به گزارش تابناک؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۲۳ تیرماه در حالی چاپ منتشر شد که جنجال اظهارات غیربهداشتی! تشکیل کمیته ضد فساد توسط رئیسی و دستور بررسی وضعیت محکومان امنیتی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مسعود پیرهادی طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با عنوان بوی بهبود ز اوضاع وطن میآید نوشت: سران قوا، مجلس و شوراهای شهر انقلابی، نوید یک ترکیب برنده را به مردم میدهد؛ بشارت آغاز دوران «میشود» و «میتوانیم» و مژده اتمام دوره «نگذاشتند»، «بلد نیستم» و «گفتاردرمانی». همین بارقه امید بود که نیمی از واجدان شرایط را پس از حدود ۳۰۰۰ روز سخت، پای صندوقهای رأی آورد و ماحصلش رئیسی برای همه جمهور شد.
فاستبقوا الخیرات دستور قرآنی است. گویی این روزها در خدمترسانی به مردم و رفع نگرانیها مسابقهای جانانه برقرار است. اژهای هنوز بر مسند قاضی القضاتی ننشسته بود که ده فرمان و بازدید میدانی و رویکردهای اعلامی و اعمالیاش اجازه نگرانی برای جانشینی رئیسی در قوه قضائیه و تداوم اجرای سند تحول قضائی را نداد.
قالیباف همپای رئیسی دغدغه معیشت و برنامههای خرد و کلان را دارد. همراه و دغدغهمند با رئیسجمهور منتخب دنبال راه چاره برای تحویل و مدیریت میراث دولت تدبیر و امید است. کارگروههای کارشناسی قوای مقننه و رئیسجمهور منتخب، زودتر ازآنچه تصور میشد همدل شدند و خلاصه بوی بهبود ز اوضاع وطن میآید.
امروز که تیم ملی گشت ارشاد مدیران دور رئیسی حلقهزده بودند، یاد چرایی حضور رئیسی در این کارزار افتادم که میگفت: مبارزه با فاسد و مفسد تمامی ندارد؛ اگر مقابله در بدو امر و با ریشه و اصل فساد رخ دهد، بسیار سادهتر و مؤثرتر میتوان به عدالت رسید. گشت ارشاد راه افتاد؛ اما طبق وعدههای مناظرات، نه برای مردم بلکه برای مدیران متخلف. البته به این نفرات تیم ملی گشت ارشاد مدیران، باید یار دوازدهم را هم اضافه کرد؛ مردم اگر یار دوازدهم هر تیمی شوند، برنده از زمین بیرون میآیند. چشمان و بازوان نظارتی کشور، امروز دل سید ابراهیم رئیسی را برای برخورد قاطعانه با فساد، قرص کردند و این امر، شروع قوی برای دولت مردمی خواهد بود. هیچچیز مثل برگرداندن امید برای رفع تبعیض و برخورد با دانهدرشتها مردم را همراه و همدل نمیکند.
بحمدالله حال خوبی در بین مسئولان حاکم است؛ حال خدمت، آنهم در دورهای که خیلیها در فضای مجازی برای امور صعب و جهادی هم هورا نمیکشند چه رسد به انجام امور یومیه. دورهای که روزبهروز شفافیت و نظارت همگانی، حلاوت ریاست را برای ریاستطلبان به تلخی میکشاند. در این ایام دودسته، داوطلب یا مکلف به حضور در مناصب میشوند؛ اولین دسته کسانی هستند که بیخبرند؛ گمان میکنند مثل دهه هفتاد و هشتاد، مسئول بودن لذت دارد! امضاها و نامهها و سفارشات، روی چشم قرار میگیرد و لازم الاتباع است؛ غافل از آنکه امروز قرارداد طراحی لوگو و آمادهسازی پاورپوینت و وایرال چند مطلب، ظرف چند روز تا آخرین روستاهای کشور قابل رصد و البته نقد و گلایه است. دوره اعلیحضرتی و ارباب و رعیتی گذشته و دوره تکامل مردمسالاری آغاز شده است. دوره لزوم اقناع افکار عمومی، پاسخگویی، خادمی و، ولی نعمت دانستن مستضعفان فرارسیده است.
