به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه چهارم دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بمباران تبلیغاتی فروشگاههای بزرگ لوازم خانگی، احتمال توقف یا تغییر شکل جنگ علیه غزه و کرانه باختری و حرکت به سوی توافق سیاسی تا پایان سال۲۰۲۳ و جنجال تراموا در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
ناصر ذاکری طی یادداشتی در شماره امروز شرق نوشت: براساس اطلاعیههای سازمان سنجش و آموزش کشور گروهی از پذیرفتهشدگان آزمونهای سراسری سه سال گذشته به دلیل اختلاف نامتعارف نتایج آزمون با کارنامه تحصیلی سنوات گذشتهشان برای شرکت در آزمون مجدد دعوت شده بودند. برخی از این افراد با کسب نمرات پایین شانس ورود به دانشگاه را از دست دادند و برخی نیز به این دعوت اعتنایی نکردند. درنهایت با شکایت برخی از پذیرفتهشدگان متهم به تقلب و با رسیدگی دیوان عدالت اداری امکان تحصیل این افراد فراهم شد. صدور این رأی منجر به استعفای رئیس سازمان شد که نمیتوانست با پذیرش افرادی که به نظر او با تقلب پذیرفته شدند، کنار بیاید. نکات متعددی درباره این پرونده ارزش تأمل بیشتر دارند که به چند مورد اشاره میکنم:
۱- با کشف این تخلف بخشی از معایب تشکیلات اداری مرتبط آشکار شد. بهراستی متولیان امر علاوه بر تلاش برای کنارگذاشتن افراد متهم به تقلب، چه تمهیداتی برای آینده اندیشیدهاند؟ به بیان دقیقتر آیا تشکیلات اشارهشده از این تجربه تلخ چیزی آموخته است؟ اگر پاسخ مثبت است، چه تغییراتی در شیوههای اجرائی ایجاد شده است؟
۲- دولتها در همه جوامع گاه با تصمیمات خود زیانهایی را به برخی شهروندان تحمیل میکنند. در کشور ما که تشکیلات دولتی ناکارآمدیهای خاص خود را دارد، این اتفاق بسیار عادی است. بهراستی آیا این امکان برای همه شهروندان عادی فراهم است که با مراجعه به نهادهای مربوط از حقوق خود دفاع کنند؟ کدام بخش از نهادهای عمومی مأموریت ارائه آموزش به شهروندان را برعهده دارند تا بدانند که حقی دارند و میتوانند آن را بازستانند؟
۳- وکلای متهمان به تقلب، قضات بررسیکننده پرونده را متقاعد کردهاند که استناد سازمان سنجش به قانون درست نیست؛ زیرا قانون داوطلبان متخلف را مستحق تنبیه حذف دانسته است؛ درحالیکه مدعیان اینک نه داوطلب بلکه دانشجو محسوب میشوند! بررسی ایراد حقوقی چنین استدلالی در صلاحیت نگارنده نیست؛ اما میتوان گفت متهمان به تقلب اگرچه در جلب نظر مساعد سازمان سنجش ناموفق بودند؛ اما در انتخاب وکلای مبرّز و کاربلد بسیار با موفقیت عمل کردهاند! بیتردید وظیفه وکیل یافتن راهحل قانونی برای حفظ منافع موکل خویش است؛ اماای کاش وکلای سرزمین ما استعداد و کیاست خود را فقط برای رهاندن بیگناهان از مجازات یا بازگرداندن حقی به صاحب واقعی آن به کار بگیرند.
۴- هرچند مسئولان سازمان سنجش بارها درباره این پرونده اطلاعاتی را منتشر کرده و به مردم و افکار عمومی گزارش دادهاند...
با این حال هنوز گزارشی رسمی از طرف مقابل که مستندات و دلایل صدور حکم به ضرر سازمان را با صراحت بیان کند، منتشر نشده است. همین امر به گسترش شایعهها و شائبهها درباره پرونده نزد افکار عمومی کمک میکند. انتشار چنین گزارشی که البته باید شامل جزئیات باشد، یک ضرورت است.
۵- سکوت درباره این پرونده که طبعا نتیجهای جز ترویج شایعات ندارد، به این باور نادرست در سطح جامعه دامن خواهد زد که هم میتوان بدون داشتن صلاحیت علمی وارد دانشگاه شد و هم در صورت بروز مشکل، میتوان با استخدام توانمندترین وکلا حرف باطل خود را به کرسی نشاند. این باور که هر مشکلی را با پول میتوان حل کرد، سمی مهلک است که در بلندمدت میتواند شیرازه هر جامعهای را متلاشی کند.
