به گزارش تابناک؛ روزنامههای امروز پنجشنبه ۲۴ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که گلایههای حسن روحانی و دفاع او از عملکرد هشت ساله در جلسه هیات دولت، دیدار رئیسی با اقتصاددانان، زنگ خطر برای شیر و گوشت و خداحافظی کدخدایی از سخنگویی شورای نگهبان و تداوم دبیری جنتی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
غلامرضا بنیاسدی طی یادداشتی در شماره امروز جمهوری اسلامی نوشت: صداقت، فقط یک فضیلت اخلاقی نیست بلکه یک بایستگی در ساحت حکمرانی هم هست، بایستگیی که اتصاف به آن، شایستگی افراد را هم نمایان میکند. این را عرض کردم تا مقدمهای باشد بر شرح نگاهی که در فضای مجازی بین بازنشستگان، به اشتراک گذاشته میشود. از نوشته تند فلان روزنامه علیه همسانسازی و متناسبسازی مستمری بازنشستگان، تا "فاجعه" خوانی لایحه دائمی شدن همسانسازی برای دولت جدید، توسط فلان خبرگزاری، تا صحبتهای فلان نماینده مجلس و... دیگر گفتههایی که نشان از نگاه "واقعی" این افراد و جریان به شهروندان و کارگران و بازنشستگان دارد. انگار بعد از ۲۸ خرداد، گفتههای پیشین خود را کلا "دلیت" کردهاند و نمیپندارند که "بکاپ" آن در ذهن مردم و حافظه رسانهها صددرصد محفوظ و مظبوط است.
پیشتر بر قابلمههای خالی میکوبیدند و سفره کوچک شده مردم را بر سر دولت روحانی میکوفتند و گلو پاره میکردند، اما امروز هنوز دولتشان مستقر نشده چنین ۱۸۰ درجه تغییر مسیر میدهند. مردم میخواهند بدانند هنوز که دولت جدید سر کار نیامده چه اتفاقی افتاده است که عدهای که تا دیروز بهدولت مستقر، میتاختند اکنون که دور با خودشان افتاده است، سخن از تورمزا بودن افزایش حقوق بازنشستگان میگویند؟ چگونه در مجلس تا قبل از ۲۸ خرداد ۲۰۹ نفر برای همسانسازی امضا میکنند، اکنون سخن از تورمزا و غیر لازم بودن افزایش حقوق به میان میآید؟ نتیجه این چرخش قبل از هر چیز بیاعتمادی مردم را به دنبال دارد که اگر بدانند معنایش را، جور دیگری رفتار خواهند کرد. امیدواریم دولت جدید به دام صاحبان این نگاه نیفتد و برای احقاق حق مردم در داشتن زندگی بهتر تلاش کند.
ژوبین صفاری طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه ابتکار با عنوان سیاهنمایی و یادآوری چند واقعیت نوشت: حسن روحانی روز گذشته درباره کمبود تخت بیمارستانی در سیستان و بلوچستان و انتقاداتی که در این زمینه مطرح است، گفت: این حرف سیاهنمایی است؛ زیرا تعداد سرانه تخت بیمارستانی سیستان و بلوچستان با متوسط کشور برابر است. حال اینکه به گفته نماینده این شهر پیش از ورود وزیر بهداشت بسیاری از بیماران را مرخص کرده بودند در حالی شرایط مساعدی برای ترخیص نداشتند. همچنین وضعیت بهداشتی در بسیاری از روستاهای سیستان و بلوچستان خوب نیست.
اما شاید لازم باشد خطاب به آقای روحانی رئیس جمهوری چند واقعیت از دوران ریاست جمهوری شان را به اختصار بیان کنیم حتی اگر متهم به سیاهنمایی شویم.
