به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۷ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که شرکت داوطلبانه «روحانی» در آزمون اجتهاد، بدرقه شهدای گمنام و حادثه بدرقه شهدای گمنام و حادثه تروریستی راسک، زیان دهی کارخانههای خودرو فقط در شش ماه معادل ۳۴ هزار میلیارد تومان و انتقال جنگ از غزه به دریای سرخ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
نادر کریمیجونی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: پرداخت وام یا دریافت بودجه ارزی از دولتها در ایران کاری نیست که به سادگی و بدون اعمال نفوذ مقامات ارشد امکانپذیر باشد. کسانی که برای دریافت وام به بانکهای خصوصی یا دولتی مراجعه و ضوابط دریافت وام را مشاهده کردهاند، میدانند که اگر پشتیبانی مقامات ارشد و صاحبنفوذ نباشد گرفتن یک وام ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیون تومانی تشریفات زیادی دارد که گاهی به عمر انسانها قد نمیدهد و حتی اگر عمرشان هم کفاف دهد، حوصله متقاضیان سر میرود و از خیر دریافت وام میگذرند. آیا واقعا ضوابط اعلامی برای دریافت یک وام حتی با رقمها و مبالغ اندک، برای تمام شهروندان ایرانی دارای شرایط و ضوابط یکسان است؟
همین الان و پس از ابلاغ تسهیل شرایط دریافت وام ازدواج، هنوز بسیاری از مزدوجین به خاطر سختگیریهایی که از طرف بانکها اعمال میشود و طی آن از دریافتکنندگان و متقاضیان وام ضمانتهای متعدد خواسته میشود، موفق به دریافت وام نشدهاند، در حالی که همین وام حداقلی، که تسهیل قانونی و تکلیفشده از آن پشتیبانی میکند دور از دسترس بسیاری از متقاضیان است. برخی افراد نزدیک به چهرههای متنفذ به راحتی وارد خزانه بانکها میشوند و میلیاردها تومان پول برداشت میکنند. خبر بدتر آن است که برخی از همین وامها وصول و بازپرداخت نمیشود و بانک برای دریافت اصل و سود پول خود ناچار به طرح شکایت و پیگیریهای قضایی و حقوقی است.
گرفتن ارز و گشایش اعتبارهای ارزی از این هم دشوارتر است و اگر کسی از پشتیبانی افراد قدرتمند برخوردار نباشد، هرچند که بخواهد کارهای پرمنفعت بکند و توجیه عقلی و اقتصادی مناسب هم داشته باشد، آیا میتواند به راحتی و هرچه لازم است، ارز دریافت کند؟ تجربههای عینی نشان میدهد که پاسخ به این پرسش حتما منفی است، اما در مقابل وقتی چهرهای بانفوذ وارد ماجرا میشود، آنوقت دیگر طی کردن مراحل دریافت از پایین به بالا و با التماس نیست، بلکه از بالا به پایین و با دستور، ارز پرداخت میشود. آیا همان افراد بانفوذ بدون سهمخواهی و چشمداشت از نفوذ خود برای تسهیل مراحل دریافت ارز استفاده میکنند و محض رضای خدا متقاضی ارز را به خواستهاش میرسانند؟ پاسخ این سوال هم حتما منفی است یعنی در همه موارد کسی که از نفوذ خود برای تسهیل روند دریافت وام کلان یا اعتبار ارزی استفاده کرده است به نوعی و از طریقی، مستقیم یا غیرمستقیم از این فرآیند منتفع شده یا خواهد شد.
جالب است که این برقرارکنندگان رانت هیچگاه مواخذه، معرفی، بازخواست، دستگیر و بازداشت نمیشوند و همواره در فضای خاکستری به اقدامات خود ادامه میدهند.
هنگامی هم که رسانهها، افکار عمومی و چهرههای مستقل فریاد برمیآورند و خواهان شناسایی، معرفی و بازداشت چهرههای بانفوذ فراهمآورنده رانت میشوند، افراد بانفوذتر فریاد برمیآورند که شلوغ نکنید و جامعه را با نشر اخبار ناراحتکننده و منفی نگران نکنید.
به همین دلیل بخش قابلتوجهی از مسوولیت رواج این فساد متوجه همان افراد بانفوذتر است که مانع از شناسایی و برخورد با دستاندرکاران ارشد و حامیان و تسهیلکنندگان رانتخواری میشوند. کاملا قابل درک است که ایجاد سپر ایمنی و حفاظتی برای سرچشمههای پدیدآورنده رانت به همان اندازه رانتخوار در خلق فساد و گسترش آن مقصر هستند و مسوولیت دارند.