۶- چند سال پیش درباره پرونده گروهی از دانشجویان بورسیه خارج از کشور اختلافی بین برخی رؤسای دانشگاهها و بورسیههای جویای استخدام مطرح شد که کار به مداخله نهاد قضائی کشید. این دو پرونده از این جنبه که هر دو با حکمی خارج از بدنه آموزش عالی مختومه شدهاند، بسیار مشابه هستند و البته این مشابهت تأملبرانگیز است.
به طوری که ملاحظه میشود، ابعاد خسارت این پرونده برخلاف ظاهرش، بسیار بزرگ و غولآساست. بروز این اتفاق تلخ اعتماد به نظام آموزش عالی کشور را بهشدت تخریب میکند. در سالهای آینده شاید دانشآموختگان برخی رشتهها برای دفاع از حیثیت خود ناگزیر از ارائه اسنادی برای اثبات این ادعا شوند که جزء افراد احضارشده برای آزمون مجدد نبودهاند! صرف وجود شبهه در نتایج بزرگترین و مهمترین آزمون علمی کشور و امکان شروع به تحصیل در دانشگاههای کشور با استفاده از تکماده تقلب، به تنهایی میتواند تمام رشتههای سالهای گذشته برای افزایش اعتبار نظام آموزش عالی را پنبه کند. نیروی انسانی دانشآموخته و کاربلد مهمترین دارایی هر جامعهای در مسیر توسعه است.
دقیقا به همین دلیل نظام آموزش عالی کشور وظیفهای مهم بر عهده دارد و از جایگاهی رفیع برخوردار است. فراهمشدن امکان اشغال فرصتهای آموزشی با تقلب، از یک سو فرزندان مستعد جامعه را از تحصیل بازمیدارد و از سوی دیگر اعتبار و ارزش نظام آموزش عالی را تخریب کرده و به همین دلیل جریان توسعه کشور را با مشکل روبهرو میکند.
عبدالرضا فرجیراد، تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با تیتر کشورهای عربی؛ اولویت روسیه نوشت: تا زمانی که موضع ایران در خصوص روسیه و جهان همینطور و در همین وضعیت باشد و بخواهیم در سیاست خارجی تعادل را حفظ نکنیم و از سویی تحریمها پا برجا بماند صد درصد اگر بار دیگر نشستی بین اعراب و روسیه برگزار شود اعراب بیانیهای را تحمیل خواهند کرد که روسها نیز امضا میکنند؛ لذا روسها منافع خود را میبینند. الان امارات یک نوع روابط استراتژیک با روسیه برقرار کرده است. زیرا که الان روسیه در تحریم و جنگ است بسیاری از مشکلات اقتصادی روسیه را امارات حل و فصل میکند. مسائل مالی، بانکی، صادرات و حتی اخیرا سرمایهگذاری قابل توجه امارات در روسیه که روسیه از سرمایهگذاری اروپاییها نیز محروم شده است. در رابطه با عربستان نیز همینطور است که وضعیت اقتصادیشان رو به بالاست و از طرفی هم برای روسیه حفظ قیمت نفت آن هم در این وضعیت جنگی و هزینههای بالا، بسیار ارزشمند است؛ لذا الان اینها اوپک را کنار گذاشتند و به اوپک پلاس چسبیدند؛ اوپک پلاسی که روسیه و عربستان با هم دارند کار را پیش میبرند و هر دو ۲۰ میلیون بشکه نفت به جهان صادر میکنند. همین که این کشورها از چند سال گذشته هماهنگ هستند و وقتی که قیمت پایین بیاید تولید را پایین میآورند که قیمت بالا بماند برای روسها ارزشمند است.
از طرفی رابطه اقتصادی ایران و روسیه چندان تغییر نکرده است. هر چند که خیلی تبلیغات شد که روسها ۴۰ میلیارد دلار در انرژی ایران سرمایه گذاری میکنند و کریدور شمال چه خواهد کرد و از طریق خزر چقدر کار خواهند کرد؛ اما اتفاق خاصی تاکنون نیفتاد و در حد محدودی افزایش یافته است. شاید در قسمت نظامی بتوان گفت که فعالیتها بیشتر شده است. بنابر این منافع روسها در کشورهای عربی است. در مقابل این منفعت طلبی روسیه کار خاصی نمیتواند کرد غیر از اینکه روشنفکرها و رسانهها صدای اعتراض خود را بلند کنند. بنابر این درست است که امروز روسیه در یک وضعیت جنگی بهسر میبرد و یکسری همکاریهایی هم با ایران دارد، اما واقعیت این است که اولویت روسیه کشورهای جنوب خلیج فارس هستند. ضمن اینکه غیر از دو موردی که ذکر شد حضور روسیه در کشورهای عربی متحد آمریکا برایش اهمیت ژئوپلیتیکی و استراتژیک دارد؛ لذا ایران در درجه اول باید خود را از این شرایط سخت ژئوپلیتیکی خارج کند، توافقی را انجام دهد و تحریمها را بر دارد نه تنها روسیه ساکت خواهد شد بلکه امارات و عربستان و بقیه کشورهای حوزه خلیج فارس نیز حواس خود را جمع میکنند. تا زمانی که ایران در این شرایط قرار دارد اماراتیها از چین، روسیه و هم کشورهای دیگری که در این منطقه اهمیت دارند امضا میگیرند که جزایر ۳ گانه برای ماست و باید به دادگاه بینالمللی برود. ایران نیز بیشتر از حد محکوم کردن یا اعتراض و احضار سفیر میتواند سفیر خود را از مسکو بخواهد یا چند دیپلمات را جابهجا کند. اما به هر صورت نمیتوان روسیه را کنار گذاشت، چون به جهت نفوذ روسیه در نظام بینالملل و شورای امنیت برخی پروندههای ایران که به این شورا برود ایران با وتوی روسیه از آنها گذرد میکند.
