در آستانه سالگرد پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92، بیشتر روزنامهها تحت تأثیر دو موضوع سیاست خارجی و بینالمللی قرار گرفتهاند. ابعاد مختلف مذاکرات هستهای و تصرف شهر بزرگ موصل در عراق توسط گروه داعش، مطالب مهم همه روزنامههای امروز هستند. جمشید پژویان نیز دیدگاههای خود درباره چرایی تورم در سالهای پایانی دولت احمدینژاد را مطرح کرده است.
جشن 24 خرداد هواداران روحانی در شیرودی بدون حضور هاشمی رفسنجانی
اعتماد از تدارك براي سالگرد يك سالگي انتخابات رياست جمهوري خبر داده و نوشته است: 24 خرداد 93 باز هم يك فرصت براي هواداران روحاني شده است، درست مثل 24 خرداد سال قبل. آنها مي خواهند يك سالگي انتخابات رياست جمهوري يازدهم را به جشن بنشينند: جشنها براي آنها معنايي بيش از يك تجديد خاطره دارد: آن هم در شرايطي كه در 12 ماه گذشته در مقابل همايشها و تجمعات متعدد منتقدان روحاني چندان عرصهاي براي نشان دادن خود پيدا نكرده اند. خود روحاني هم مي خواهد روز 24 خرداد به صحنه بيايد، اين بار البته در يك كنفرانس خبري: جايي كه مي تواند محل طرح حرفهاي زيادي باشد كه شايد در دل روحاني مانده باشند.
هاشمي رفسنجاني اما بر خلاف سال گذشته خودش مستقيم وارد ميدان نمي شود. روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت نظام حضور او در گردهمايي 24 خرداد را تكذيب كرده است. هاشمي رفسنجاني يك سال است كه به عنوان حامي اصلي دولت در ميدان سياست حضور فعال دارد، شايد از همين رو است كه بهتر ديده ميدان جشنهاي 24 خردادي را به ديگران واگذار كند. هواداران حسن روحاني از پيش از ظهر روز 22 خرداد به استقبال سالگرد مراسم پيروزي او در انتخابات رياست جمهوري مي روند. تالار وزارت كشور روز پنجشنبه ميزبان شركت كنندگان در همايش انتظار و اميد خواهد بود. همايشي كه به طور مشترك توسط جبهه اعتدالگرايان و جبهه اصلاح طلبان برگزار خواهد شد.
جمشيد ايراني، دبير كميته سياسي جبهه اصلاح طلبان گفته است كه تمامي ستادهاي حامي دكتر روحاني و فعالان سياسي به همراه احزاب شناسنامه دار در اين مراسم حضور خواهند داشت و علاوه بر آن از احزاب اصولگراي معتدل همچون «جبهه پيروان خط امام و رهبري» و «ايستادگي» نيز براي شركت در اين مراسم دعوت خواهد شد اما هواداران روحاني براي شركت در مراسم بزرگ تر بايد كمي بيش از 48 ساعت تا عصر روز شنبه منتظر بمانند تا درهاي استاديوم شيرودي به روي آنها باز شود، جايي كه يك سال پيش حسن روحاني مهم ترين ميتينگ انتخاباتي خود در پايتخت را در آنجا برگزار كرد. دبير ستاد مردمي حاميان دولت اعلام كرده است: «مراسم سالگرد 24 خرداد از سوي ستاد حاميان مردمي دولت شنبه پيش رو ساعت 16 بعد ازظهر در ورزشگاه شهيد شيرودي برگزار مي شود».