اما یک خطر بزرگ در کمین است. حال خوب، میآید و میرود. این حال اگر مداوم باشد و حفظ و تقویت شود؛ ملاک سنجش و فخر است وگرنه بهمثابه یک نسیم گذرا رفتنی خواهد بود.
مهدی حسن زاده در یادداشت روز امروز خراسان با عنوان برق از جیب چه کسی رفت؟! نوشت: قبض برق یک فوتبالیست مشهور سالهای نه چندان دور جرقهای بود تا توجه همه را به سمت مصرف بالای برق برخی گروهها در جامعه جلب کند. آمارهای دو سال قبل سازمان برنامه و بودجه نشان میدهد سهم دهک دهم (ثروتمندترین دهک جامعه) از یارانه پنهان بنزین، گاز و برق نسبت به دهک اول (فقیرترین دهک جامعه) به ترتیب ۱۷ برابر، ۲.۶ برابر و ۳.۴ برابر است.
مساله نیز به طور مشخص به ساختار یارانه پنهان برمی گردد. یارانه پنهان به معنای عرضه یک کالا یا خدمت با نرخی کمتر از نرخ تمام شده یا نرخ منطقهای و جهانی است. بر این اساس هر خانواری که مصرف بیشتری داشته باشد، از این یارانه بیشتر بهره مند میشود. به طور طبیعی خانوارهای ثروتمند مصرف بیشتری دارند و از یارانه پنهان نیز بیشتر بهره مند میشوند.
با این حال نباید صرفا مصرف بالای برق را به افراد ثروتمند محدود دانست. دو روز قبل خبری مبنی بر قطع برق ۱۵۰ شعبه بانک و اخطار قطع به ۲۵۰ شعبه بانک به دلیل مصرف بالا، دست به دست شد.
نگاهی به وضعیت مصرف برق برخی ادارات پرمصرف به ویژه بانکها نشان میدهد عزم جدی برای مدیریت مصرف برق در شرایط سخت فعلی وجود ندارد، ولی آیا مسئله صرفا با قطع برق چند واحد درست میشود؟ در چنین شرایطی با حدود ۲۰ هزار شعبه بانک که در کشور فعالیت دارند و انبوه سازمانهای دولتی و عمومی که بی محابا به لطف کولرهای گازی، سرمای شبه زمستانی را در اوج گرما به کارمندان و مراجعان تقدیم میکنند، چه میشود کرد و برق چه تعداد از این شعب و ادارات را میتوان قطع کرد؟
حضور همیشگی بانکها در فهرست سازمانهای پرمصرف در زمینه برق، نشان میدهد چگونه تعرفه گذاری برق در کاهش مصرف ناتوان است. در حقیقت مصرف بی رویه از سوی سازمانهایی از جمله بانکها که درآمدهای بالا و توان مالی بیشتری نسبت به دیگر مشترکان دارند، نشان میدهد تعرفه گذاری برق باید به گونهای باشد که به افراد و سازمانهای ثروتمند و پرمصرف فشار بیشتری برای کاهش مصرف بیاورد. این در حالی است که طی یک ماه اخیر مردم عادی با قطعی برق جور مصرف بالای افراد ثروتمند و سازمانهای پولدار را کشیده اند. همچنین قطع برق برخی صنایع نظیر فولاد و سیمان علاوه بر کاهش تولید این محصولات و لطمه به بازار پرنوسان آن ها، تولید در صنایع پایین دستی آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. به ویژه فولاد که طیف وسیعی از صنایع پایین دستی در خودرو، لوازم خانگی، ابزارآلات، ماشین سازی و صنعت ساختمان را پوشش میدهد و توقف تولید فولاد، اگر زمانبر باشد، بخش گستردهای از صنعت را دچار رکود خواهد کرد.