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: راهبرد خلق گرههای کور راهبردی در نظام بینالملل، تبدیل به یک دستورالعمل کلان در حوزه سیاست خارجی امریکا شده است. در این معادله، اساساً تفاوتی میان دموکراتها و جمهوریخواهان وجود ندارد. با نیمنگاهی به بحرانهای جاری در جهان، درمییابیم که غرب آسیا، شرق آسیا، آسیای مرکزی و امریکای لاتین و حتی آفریقا تبدیل به کانونهای اصلی فتنهانگیزیهای جدید واشینگتن شده و بحرانهای دستساز و مستمر، هر یک به نحوی آشکار در این مناطق ظهور و بروز یافته است.
طی هفتههای اخیر، نماینده امریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد در اقدامی وقیحانه، از صدور قطعنامهای که متضمن برقراری آتشبس در نوار غزه باشد جلوگیری کرد و از حق ظالمانه وتوی خود در راستای ایجاد نوعی حاشیه امنیت برای استمرار نسلکشی و جنایات صهیونیستها استفاده کرد. در کنار تنشزایی آشکار واشینگتن در غرب آسیا، شاهد ارسال کمکهای نظامی و مالی تحریککننده امریکا به تایوان هستیم. خلق تنشهای مزمن در محیط پیرامونی پکن، با هدف جلوگیری از تحقق هژمونی اقتصادی چین صورت میگیرد. تکلیف جنگ اوکراین و شدت مداخلهگرایی امریکا در تقابل مطلق با مسکو نیز مشخص است!
سؤال اصلی اینجاست که آیا استراتژی خلق گرههای کور راهبردی، در نهایت به سود امریکا تمام خواهد شد یا خیر؟! پاسخ این سؤال قطعاً مثبت نیست. کار به جایی رسیده است که بسیاری از استراتژیستهای مطرح امریکایی نسبت به ناتوانی واشینگتن در تسلط بر معادلات جهانی ابراز تردید و نگرانی کرده و قویاً معتقدند این اقدامات تحریکآمیز منتج به توقف و حتی عقبگرد راهبردی این کشور در نظام بینالملل خواهد شد.
نکته مهم دیگر، مربوط به سیاستمداران و بازیگرانی است که استراتژی خلق گرههای کور در نظام بینالملل را در کاخ سفید، پنتاگون و سنتکام مدیریت میکنند. در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ میلادی، جو بایدن بارها سیاست خارجی ترامپ را به چالش کشید و وعده داد این سیاست شکست خورده را با حضور خود و دموکراتها در قدرت متوقف سازد. اما خروجی و ثمره حضور سهساله وی در رأس معادلات سیاسی اجرایی امریکا چیزی جز تشدید تنشهای جهانی و متعاقباً، آسیبپذیری واشینگتن در قبال بحرانهای خودساخته نبوده است. بایدن پس از خروج مفتضحانه ناتو از افغانستان، تلاش کرد جنگ اوکراین را تبدیل به نقطه قوت راهبردی کشورش سازد، اما امروز حتی توان حمایت از دولت زلنسکی و ارتش اوکراین را از دست داده است. در جنگ غزه نیز امریکا مدیریت جنگ را در کنار کابینه کودککش نتانیاهو بر عهده گرفت، اما فرجام این جنگ نیز انهدام پازلهای راهبردی واشینگتن-تلآویو در منطقه و جهان بوده است.
بحرانسازی در جهان، یکی از بایستههای زیست مسموم امریکا، متحدان و مهرههای آن در جهان امروز محسوب میشود. از این رو نمیتوان تصور کرد که این بحرانسازی به واسطه تغییرات ظاهری و حزبی در کاخ سفید متوقف شود. در چنین شرایطی مهار توطئههای امریکا و آمادگی در مواجهه با بحرانسازیهای مزمن آن، باید تبدیل به فرمولی جامع و مشترک از سوی کشورهای آگاه در جهان شود. اتحاد همهجانبهای که غرب از آن هراسان بوده و خواهد بود.