علاوه بر این در تمامی فسادهایی که تاکنون کشف شده، اطلاعرسانی قطرهچکانی، هدایتشده و بسیار محدود بوده است. مثلا در مورد همین رانت ارزی چای دبش، در حالی که شرکت چای دبش دارای روابطعمومی فعال بوده است، اما پس از افشای فساد، این روابطعمومی هیچ واکنشی نشان نداد. در موارد مشابه و در کشورهای صنعتی، روابطعمومی از جانب شرکت بیانیه مطبوعاتی صادر میکند تا شرکای تجاری و مصرفکنندگان، تکلیف خود را درباره ادامه یا عدم فعالیت شرکت بدانند. اما در کشورمان گویا کماهمیتترین موضوع احترام به افکار عمومی است و کسی به خود زحمت نمیدهد در مورد آنچه روی داده یا خواهد داد، شهروندان را آگاه کند. از این بابت است که روابطعمومی که یکی از مهمترین وظایف ذاتیاش موضع گیری و آگاهسازی در مواقع بحران است، درست در مواقع بحران سکوت اختیار میکند و افکار عمومی و عطش پدیدآمده را بیپاسخ میگذارد. هیچ بعید نیست که سکوت این نهاد در شرکتهای بحرانزده ایرانی با هدف تمکین به دستورهای مقامات قضایی و امنیتی یا به منظور انجام معامله پنهانی در سکوت خبری و با چراغ خاموش باشد. در این صورت سکوت نهاد روابطعمومی که با هدف و وظیفه ذاتی آگاهسازی شهروندان و احترام به حق اطلاع یافتن جامعه تشکیل شده، تداوم همان روند اطلاعرسانی قطرهچکانی راهبریشده و محدودشده است.
مقامات ایرانی در اظهارات و شعارهای خود همواره و با حرارت از ضرورت برخورد با فساد و سرچشمههای آن سخن میگویند و این سخنان به گونهای است که ایرانیان گمان میکنند اراده جدی برای از بین بردن فساد وجود دارد، اما وقتی یک چهره بانفوذ به یک مقام ارشد پولی- مالی کشور برای در اختیار گذاشتن یک رانت مراجعه میکند آیا مقام دولتی – در هر رده که باشد- میتواند از دستور و فرمان آن چهره متنفذ سرپیچی کند و جلوی خلق رانت را بگیرد؟ پاسخ این سوال حتما منفی است، چراکه در این صورت احتمالا مانع برطرف و برکنار میشود. گاهی هم مانع خلق رانت پس از برداشته شدن نابود میشود تا ظرفیت مقابله با رانت از میان برود و مزاحمتی تکرار نشود.
آیا وقتی با فسادی مانند آنچه در چای دبش رخ داد برخورد میشود، تسهیلکنندگان رانت هم معرفی و محاکمه میشوند. در همین نمونه اعلام شده که وقتی وزیر صمت دولت سیدابراهیم رییسی، دستور عدم پرداخت ارز به این شرکت را صادر کرد، باز هم ۶۰۰ میلیون دلار به این شرکت پرداخت شده است. یعنی نفوذی بالاتر از فرمان وزیر صمت وجود داشته که تداوم پرداخت ارز را ممکن کرده است. جالب است که برابر اظهارات اژهای هیچ مقام دولتی در رابطه با این فساد متهم نشده است. به طریق اولی میتوان دریافت که هیچ مقام حکومتی هم در رابطه با این فساد متهم نشده باشد.
در این صورت احتمالا مدیران شرکت چای دبش، یک روز صبح به بانک مرکزی رفته و تقاضای ۲/۳ میلیارد دلار اعتبار ارزی کردهاند و مقامات بانک مرکزی به طور کاملا قانونی و ضابطهمند ۲/۳ میلیارد دلار را به حسابشان واریز کردهاند، بعد هم معلوم شده است که مدیران شرکت تخلف و مقامات دولتی هم اشتباه کردهاند!
عبدالرضا فرجیراد طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان سیاست غلط آمریکا در جنگ غزه نوشت: آمریکا در قبال تحولات غزه استراتژی غلطی را انتخاب کرد و همین استراتژی غلط باعث شده که در داخل آمریکا و وزارت خارجه این کشور اعتراضاتی ایجاد شود و نوعی دو دستگی ایجاد شده و کارمندان و پرسنل وزارت خارجه آمریکا اعتراضاتی به این سیاست داشته باشند.
آقای بایدن به مساله اسرائیل و غزه در قالب یک مساله انتخاباتی نگاه کرد و بدون توجه به اینکه منافع آمریکا را در منطقه ببیند و افکار عمومی جهانی را مورد توجه قرار دهد و همچنین در منطقه و اروپا یا در سطح جهان چه منافعی میتواند از این رویکرد ببرد و چه مضراتی برایش دارد الان بعد از ۷ سال میبینیم که آمریکا یکی از بازندگان بزرگ این قضیه بوده است. آنها نسبت به این سیاست غلطی که انتخاب کردند در اروپا به روسها باختند و هزینههای هنگفتی که صرف اوکراین کردند از دست رفت و روسیه در آنجا که امروز در جنگ است تثبیت شد و خواهد ماند.
اوکراین نیز در واقع در مقابل روسیه کم آورد. همچنین اسرائیل که آمریکا به اهدافش کمک شایانی کرد نتوانست به اهدافش برسد. همین یکی دو روزه اگر نگاه کنیم میبینیم که موضع مقامات اسرائیلی تغییر کرده و بر عکس آن که قبلا حماس دنبال آتش بس بود و یک هفته آتش بس انجام شد این بار اسرائیل است که دنبال آتش بس افتاده و حماس میگوید شرایط ما که آتشبس دائم است باید اجرا شود تا ما با آزادی اسرا موافقت کنیم. همچنین بحرانی که در داخل اسرائیل ایجاد شده به خاطر این است که سربازان اسرائیل ۳ نفر از اسرا را کشتند و احتمالا در آینده نیز این اتفاقات خواهد افتاد. در واقع سیاست غلط آمریکا باعث شد که هم آمریکاییها در این قضیه نتوانند همراه با اسرائیلیها به اهداف خود برسند هم افکار عمومی داخل آمریکا را از دست دادند. به طوری که آخرین سرشماری و آمارگیری که از طریق دانشگاه هاروارد انجام شده ۵۱ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۴ سال آمریکا خواهان نابودی اسرائیل هستند. آماری عجیب و غریب که به علت جنایاتی که اسرائیلیها در این ۷۰ روز با کشتن ۲۰ هزار نفر و مجروح کردن ۶۰ هزار نفر انجام دادند و آمریکا از این سیاست حمایت کرد؛ لذا به نظر میرسد که آمریکا یکی از بازندگان بزرگ این درگیری است و اسرائیل نیز نمیتواند به هدف خود که نابودی حماس و تسلط بر غزه باشد برسد و نتانیاهو قدرت خود را حفظ کند.
از طرفی شرایط برای یک آتشبس درازمدت آماده میشود. چرا که اگر این اتفاقی که ۳ روز پیش افتاد و ۳ گروگان در غزه توسط نیروهای اسرائیلی کشته شدند دوباره اتفاق بیفتد از طریق بمباران یا نیروهای اسرائیلی طبیعتا داخل اسرائیل موجی ایجاد میشود که حتی ممکن است دولت نتانیاهو را نیز با خود ببرد. تظاهرات شنبه شب اسرائیلیها به خاطر کشته شدن این ۳ نفر و درخواست برای آتش بس بسیار عجیب بود؛ لذا اکنون نتانیاهو کم آورده و دنبال آتشبس افتاده است. البته اسرائیلیها میگویند که آتشبس دائم را نمیپذیریم و غزه را پاک میکنیم، اما واقعیت این است که حماس در حال مقاومت است و اسرائیلیها تلفات زیادی میدهند و کار زیادی از دستشان برنمیآید و خودشان اقرار میکنند جنگی که قرار بود دو سه هفتهای تمام کنند چند ماه دیگر طول خواهد کشید.
سید حمید کلانتری طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان معضلی به نام سوختکشی نوشت: تا آنجا که به خاطر دارم بیشتر از ۲۰ سال است که چهره استان سیستان و بلوچستان با سوخت فروشی های غیر مجاز در مسیر جادهها، در حاشیه شهرها و حتی خیابانها بسیار زشت و زننده شده، به گونهای که تعداد زیادی از جوانان استان هر یک ۲۰ تا ۳۰ گالن ۲۰ لیتری پراز بنزین را در حاشیه جادهها یا میادین و خیابانها در اختیار دارند؛ و سوخت را به متقاضیان با ۵ تا ۷ برابر قیمت- بستگی به شرایط و موقعیت و فاصله تا پمپ بنزینها - عرضه میدارند، درکنار آنها صفهای طولانی پمپ بنزینها است که هر کس برای خرید بنزین قانونی سهمیهای حداقل نیم تا یک ساعت یا بیشتر باید تحمل ماندن در صف بنزین را بنماید، که آن هم به زشتی جلوه استان و البته بر رنج و ناراحتی شهروندان میافزاید. اما مهمتر از دو مورد فوق ماشینهای سوختکشی در قالب پژو، وانت و نیسان میباشد که هر یک از ۱۰۰۰ تا ۲ یا ۳ هزار لیتر را در گالنها یا مشکهای بزرگ طناب پیچ شده به سوی مرزها با سرعت زیاد در حرکت هستند، آنقدر سرعت اینها زیاد است که ماشینها و رانندههایشان با نام شوتیها شهرت یافتهاند، تخصص این شوتیها رساندن بنزین یا گازوییل به سرحد مرزهای خاص و فروش آن به ۱۰ تا ۲۰برابر قیمت به اتباع پاکستانی (عمدتاً) میباشد. غالب جادههای استان به ویژه در بخشهای میانی و جنوبی تحت تاثیر حرکت این سوختکشهاست و متاسفانه هر از گاهی و بسیار فراوان شاهد سوانح و حوادث ناشی از تصادف این ماشینها با دیگران و حتی آتش گرفتن آنها هستیم.
هیچکس آگاهی درست و دقیق از میزان صادرات غیر قانونی وغیر مجاز این نوع سوخت بری ندارد و قطعا روزانه بالغ بر صدها هزار لیتر و سالانه چند صد میلیون لیتر سوخت از این طریق از کشور خارج میشود. حال چند سوال اساسی در این رابطه وجود دارد:
۱- آیا مسئولان شرکت نفت در مرکز و استان از این حجم تخلف و صادرات غیر مجاز سوخت خبر دارند؟ که قطعا مطلع هستند.
۲- آیا شرکت نفت طی ۲۰ سال گذشته گزارش و تحلیل روشنی در این زمینه همراه با عارضهیابی و وتبعات اقتصادی و اجتماعی این پدیده تهیه و به اطلاع مقامات مسوول رسانده است؟
۳- این حجم عظیم سوخت که در مجرای غیرقانونی و غیر مجاز در داخل استان و در مرزها عرضه میشود از چه مبادی مشخصی تهیه و فراهم میشود؟ از پمپ بنزینهای استانهای اطراف؟ از پمپ بنزینهای استان، از پالایشگاهها؟ بعضی بر این باورند که در عقبه این شبکه بزرگ، کم و بیش خود شرکت نفت بهطور مستقیم یا غیر مستقیم با هدف تامین درآمد وجود دارد که اگر صحت داشته باشد باید به حال اینگونه مدیریتها و مدیران در مملکت افسوس خورد.
۴- خوب است ۵ استاندار محترمی که در ۱۰ سال گذشته مسوولیت اداره امور استان را داشتهاند و همچنین نمایندگان سه دوره اخیر بگویند در دوره مسوولیت خود با این پدیده نامطلوب که بر چهره و فرهنگ استان تاثیر زشتی گذاشته است چه برخوردی داشتهاند و چرا نتوانستند این معضل را حل کنند؟
۵- نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی که مستقیما با این پدیده درگیر هستند، نظرشان چیست؟ بارها و بارها این سوختبرها با پلاک یا بی پلاک از مقابل پاسگاهها یا عوامل امنیتی بدون مشکل و دغدغه عبور میکنند و با آنها برخورد نمیشود که برداشت ناظران بیرونی این است که این داستان در کلان هماهنگ است.
۶- از جمله آثار سوء ناشی از این شیوه نقل و انتقال سوخت و کسب درآمدهای لحظهای؛ افت فرهنگ کار و تلاش و تولید در استان است. حرف بسیاری از جوانان این است که چرا به خود زحمت بدهیم و یک ماه کار کنیم که ۱۰ تا ۱۵ میلیون درآمد کسب کنیم وقتی با انتقال یک یا دو محموله سوخت به بیشتر از این درآمد میرسیم؟
در هر حال از وزارت نفت یا استانداری، نیروی انتظامی، سپاه پاسداران و نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی انتظار میرود به این پدیده نازیبا به عنوان یک مساله و معضل بنگرند و با تدبیر و برنامهریزی و اقدامی مشترک و هماهنگ برای رفع آن چارهاندیشی کنند.