این در حالی است که ابتکار «تکذيب حضور هاشمي در گردهمايي 24 خرداد» را مورد توجه قرار داده و نوشته: روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت نظام اعلام کرد: آيتالله هاشمي رفسنجاني برنامهاي براي حضور در گردهمايي سالگرد 24 خرداد ندارد. رئيس روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت نظام روز سهشنبه در گفتوگويي، حضور آيتالله هاشمي رفسنجاني در مراسم سالگرد 24 خرداد را که از سوي ستاد حاميان مردمي دولت برگزار ميشود، تکذيب کرد. عليرضا ناطقي دبير ستاد مردمي حاميان دولت روز سهشنبه در نشستي خبري اعلام کرده بود: مراسم سالگرد 24 خرداد از سوي ستاد حاميان مردمي دولت شنبه هفته آينده ساعت 16 بعد ازظهر با حضور آيتالله هاشمي رفسنجاني در ورزشگاه شهيد شيرودي برگزار ميشود.
پژویان: تحریمها تورم را بالا برد، نه هدفمندی
شهروند نوشته: جمشید پژویان سالها منتقد سیاستهای دولتها بود اما زمانی که در دولت محمود احمدینژاد رئیس شورای رقابت شد، کسوت پدر تئوری هدفمندی یارانهها را بر تن پوشید. وقتی هم که از این قانون و نحوه اجرای آن انتقاد میشد در کنار رئیسجمهوری وقت مینشست و از آن دفاع میکرد. همین تغییر هم باعث شد کارشناسان اقتصادی و همکاران اقتصاددانش او را به تغییر موضع متهم کنند. به هر حال مجموعهای از عوامل ازجمله همین همراهی با سیاستهای دولتی باعث شد دوره مدیریت این استاد اقتصاد در شورای تازه تأسیس رقابت، پرخبر و انتقاد باشد و با حاشیههای فراوان هم به پایان برسد. پژویان بعد از استعفا از ریاست شورای رقابت دوباره به سنگر قدیمی خود یعنی نقد دولت برگشته، هرچند که اصرار دارد هرگز و حتی در دوره ریاستش این سنگر را ترک نکرده و فقط معتقد به انتقاد همراه با ارایه راه حل است. وی هنوز هم مدافع کامل قانون هدفمندی یارانهها و اجرای آن در دوره احمدینژاد است و میگوید تورم افسارگسیخته آن سالها ناشی از تحریمها بود نه هدفمندی
در بخشی از این گفتوگو، پژویان در پاسخ به این انتقاد که «قشر دانشگاهی توقع داشتند دکتر پژویان بهعنوان نماینده دانشگاه انتقاد کند و انحرافها را بگوید». گفته: اول اینکه کسانی که باید میدانستند در جریان بودند که من در اجرا هیچ نقشی نداشتم هرچند بعضیها اصرار داشتند خلاف این موضوع را نشان بدهند. دوم اینکه من هنوز هم اعتقاد دارم میتوان قانون هدفمندی را بدون نقص اجرا کرد. این درحالی است که عدهای از اساس اعتقادی به هدفمندی یارانهها نداشتند و از تورمی حرف میزدند که افزایش آن اصولا ربطی به هدفمندی نداشت. در سال اولی که هدفمندی یارانهها اجرا شد تورم فقط ۱۲درصد بود اما به محض اینکه تحریمها آغاز شد تورم به شدت بالا رفت. این هم الفبای اقتصاد است. برای درک بهتر تصور کنید که شما بهعنوان دولت ۱۰۰میلیارد کالای مصرفی و سرمایهای وارد کنید که تولیدات داخلی هم به آن وابسته است. اما ناگهان درآمد شما به یکسوم کاهش پیدا میکند و ارزش ریال هم یکسوم میشود. در چنین شرایطی بدیهی است که تولید داخلی که متاثر از این نهادهها بود کاهش پیدا میکند و واردات مصرفی هم کم میشود و این یعنی تورم مضاعف. این موضوع را هر فردی که فهم عمومی و کلی داشته باشد متوجه میشود. به هر حال اگر به منابع، نوشتهها و مصاحبههای من در یک سال گذشته مراجعه کنید خواهید دید من در مورد نحوه اختصاص یارانه به بخش تولید انتقاد کردهام. آیا غیر از من کسی به این شکل انتقاد کرده؟
