به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه یازدهم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شده اند که گردش کرونای دلتا در ۲۹ استان کشور و درخواست کمک از نیروهای نظامی برای مقابله با کرونا از یک سو و آخرین جلسه هیات دولت دوازدهم در پاستور و عذرخواهی حسن روحانی از مردم و واکنشها به آن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در شماره امروز را مرور میکنیم؛
سید علی علوی طی یادداشتی در سرمقاله امروز روزنامه خراسان با عنوان عذرخواهی یا نمک برزخم؟ نوشت: دیروز آخرین جلسه دولت دوازدهم برگزار شد و آن چه بیش از حرفهای تکراری آقای رئیس جمهور به چشم آمد نحوه و شکل عذرخواهی ایشان از مردم بود.
روحانی در این جلسه تصریح کرد: «تلاشما این بوده که نقص و عیب ما کمتر باشد، اما اگر عیب و نقصی داشتیم از مردم عذرخواهی و از آنها طلب عفو و رحمت میکنیم.»
وقتی صحبتهای رئیس جمهور را میشنیدی، گویی آقای روحانی باور دارد که در این ۸ سال عملکرد بی نقص یا کم نقص داشته یا گویی باور دارد که علت و علل همه مشکلات عدهای خاص خارج از دولت اویند. گویی باور دارد که مدیریت افکار عمومی را به نحو مناسب انجام داده و گویی باور دارد که مردم معتقدند رئیس جمهوری شفاف با مردم بوده است.
باورهایی که اگر جز این بود شاید آقای روحانی دیروز به نحو دیگری از مردم بابت همه فشارها بابت همه کوچک شدن سفرهها، بابت همه تنگناهای معیشتی، بابت همه بی تدبیریهای ارزی و بانکی، بابت همه بی تدبیریهای بنزینی و بابت همه بی تدبیری دیپلماتیک از مردم عذرخواهی میکرد.
البته واقعیت این است آقای روحانی در دوران سختی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد به گونهای که دولتهای یازدهم و دوازدهم جزو پرمضیقهترین دولتهای ۴۰ سال گذشته بود و اجماع جهانی علیه ایران در نهایت خود قرار داشت و در این میان تقریبا هیچ ناظر منصفی نیست که بخشی از مشکلات کشور را به همین تحریمهای فراگیر آمریکا و متحدان اروپایی اش مربوط نداند و تقریبا هیچ کارشناس اقتصادی نیست که کاهش درآمدهای نفتی و انزوای سیستم بانکی و بیمهای کشور را موثر در وضع ناخوشایند موجود نداند، اما مسئله این جاست که گرچه بخشی از وضعیت موجود مربوط به عناصر بیرونی است، اما نمیتوان کتمان کرد که بخشی از شرایط فعلی ماحصل رویکرد شخص رئیس جمهور در گره زدن همه چیز کشور به مذاکره بود. نمیتوان انکار کرد که اگر طرف آمریکایی دوصدایی را از داخل کشور نمیشنید تا این میزان به فشار حداکثری خود ادامه نمیداد. شاید اگر همه چیز به تحریمها و مذاکره گره نمیخورد مردم و اقتصاد و بخش خصوصی برای ۸ سال خود را در تعلیق باقی نمیگذاشتند.
بله حتما بخشی از فشاری که آحاد مردم طی هشت سال گذشته به ویژه طی سه سال اخیر متحمل شدند ناشی از تحریمها و فشارهای حداکثری آمریکا بوده است، اما آیا براساس روایت آقای روحانی این همه داستان است و عملکرد دولت در شرایط موجود هیچ سهمی ندارد؟
بی تردید بخشی از مشکلات امروز کشور را باید ماحصل گره زدن همه امور کشور به مذاکرات، تمرکز بر ظرفیتها و فرصتهای فرامنطقهای، کم توجهی به ظرفیتهای داخلی، نبود شفافیت با مردم، بی توجهی به اعتماد عمومی، بی توجهی به اقتصاد مقاومتی و تصمیمات غلط و «ارزیابیهای پشت شیشهای» دانست.
