به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز دوشنبه چهاردهم تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که گزارشها از وضعیت تکان دهنده سیستان و بلوچستان، بیآبـی و قطع بـرق در کنار وضعیت قرمز کرونایی و مذاکرات برجام؛ از نقش دولت تا نقش حاکمیت در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
حسین راغفر طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه اعتماد با عنوان زنگ خطر سوءتغذیه و امنیت غذایی در کشور نوشت: در چند سال گذشته و به خصوص در سه سال اخیر شاهد افزایش قیمت ریزمغذیها و غذاهای اصلی خانوارها در ایران هستیم که این موضوع قطعا روی کیفیت سلامت مردم و رشد کودکان در جامعه تاثیرگذار خواهد بود و با ادامه این سیاست، عملا این مساله در آیندهای نزدیک بدتر هم خواهد شد. ما در ایران طی سالهای گذشته و بالاخص پس از سال ۱۳۷۲ که سیاستهای تغییر ساختاری را تجربه کردیم شاهد آسیبهای بسیار جدی در سلامت مردم و گروههای فقیر در جامعه هستیم و در بسیاری از مناطق محروم کشور با پدیدههایی مانند کوتاهی قد جوانان و نیز کج شدن استخوان کودکان که ناشی از سوء تغذیه است مواجهیم. با توجه به بیسابقه بودن افزایش قیمت موادغذایی و عدم مصرف ویتامینها در کشور در بسیاری از خانوارها خرید میوه و سبزیجات در شرایطی که هر روز با رشد قیمتی مواجه هستیم حکم خرید کالای لوکس را پیدا کرده است. امروز تامین نیازهای اولیهای همچون خرید نان با افزایش قیمت این کالا در بسیاری از مناطق کشور مسالهای جدی شده و قطعا نیازمند آنیم که پدیدههای مربوط به سوءتغذیه که منجر به مشکلات ذهنی و جسمی بخشهایی از جوانان و نوجوانان در کشور میشود را پیگیری کنیم و تا زمانی که قیمتها پایین نیاید این شرایط ادامه خواهد داشت و دولت نیز با توجه به افزایش قیمتها نمیتواند یارانهها را به همین نسبت افزایش دهد و برای هیچ دولتی چنین اقدامی امکانپذیر نخواهد بود. در شرایط کنونی بسیاری از افرادی که از قیمتهای بالا منتفع شدهاند تلاش دارند تا این قیمتها را حفظ کنند و اولین اقدامی که دولت سیزدهم باید پیگیر آن باشد کاهش شدید قیمت ارز است که اگر این اتفاق رخ دهد به تدریج مشکلات حل خواهد شد البته این موضوع همکاری دستگاههای قضایی و مجلس را میطلبد تا قیمت کالاها و اجناس به تدریج پایین بیاید.
البته نباید تنها هدف دولت کنترل تورم باشد بلکه کاهش قیمتها از کنترل تورم مهمتر است. در صورتی که دولت بتواند در سال اول حضورش در قوه مجریه تا ۲۰ درصد قیمتها را پایین بیاورد به این معنی است که تا ۲۰ درصد به قدرت خرید خانوارها افزوده است و این موضوع بهترین راه مقابله با پیامدهای اسفباری است که روی زندگی مردم تاثیر گذاشته است. بهترین اقدام پس از کاهش قیمتها نظارت بر بازار و تنظیم آن است که قیمتها را پایین نگه دارند و تلاش شود تا قیمت ارز پایین بماند تا سرمایهگذاریها در کشور امکانپذیر شود چرا که با قیمت بالای ارز سرمایهگذاری نخواهد شد و در صورتی که سرمایهگذاری نشود تولیدی هم صورت نمیگیرد بنابراین اگر وعده اصلی رییسجمهور منتخب افزایش تولید است پس باید قیمت ارز بهشدت افت کند و روی نرخهای ۸ تا ۹ هزار تومان قرار گیرد و این نکته را نباید فراموش کرد که به میزانی که قیمت ارز کاهش پیدا کند قدرت خرید افراد در جامعه نیز بالا خواهد رفت.
افزایش قیمت ارز در این مدت باعث شد که گروههای محروم در جامعه بهشدت آسیب ببینند و طبقات متوسط نیز فقیر شوند و این گرانیها در این مدت بر بخش سرمایه انسانی کشور نیز بهشدت اثر گذاشت به گونهای که تنها در سال ۱۳۹۹ حدود ۹۰۰ نفر از اعضای هیات علمی جوان دانشگاه کشور مهاجرت کردهاند و این موضوع نشان میدهد که با این دستمزدی که به اعضای هیات علمی دانشگاهها داده میشود و این نرخ دلار قدرت خرید همه افراد جامعه بهشدت آسیب دیده است و به نظر میرسد که موثرترین اقدام دولت در شرایط کنونی کاهش قیمت ارز باشد زیرا بدون این اقدام هیچ اصلاحی صورت نخواهد گرفت.
