به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه سی ام شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شد که دانش آموزان در صف واکسن، ترکیب احتمالی ایران در مذاکرات هستهای و انتقاد رئیسی از دولت روحانی در کنار تیترهایی مثل حمایت دستگاه قضا از افشاگران فساد در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز برجسته شده است.
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه ابتکار با عنوان سازمان ملل متحد در انزوا نوشت: هفتاد و ششمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در حالی آغاز به کار کرده که این نهاد بینالمللی در کمترین جایگاه نقش خود قرار دارد. سازمان ملل متحد که با قبول نقش سازنده و پیش برنده برای صلح جهانی؛ مراقبت از نظام جهانی برخاسته از وستفالیا و سرانجام دفاع از حقوق و امنیت دولتها و ملتها در پایان جنگ جهانی دوم آغاز به کار کرد، اکنون حتی نقشی به مراتب کمتر از دوران جنگ سرد و حاکمیت دو قطبی نظام سرمایهداری و کمونیستی بر نظام جهانی یافته است.
راه دور نرویم؛ در همین هفتههای اخیر در افغانستان شاهد سقوط دولت قانونی و تحمیل حکومتی بیشکل و فرسنگها دور از تاریخ مدرن به مردم این کشور هستیم. این وضع با توافق قدرتهایی انجام شده که از یکسو خود را متعهد به عضویت در سازمان ملل متحد و به طریق اولی، عضویت در شورای امنیت این نهاد میدانند. از سوی دیگر بهگونهای عمل میکنند که گویی سازمان ملل در جایگاهی منفعل باید توجیهگر و مشروعیت بخش اراده آنان در رخدادها و تحولاتی چنین باشد.
به راستی سازمان ملل متحد چه نقش ویژهای در تحولات افغانستان ایفا کرده است؟ نماینده ویژه دبیرکل این سازمان در چه جایگاهی نسبت به «زلمای خلیلزاد» نماینده مرموز دولت آمریکا در امور افغانستان قرار دارد؟ به عبارت روشن، نماینده ویژه دبیرکل در کجای تصمیمهایی که برای افغانستان رقم خورد، حضور و نقش پر رنگ داشته است؟
سازمان ملل متحد در جنگ قره باغ و اوضاع کنونی آن که به مثابه آتش زیر خاکستر است، جز تمکین از اراده قدرت برتری که بر آن تحمیل شد، چه راه میانه و قابل قبولی که امنیت و صلح را در منطقه قفقاز پایدار کند، ارائه کرد؟ توافق «ابراهیم» و نقض حقوق چند باره فلسطینیان، همچنین جنگ خونین و نابرابر اسرائیل در غزه، چه واکنش و اقدام مشروع و مقبولی را از سوی سازمان ملل متحد برای حداقل حفظ آرامش (نه صلح دائم) در پی داشت؟ جز این است که این نهاد بین المللی در این باره خود را به سیر حوادث و آنچه برخاسته از اراده هژمونیک واشنگتن و قدرت نظامی تلآویو سپرده و همچنان استانداردهای دوگانه را دنبال میکند؟
نقش موثر سازمان ملل متحد در عراق، سوریه، یمن، لیبی و حتی بحران روبه تزاید در مرزهای آبی ترکیه، یونان و قبرس چه میزان است؟ و چرا هرچه درباره تحولات جاری در کشورهای یادشده میخوانیم و میشنویم، مربوط است به تعاملات و اراده قدرتهای بزرگ و در این میان سازمان ملل، نقش درجه سوم را آنهم به عنوان توجیهگر و مشروعیت دهنده به اوضاع ایفا میکند؟
طالبان در آستانه برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد و درحالی که گفته میشود با مراقبت میکوشد از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود، به دفتر حقوق بشر این سازمان در کابل هجوم میبرد و بیپروا آن را اشغال میکند. اطمینان طالبان از این اقدام، بیعملی و انفعالی است که این نهاد بین المللی به آن دچار است. طالبان نیک میداند که اعضای اصلی شورای امنیت این سازمان برآنند که طالبان در افغانستان بر سریر قدرت بنشیند. در اینجا آنچه اهمیت ندارد، خواست مردم افغانستان است.
مجمع عمومی سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد، امسال نیز در بهترین چشمانداز، محلی برای گله گزاریها، تمجید و تعریفهای سران کشورها از خود و در اینحال ابراز نگرانی از اوضاع خاورمیانه، قفقاز، افغانستان، شرق مدیترانه، آمریکای لاتین، کووید ۱۹، برنامه هستهای ایران، تغییرات آب و هوا و... خواهد بود. سازمان ملل متحد نه اراده و نه توان ورود فعال و موثر در تحولاتی را دارد که قدرتهای بزرگ بر ملتها و به تبع آن دولتهای کوچکتر تحمیل میکنند.
هفتاد و ششمین دوره مجمع عمومی سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد، آبستن هیچ تحول مثبت در جامعه جهانی نخواهد بود؛ زیرا این نهاد بینالمللی مدتهاست که نقش و کارویژه خود را به قدرتهای بزرگ واگذاشته است.