آقای رئیس جمهوری روز گذشته از تورم تک رقمی و چند دستاورد اقتصادی و سیاست خارجی در دولت یازدهم گفت که البته به درستی آن را بیان کرد و درنهایت مردم نیز به واسطه همان عملکرد با شعار «به عقب بر نمیگردیم» با رای قاطع پای صندوقها آمدند تا وضعیتی به مراتب بهتر را تجربه کنند. اما حالا هرچقدر دولت آمار جمع بزند و از دستاوردهایش بگوید واقعیت، اما از سرخوردگی مردمی میگوید که تا سالها از هر وعدهای برای فردای بهتر میترسد. واقعیت از اختلاف عمیق طبقاتی میگوید که طی این سالها بیشتر شد و پر کردن این شکاف قطعا زمان بر خواهد بود. واقعیت از سیستان و بلوچستانی میگوید که سال ۹۶ رای اکثریت را به حسن روحانی داد و بعد از ۴ سال به خاطر عملی نشدن وعدههایش رای خود را به رقیب او در سال ۹۶ به صندوق ریخت. حالا، اما آقای روحانی از سیاهنمایی میگوید. هتاکی، توهین و استفاده از الفاظ رکیک توسط وزیر و مسئولان وزارتخانهاش حتی اگر محق باشند واقعیت تلخی است که مردم برای همین بد دهانیها در دولت قبل به او رای دادند. هرچند که به نظر میرسد همانطور که اختلافات رئیس جمهوری با آقای نمکی طی ماههای گذشته تغییری در روند وضعیت نداشت، تذکر احتمالی رئیس دولت هم اثری نمیداشت، اما حداقل انتظار به جای سیاهنمایی خواندن نقدها، تذکر در افکار عمومی نسبت به بد دهنی وزیر دولت بود.
هرچند بیان این حرفها در روزهای پایانی ریاست آقای روحانی اثری در تغییر وضعیت نخواهد داشت، اما بد نیست تا آقای روحانی بداند که طی این ۴ سال تصمیمهای زیان باری، چون بالا بردن یکباره نرخ بنزین، تغییر نکردن ساختارهای معیوب و ... را مردم از یاد نبردهاند؛ و بهتر آن است که بداند واقعیت موجود، از بین رفتن اعتماد مردمی است که از هزاران دستانداز در مسیر بهبود وضعیت خسته شده بود و رایاش اثری در تغییر شرایط نداشت.
آقای روحانی، اینها سیاهنمایی نیستند کهای کاش همه چیز را گردن کرونا نمیانداختید و کمی واقعبینانه کاستیهای خود و اطرافیانتان را واکاوی میکردید. این نوشتار به هیچ وجه به معنای دفاع از سنگاندازانی که طی این سالها تلاش کردند تا تحریمها شدت پیدا کند و دولت شکست بخورد نیست بلکه دفاع از مردمی است که شما میتوانستید به پشتوانه آنها شاید جلوی آن سنگاندازیها هم محکمتر بایستید و خواست مردم را آنطور که بود جامه عمل میپوشاندید نه آنطور که از پشت شیشه خودرویتان دیدید. همانگونه که در انتخابات دیدید و گفتید، اما فراموش کردید.
ابوالفضل نجیب طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه اعتماد با عنوان اجباری کردن ازدواج یا ازدواج اجباری نوشت: آنچه نویسنده یادداشت «بحرانی به نام رشد منفی جمعیت» در روزنامه کیهان سهشنبه ۲۴ تیر ذیل راهکار برای برونرفت از بحران مورد اشاره به عنوان «سختگیری اجتماعی برای افراد مجرد» پیشنهاد میکند، آشکار یا به تلویح معنایی جز اجباری کردن ازدواج ندارد. همچنانکه آشکارا راهکار خودجوش برونرفت از این بحران را استهزا و دست انداختن افراد مجرد و به تعبیر سرراستتر در ادبیات سیاسی بایکوت کردن افراد مجرد در دوایر دولتی و محل کار و صدالبته فضای خانه مورد تاکید و اشاره قرار میدهد. البته نویسنده راهکارهای موازی ازجمله ارایه تسهیلات و فراهم کردن امکانات شغلی و هم تشویقی برای امر ازدواج و فرزندآوری ارایه نمودهاند. اما بهتر از هر کس میدانند تحقق آن راهحلها منوط و معطوف به جامعهای است که شرایط نرمال و عادی دارد، که در این صورت نه نگرانی ایشان موضوعیت میداشت و نه نیازی به راهکارهای سلبی و اثباتی ایشان بود؛ و شاید به همین جهت است که بر راهکارهای سلبی و ارادهگرایانه توجه خاص مبذول میدارند. آنچه به تندروی و افراطیگری در رویکردهای سیاسی تعبیر میکنیم، بیتردید وجهی از منش و راهکار و خاستگاههایی را نمایندگی میکند که حصول و رسیدن به آنها همانند هدفگذاریها، با روشها و راهکارهای مناسب با بنیادهای فکری قابل حصول است. آنچه ازسوی نویسنده مورد تاکید قرار میگیرد، ناظر بر همین برساختهای فکری و توامان سیاسی است که با هر معضل و پدیدهای با همین منش تنظیم رابطه میکند.