واقعیت این است که اگر دولت تکلیف مذاکرات را در یک دوره معقول یکی دو ساله نهایی میکرد اگر اعتماد بیش از حد به طرف بدعهد غربی نمیکرد، اگر پس از بدعهدی ترامپ کشور را نزدیک به دو سال در تعلیق قرار نمیداد، اگر اقدامات متقابل را به سرعت انجام میداد، اگر دعواهای پشت پرده سیاسی درباره مذاکرات هستهای را به کف جامعه نمیکشاند و... شاید کشور امروز با مجموعه مشکلات اقتصادی از تورم و ارزش پول ملی و... مواجه نبود. به نظر میرسد رئیس جمهور نه به خاطر فشارهای حداکثری آمریکا و متحدانش، اما به خاطر مجموعهای از قصور و تقصیرهایی که، چون روز روشن است و تاریخ گواه آن است نه با، اما و اگر و نه با زبان تعارف و مشروط باید از ملت صبور و شریف ایران عذرخواهی میکرد عذرخواهی اگر مرهمی نمیبود حداقل نمک بر زخم امروز مردم نباشد.
حبیب رمضانخانی، فعال حوزه رسانه طی یادداشتی در روزنامه مستقل نوشت: با رسیدن به آخرین روزهای عمر دولت دوازدهم، آخرین جلسه هیات دولت به ریاست آقای روحانی تشکیل شد و با عکس یادگاری اعضای کابینه به پایان رسید. در این جلسه نیز رئیس جمهور ضمن دفاع از اقدامات دولت و تاکید بر موانع تحریمی، بار دیگر در لفافه از موانع و عوامل مشکل ساز داخلی سخن گفت و بدون دادن آدرس و اطلاعات کافی به کلی گویی بسنده کرده و رد شد.
بی شک یکی از مهمترین ایرادات و نقدهایی که به دولت روحانی وارد بود و هست، عدم صحبت شفاف با مردم و نداشتن تیم رسانهای قوی برای تعامل با مردم و طرفدارانش بود. بارها و در موقعیتهای مختلف، خود ایشان، معاونان و مخصوصا مشاور رسانهای ایشان به وجود نهادها و افرادی که موانع در کار دولت ایجاد میکنند اشاره کرده، ولی هیچگاه نام و نشانی از آنها به مردم ندادند. گاهی عامل اصلی مشکلات و موانع پیش روی دولت را به آنها منتسب کرده و گاهی در بهترین حالت افشای نام و اقداماتشان را به آینده حواله کردند.
به راستی چرا آقای روحانی و دولتش نخواستند با مردم رو راست بوده و مردم را از چند و، چون وقایع پشت پرده آگاه سازند؟
بی شک اکثریت مردم بر مدار آگاهی بوده و انتظار افشا و اعلام عمومی تمام اطلاعات و جلسات قوا و مسئولین را ندارند. ولی مردم این انتظار را داشتند که همان شجاعتی که در مناظرهها با مشخصات کامل افراد، موانع و مشکلات به آنها و جریانات دیگر منتسب میشد، حداقل در دوران ریاست نیز ادامه میداشت. خاصه اینکه همواره تمام این مشکلات به دولت ایشان منتسب و مسلما مردمی هم که رای داده بودند به وجدان خود و دیگران میبایستی جوابگو میشدند.
آری دولت آقای روحانی نیز به پایان کار رسید، اما به روال گذشته آنچه عیانتر از همیشه نمود یافت، این مردم نامحرم بودند که فقط تا هنگامه حضور در صندوقهای رای محترم شمرده شده و بعد از آن نبایستی از امورات کشورداری و اقدامات مسئولین مطلع باشند.
معمولا روندی که در کشورهای متکی به درآمدهای خدادادی در جریان هست، عدم اتکا به مردم و در نتیجه بینیازی از آنان است. در کشور ما، چون بیشتر بودجه و امورات کشور از درآمد نفت و گاز تامین میشود، نه مالیات، مسلما این حاکمیت نیست که محتاج مردم و نظر مثبت آنها باشد، بلکه این مردم هستند که از یارانه تا حقوق بگیران دولتی و ... نیازمند حاکمیت و نگاه ایشان هستند. در نتیجه در چنین فضایی مردم در حکم پوسته و ظاهر که مشروعیت و مقبولیتی برای حاکمیت نمود دهند در نظر گرفته شده و در این حد به بازی گرفته میشوند.
