و عمق آن برای آنها مشخص نیست. به راستی چه اتفاقی در عرصه بین الملل رخ داده است؟ بازیگران اروپایی که تا چندی پیش، عملا در مقابل اعمال راهبرد فشار حداکثری ایالات متحده در برابر ایران سکوت کرده و حتی در مواردی با آن همراه شده بودند، امروز حل بحران به وجود آمده در مناسبات آمریکا و ایران را یک "الزام راهبردی" تلقی میکنند! آیا این تغییر مشی، ناشی از "دگرگونی ذاتی اروپائیان" است یا " مواجهه آنها با واقعیت ایران قدرتمند"؟!
پدیدههایی که طی هفتههای اخیر، یکی پس از دیگری به سود محور مقاومت در منطقه و نظام بین الملل رخ میدهد، هر یک دارای پیامها و مولفههایی هستند که باید در ترسیم معادلات راهبردی و رفتاری حوزه سیاست خارجی کشورمان مدنظر قرار گیرد، در موضوع اخراج جان بولتون، ما با پدیده "واکنش محور" رو به رو هستیم نه " کنش محور". به عبارت بهتر، اخراج ناخواسته بولتون، واکنش ترامپ در قبال تحولات جاری در منطقه بود. یکی از این تحولات مهم، استقامت جمهوری اسلامی ایران در برابر راهبرد فشار حداکثری آمریکا و روی آوری کشورمان به راهبرد "مقاومت فعال" بود. جان بولتون، معتقد بود که نهایتا تا آبان ماه سال ۱۳۹۷، راهبرد فشار حداکثری، بدترین ضربات ممکن را به نظام و ملت ایران وارد خواهد کرد و در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران باید میان دو گزینه "بقای حداقلی" یا " سقوط" دست به انتخاب بزند! این توهم بولتون، به مثابه یک گزاره راهبردی در کاخ سفید مورد توجه ترامپ و همراهانش قرار گرفته بود. هم اکنون، این ترامپ است که باید میان "بقای حداقلی در قدرت" یا " سقوط در انتخابات سال آینده " دست به انتخاب بزند! شکست نتانیاهو در سرزمینهای اشغالی نیز در نوع خود از اهمیت ویژهای برخوردار است. نخست وزیر رژیم صهیونیستی در صدد بود تا با وارونه نمایی حقایق موجود در خصوص جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت فلسطین و لبنان، موقعیت سیاسی خود را در سرزمینهای اشغالی تثبیت کند. با این حال، دروغها و وارونه نماییهای نتانیاهو حتی در میان ساکنان اراضی اشغالی نیز مورد استقبال قرار نگرفت. هر چند میان "بنی گانتز" و نتانیاهو" در این معادله اساسا تفاوتی وجود ندارد، اما شکست نتانیاهو نشان داد که دیگر زمان ارائه روایات کاذب از جبهه مقاومت و متعلقات آن به سر آمده است. سرانجام آنچه امروز در عربستان سعودی و در میان بازماندگان عبدالعزیز رخ میدهد نیز نقطه آشکارساز استیصال و شکست آل سعود در یمن و منطقه محسوب میشود. پس از شکست سعودیها در سوریه، عراق و بر باد رفتن میلیاردها دلار هزینهای که آنها صرف تاسیس و تجهیز داعش و جبهه النصره و دیگر گروههای تروریستی – تکفیری کردند، آنها امروز ناچارند پرچم شکست را در یمن بالا برده و در انتظار مجازات خویش بابت کشتار هزاران کودک و زن و مرد بیگناه بنشینند. آری! بازی تازه جذاب شده است، اما این جذابیت هیچ گاه به مذاق دشمنان مقاومت خوش نخواهد آمد.