به گزارش تابناک؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۲ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که آخرین گزارش برجامی ظریف، ده فرمان رئیس جدید قوه قضاییه و خطر مثلث تروریسم برای منطقه در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتهای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
محمد یوسفی آرامش طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان فراخوان سختگیری ملی! نوشت: «نسیم نیکلاس طالب» نظریهای به نام «اقلیت متعصب» دارد که شاید بی ارتباط و بی کاربرد برای شرایط امروز کشور نباشد.
نسیم طالب در کتاب «پوست در بازی» یک پرسش مهم را مطرح میکند؛ اینکه آیا یک اقلیت سه درصدی میتواند خواسته خود را بر یک اکثریت ۹۷ درصدی تحمیل کند؟!
در ایالات متحده آمریکا، نزدیک به ۱۰۰ درصد لیمونادها دارای علامت حلال است، در حالی که تعداد افرادی که در واقعیت خواهان چنین چیزی در این کشور هستند زیر یک درصد است؛ چه عاملی باعث میشود که یک عامل یک درصدی بتواند در سطح کلان در یک کشور اثر بگذارد؟! این موردی است که در خصوص واردات گوشت در کشور انگلستان نیز صدق میکند، تا جایی که به نقل از همان منبع بیش از ۷۰ درصد گوشت وارداتی آن کشور از نیوزلند، گوشت حلال و با اصول ذبح اسلامی است.
یا تصور کنید، زمانی که یک دختر و پسر از دو خانواده مذهبی و غیرمذهبی تصمیم بر ازدواج میگیرند؛ آنچه که در اکثر اوقات اتفاق میافتد آن است که نظر خانواده مذهبی خیلی بیشتر از خانواده غیر مذهبی در نحوه دعوت، پوشش و مکان عروسی اثرگذار است؛ نسیم طالب یک عامل بسیار مهم را در این کتاب مطرح میکند که گروهی از جامعه با توسل به آن میتوانند به خواسته خود برسند؛ عاملی سرنوشت ساز به نام سخت گیری.
نظریه اقلیت متعصب به صورت جدی مطرح میکند که یک اقلیت سه درصدی در هر جامعهای، با توسل به سختگیری، پیگیری و تعصب میتواند خواسته خود را عملی کند و به تمام آن جامعه تسری بخشد.
این چیز جدیدی برای جامعه ایرانی نیست که همواره در آن عدهای با تعصب و پیگیری خواسته خود را به افراد بسیاری از جامعه تسری بخشیده و در برخی موارد تحمیل کردهاند؛ پرسش اساسی از جامعه روشنفکر ایران آن است که چرا ما در بسیاری از موارد در رودررویی با روزهای دشوار سکوت و مهاجرت را انتخاب کردهایم؟ حال آنکه با ممارست، سختگیری و پرداختن بهای خواسته خود میتوانیم در جهت تحولات کلیدی گام برداریم؛ شاید از نظر برخی مکاتبی مثل آهیمسا و یا نظریه اقلیت متعصب رویایی و زیبا بر روی کاغذ به نظر برسند؛ اما نکته جدی این است که در طول تاریخ این باورهای مشترک قدرتمند بودهاند که ملتها را به سمت تغییرات مثبت و بزرگ سوق داده اند؛ حال آنکه ایران نیز در این موارد مستثنی نیست و برای ایجاد تحولات بزرگ سیاسی و اقتصادی، نیازی جدیتر از درک، همدلی و هدف مشترک جامعه وجود ندارد.
پاسخ به روشنفکران و مدیران ناامید کشور آن است که اگر هر یک از ما نیز همچون متعصبان و سخت گیران بر مواضع صحیح سخت گیری و ایستادگی کنیم و در تلاش باشیم افراد شبیه به خود را در یک مسیر جدی قرار دهیم؛ رویای این که روزی یک اقلیت بتواند در یک کشور تغییرات مثبتی پدید آورد، دستنیافتنی نیست؛ هرچند
بهای آن سخت و سنگین خواهد بود؛ اما حداقل یک دهه مطالعه جدی در رابطه با ایجاد تحول در ایران، نگارنده را به این نتیجه میرساند که در حقیقت راهی جز توجه به این مکاتب برای تغییر پیش روی روزهای سخت ایرانمان نیست؛ باید سخت و مداوم و با همدلی زیاد در تلاش برای غلبه بر روزهای سخت باشیم. مهمترین عامل انتقال و نشر یک باور صحیح در ساختار خسته جامعه است، باوری که با سخت گیری بر روی آن بتوانیم یک اتحاد ملی را برای رهایی از وضعیت نابهنجار فعلی پدید آوریم.
حمزه کرمی طی یادداشتی با تیتر طالبان و تاکتیکهای جدید در شماره امروز اعتماد نوشت: طالبان گروهی منحرف است که با افکار و عملکردش چهرهای خشن و بیمنطق و ضد بشری از اسلام را معرفی کرده است. پس از طالبان، داعش ظهور کرد که آنها بسیار خشنتر از طالبانند و در فکر و عمل منحرفترند و ساخته دست قدرتها هستند. هر دو ماموریتشان این است که چهره اسلام را در جهان کنونی مشوه جلوه دهند و مردم جهان را از اسلام هراسان کنند. مهمترین ماموریت داعش و طالبان اسلامهراسی است. افکار آنها هیچ نسبتی با عقاید ناب اسلامی ندارد. قرائت طالبان از اسلام مانند داعش قرائتی ارتجاعی و خشن است. آنها پوستهای از اسلام که همان ظواهر اسلام است را گرفتهاند و اصل و اساس اسلام را که اسلام رحمانی است، رها کردهاند. اسلام دینی رحمانی است و برای تربیت و اصلاح و هدایت بشر آمده است. اساسا اسلام طالبان، اسلامی مناسکی است و با حقیقت اسلام هیچ نسبتی ندارد. اسلامی است که میخواهد با زور همه را به بهشت ببرد و با زور و قوه قهریه مردم را به سعادت برساند! در حالی که اسلام واقعی به قدرت اختیار بشر و حقوق طبیعی او در انتخاب راه و شیوه زندگی توجه کرده و با ابلاغ وحی و انذار و تبشیر راه درست را بر انسانها میگشاید و با لااکراه فی الدین به قدرت تشخیص و انتخاب انسان احترام گذاشته است.
طالبان عقایدی قرون وسطایی و عقبمانده و ارتجاعی دارد. به نظر میرسد حضور مجدد طالبان بر اثر نوعی معامله و توافق بین قدرتهای جهانی میسر شده است و پشت پرده این توافق در آینده روشنتر خواهد شد. مطمئنا توافق مذکور به نفع ملت افغانستان و خاورمیانه و ایران نخواهد بود. افغانستان همواره باتلاقی برای قدرتهای جهانی بوده، سالها شوروی سابق و بعدها امریکا در این باتلاق شکست خوردهاند و متحمل هزینههای گزاف شدهاند. هرگونه حضور ایران در افغانستان فرو شدن در همان باتلاق است و باید از آن اجتناب کرد. از طرفی هرچند حکومت فعلی افغانستان در مسائل مختلف در مورد ایران ناسپاسی کرده و رفتارها و مواضع نادرستی درباره جمهوری اسلامی داشته است و در بزنگاههای تاریخی با ترامپ علیه ملت ما همراهی کرده، طالبان اگر مدعی تجدیدنظر در رفتارهای خویش است این فقط یک حرکت تاکتیکی برای تصرف افغانستان با شعارها و مواضع فریبنده است و نباید به شعارهای عامهپسند آنها اعتماد کرد، اما ممکن است سوال شود چه باید کرد و بهترین حالتی که میتواند در همسایگی ما اتفاق بیفتد، چیست؟
بهترین حالت برای ایران و جهان آن است که طالبان و حکومت فعلی افغانستان به نوعی تفاهم سیاسی برسند و با انتخابات و حضور مردم افغانستان، آیندهای مشترک برای کشور خود رقم بزنند در آن صورت افغانستان تا حدودی میتواند به آرامش برسد. آرامش افغانستان در درجه اول برای مردمش و سپس برای همه خاورمیانه از جمله ایران مطلوب و مناسب است. وگرنه جنگ داخلی در افغانستان و قتل و برادرکشی و ناامنی و هجوم میلیونها آواره افغانی به ایران و پاکستان و فقر و بدبختی ملت مظلوم افغانستان امری محتوم و متصور است. طالبان هیچگاه با افکار منحرفش نمیتواند حکمرانی درستی برای افغانستان به ارمغان آورد و نمیتواند برای مردم افغانستان سعادت و صلح و آرامش و توسعه فراهم کند و هیچگاه نمیتواند همسایه مطمئنی برای کشورهای دیگر از جمله ایران باشد لذا امیدوارم مسئولان کشور به هیچوجه به آنها اعتماد نکرده و برای خود در همسایگی ایران، یک جریان خطرناک را ساخته و پرداخته نکنند. طالبان هم ضد سنت است و هم ضد مدرنیته، زیرا با تحریف اسلام و با روشهای مندرآوردی وحشیانه به اسم اسلام به سنن الهی و سنتهای دینی و ملی جهان اسلام ضربه میزند و هم ضد هرگونه پیشرفت و تکنولوژی و توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... است و با نقض حقوق طبیعی و حقوق اجتماعی مردم، کشور افغانستان را به یک زندان بزرگ برای شهروندانش تبدیل خواهد کرد.
وحید حاجیپور طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با تیتر چه کسی مسئول رنجیدن دوستان دوران سختی بود؟! نوشت: وزیر امور خارجه گزارشی را درباره برجام به کمیسیون امنیت ملی ارائه کرده که دارای نکات جالبی است. در بخشی از این گزارش آمده است: «اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و از یکسو با خوش خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود نرنجانده بودیم و از سوی دیگر از همه امکانات برجام برای ایجاد منافع اساسی اقتصادی برای همه کنشگران - به شمول شعبات خارجی شرکتهای امریکایی- بهره برده بودیم، دوستانمان هم سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند.»
گزارهای که محمدجواد ظریف به آن پرداخته دارای دو نکته مهم است؛ یکی آنکه در ساختار اقتصادی و سیاسی کشور، تصمیمگیران به امید ورود شرکتهای غربی، شرکا و همراهان قبلی را فراموش کردند و دیگری آنکه اگر از فرصت برجام برای سرمایهگذاری استفاده میشد، تحریمها دیگر باز نمیگشت یا حداقل برای تشدید تحریمها مانعی میشد. او به شکلی در نقش کارشناس بیطرف ظاهر شده که گویا فراموش کرده شخص شخیص خودش، مسئولیت دستگاه دیپلماسی کشور را بر عهده داشته است و باید روابط را به گونهای تنظیم میکرد که دوستان روزهای تحریم، از مواضع دولت تدبیر و امید ناامید نشوند بهطوری که همکاریهای خود را با تهران کاهش دهند.
او باید زودتر از این روزها نسبت به تکرویهای برخی اعضای کابینه واکنش نشان میداد که چگونه منافع ملی را به پای دیدگاههای شاذ و عجیب خود ذبح کردند. نمونه بارز این موضوع، به اتفاقات رخ داده میان وزارت نفت و چینیها برمیگردد که وزیر نفت که از قضا از دوستان صمیمی آقای ظریف است، چگونه در مسیری حرکت کرد که حالا وزیر امور خارجه منتقد آن است! چینیها دقیقاً در اوج تحریمها چندین قرارداد بزرگ نفتی با وزارت نفت امضا کردند. توسعه میدان آزادگان شمالی، آزادگان جنوبی، یادآوران و طرح توسعه پالایشگاه آبادان از جمله پروژههای بزرگی بود که در دولت گذشته امضا شد و چینیها به توسعه آنها پرداختند. وقتی زنگنه در سال ۹۲ به وزارت نفت رسید، پیش از آنکه برجامی حاصل شود، تصمیم گرفت چینیها را از پروژه توسعه آزادگان جنوبی خلع ید کند، ولی از آنجا که شرکتهای نفتی این کشور در سایر پروژهها به خوبی فعالیت داشتند، موفق نشد سایر پروژهها را از آنها بگیرد.
همزمان با برجام، چینیها دو میدان آزادگان شمالی و یادآوران را طبق قرارداد به توسعه رساندند و قرار بود طبق قرارداد اولیه، فاز دوم توسعه این میادین هم به شرکتهای CNPC و ساینوپک واگذار شود. غلامرضا منوچهری، معاون وقت شرکت ملی نفت برای تعیین تکلیف فاز دوم این میادین، پس از سفر به پکن گفت فاز دوم به همین شرکتها واگذار خواهد شد، اما سه ماه بعد، همه چیز عوض شد.
وزارت نفت با این امید که شرکتهای غربی به ایران میآیند، با حمله روشن و صریح به شرکتهای چینی، کیفیت کار آنها را زیر سؤال برد و حملات سازمان یافتهای را علیه پکن انجام داد. او و مدیرانش از برگزاری مناقصه برای فاز دوم این میادین گفتند و از چینیها خواستند اگر برای سرمایهگذاری در ایران علاقهمند هستند در مناقصه شرکت کنند. برای جذابسازی هم از شرکتهای توتال، شل، بیپی و اِنی نام بردند که با ورودشان به ایران، همه چیز گلستان میشود، اما این شرکتهای غربی، یک به یک از حضور در ایران سر باز زدند تا این میادین به حال خود رها شوند. وزارت نفت سرخورده از این وضعیت، دوباره به سمت چینیها رفت، ولی پکن اعلام کرد هیچ علاقهای به تداوم حضور در ایران ندارد و اصلاً حاضر نیست با دولت تدبیر و امید کار کند.
از دو سال پیش که چنین فضایی بر همکاری نفتی ایران و چین حاکم شده است، وزارت نفت به هر دری میزند تا شرکتهای چینی را برای ادامه قراردادهای گذشته خود ترغیب کند، اما چینیها موضعشان مثل گذشته نیست، دلیلش هم به برخوردهای عجیب و زننده وزیر نفت با شرکتهای این کشور برمیگردد که مملو است از خودبزرگبینی و نگاههای تکبعدی. آقای ظریف، مسئولیت بروز چنین پدیدهای شما و دوستانتان هستید که این روزها، برای توجیه شکست برجام و ناکارآمدی آن، چیزی را طلب میکنید که خودتان مسئولش هستید!