به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه سوم تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که در اتاقهای مذاکرات پیدا و پنهان چه میگذرد؟ هجوم دوباره پتروشیمی به میانکاله، سه نکته از پشت پرده تورم خرداد ۱۴۰۲ و بخوانید شوره زار ارومیه در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حسین فصیحی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با تیتر تکرار قصه تلخ مواد مخدر در مشروبات الکلی نوشت: خبرهایی که درباره موج مسمومیتهای ناشی از مصرف مشروبات الکلی در کشور منتشر میشود، بزرگنمایی درباره یک اتفاق مقطعی نیست، بلکه رویداد ممنوعهای است که سالهاست در بدنه اجتماعی جریان دارد، منتهی پیدا شدن یک یا چند ساقی فرصتطلب منجر به شعلهور شدن آتش زیر خاکستر میشود، مثل حادثهای که در شهرستان کرج اتفاق افتاد و مصرف الکلهای تقلبی منجر به مسمومیت ۲۰۸ نفر شد که ۱۷ نفر از آنها جانشان را از دست دادند.
آمار رسمی درباره میزان تولید و مصرف مشروب و پیامدهای ناشی از آن در کشور وجود ندارد، از همینرو به نظر میرسد آمارهای مطرح شده گزارشهای تخمینی باشد که از سوی مراجع غیررسمی منتشر میشود. عمدهترین گروه سنی مصرفکنندگان، نوجوانان و جوانان هستند که در بزمهای دوستانهشان در پارکها و مراکز تفریحی یا سالنها و مراسمهای پذیرایی مشروب مصرف میکنند. عمدهترین دلیل برای گرایش آنها به مصرف مشروب هم از سوی گروههای همسال و برای ایجاد نشاط و سرخوشی صورت میگیرد. یکی از دلایل نبود آمار جامع، نبود سازمان یا نهاد تخصصی مثل ستاد مبارزه با موادمخدر یا پلیس مبارزه با موادمخدر در چرخه تولید و مصرف مشروبات الکلی است. برخورد قانونی در این حوزه یکی از مأموریتهای پلیس امنیت است که در کنار سایر مأموریتهای خود به آن ورود میکند. با این حال گزارشهای آماری پلیس درباره میزان کشفیات مشروبات هم منتشر نمیشود.
مصرف مشروب، مثل مصرف موادمخدر در شکلگیری تخلفها و جرائم دیگر نقش دارد. عمدهترین نگرانی در بروز تخلف مصرفکنندگان مشروب، بروز سوانح رانندگی است. افرادی که بعد از شرب خمر پشت فرمان مینشینند هنگام رانندگی روی رفتارشان کنترل ندارند برای همین به راحتی دچار حادثه میشوند و برای خود و دیگران ایجاد خطر میکنند. در مورد بروز جرائم از سوی مصرفکنندگان مشروب هم وضعیت به همین وخامت است. مصرفکنندگان مشروب روی رفتارشان کنترل ندارند برای همین وقتی دست به چاقو، قمه یا اسلحه میشوند به راحتی مرتکب قتل میشوند. شناخته شدهترین گروه در بین مجرمان، اوباش هستند که بعد از مصرف مشروب با عربدهکشی در محلهها، نظم عمومی را برهم و دست به عمل مجرمانه میزنند.
با وجود اینکه قانون مجازاتهای معینی درباره ساخت، خرید، فروش و مصرف مشروب در نظر گرفته و آموزههای دینی و اخلاقی هم مردم را از مصرف مشروب برحذر میدارد، اما افزایش گرایش به مصرف مشروب نشان میدهد سازوکارهای به کار گرفته شده قانونی و تبیین مبانی دینی در این حوزه ناکام مانده است. مخلصکلام اینکه افرادی که در حوزه تصمیمگیری دخالت دارند به آمار تولید، قاچاق، مصرف و جرائمی که از مجرای مصرف مشروب به جامعه وارد میشود، دسترسی دارند. دسترسی خیلی آسان به مشروب، میتواند دلیلی برای فراوانی مصرف آن در جامعه باشد، به همین دلیل برای عبور از معضلی که اینگونه سالهاست زیر پوست جامعه جریان دارد باید به صورت منطقی عمل کرد و بعد از صورت دادن پژوهشهای لازم از سوی کارشناسان علوم اجتماعی سازوکارهای لازم برای آگاهسازی عمومی در این باره انجام شود قبل از اینکه این پدیده مثل سونامی موادمخدر جامعه را به خود درگیر کند.