در هر صورت به نظر میرسد چالش فعلی برق را طی یک ماه آینده پس از ضربه زدن به تولید و فشار به خانوارها، با افت نسبی دمای هوا پشت سر بگذاریم، ولی برای سال آینده چه میکنیم؟ این پرسش و مسائل فراوان دیگر در اقتصاد ایران، چالشهایی است که در دولت روحانی، تدبیر اثرگذاری برای آنها اندیشیده نشد و دیر یا زود آقای رئیسی و دولتش با آن مواجه خواهند بود و باید برای آنها تدبیری اثرگذار بیندیشند.
مظاهر گودرزی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه همدلی با عنوان بهداشت کلام در وزارت مربوطه نوشت: این روزها انتقادات به وزارت بهداشت زیاد است، دلیل آن هم مشخص است؛ مردم، پرستاران و پزشکان آن خدماتی را که باید در دوران کرونا دریافت میکردند، دریافت نکردند و همه از این وضعیت شکایت دارند. اما در چنین شرایطی مسئولان وزارت بهداشت در تریبونهای حقیقی و مجازی علنی از الفاظ رکیک استفاده میکنند. فحش میدهند، مخالفان را تمسخر میکنند و جوری وانمود میکنند که گویی اگر آنها نبودند الان بهداشت و درمان این مملکت اوضاع و احوال بدتری داشت. یعنی از همان تاکتیک قدیمی که اگر ما نبودیم فلان (ترسیم یک فضای وحشتناکتر از وضع موجود) میشد، بهره میگیرند که از فشار انتقادات کم کنند. غافل از اینکه این مملکت بزرگانی، چون دکتر محمد قریب بهخود دیده است که این آقایان در برابر ایشان نباید تعداد معاونتهای خود را بشمارند و سعی کنند با آن دیگری را تحقیر کنند، اما جدا از این مسئله باید پرسید واقعاً چرا تیم نمکی در وزارت بهداشت بهاین وضعیت مبتلا شد؟
از زاویه دید نگارنده برای پاسخ به پرسش بالا دو جواب فوری وجود دارد. یک: عدم شفافیت. دو: میل به قهرمان شدن. همچنین درباره هر کدام توضیحی کوتاه ارائه میشود. ضمن اینکه باید گفت گزینه اول امری ساختاری است و گزینه دیگر امری در ساحت شخصی و فردی است. یک- عدم شفافیت: عدم دسترسی بهاطلاعات یکی از مشکلات ساختاری مدیریت در کشور ما است، تصمیمگیریهای پشت پرده و جلوگیری از دسترسیهای آزاد بهاطلاعات سبب میشود کسی نداند تصمیمات گرفته شده و نتایج حاصل از آن برعهده چهکسانی است. برای همین هم هست که مسئولان کشور ما در برابر ناکارآمدیهای حوزه مدیریتی خودشان در عین اینکه باید مقصر باشند، اما همیشه یک راه فرار از تقصیر برایشان وجود دارد. یا گاهی از آنها میشنویم که میگویند بعد از پایان مسئولیتم شفافسازی میکنم و درباره همه مسائل حرف میزنم. یکی از راههای فرار از مسئولیت یا حواله دادن دلایل ناکارآمدیهای موجود به آینده این است که تصمیمگیر اصلی مشخص نیست. همین مسئله شیوع کرونا را درنظر بگیرید، بخش زیادی از تصمیمات مقابلهای با کرونا در ستاد ملی مبارزه با کرونا گرفته میشود که وزارت بهداشت بهعلاوه چندین وزارتخانه دیگر و برخی نیروهای انتظامی و امنیتی عضو آن هستند.