وی در ادامه به بیان نظر خود در باره نقش تحریمها در تورم پرداخته و گفته: از ابتدا اشتباه بزرگ این بود که همه فکر میکردند پرداخت یارانه نقدی یعنی افزایش نقدینگی، در صورتی که اینطور نبود. مشکل از آنجا شروع شد که این یارانه از سوی دولت خوب مدیریت نشد. یعنی این امکان وجود داشت که بدون یک ریال افزایش نقدینگی هدفمندی یارانهها اجرا شود. چون قرار بود از جیب من و شما، یارانه نقدی به جیب روستایی برود. یعنی نقدینگی من و شما کم شود و در حساب آنها افزایش یابد. قرار بود با افزایش قیمت حاملهای انرژی کسانی که از بنزین و خودرو بیشتر استفاده میکنند، به کسانی که کمتر مصرف میکنند، یارانه بدهند. اما اشتباهی رخ داد که البته خود دولتیها آن را تکذیب میکنند؛ به این معنا که از نظر من در برآورد درآمدی که دولت میتواند به دست آورد اشتباهی رخ داد یعنی آنها فکر کردند اگر قیمت بنزین و دیگر حاملهای انرژی افزایش بیابد میزان تقاضا تغییر نمیکند بنابراین با یک ضرب و جمع ساده میزان درآمد از محل هدفمندی یارانهها را محاسبه کردند. نتیجه اینکه درآمدهای به دست آمده کمتر از پیشبینیها بود.
از سوی دیگر یارانهای که تقسیم کردند هم بیشتر از رقم واقعی بود. این دو عامل در کنار یکدیگر باعث شد تراز بین درآمد و هزینه از بین برود و کشور با کسری بودجه مواجه شود. هرچند که در تمام سالهای گذشته کسری بودجه نیز وجود داشته است. از سوی دیگر متوسط نرخ تورم در تمام ۲۰سال گذشته ۲۰درصد است بنابراین این موارد پدیده تازهای نبود. هرچند میتوانست بهتر کنترل شود. در واقع یارانه نقدی باید کمتر از ۴۰هزار تومان و در حدود ۳۰هزار تومان باشد. این مبلغ علاوه براین که اثرات مثبت در پی داشت، کسری بودجه منتهی به تورم را نیز از بین میبرد. تمام این موارد در زمان کار کارشناسی بررسی شد ولی در اجرا به آن عمل نشد. بههرحال بهنظر من نهتنها ضرورتی نداشت که یک رقم ثابت برای یارانه نقدی در همه ماهها و سالها در نظر گرفته شود بلکه باید یک نقشه راه برای اجرای طرح هدفمندی یارانهها طراحی میشد. متاسفانه در ایران امری رایج است که بعضی از اهداف و سیاستها را اجرا میکنیم اما نقشه راهی برای آن طراحی نمیکنیم.
جناحگرایی حتی بر سر داعش!
روایت روزنامههای امروز از اقدامات روزهای اخیر گروه تکفیری داعش در عراق، به وضوح، بازتاب دهنده جناحبندیهای سیاسی داخلی هم هست.
کیهان در تصویر صفحه نخست خود که نشاندهنده جنگندههای آمریکایی اف 16 است با این ادعا که جنگندههای عراق مواضع داعش را زیر آتش گرفتند، برای توصیف اوضاع از تیتر «تروریستهای اجارهای شکست در سوریه، انتقام از مردم عراق» استفاده کرده است. کیهان مدعی شده که نیروهای دولتی عراق ضمن درگیری شدید با تروریستهای نفوذی «داعش» به داخل شهر موصل، آنها را از مناطق مرکزی این شهر عقب راندند.
در بخشی دیگر از مطلب کیهان هم آمده است: به توصیه آمریکا و عربستان، تروریستها در عراق از مردم به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند و از این طریق، از تودههای بیگناه مسلمان انتقام میگیرند.
رسالت نیز از تیتر «موصل زير پاي تروريستهاي آمريكا و عربستان» استفاده کرده است.
جوان روزنامه نزدیک به سپاه پاسداران نگاهی عملیاتیتر نسبت به سایر روزنامهها به مسائل عراق دارد و در بخشی از سرمقاله خود با تیتر «رشد سرطان تروريسم تا موصل» نوشته: نبايد اين موج را دستكم گرفت چراكه پاگرفتن اين غده سرطاني در قلب خاورميانه ميتواند به بزرگترين فاجعه در منطقه ختم شود. قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه داعش در اصل گروهي پا گرفته در عراق بود كه به عنوان بازوي القاعده در اين كشور، براي سالها كارش در انجام عمليات تروريستي در عراق بود. داعش با شدت گرفتن بحران سوريه به اين كشور رفت تا با قرار گرفتن در كنار ديگر معارضان مسلح سوري مثل جبهه النصره عليه نظام سوريه وارد جنگ شود اما تلقي بسيار افراطي داعش باعث جدايي و تكروي اين گروه، آن را به درگيري با دو جبهه مقابل از معارضان و ارتش سوريه كشاند و نتيجه آن گير افتادن در شهر الرقه شد. اين وضعيت داعش را به عراق بازگرداند به خصوص اينكه بخش قابل توجهي از نيروهاي آن عراقي و به خصوص از ميان بعثيها و گارد رياست جمهوري زمان صدام حسين هستند.
وجود اين نيروها در داعش امكان قدرت گرفتن در عراق را به آن ميدهد و موج نخست از حملات در الانبار به همين دليل صورت گرفت. هر چند كه با تصرف بخشهايي از رمادي و فلوجه پيشرفت قابل توجهي در ابتداي كار به دست آمد اما وضعيت جغرافيايي الانبار و گستره بياباني آن نقطه ضعفي براي واحدهاي داعش بود كه توسط هليكوپترهاي ارتش شكار ميشدند. داعش به همين دليل استراتژي خود را تغيير داد تا خود را در بيابان زمينگير نكند علاوه بر اين، سريعتر به هدف خود برسد. بايد توجه داشت كه تكريت اصليترين هدف داعش است زيرا پيوند نيروهاي بعثي و بازماندگان رژيم سابق در اين گروه با قبايل تكريت اساسيترين نقطه قوت آن است.
داعش به همين جهت و به جاي زمينگير شدن در بيابان، مستقيم از الانبار به طرف استان صلاحالدين حركت كرد اما در سر راه خود با مشكل برخورد كرد و نتوانست شهر سامرا را تصرف كند. داعش با اين شكست مسير خود را اصلاح كرده و با گذشت از موصل راه خود را به سوي تكريت در پيش گرفتهاند كه تصرف الشرقيه هم به همين جهت است. بيترديد، رسيدن داعش به تكريت فاجعهاي است به مراتب بيشتر از تصرف موصل كه يك تهديد جدي هم براي دولت مركزي است و هم براي اقليم كردستان. تهديد آن براي دولت مركزي روشن است اما تهديد اقليم را با توجه به تلقي به شدت افراطي داعش از مذهب، نژادپرستي عربي آن و وجود عناصر رژيم صدام در اين گروه قابل دريافت است. داعش به دليل همين عناصر به جان كردهاي سوري افتاد كه در آن موقع واهمهاي از كشتار غيرنظاميان نداشت و حالا نوبت اقليم كردستان عراق و كردهاي آن رسيده است. به همين جهت، رهبران اقليم كردستان نبايد ترديدي در اعزام نيروهاي خود و سركوب داعش داشته باشند و اجازه ندهند داعش در حدود اقليم جاي پايي داشته باشد. مسأله ديگر در اصل تصرف موصل است كه با وجود تعداد نيروهاي داعش قابل تامل است.
جمهوری اسلامی در سرمقاله خود خواستار کمک به عراق شده و پس از مرور تحولات عراق نوشته: در اين ميان، دو سه واقعيت تلخ را نميتوان ناديده گرفت.
اول آنكه احزاب عراقي در سالهاي اخير بر سر تقسيم قدرت آنقدر به جان هم افتادند كه از يكطرف بنيه دولت و نيروهاي نظامي را تحليل بردند و از طرف ديگر دشمنان را براي تصاحب قدرت به طمع انداختند. به جاي اين تنازع بيحاصل، اگر احزاب و عناصر صاحب نفوذ، تمام امكانات و نيروي خود را يكجا جمع ميكردند و با اتحاد و همبستگي به مقابله با معاندان ميپرداختند، قطعاً امروز از چنان قدرتي برخوردار بودند كه معاندان هوس مقابله با آنها را به ذهن خود راه نميدادند.
دوم آنكه در عراق، ارادهاي جدي براي پاكسازي كشور از باقي مانده بعثيها وجود نداشت. بعضي دولتها حتي با بعثيها همراهي كردند و بعضي ديگر نيز مماشات با آنها را بر برخورد قاطع و جدي ترجيح دادند. بعثيها از اين فرصت حداكثر بهرهبرداري را به عمل آوردند و زمينه را براي معارضه جدي با دولت قانوني فراهم ساختند. امروز، نام و عنوان "داعش" پوششي است براي بعثيهائي كه با استفاده از فرصت 12 سال گذشته توانستند خود را بازسازي و سازماندهي كنند و به جنگ دولت قانوني بيايند. داعش، كه خود را مدعي حاكميت در عراق و شام ميداند، در ابتداي تأسيس فقط مدعي حكومت عراق بود، زيرا مؤسس آن بعثيها بودند. ناكاميهاي اوليه اين گروه در عراق موجب شد در سوريه فعال شود و بعد از آنكه ارتش سوريه توانست اين گروه تروريستي را ناكام نمايد، فشار اصلي خود را اكنون بر روي عراق متمركز كرده است. بدين ترتيب، اكنون مسئولين عراقي تاوان مسامحه در برابر بعثيها و عدم قاطعيت در پاكسازي كشور خود از اين عناصر سفاك را پس ميدهند.
سوم آنكه آمريكا و دولتهاي اروپایي عليرغم سروصداي زيادي كه در زمينه مبارزه با تروريسم دارند، نه تنها با تروريستهاي داعش برخورد نميكنند بلكه به آنها كمك تسليحاتي و بودجهاي هم مينمايند. در سوريه، اين حمايتها آشكارا صورت ميگيرد و در عراق هر چند چيزي اعلام نشده ولي در عمل همه چيز حكايت از دست داشتن آنها در جناياتي دارد كه تروريستهاي داعش مرتكب ميشوند. اينكه اين همه جنايت تروريستها در عراق با موضعگيري دولتهاي آمريكا و اروپا مواجه نميشود، به روشني نشان ميدهد دست اين دولتها دردست تروريستهاست و "داعش" ابزار دست آنهاست و آخرين نكته اينكه خطر تروريسم اكنون يك خطر جدي براي كل منطقه است؛ بنابراين، كشورهاي منطقه به ويژه همسايگان عراق نبايد در برابر تهاجم داعش به شهرها و استانهاي عراق بيتفاوت بمانند. مبارزه با تروريسم، يك وظيفه بينالمللي است كه تمام دولتها بايد به آن عمل كنند تا اين پديده شوم ريشهكن شود. اگر قدرتهاي غربي عليرغم ادعاهاي پرطمطراق مبارزه با تروريسم در اين زمينه اقدامي نميكنند و حتي به شكلهاي مختلف حمايت و رضايت خود را از عملكرد تروريستها نشان ميدهند، كشورهاي منطقه بايد در عمل وارد صحنه مبارزه با تروريسم شوند و دولت عراق را در اين مبارزه سرنوشت ساز تنها نگذارند.
محمد علی سبحانی سفیر سابق ایران در لبنان نیز در یادداشتی با تیتر «سقوط موصل و ریشههای آن» برای روزنامه آرمان نوشته: افراطگرایی و خشونتطلبی فرقهای دامنه خود را به کل منطقه کشانده و موجب جنگ فرقهای در سوریه و دیگر کشورها شده است. اتفاقاتی که در عراق در طول سالیان گذشته رخ داده سبب تغییرات گستردهای در این کشور شده است. انتخاباتی که صورت گرفت و اکثریت یک طیف توانستند به قدرت برسند و نظام سیاسی عراق را در دست بگیرند. رویدادهای بسیاری در لبنان و دیگر کشورهای منطقه رخ داده که میتوان تاریخچه آن را در کشوری مانند لبنان دید. با نگاهی به شرایط به وجود آمده در منطقه خاورمیانه مشاهده میشود که اتفاقات بزرگ در کشورهای ایران، عربستان، ترکیه و مصر در چند سال گذشته رخ داده و همچنین دخالتهای خارجی در منطقه سبب شده تا نوعی از تندروی جای خود را به میانهروی بدهد.
اما در حال حاضر تمامی کشورهای منطقه به گونهای با این افراطیگری درگیرند. بطوری که در عراق و سوریه با ورود گروههای تروریستی که توانستهاند میدان فعالیت داشته باشند، نمیتوان شرایط مناسبی را برای آینده پیشبینی کرد. اگر به گروهها و ملتهایی که در منطقه هستند توجه و مطالبات و تقاضاهای آنها بررسی شود متوجه میشویم که مطالبات سیاسی مردمی که در کشورهای منطقه هستند با عملکردهای این گروهها به شدت دارای زاویه است. یک طرف مردم و طرف دیگر گروههای تندرو قرار گرفتهاند و به نظر میرسد حرکتهای تندی که از سوی گروه داعش و گروههای مسلحی که عملیاتی هستند و ادعای اعتقاد به اسلام را نیز دارند صورت میگیرد بسیار با خواست مردم متفاوت است. این گروهها با گرایشات فرقهای که دارند و توانستهاند پا بگیرند و در عراق میدانداری کنند باعث به وجود آمدن اتفاقات ناخوشایندی در منطقه خواهند شد. نکته مهم این که هیچ کدام از دولتهای منطقهای راضی به این حجم از خشونت در اطراف خود نیستند و طبیعتا تحمل پذیرش چنین شرایطی برای آنها غیرممکن است.
مسلما نیروهای بینالمللی مقابل این حرکت خواهند ایستاد و دولت عراق و نیروهای منطقهای و بینالمللی این حرکت تروریستی را تحمل نخواهند کرد. تحرکات سیاسی و فرقهای بیماری کشنده منطقه محسوب میشود. بیماری سخت و پرجراحتی که باید هرچه سریعتر برای آن چارهای اندیشید اما با راهحلهای کوتاهمدت ریشه اختلافات فرقهای و مذهبی بر سر جای خود باقی خواهد ماند و راه حلی جز بازگشت به گفتوگو و تفاهم رهبران مذهبی در کشورهای بزرگ منطقه ازجمله ایران، عربستان، ترکیه و مصر وجود ندارد. باید همه کشورهای منطقه بسیج شوند که برای خشونتگرایی که مشکل تمامی کشورهای منطقه است راهحلی پیدا کنند زیرا اگر این موضوع ادامه پیدا کند تمامی کشورها و مردم منطقه ضرری جبرانناپذیر را تحمل خواهند کرد.
