به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه چهاردهم آبان در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر انقلاب درباره عدم تاثیر انتخابات آمریکا بر سیاست ایران و موضوع جنگ قره باغ از یک سو و تیترهای متعدد مرتبط با انتخابات آمریکا و گزارشهایی از آثار برنده شدن ترامپ و بایدن بر ایران از سوی دیگر، در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
علی دینی ترکمانی، اقتصاددان طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: ساعات و دقایق پایانی تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا. تمام جهان به انتظار اعلام نتیجه بعد از آن نشسته است. اما حساسیت کشورها و اقتصادها به نتیجه این انتخابات، تفاوتهای قابلتوجهی دارد؛ برخی کم و برخی بسیار زیاد. برای آنهایی که روابط دیپلماتیک متعارف با آمریکا و همپیمانان منطقهای او دارند، حساسیت کم و برای موارد دیگر بسیار بالاست. از این واقعیت میخواهم نقبی بزنم به بحث استقلال به عنوان آرمان والایی که هر کشوری در پی آن است. از منظر اقتصادی، استقلال را میتوان نوعی از فرآیند انباشت سرمایه و تحولات اقتصادی در نظر گرفت که تابعی از شرایط ملی است تا شرایط کشوری دیگر. تابعی از پیوندهای قوی رشته فعالیتهای اقتصادی با هم است تا پیوند برخی از رشته فعالیتها با ساخت اقتصادی کشوری دیگر. از این منظر، برای مثال، تاسیس صنعت نفت در ایران تابعی از شرایط اقتصادی انگلستان بود تا ایران اوایل قرن نوزدهم. از زاویهای دیگر، نبود استقلال، یعنی بود قدرت تعیینکنندگی در نقشآفرینیهای اقتصادی و غیراقتصادی خارج از اراده ملی و مردمی.
این تعریف را میتوانیم با توجه به شرایط درهمتنیده جهانی وسیع کنیم و بگوییم استقلال به معنای مشارکت کم و بیش هم وزن هر کشوری در پیشبرد تحولات اقتصادی و فنآورانه جهانی است که هم امکان استفاده از دانش علمی و فنی کشورهای دیگر و هم صادرات این دانش به کشورهای دیگر را میدهد و موجب بروز قدرت چانهزنی اقتصادی و سیاسی تقریبا همسنگ میشود. اگر این تعریف را بپذیریم و اگر این واقعیت را نیز بپذیریم که بازارها در شرایط خاص فعلی حساسیت بسیار بالایی به نتیجه انتخابات آمریکا دارند، میتوان نتیجه گرفت که وابستگی اقتصاد ایران به چنین انتخاباتی، از طریق فیلتر انتظارات روانی، در سطح جهانی، غیرعادی است. انتظارات عمومی در صورت پیروزی ترامپ چنین است: مسیری که با روی کار آمدنش شروع شده تداوم خواهد یافت، یعنی تشدید فشارهای اقتصادی و در نتیجه بدتر شدن شرایط اقتصادی و تکرار تلاطمها در بازارهای ارز و طلا و افزایش سطح عمومی قیمتها. اگر بایدن انتخاب شود انتظارات عمومی چنین است: دستکم در کوتاهمدت مجالی برای تنفس و بازگشت آرامش به اقتصاد و بازارها بهوجود خواهد آمد. البته، همانگونه که پیشتر اشاره کرده بودم، روند تحولات منطقه از جمله مسابقه کشورهای عربی در برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل و وقایع اخیر لبنان و عراق، و تنشها با اروپا، مانع از این خواهد شد که بایدن به رویه اوباما عمل کند و برجام دیگری را با همان وجه مشخصهها به تصویب برساند. با وجود این، میتوان انتظار توقف رکوردزنیهای پیدرپی دلار، بهعنوان شاخص مهمی از انتظارات روانی، را برای مدتی داشت. در اینجا، این پرسش پیش میآید که چه عواملی موجب بروز این میزان از حساسیت بالا به چنین انتخاباتی شده است؟ پاسخ تا حد زیادی مشخص است. ناتوانی اقتصاد طی سالهای بلند گذشته در بازسازی ساختاری خود به نحوی که توانایی صادرات کارخانهای با ارزش افزوده بالا، کنترل فشارهای تورمی و حفظ ارزش پول ملی را داشته باشد. این ناتوانی، علاوه بر مسائل فنی مربوط به سیاست صنعتی و مدیریت فشل سرمایهگذاری، ریشه در برداشت نادرستی از استقلال دارد که بهصورت خودکفایی بهجای خوداتکایی، و سرشاخ شدن با نظم جهانی بهجای همکاری انتقادی با آن، تعریف و دنبال شده است.
علی بیگدلی کارشناس مسائل امریکا طی یادداشتی در شماره امروز ایران نوشت: در تاریخ امریکا کمتر شاهد انتخاباتی با این همه هیاهو و تا این حد مشارکت سیاسی بالا نبودهایم. اما در انتخابات ۲۰۲۰ امریکا میبینیم که انتخابات این کشور مورد توجه همه مردم جهان است و برای خود امریکاییها نیز این انتخابات تبدیل به مهمترین انتخابات در چند دهه اخیر شده است. در حالی که در سطح جهان میزان اقبال مردم به انتخابات رو به کاهش دارد، در انتخابات امریکا به طرز کم سابقهای، مردم این کشور بویژه جوانان و گروههای سالمند و نظامیان مخصوصاً در فلوریدا که مرکز بازنشستههای امریکا است، تمایل بالایی به مشارکت سیاسی دارند.
رئیس جمهوری کنونی امریکا جامعه را به دو شقه کرده و مرزهای اخلاقی را دچار افول کرده است. شاید کرونا تا حدودی در این دوقطبی شدن جامعه امریکا نقش داشته است. اما مسأله این است که هرچند ممکن است همه جوامع دچار دوقطبی شوند، ولی عمق دوقطبی شدن امریکا بسیار زیاد است. این در حالی است که امریکا میبیند فراتر از مرزهای خود نیز دیگر نقشی را که در دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ داشته، ندارد و خبری از قدرتنمایی و سروری آن نیست.
احساس خودمحوری و جهان گریزی و مقررات ستیزی که ترامپ به عنوان میراث در جامعه امریکا به جا گذاشت و مدعی بود با آنها قصد دارد نقش امریکا در جهان را به آن بازگرداند، آن طورکه او میخواست، نه تنها نتیجه نداد و باعث جدا شدن متحدین درجه یک امریکا مثل اتحادیه اروپا از آن شد که در نهایت باعث شد جامعه این کشور هم دچار پریشان حالی و از هم گسیختگی شود. طوری که در واشنگتن مرکز فرمانروایی امریکا مردم نگران از نتیجه انتخابات امریکا و حوادث و وقایع پس از آن ویترینهای خود را تخته کوب کردهاند تا از شورشها و درگیریهای احتمالی در امان بمانند.
اگر ترامپ بعد از انتخابات نتواند آرای مطلوبش را به دست آورد، جنجال زیادی به پا خواهد کرد. او در آخرین کمپینهایش تهدیدهایی را درخصوص شمارش آرا مطرح کرده که کاملاً در تضاد با قانون اساسی این کشور هستند.
این بی اخلاقیهای سیاسی و گردن فرازی مقابل قانون اساسی با اخلاق جامعه امریکایی سازگار نیست. شاید اغلب مردم امریکا از پیچیدگیهای قانون اساسی و قوانین انتخاباتی کشور خود مطلع نباشند. اما در این کشور سه امر مقدس وجود دارد: قانون اساسی، پرچم و رئیس جمهوری. روزی که جورج واشنگتن رئیس جمهوری میشود، هنگامی که از خانهاش به سمت محل کار خود حرکت میکند، مردمی که دو سوی خیابان ایستاده بودند، به او تعظیم میکردند.
اما اکنون در امریکا شاهد هستیم که نه تنها مردم پرچم کشور خود را آتش میزنند و شخص رئیس جمهوری مورد استهزای بخش قابل توجهی از رسانهها و جامعه است که خود رئیس جمهوری نیز قانون اساسی را به چالش میکشد. برای مردمی که در ماههای اخیر خیابانها را به خاطر نابرابری نژادی ترک نکردهاند، رئیس جمهوری که تقدس قانون اساسی را بشکند و حامیانش، بسختی بخشوده میشوند و در نهایت این رئیس جمهوری میتواند باعث آشوبهای زیادی در جامعه شود.
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان گره خوردگی غیرضروری سیاست با زیست مردم نوشت: انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در این دوره فارغ از اهمیت و ویژگیهای خاصش در ایالات متحده و سایر نقاط جهان، برای مردم ایران هم اهمیت پیدا کرده است. مردم اخبار آن را مدام پیگیری میکنند و البته دستمایه طنز در فضای مجازی نیز قرار گرفته است. از این رهگذر، اما میتوان به اهمیت رخدادها و درهم تنیدگی آن با زیست مردم ایران پی برد. این اتفاقها حتی اگر در خارج از مرزهای ایران باشد برای مردم ایران دارای ارزش خبری میشود که گاه به جنبههای سیاسی زیستی و در بیشتر موارد با وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم گره میخورد. این مساله نشان میدهد تا چه اندازه زیست و اقتصاد مردم با سیاست عجین شده است که حتی سهامداران بیشمار بورسی که با تشویق دولت پا به این بازار گذاشتند حالا برای برگشت سرمایههایشان یک چشمشان به انتخابات آمریکا است. نوسان در قیمت ارز و به تبع آن سایر کالاها چه بخواهیم و چه نخواهیم به تحولات سیاسی گره خورده است. موضوعی که حالا ذهن مردم ایران را به جای تمرکز به زایندگی کسب و کارشان بدون توجه به حواشی، درگیر موضوعاتی کرده که در شرایط طبیعی شاید چندان نیازی به این همه توجه نباشد.
این درهم تنیدگی سیاست و زیست مردم هرچند در بطن خود میتواند منجر به شکل گیری خرده آگاهیهایی برای فعل مناسب اجتماعی و سیاسی در مقاطعی شود، اما به واقع شاید چندان ضروری نباشد که برای حفظ داراییهای خود مدام در صدد تحلیل و پیوند مسائل سیاسی به زیست طبیعی خود باشند.
به بیان دیگر دولت و بقیه ارکان حاکمیت وظیفه اصلی شان درگیری با چنین مفاهیم و مباحث سیاسی است تا بتوانند از این رهگذر با اعمال سیاستهای درست روند زیست مردم را متعادل نگه دارند. آنچه را که مسئولان باید با همه جوانب آن بررسی کنند و مردم را از شوکها و تلاطمهای سیاسی در امان دارند؛ گویی به عهده خود مردم گذاشته شده است. این شرایط میتواند در آینده کشتی ذهن افکار عمومی را در خستگی ناشی از تمرکز بر موضوعات فرعی در دریای سیاست غرق کند و درنهایت آن را از هرگونه فعل منطقی در بحرانها بر حذر دارد. در این شرایط حتی نخبگان و روشنفکران جامعه به ورطه انفعال خواهند افتاد و یا درنهایت مجبورند در این موج سیاستزده خود را رها کنند. ناگفته پیداست که حساسیت جامعه ایران در قبال انتخابات آمریکا میتواند ناشی از یک تحول عمیق زیرپوستی باشد که البته اگر از بار اضافی روی دوش آن خسته شود ممکن است دست به هر اقدام ناخوشایندی هم بزند. طبیعی است که در این شرایط گفتار درمانی مسئولان در وعدههای آرامش بخش نیز شاید نتواند کارآیی لازم را داشته باشد. درواقع این جامعه به جای اعتماد به کارگزارن منتخب خود برای تحلیل وقایع در هر نقطه از دنیا و تامین آرامش درصورت حصول هر نتیجه، این وظیفه را خود برعهده گرفته است تا بتواند از این رهگذر، فعل اقتصادی مناسب داشته باشد یا حداقل بخشی از امید از دست رفته اش را بازیابی کند.