حسن محتشم عضو هیاتمدیره انجمن انبوهسازان استان تهران طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: بازار مسکن این روزها در حالت سکون نسبی به سر میبرد. طبیعتا شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه به گونهای است که خبری از به جریان افتادن نقدینگی نیست. نقدینگیها به نوعی در بانکها قفل شده و سرمایهگذاران هنوز تکلیفشان را با شرایط اقتصاد نمیدانند. با نگاهی به بازار بورس میبینیم که این بازار نیز حال و روز خوبی ندارد؛ بازاری که در شرایطی تقریبا کمنوسان به سر میبرد.
این بازار گاهی رشد اندکی کرده و دوباره پولها از آن خارج میشوند. در بخش خودرو نیز افزایشهای بیرویهای که شامل قیمتهای موجود در این بازار شده اعتراض جامعه را به همراه داشته است؛ افزایش قیمتهایی که تحمیلشان بر مردم قابل قبول نیست. دولت که خود عرضهکننده در بازار ارز به شمار میرود، توانسته به رغم افزایش بیش از اندازهای که در این بازار به وجود آمده، نرخ دلار را در مرز ۵۰ هزار تومان نگه دارد. از سوی دیگر مسائل سیاسی در اقتصاد کشور نقش مهمی بازی میکنند. مسائل سیاسی نیز طبعا مراودات و تبادلات بینالمللی هستند. به هر صورت به تازگی با عربستان توافقاتی شده است؛ موضوعی که میتوان آن را یک گشایش در تعاملات بینالمللی محسوب کرد. اینها نقاط مثبتی برای اقتصاد کشور هستند، اما لازم است به ثمر برسند.
همین مسائل سبب شدهاند که در حال حاضر رکود بر اقتصاد حاکم شود. در حال حاضر تکلیف سرمایهگذاران مشخص نیست. افزایش بهرههای بانکی نیز منجر به بلوکه شدن پولها در بانکها شده است. در شرایط کنونی همه منتظرند تا ببینند چه اتفاقی خواهد افتاد. در چنین شرایطی وقتی معاملهای در بازار مسکن نمیشود، طبیعتا فروشندگان مسکن ناچارند اقدام به کاهش قیمتهای پیشنهادی کنند. در واقع علت کاهش قیمت در بازار مسکن، رکود و سکونی است که بر معاملات بخش مسکن سایه افکنده است. این شرایط تا زمانی که دولت در توافقات و مذاکرات بخش سیاست خارجی نتیجه مشخصی نگیرد، ادامه خواهد داشت. به نظر نمیرسد در ماه جاری شاهد رخ دادن اتفاق خاصی در این زمینه باشیم.
آنچه مسلم است شرایط کنونی موقتی است. چنانچه تعاملات بینالمللی در کوتاهمدت به نتیجه رسیده و منجر به کاهش نرخ ارز شود، طبیعتا شاهد تقویت ارزش پول ملی خواهیم بود. در صورت تقویت پول ملی و کاهش نرخ ارز میتوان انتظار این را داشت که نهتنها قیمت مسکن افزایش پیدا نکند، بلکه با کاهشی نسبی نیز روبهرو شود. نکته حائزاهمیت آن است که این شرایط موقت خواهد بود. علت آن است که تولید در بخش مسکن برای افزایش و عرضه برنامهریزیشده نیست. در حال حاضر در بخش مسکن تنها تا حدودی تولید بخش خصوصی مستقل را داریم؛ تولیدی که خیلی هم متناسب با نیازهای جامعه نیست. یعنی ساختوسازها بیشتر در نقاط مرفه شهر انجام میشوند؛ امری که دارای توجیه اقتصادی برای سرمایهگذاران و مالکان است.
باید توجه داشت واقعیت این است که آن تولید اصلی که مربوط به «نهضت ملی مسکن» است، دارای برنامهریزی دقیقی نیست. در چنین شرایطی نمیتوان پیشبینی کرد تا چه مقطعی از زمان آن واحدهای مسکونی آماده و عرضه خواهند شد. به تازگی توافقاتی با انبوهسازان شده است؛ توافقاتی مبنی بر ورود انبوهسازان به مقوله نهضت ملی مسکن. چنانچه این توافق قطعیت پیدا کند، برای تولید و عرضه مسکن در کمترین حالت یک سال و چند ماه زمان نیاز است، اما میتواند از نظر روانی موثر واقع شود؛ بنابراین اگر در توافقات و مذاکرات بینالمللی به موفقیتی دست پیدا کنیم، ممکن است در مقطعی از زمان و به طور کوتاهمدت حتی با کاهش قیمت در بازار مسکن روبهرو شویم، اما مطمئنا با توجه به شرایط و تورمی که بر اقتصاد حاکم است، به نظر میرسد هجوم نقدینگی ایجادشده به هر کدام از بخشهای اقتصادی منجر به ایجاد تورم و افزایش جهشی قیمت در آن حوزه شود؛ تورمی که ناشی از چاپ پول بدون پشتوانه است. به هر صورت امسال را نمیتوان سالی دانست که بازار مسکن با کاهش قیمت روبهرو شود.
/محمدعلی وکیلی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار نوشت: سرنوشت منافقین (سازمان مجاهدین خلق) به غایت عبرت آموز و البته بهت آور است. سازمانی که در ابتدا با متعهدترین و مستعدترین جوانان این سرزمین با هدف پیگیری مطالبات خلق وارد عرصه مبارزات سیاسی شد. نسلی از جوانانی تحصیل کرده و پاکباز که اسیر سحر کلام شیادی به نام مسعود و خیره سری بنام مریم شدند و خود را به فنا دادند. ایدئولوژی شیطانی مجاهدین خلق، چه سرمایهها که نسوزاند؛ هم با ترور سرمایههای بزرگ و هم با فریب هزاران جوان پرانرژی و مستعد. روزهای گذشته که اخبار و تصاویر اخراج اعضای این گروه از آلبانی را دیدم بهت کردم. همان جوانان مستعد گذشته با موهای سپید و همچنان آواره. آوارگی خصلت این سازمان بود. از سال پنجاه و چهار که به آغوش مارکسیسم غلتیدند و از اسلام فاصله گرفتند این آوارگی آغاز شد. سپس سال شصت که اسلحه روی مردم کشیدند از خلق فاصله گرفتند. وقتی سر از آغوش صدام وسط جنگ تحمیلی درآوردند به وطن هم پشت کردند. به یاد دارم سالها پیش وقتی آنان را از اردوگاه اشرف عراق اخراج کردند و تصاویر مشابهی مخابره شد، با خود گفتم این آوارگی سرنوشت محتوم کسانی است که به همه ارزشها، وطن و مردم پشت کند. آن زمان این موی سپیدان آلبانی نشین هنوز میانسالی را رد نکرده بودند. آن زمان وقتی به تصاویر نگاه میکردم با بهت به چشمانشان مینگریستم و با خود میگفتم چطور یک انسان نیمی از عمرش را در توهم و لجاجت میسوزاند. پس از اضمحلال رژیم صدام و اخراج از عراق، به اروپا لشکرکشی کردند. اروپاییان با فرش قرمز و اسکان آنان تلاش کردند از آنان به عنوان ابزار فشار علیه ایران استفاده کنند
.
در این مسیر شاهد انواع خیانتها و وطن فروشیها بودیم. هرکه با ملت ایران دشمن بود دست به دستشان دادند. از هیچ خباثت و خیانتی دریغ نکردند. هر جنایتی را فقط با توجیه تضعیف جمهوری اسلامی مباح کردند. سرانجام جوانان دیروز - که امروز ضمن محرومیت از تمام اشکال زندگی گردپیری بر سروصورتشان نشسته- به پشت سر که نگاه میکنند میبینند هرآنچه برایشان گفته بودند همه سراب و بی حاصل بوده و هزینهاش نفرت عمومی ملت و عمر به فنا رفته تک تک آنان میباشد. در آخر دیدند که اروپا نیز در یک پیچ کوچک آنان را همچون دستمال استفاده شده پرتاب کرد و دیگر نام و نشانشان را بایست در زباله دان تاریخ پی جست. لجاجت، قلب آدمی را سیاه میکند. باعث میشود از هر خط قرمزی رد شوی تا فقط به اصطلاح انتقام بگیری. سال پنجاه و چهار هویت خود را باختند؛ برای اصرار بر آن هویت، دوستان شریف خود را ترور کردند. خرداد شصت، سیاست را بکلی باختند، بعد برای بازپس گرفتن آن به آغوش دشمن ایران (صدام) رفتند و اینگونه وطن را هم باختند. برای توهم اسقاط حکومت، تمام خود را به غرب دادند، و اکنون غرب هم تمامشان را تُف کرد. ته جاده لجاجت همین است. اول یک چیز را ازدست میدهی بعد برای به دست آوردن آن، همه چیزت را ازدست میدهی. پیران آوارهای که به پای توهمات و آرزوهای خام جوانی سوختند...
آنان با زبان حال میگویند نه در غربت دلم شاد و نه جایی در وطن دارم.