مذاكره مستقيم براي تأمين منافع ملي
روزنامه دولتی ایران در یادداشتی به قلم علی شکوهی به دفاع از مذاکرات مستقیم با آمریکا پرداخته و از جمله نوشته است: سالها قبل وقتي از ضرورت «مذاكره مستقيم» ميان ايران و امريكا سخن به میان میآمد موجي برانگيخته میشد زيرا در شرايطي اين مسأله مطرح شده بود كه هيچ گونه زمينه مساعد رواني و عيني براي تحقق اين نظر وجود نداشت و افكار عمومي سياسيون و مردم عادي، با هرگونه مذاكره ميان دو كشوري كه داراي منافع متفاوت و حتي متضاد هستند، مخالف بودند.
در آن زمان، مسأله این بود كه مذاكره ميان امريكا و ايران، مذاكره ميان گرگ و ميش است و ديپلماتهاي ما نبايد وارد بستري شوند كه نتايج آن از قبل به زيان ما رقم خواهد خورد. البته برخي از مخالفان، نفس مذاكره را موجب شكستن مرز سياسي، اعتقادي و ايدئولوژيك ميان ايران و امريكا معرفي ميكردند و به همين دليل، هرگونه مذاكره با واشنگتن را نفي ميكردند در
عین حال این دیدگاه نیز مطرح بود که مذاكره ميان اين دو كشور، يك «تابو » نيست و نبايد مرز اعتقادي اسلام و كفر تفسير شود اما مصلحت و منافع جمهوري اسلامي ايجاب نميكند كه در اين شرايط مذاكرهاي ميان دو كشور صورت بگيرد.
در ميان موافقان مذاکره هم اختلافاتي موجود بود در حدي كه برخي، مذاكره مستقيم را به هر قيمت پي ميگرفتند و شكستن تابوي قطع رابطه و مذاكره نکردن را رسالت خود ميدانستند اما طيفي از موافقان هم بودند كه از منظر تأمين منافع ملي، خواستار رابطه بودند و اکنون مذاكره ميان ايران و امريكا را با توجه به موقعيت قدرتمند ايران، ديگر شبيه رابطه گرگ و ميش نميدانند و به همين دليل، معتقدند كه بايد مذاكراتي صورت گيرد بدون آن كه اين امر را يك رسالت اعتقادي و ايدئولوژيك براي خود تلقي كنند.
بنابراین بتدريج نگاه واقعبينانهتري در ميان سياسيون شكل گرفته كه نتايج آن را در مذاكرات اخير ميان ايران و امريكا شاهديم.
جوان با بدبینی به مذاکرات و در بخشهایی از مطلبی با تیتر «مذاكرات به زيادهخواهي ايران بدون سانتريفيوژ گير كرد» نوشته است: در گرماگرم مذاكرات دوجانبه ايران و امريكا در ژنو، پاريس يك بار ديگر به فكر افتاده تا نقش سنتي «پليس بد» را در مذاكرات 1+5 با ايران ايفا كند.
در گرماگرم مذاكرات دوجانبه ايران و امريكا در ژنو، پاريس يك بار ديگر به فكر افتاده تا نقش سنتي «پليس بد» را در مذاكرات 1+5 با ايران ايفا كند. عباس عراقچي سرپرست تيم مذاكره كننده ايراني در ژنو، مذاكرات دوجانبه با طرف امريكايي را مثبت و سازنده ارزيابي كرده ولي در عين حال، با لحني نه چندان رضايتمندانه از نشست دوجانبه امروز (چهارشنبه ) با فرانسويها خبر داده است. لوران فابيوس وزير خارجه فرانسه ديروز گفت كه ايران براي رسيدن به توافق با 1+5 بايد توقعات خود را كاهش دهد و به چند صد سانتريفيوژ راضي شود.
به گزارش «جوان»، ظاهراً هر وقت كه ايران به يك توافق هستهاي نزديك ميشود، پاريس ساز مخالف مينوازد. اين دست كم سومين باري است كه با نزديك شدن ايران و 5+1به روزهاي پاياني مذاكرات در پايان تير ماه، فرانسه نقش «پليس بد» را به عهده گرفته و درخواستهايي غير قابل قبول مطرح ميكند. فرانسويها يك بار در جريان توافق نافرجام انتقال سوخت ايران در 2010، به طور غيررسمي نارضايتي خود را از توافق اعلام كرده بودند و سه سال بعد نيز (در نوامبر 2013) در آستانه توافق موقت ژنو بين ايران و 5+1، چنين نقشي را عهده دار شدند.
مخالف خوانيهاي فرانسه در جريان توافق ژنو تا جايي پيش رفت كه ظريف همان موقع در پيامي توئيتري خطاب به لوران فابيوس نوشت: « «آقاي وزير، آيا اين ايران بود كه پنجشنبه شب، نصف پيشنويس امريكا را زير و رو كرد و جمعه صبح، علنا عليه آن صحبت كرد؟» البته ظريف بعد از دستيابي به توافق، با شكل و شمايلي طعنه آميز فابيوس را در آغوش گرفت تا بگويد كه مخالف خوانيهاي او در پشت ميز مذاكره را فراموش كرده است. حالا پاريس يك بار ديگر در حال احياي نقش سنتي خود در مذاكرات با ايران است و در گرماگرم مذاكرات دوجانبه تهران- واشنگتن، گفته كه ايران براي توافق با 5+1 بايد تعداد سانتريفيوژهاي خود را به چند صد سانتريفيوژ كاهش بدهد.
اعتماد در مقابل در مطلبی با تیتر «اميد به وين در ژنو روييد» نوشته است: سه دور مذاكره سخت و نفسگير و محرمانه ميان مذاكره كنندگان ايران و امريكا در ژنو، كه بيش از يازده ساعت طول كشيده، ديدگاهها را به هم نزديك كرده است اما اختلافات همچنان پا برجاست: مذاكراتي كه به گفته دو طرف ايراني و امريكايي «سازنده بوده اما راه طولاني همچنان در پيش است».
همين اختلافات كوچك و بزرگ بود كه پس از پايان بي نتيجه وين4، مذاكره كنندگان ايراني و امريكايي را به عنوان دو طرف اصلي مذاكرات ايران و 1+5 به پاي ميز مذاكرات رودررو كشاند. نمايندگان ايران و امريكا تاكنون بارها در حاشيه مذاكرات وين و ژنو با يكديگر رايزني كرده بودند اما اين بار با دفعات گذشته فرق داشت. اين بار دو طرف براي نخستين بار رودررو و به طور رسمي پشت ميز مذاكره نشستند تا اختلافات شان را براي تدوين توافق نهايي كمرنگ كنند.
از اين روی، كاخ سفيد ديپلماتهاي كاركشته خود را براي اين مذاكرات راهي ژنو كرد و به آنها دستور داد كه دست خالي بازنگردند. حالا اما خبرها حاكي از آن است كه باراك اوباما به جك ساليوان و بيل برنز، معاون وزير امور خارجه امريكا كه وندي شرمن را در اين مذاكرات همراهي مي كنند دستور داده است كه حتي در صورت تدوين جدول زمان بندي طولاني براي ادامه مذاكرات نيز نبايد مذاكرات دوجانبه ميان مقامهاي تهران – واشنگتن لغو شود. پيش از اين هم برنز كه گفته مي شود در سال 2013 با مقامات كشورمان مذاكرات محرمانهاي داشته است پيامي را از جانب كاخ سفيد به مذاكره كنندگان كشورمان داده بود: پيامي مبني بر اينكه امريكا برنامه غني سازي ايران را با مقاديري از غني سازي داخلي مي پذيرد، اما تا زماني كه جامعه بين المللي بتواند اطمينان حاصل كند كه تهران نمي تواند قطعات سلاح هستهاي را مونتاژ كند.