هادی محمدی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با تیتر امریکا راهی جز برجام ندارد نوشت: قانون مجلس شورای اسلامی ایران درباره کاهش تعهدات برجامی در مقابل خروج برجامی از ایالات متحده و بدعهدی اروپاییها، موجب شد تا طرف غربی در قبال سیاستهای خود احساس هزینه کرده و درخواست مذاکره و اعلام آمادگی برای بازگشت به برجام نمایند. در چند دور مذاکرات در وین در ماههای پایانی دولت روحانی، همه تلاشهای مذاکراتی امریکا و طرفهای اروپایی بر این محور استوار بود تا از نقطه ضعف دولت روحانی برای اضافه کردن مطالبات غیرمرتبط با برجام استفاده کرده و مسائل منطقهای یا موشکی و حقوق بشری را در مذاکرات یا در مکانیزمهای موازی که دو بار در بغداد در مذاکره ایران و سعودی انجام گرفت، دنبال کنند و از طریق امپراتوری رسانهای جنگ روانی، تلاش کنند تا تخلف آشکار خود و اروپا را در سایه قرار داده و طرف ایرانی را مقصر نشان دهند. در ماههای اخیر پس از پایان دولت روحانی تا شروع بهکار دولت دکتر رئیسی، غربیها برشتاب و شدت جنگ روانی در مواضع رسمی خود افزوده و نهتنها شرایط فعلی را ناشی از تقصیر ایران دانستهاند، بلکه ماهیت کاهش تعهدات را به سمت ابهام در ماهیت برنامه هستهای هدایت کردند و با تزریق اطلاعات ماهوارهای و استخباراتی به گروسی، مدیر آژانس هستهای بینالمللی که بر اساس مفاد NPT غیرقانونی است، بهعنوان اهرم فشار و تهدیدنمایی برنامه هستهای تسلیحاتی نشان داده و از اینکه با توقف پروتکل الحاقی، دسترسیهای جاسوسی خود را از دست دادهاند، ابراز نگرانی کردند و آن را بخشی از مطالبات جدید قرار دادند.
امریکا و اروپا و همه دستگاههای ابزاری یا بوقهای رسانهای آنها در برآورد از وضعیتهای خود و تحولات منطقهای و جهانی، دچار سردرگمی شده و از یکسو خود را فاقد کارت فشار مذاکراتی و چانهزنی دیدهاند و از سوی دیگر شرایط ایران را در بعد هسته ای، با دست پر واز لحاظ مناسبات جدید اقتصادی با قدرتها و پیمانهای منطقهای مانند اورآسیا و شانگهای و همسایگان، در مسیری ارزیابی میکنند که فشارهای حداکثری اقتصادی خود را در مرز متلاشی شدن میدانند؛ لذا در عین حال که خود را ناچار به مذاکره جدید و حتی کاهش زیادهخواهیهای قبلی میبینند، تلاش دارند با «تاکتیک دروغهای بزرگ» در عملیات روانی، اوضاع ایران را نابسامان و در آستانه بحران و شورش معرفی کنند، ایران را نیازمند مذاکره نشان دهند و ظرفیتهای راهبردی جدید آن در مناسبات منطقهای و ورود به پیمانهای منطقهای شانگهای و اورآسیا را بیتأثیر نشان دهند و مجدداً بر ادبیات نخنمای گذشته مبنی بر اینکه ایران باید اعتمادسازی و شفافسازی کند، خود را برای مذاکرات جدید آماده میکنند. این تاکتیک «دروغهای بزرگ» را به موازات مشکوک نشان دادن ماهیت برنامه هستهای، در ادبیات لیبرالهای ورشکسته داخلی در پرونده افغانستان هم جاری کردند تا در آغاز دولت دکتر رئیسی یک بحران جدید را برای ایران در مرزهای شرقی تولید کنند. این شعبدهبازی امریکایی و اروپایی و حتی لیبرالهای ورشکسته داخلی، برای سرپوش گذاشتن بر شکستهای متعدد و فقدان کارت چانهزنی و امتیازخواهی غیر قانونی و خروج امریکا از برجام و تخلفهای متعدد در تحریمهای جدید و بدعهدی اروپاییها و کوچک شمردن وضعیت متمایز ایران در مرحله جدید مذاکرات با ۱+۴ به اجرا میگذارند. هدف از این شعبدهبازی، کاستن از سقف اجرای تعهدات آنها در برجام یا باجخواهیهای غیر ممکن از ایران است، درحالی که ایران بر تمامی رفتار و اقدامات و جنگ روانی آنها اشراف کافی داشته، به نحوی که حتی امریکا به رژیمصهیونیستی ابلاغ کرده ناچار است با کمترین هزینه به برجام بازگردد و صهیونیستها نیز با تلخی از شرایط جدید، نگرانی خود را ابراز کرده و به امید رؤیاها و آمال خود در مذاکرات هستهای دلمشغولند.
ابراهیم رسام کارشناس اقتصادی طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان تورم و عدم قطعیت تورم و چشمانداز آن نوشت: با طولانی شدن افق تورم، اهمیت کمی رفتار آینده نگر کمرنگ شده است. این موضوع ناشی از همبستگی مثبت افق تورم با عدم قطعیت تورم است. این رابطه مثبت باعث میشود شرکتها برای تعیین قیمتهای فعلی خود برای جلوگیری از عدم قطعیت زیاد قیمت ایجاد شده در آینده دور، بیشتر از یک روش ایمن استفاده کنند (بهعنوان مثال، استفاده از اطلاعات مربوط به قیمتهای گذشته بهعنوان یک قاعده پیشبینی). تغییر نقش رفتار آینده نگر در افقهای مختلف تورم نشان میدهد که عدم قطعیت تورم ممکن است هم از نظر نقش مهم تورم پیشبینی شده و هم از نظر دیدگاه متقابل آن یعنی رفتار گذشته نگر، پذیرفته شده باشند و پیشنهادهای مختلفی را ارائه میدهد. درک پویایی تورم و اثرات متقابل چرخهای بین تورم و معیارهای مرتبط با فعالیتهای اقتصادی واقعی (رکود اقتصادی) برای تحلیل سیاستهای پولی از اهمیت اساسی برخوردار است. باوجود اتخاذ گسترده بهعنوان مدل تورم، هنوز مسائل حل نشدهای در اعتبار تجربی عدم قطعیت تورم وجود دارند. یکی از مسائل مهم اهمیت نسبی رفتار آینده و گذشتهنگر، تورم است.
رفتار آیندهنگر تورم نقشی مهم در قوانین سیاست پولی ایفا کرده و تأثیرات قابل توجهی بر مدیریت انتظارات و ارتباطات بهعنوان ابزار سیاست پولی دارد. علاوه بر این، اندازه نسبی رفتار گذشته و آیندهنگر به معانی ضمنی مختلف سیاست تبدیل میشود. بر حسب مثال، بانک مرکزی در صورت آیندهنگر بودن فرایند تورم میتواند به تورمزدایی بیهزینه دست یابد، در صورت مهم بودن کمی رفتار گذشتهنگر، میتواند بسیار پرهزینه باشد، زیرا درک میزانهای مختلف رفتار آینده و گذشتهنگر در افقهای مختلف میتواند به سیاستگذاران در تعیین جهات دقیقتر سیاستی و ارائه توصیههای مختلف سیاست کمک کند، که نهایتاً بر اعتبار سیاست پولی تأثیر میگذارد.
این امر باعث میشود که شرکتها با توسل به اطلاعات در مورد قیمتهای گذشته بهعنوان قانون پیشبینی، در تعیین قیمتهای خود احتیاط بیشتری داشته باشند.
نقش تورم مورد انتظار در دوره اخیر (مثلاً، تورم بعد از رکود بزرگ) نسبت به تورم در دوره قبلی و بدون توجه به افقهای تورم بزرگتر میشود، زیرا سیاستهای معتبر بانک مرکزی منجر به توقعات تورمی بهتری میشوند. از آنجایی که افق تورم طولانیتر است، بهعلت افزایش در عدم قطعیت قیمتهای آتی که شاید تأثیری منفی بر مجموع تخفیف مورد انتظار سودها داشته باشد، شرکتها به احتمال بیشتر دسترسی به روشی ایمن (مثلاً، استفاده از اطلاعات در مورد قیمتهای گذشته بهعنوان قانون پیشبینی برای قیمت کنونی) را برای تعیین قیمت کنونی خود خواهند داشت. در نتیجه، اندازه نسبی رفتار گذشتهنگر به علت طولانی بودن افق تورم افزایش مییابد.
علاوه بر نتایج جالبی که پدیدار میشوند ابتدا کسر شرکتهای گذشتهنگر در افقهای طولانیتر نسبت به شرکتها در افق کوتاه بیشتر است. نقش تورم مورد انتظار از زمان دوره پسابحران به علت انتظارات تورمی معقولتر بانک مرکزی بیشتر شده و حاکی از این است که متغیر اجبار قدرت توضیحی بیشتری را در طول این دوره به رفتار تورم میدهد. نهایتاً، تمام برآوردهای عدم قطعیت تورم نشان میدهند که تورم در طول دوره پسابحران نسبت به تورم در طول دوره پیش از بحران که روندی صعودی با عدم ثبات زیاد داشته است به نسبت ثبات و قابلیت پیشبینی بیشتری داشته و منجر به عدم قطعیت بیشتر قیمتهای آتی میشد.
در آخر نه دیدگاه نقش ضروری رفتار آیندهنگری و نه دیدگاه متقابل نقش مهم رفتار گذشتهنگری را میتوان برای توضیح تورم نادیده گرفت. علاوه بر این، از آنجایی که عدم قطعیت زیاد در افقهای طولانی منجر به ریسکهایی برای فعالیتهای اقتصادی، بویژه فعالیتهای درازمدت برنامهریزی شده میشود، کاهش تغییرپذیری تورم در افقهای طولانی کلیدی برای بهسازی اعتبار سیاست پولی است.