از این روی، آنچه در نظر اول از راهکار اجباری کردن تلویحی ازدواج و فرزندآوری به ذهن متبادر میشود، همان الگوهای تاریخ مصرف شده و امتحان پس داده هم درباب اجباری کردن ازدواج و هم فرزندآوری در کشورهای کمونیستی شبیه چین و هم ممنوعیت ایدئولوژیکی ازدواج در اشلهای کوچک در سازمانهای ایدئولوژیک مثل تشکیلات رجوی است. تردیدی نیست آنها که فعلا با لطایفالحیل از اجباری کردن ازدواج و با اهرم اعمال محدودیت در عرصههای اجتماعی و حتی بایکوت شدن در محل کار و خانه و... سخن میگویند، در صورتی که قادر باشند همین راهکارها را به نیابت از مردم به قانون تبدیل خواهند کرد. همچنان که حاکمیتهای کمونیستی و سازمانهای سیاسی دنبالهرو آنها همچون سازمان رجوی در نقطه مقابل ارادهگرایی برای ازدواج و فرزندآوری، امر ازدواج را به تابو و گناه کبیره در تشکیلات خود تبدیل کردند. آنچه این تفاوتها را رقم میزند نه هدفگذاری که نفس ارادهگرایی بر اموری است که به هیچ روی فردیت آدمی برنمیتابد. از این زاویه تردید ندارم نگرانیهای اینچنین دخل و ربطی به دغدغههای جامعهشناسانه از بابت پیرشدن جمعیت ندارد. در واقع آنها که با دغدغههای علمی به این معضل نگاه کرده و میکنند، راهکارهایشان نیز در امتداد این نگرانیها به همان اندازه عالمانه و بهروز است. آنچه در نقد وضعیت موجود و نگرانی بابت آن مغفول مانده، نگاه عالمانه به کلیت جامعه و وضع موجود است.
تفکیک کردن معضل ازدواج و فرزندآوری از مشکلات کلان کشور با هر انگیزه و هر میزان نگرانی نهتنها دردی درمان نمیکند، که بیبضاعتی فکری ما را در حل مهمترین معضلات روز جامعه به رخ میکشد. آنچه نویسنده فراموش کرده یا در خوشبینانهترین حالت نخواسته مورد توجه قرار دهد، اینکه ازدواج حتی در اسلام و نه الزاما در آنچه ایشان به سنت تعبیر میکنند، امری اختیاری است و انجام آن منوط به تمکن تضمین شده حداقلی است و آنچه ایشان در باب سلبریتیها و با همان ادبیات نامتعارف درخصوص قبحزدایی از ازدواج ادعا میکنند، مثل بسیاری موضوعات و مباحث بر همان مدار خلط مبحث و پاک کردن صورت مساله اصلی و توپ انداختن به زمین دیگران است. اینکه ایشان بر اساس چنین ذهنیتی بر این تصور هستند که پایین آمدن نرخ ازدواج و کاهش فرزندآوری ناشی از لاابالی گری و سرخوشی نسل جوان امروز است، به نوعی اصرار بر سرپوش گذاشتن بر نقش و مسوولیت کسانی است که باعث وضعیت موجود شدهاند. ختم کلام در جامعهای که به تاکید مسئولان آن هر ۵ دقیقه یک طلاق انجام میشود، بهتر است به جای اجباری کردن ازدواج، مقدمتاً همان تسهیلات و امکانات و زمینههای تشویقی را در اختیار خانوادههایی قرار بدهیم که به دلیل فقر و نکبت هر روز و دقیقه در حال متلاشی شدن هستند.