مسعود پیرهادی سردبیر روزنامه رسالت با عنوان سرمایهسوزی وعدههای بیسرانجام نوشت: باوجود موفقیت دانشمندان کشورمان در تولید واکسن ایرانی و تلاش بیوقفه خانواده بهداشت و درمان در ۱۶ ماه اخیر، شاهد مشکلات اساسی در حوزه مدیریت و توزیع واکسن بودهایم. در همین ابتدا باید تأکید کرد که انتقادات متن پیشرو، اصلا به پزشکان و پرستاران و زحمتکشان بهداشت و درمان کشور نیست و من شخصا دستبوس این عزیزان هستم، اما روی این بحث با مدیران و بخشهای ستادی مربوط به این حوزه در کشور است:
یک. این روزها مسابقات جام ملتهای اروپا بهصورت زنده از سیما پخش میشود و مردم شاهدند که به مدد واکسن، حقیقتا کرونا در برخی کشورها شکستخورده و تماشاگران دوشادوش هم بهصورت فشرده و بدون مزاحمت ماسک در استادیومها به تماشای بازی مشغولاند. ازآنجاکه انسان ذاتا موجودی مقایسهگر است، تنها راهی که وجود دارد این است که توزیع و تزریق فوری واکسن در دستور کار قرار گیرد و در اسرع وقت به پایان برسد.
دو. از ابتدای شیوع بیماری کووید۱۹ در کشور، بسیاری از مسئولان هر هفته به اظهارنظر پیرامون موفقیتهای تولید واکسن و واکسیناسیون عمومی پرداختند که چندان عملی نشده است. در شرایط فعلی، طبق آمارها کمتر از ۱۰ درصد جمعیت کشور واکسینه شدهاند. این در حالی است که این عدد، نه در اروپا و آمریکا بلکه حتی در برخی کشورهای همسایه چندین برابر است. مشکل اصلی هم آن است که به ما شفاف گفته نمیشود که ریشه مشکل کجاست؛ در تولید وقفهای پیشآمده، مشکلی در واردات واکسن هست و تحریم مشکلساز شده یا حلقه توزیع و سازماندهی معیوب است؟
سه. گزارشهای میدانی حاکی از آن است که علیرغم برخی تبلیغات منفی، وضعیت مراکز تزریق واکسن در تهران و شهرستانها طبیعی است و مشکل اصلی، کندی فرآیند واکسیناسیون است. از ابتدا هم مشخص بود که توزیع محصول حیاتی و مهمی همچون واکسن در میان جمعیت ۸۵ میلیونی کشور، مدیریت دقیقتر و جدیتری میخواهد و شرایط امروز، نیازمند باز توزیع امکانات بهداشتی و واکسن است.
چهار. در چند ماه اخیر به اصناف و گروههای متعدد، وعده واکسیناسیون دادهشده است. گروههای سنی و شغلی مختلف اعم از ۷۰ سالهها، فرهنگیان، خبرنگاران، دانشجویان و دانشآموزان، وعده دریافت واکسن تا پایان تابستان را بارها شنیدهاند و حالا با این وضعیت حتی دورنمایی برای تحقق این وعدهها وجود ندارد. نیازی به گفتن نیست که هر وعده عمل نشده، کاهش سرمایه اجتماعی در یک گروه سنی و یا شغلی را به همراه خواهد داشت و کاهش سرمایه اجتماعی، بدترین آسیب بر پیکره نظام سلامت و بهتبع آن نظام سیاسی و اجتماعی کشور است. مردم به یاد دارند که سال گذشته هم قرار بود آموزش حضوری باشد که البته امکانپذیر نشد و امروز هم وعدههای دولتیها را جدی نمیگیرند. این وضعیت در شأن نظام اسلامی نیست که وقتی یک کارگزار حکومت مطلبی بیان میکند و وعدهای میدهد، بسیاری با خود بگویند این وعدهها که تحققناپذیر است و نباید جدی گرفته شود. حرف آن است که باید در مواجهه با دغدغههای حیاتی مردم، کارا و کارآمد عمل کرد، اما اگر این توان و کارآمدی وجود ندارد، حداقل از وعده دادنهای پوشالی هم پرهیز شود.
فریدون مجلسی طی یادداستی در شماره امروز روزنامه شرق نوشت: حالا که آفتاب دولت حسن روحانی رو به افول است باید بگویم که برجام بزرگترین دستاورد دولت او بود. نه دولت او که آن گروهی که ذیل عنوان اصلاحطلبان فعالیت میکردند و میکوشیدند با نوید تحول تغییراتی را در زندگی و معیشت مردم پدید بیاورند. گرداندن چرخهای توسعه مملکتی که در رقابت با همسایگانش در حال عقبافتادن بود و میتوانست در سایه این برنامه بار دیگر بچرخد. برجام مقاومتی بود که صورت گرفت و ما را از جنگ و تحریمهای کشنده نجات داده بود. البته که میدانیم برجام و مذاکراتی که منجر به امضای برجام شد پیش از دولت حسن روحانی آغاز شده بود و او در دوران دولتش مأموریت یافت تا کلید حل مشکلات ایران را به مردم نشان دهد و از این طریق سبد رأیش را بالا ببرد. در سایه مذاکرات برجام بود که ما توانستیم از زیر بار حواشیای که میتوانست در قالب چالشهای هستهای به آن گرفتار شویم شانه خالی کنیم؛ اما در این میان سوءتفاهمی ایجاد شد که سرنوشت برجام را دستخوش تغییراتی کرد. در سوی ایرانی ماجرا اینگونه تصور شد که بدون زمینهسازیهای لازم درباره برجام میتوان به اقدامات بینالمللی و بهویژه منطقهای دست زد. نباید فراموش کنیم که از دیدگاه غرب و حتی روسیه و چین دلیل تحریمهای اولیه ایران شعار نابودسازی اسرائیل بود. آنها مسئله هستهای ایران را ابزاری برای نابودسازی اسرائیل میدانستند. اگرچه در برجام نامی از این شعار نیامده بود، اما محدودکردن برنامه هستهای ایران و تلاش برای عدم دستیابی قطعی ایران به بمب هستهای تلاشی برای راحتکردن خیالشان از این رویداد بود؛ اما اقدامات بعدی ایران به سوءتفاهمهایی دامن زد که ریشه در همین مسئله داشت.