با چنین رویهای، باید انتظار داشته باشیم که مجلس به اصطلاح انقلابی خلاف خواست و مطالبه اکثریت بر مدار محدود و مسدودسازی اینترنت برآید. با چنین رویکردی است که سازمانی مثل صدا و سیما بدون نظر و دخالت مردم و با خیال راحت مشی و هدف اقلیتی را به خورد اکثریت مردم بدهد. چنین اندیشهای ست که مطالبه و مشکلات عدیده مردم، محلی از توجه و انعکاس نداشته، برای آینده کشور و مناسبات جهانی، محیط زیست و بحرانهای فزاینده اجتماعی و سیاسی پیش روی کشور تصمیم درست و گشایشی ایجاد نشده و همگی در جهت اهداف اقلیتی خاص گروگان گرفته شده و اینگونه مسیر رشد و توسعه کشور مسدود میشود. نتیجه اینکه؛ دولت روحانی نخواست با مردم روراست باشد و شفاف عمل کند، چون؛ اولا محصول و برکشیده ساختاری بود که مردم را نامحرم و ناچیز میشمارد. دوم، همگی چشم انتظار روزهای بعد بوده و مسیر انتصابات و انتخابات پستهای مهم بعدی خود و هم سلکان و خانواده را در نظر داشته و آن را به پای آگاه کردن مردم مسدود نکرده و نخواهند سوزاند. پس به تجربه، وقتی در این شرایط نه پاسخخواهی هست و نه جواب دهی به اعمال گذشته، ماندن در مدار حاکمیت بسیار غالب است تا چند صباحی بر اقبال مردمی بودن!
داریوش قنبری استاد دانشگاه در سرمقاله امروز روزنامه آرمان ملی نوشت: دولت روحانــی با مشـــکلات دولــت قبل سکاندار امور اجرایی کشور شد و شاید بتوان شعار و نماد معروف «کلید» را مبتنی بر خردگرایی و دلیلی بر حل مسائل دولت احمدینژاد دانست. روحانی در شرایطی وارد پاستور شد که شش قطعنامه شورای امنیت بر کشور تحمیل شده و به بنبستی رسیده بود که مهمترین تلاش خود را بر این اصل که بتواند اثر و شر تحریمها را از سر کشور کم کند، قرار داد. روحانی در دوره اول ریاستجمهوری با توجه به حاکمیت خردگرایی و عقلانیت در آمریکا به موفقیت نسبی قابلتوجهی دست یافت و توانست اثر قطعنامهها را کم کند. از اینرو، بهنظرمیرسد کلیدش در قفل چرخید و ایران توانست از تحریمهای شورای امنیت خلاص شود که از جمله اتفاقات نادری بود که میتوانست برای کشوری تحتفصل هفتم، رخ دهد و به یک عضو عادی جامعه بینالمللی تبدیل شود. تلاشهایی هم صورت گرفت که کشور از مواهب اقتصادی برجام استفاده کند و اقداماتی در جهت جذب سرمایههای خارجی صورت گرفت و دلار در چهار سال اول ریاستجمهوری تثبیت شد. باتوجه به سیگنالهای مثبتی که از حوزه سیاست خارجی به اقتصاد ساطع شد، شاهد رشد اقتصادی نسبتا خوب و قابلتوجهی در دوران پس از برجام بودیم، اما متاسفانه به تعبیر خود آقای روحانی، قطار دولت مورد دستبرد قرار گرفت و با روی کار آمدن ترامپ امیدواریهایی که ایجاد شده بود، مجددا از بین رفت و از طرفی دوباره تحریمها به صورت یکجانبه برگشت؛ گرچه در چهار سال دوم ریاستجمهوری روحانی، که ترامپ در آمریکا به پیروزی رسید، تحت فصل هفت منشور ملل متحد نبودیم، اما با تحریمهای ظالمانه آمریکا، تحریمهایی که قبلا به موجب قطعنامههای سازمان ملل اعمال شده بود، اینبار به صورت یکجانبه از طرف آمریکا اجرا شد و کشورهای دیگر هم از ترس تحریمهای ثانویهای که آمریکا برقرار کرده بود، جرات نکردند با ایران کار کنند و مجددا کشور به شرایط تحریمی برگشت.
در این اوضاع و شرایط نباید صرفا به متغیر خارجی تکیه کنیم. بههر حال بعضی کارشکنیهایی که در داخل صورت گرفت، در مسیر دولت روحانی در این زمینه موثر بود و میتوان گفت برخی از داخل یا از طریق مخالفت و منافع جناحی یا از سر ندانمکاری چوب لای چرخ دولت گذاشتند و با فشارهای خارجی، که به دولت و ملت ایران وارد شد، همراه شدند. در حقیقت تحریمها را ناشی از دولت روحانی نمیدانم. متغیر خارجی یعنی روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و کارشکنیهای داخل که دولت را در فشار و تنگنا قرار داد، سبب پیدایش چنین شرایطی شد. در این راستا متاسفانه میتوان گفت دولت روحانی در چهار سال دوم عملا درگیر شد و به یکسری اقدامات واکنشی پرداخت؛ بنابراین دولت از منابعی که باید در اختیارش باشد تا بتواند کشور را اداره کند، بیبهره بود. اما باوجود تحریمهای سخت و کمرشکنی که به قول خود آمریکاییها، سختترین تحریمهای آمریکا علیه ایران بود، ایران به مسیری که آمریکاییها انتظار داشتند، نیفتاد و شبیه ونزوئلا نشد. هرچند فشارهایی بر ملت ایران وارد شد، اما باز بهنظر میرسد دولت شدت فشارها را کم کرد، لذا انصاف نیست مدیریت دولت را در این زمینه نادیده بگیریم. ما در یک وضعیت جنگی قرار گرفتیم و دولت با کار کارشناسانه و با وجود کارشکنیها مانع از این شد که کشور به یک بحران عمیق که طرف مقابل یعنی آمریکاییها انتظار داشتند، فرو رود و گرفتار شود. برخی به شکل غیرمنصفانهای این روزها، که دولت به روزهای آخر عمر خود نزدیک شده، کمر به تخریب بستهاند و از هیچ تخریبی دریغ نمیکنند که سزاوار دولتی با رای ۲۴ میلیونی نیست. آنچه در ارتباط با دولت پیش آمد، شبیه یک بلای طبیعی مثل سیل بود که نازل شد و اگر بگوییم بدشانسترین دولت تاریخ ایران، دولت روحانی بوده است در این زمینه اغراق نکردهایم. دولت روحانی از یکسو با فشارهای خارجی و تحریمها مواجه و از سویی با بلای دیگری تحتعنوان کرونا درگیر شد. در این شرایط خیلی از اقتصادها که تحت شرایط عادی قرار داشتند با مشکلات بسیار زیادی مواجه شدند و کار اداری کشور را سخت و دشوار کرد. دولت روحانی آنچه باید انجام میداد را انجام داد و به لحاظ معیارهای علمی و عقلانی درست عمل کرده و تلاش کرده است فشارها از دوش ملت برداشته شود. گرچه مدیریت فشارها با خود دولت روحانی نبود و باوجود کارشکنیهای داخلی و خارجی توانی نداشت که بتواند فشارها را مدیریت کند و متاسفانه آنطور که انتظار میرفت، امور پیش نرفت. روحانی میتوانست یکی از بهترین دورههای رشد اقتصادی در تاریخ ایران را پدید آورد؛ اگر کارشکنیهای داخلی نبود و ترامپ ساکن کاخ سفید نمیشد، اما در حق دولت جفا شد و مجددا کشور را به مسیر تهدید و فشار برگرداندند و نهایتا با توجه به متغیر تحریمها و کرونا نتوانست انتظارات مردم را برآورده کند. گرچه اتفاقاتی که افتاده بود در اختیار دولت نبود، ولی نهتنها آقای روحانی؛ بلکه هیچ فرد و دولت دیگری که در این شرایط قرار میگرفت هم نمیتوانست کاری از پیش ببرد. درمجموع اگر مدیریت عالمانه این دولت نبود مسائل و مشکلات بیش از این را شاهد بودیم. هرچند نمیتوان از آنچه اتفاق نیفتاده سخن گفت، اما میتوان پیشبینی کرد که اگر پای مدیریت دولت لنگ بود، یقینا آنچه انتظارات تحریمکنندگان و دشمنان ملت بود به نحو دیگری حاصل میشد و کشور با بحرانهای بیشتری مواجه میشد. درحقیقت مسائل و مشکلات فعلی را ناشی از عملکرد دولت روحانی نمیدانم، بلکه متغیرهایی که خارج از دولت اثرگذار بودهاند در این مسیر دخیلند. البته روحانی از عقبه فکری، اجتماعی و پایگاهی که حمایتش کرد به خوبی استفاده نکرد و بهخصوص در دور دوم ریاستجمهوری تا حدود زیادی از پایگاه اجتماعی حامی خود فاصله گرفت و اگر انتقادی بر دولت و شخص روحانی وارد باشد، همین فاصله گرفتن است. اما عملکرد دولت را به لحاظ متغیرهای مدیریتی و با توجه به چارچوبهای علمی، مدیریت درستی میدانم و معتقدم آنچه باعث شد ناکام شود در دروندولت نبود؛ بلکه از خارج بر دولت تحمیل شد. صرفا منظور از خارج، روی کارآمدن ترامپ در آمریکا بهتنهایی نیست؛ بلکه متغیرهایی در داخل کشور، یعنی همان کارشکنیهای را نباید از نظر دور داشت که بر عملکرد دولت تاثیرگذار بود، موجب آسیب شد و در نتیجه انتظاراتی را که داشت، برآورده نشد.