چرا کسی برای افزایش شیوع کرونا یقه وزارت علوم (این وزارتخانه عضو ستاد ملی مبارزه با کرونا است) را نمیگیرد؟ اساساً پاسخ مشخص است، امر بهداشت باید در وزارت بهداشت تصمیمگیری شود و او پاسخگوی وضع موجود است، اگر هم در شرایط بحرانی مانند یک همهگیری نیاز به ورود سازمانهای دیگر هست، باز تصمیمگیریِ نهایی بهعهده این وزارتخانه است نه وزارت علوم، اما اگر در ستاد تصمیمگیری به صورت شورایی انجام میشود، ولی قرار است مسئولیت تصمیم فقط بهعهده وزارت بهداشت باشد، همین وضع موجود حادث میشود، طوریکه وقتی از سخنگوی این وزارتخانه میپرسند چرا اجازه مسافرت در نوروز گذشته داده شد پاسخ میدهد مگر شما در ستاد کرونا بودید که بدانید نظر وزارت بهداشت چه بود؟ در این موقعیت به آقای جهانپور باید گفت مگر وظیفه من (شهروند) است که بدانم هرکسی آنجا چه جوابی برای مجوز مسافرت نوروزی داشته، منِ شهروند، خبرنگار یا کارشناس با وزارت بهداشت سروکار دارم و افزایش موارد مرگ و میر؛ لذا نبود یک متولی مشخص در تصمیمگیری و آماج انتقادات بهوزارتخانهای که مدعی است کارهای نیست سببساز بروز خشم در مسئولین این وزارتخانه شده است. دو-میل به قهرمان شدن: بخشی از این فشارها به دلیل ویژگیهای وزیر این وزارتخانه است. فقط کافی است ادبیات ایشان را در روزها و ماههای گذشته مرور کنیم و ببینیم چه وعدههایی را مطرح کرده است. درحالی که هنوز یک واکسن ایرانی در واکسیناسیون عمومی استفاده نشده و تنها بخش اندکی از مردم ایران واکسن زدهاند، سعید نمکی از صادرات واکسن سخن میگوید. او از مینهایی حرف میزند که روی آنها ایستاده است، از ترکشهایی حرف میزند که بهسوی او روانه است. او جوری وانمود میکند که تنها سرباز ایستاده در برابر کرونا است و حاضر است جان خود را در این مسیر فدا کند. در خدمات ارائه شده بزرگنمایی میکند و دائم وعده میدهد. نکته دیگر اینکه او خودش دوست دارد سپر بلای تصمیمات گرفته شدهای باشد که شاید وزارت بهداشت در آن نقش زیادی نداشته است. اگر تمام تصمیمات ستاد مبارزه با کرونا مطابق میل ایشان نبود و دانش علمی ایشان میدانست که چنین تصمیمی یعنی افزایش موارد مرگومیر، باید صادقانه با مردم صحبت میکرد، و حتی اگر لازم بود از وزارت بهداشت کنار گذاشته میشد آنگاه میدید که مردم چگونه از او حمایت میکنند، اما او خودش علاقه داشت سپر تصمیمگیریها (حتی تصمیمهای اشتباه) شود تا اگر در نظر مردم قهرمان جلوه نکند، اما در برابر ساختار سیاسی فردی قهرمان و آماده فدا شدن بهنظر برسد. مجموع این دو عامل سبب میشود که با تداوم انتقادات به عملکرد این وزارتخانه، تاب و توان مسئولان آن کم شود و آنگاه در لحظهای خشونت کلامی در بهکار بردن الفاظ رکیک ظهور و بروز کند. ضمن اینکه باید گفت ایشان با همان روحیه قهرمانی خودش میتواند از عملکردش دفاع کند، اما کارشناسان و منتقدان با آمار مرگومیرها، پیکهای مداوم شیوع کرونا که یکی پس از دیگری میرسند و نبود واکسن وضع موجود را بررسی میکنند.