آزمایشهای موشکی ایران موجب شد تا آنها دوباره این احساس خطر را بکنند که اینبار ایران بهمدد برنامه موشکیاش قصد نابودسازی اسرائیل را دارد. تفاوت این دو دیدگاه عامل اصلی اختلافی بود که با رویکارآمدن دونالد ترامپ منجر به وضع مجدد تحریمهای یکطرفه از سوی آمریکا شد. البته که این تحریمها رنگ و بوی بینالمللی هم به خود گرفت و حتی از سوی روسیه و چین هم به رسمیت شناخته و اعمال شد. کار به جایی رسید که تجارت آزاد بینالمللی که بهصورت آزاد ممنوع شده بود، به حالت پایاپای و نیمهپنهان درآمده بود. همین مسئله موجب شد زیانهای عمدهای از منظر بازرگانی به ایران وارد شود. در آستانه رویکارآمدن دولت جو بایدن و پایان دولت ترامپ حتی کار به جایی رسیده بود که ایران تصمیم به خروج از انپیتی هم داشت. در مجموع میتوان گفت دولت حسن روحانی بهگونهای با زرنگی و اقدام پیشدستانه دولت بایدن را در مقابل عمل انجامشدهای قرار داد. در ایران اعلام شد که مذاکرات با شرط ممنوعیت مذاکره مستقیم ایران و آمریکا پیش میرود. اگرچه این مسئله برای بعضی سلیقههای سیاسی بهنوعی جنبه حیثیتی برای ایران پیدا کرده، اما از دیدگاه حقوقی و بینالمللی اقدام ارزندهای به شمار نمیرود. بااینحال و درحالیکه ایران دست پایین را در مذاکرات داشت و کشوری بود که از تحریمها آسیب دیده بود، اما با اقدام پیشدستانه تیم مذاکره حسن روحانی توانست برای طرف مقابل شرط بگذارد. در واقع ایران شرایط را بهگونهای چید که طرف مقابل با شرط برداشتن بیقیدوشرط همه تحریمها به میدان بیایید و این در حالی بود که ایران بیشترین آسیب را از تحریمها دیده بود و زندگی روزمره مردم تحت تأثیر تحریمها روزبهروز سخت و سختتر میشد؛ اما نکته مهم اکنون این است که با ازسرگرفتن مذاکرات ما این اطمینان را ایجاد کنیم که بهصورت واقعی و جدی پای در راه مذاکره گذاشتهایم. اخبار ضد و نقیضی که از مذاکرات منتشر میشود میتواند بهشدت به اعتماد خدشهدارشده عمومی ضربه وارد کند. از سوی دیگر میدانیم که این دور از مذاکرات چندان وابسته به دولتها نیست؛ زیرا این مذاکرات در دوران انتقالی دولت روحانی به رئیسی در حال انجام است. برای همین طبیعی است که طرف مقابل هم به اطمینانی برای مذاکره نیاز دارد و باید بداند که با آمدن دولت جدید سرنوشت آن چه میشود. برای همین آنها مذاکره را در ایران پیش بردهاند، چراکه میدانند سیاستهای کلی در سیاست خارجی ایران خارج از دست دولتهاست و این دولت یا دولت جدید تأثیر چندانی در اتخاذ آن ندارند. در مجموع باید در این دور از مذاکرات نگران سلب اعتماد از حقیقت مذاکرات بود. باید بدانیم که این مذاکرات تا چه میزان واقعی است یا ابزاری است برای اتلاف وقت. در پایان باید یادآور شوم که این دولت رفتنی است و دولت بعدی هم از خودش نوعی عقلانیت بازگشت به عرصه بینالمللی را بروز داده است. اگرچه ممکن است در مجلس سخنانی گفته شده یا بشود، تظاهراتی صورت بگیرد و پرچمسوزیهایی رخ بدهد؛ اما آنها بیشتر جنبه مصرف داخلی را دارند. مردم امیدوارند این مذاکرات واقعی و به قصد بازگشت به عرصه بینالمللی باشد. ناامیدشدن مردم از چنین امیدی که یافتهاند میتواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد.