چرخش دوباره آمریکا در مسأله خاشقجی، واکنش واعظی به طرح استعفای جهانگیری، ادامه خروج نهادهای نظامی از اقتصاد، شرایط جدید و تکمیل کابینه، آخر هفته ناخوشایند بورسی، چالشهای تغییر تیم اقتصادی دولت، شانس نسبتا خوب چهار وزیر برای عبور از پیچ بهارستان، بیانات رهبری در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای مدافع حرم، ضربه حقوقی به تحریمهای ثانویه، دنیای ادبیات و سلبریتیها و بازی موش و گربه ترامپ با بن سلمان، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه سوم آبان ماه در حالی در اولین پنجشنبه آبان روی پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفتند که علاوه بر بیانات رهبر انقلاب در جمع خانواده شهدای مدافع حرم، وضعیت ۴ وزیر معرفی شده به بهارستان برای رای اعتماد، گمانهها از استعفای جهانگیری و واکنش واعظی به آن، ادامه بحثها درباره فرایند نظارت مجمع تشخیص مصلحت بین دولت، مجلس و شورای نگهبان و چرخش ترامپ درباره ماجرای قتل خاشقجی از عناوینی هستند که در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده اند.
روزنامه اعتماد که تصویری از محمود واعظی مسئول دفتر رئیس جمهور را در نیم صفحه نخست خود قرار داده عنوان رسانهها مقصرند را از قول او در واکنش به طرح استعفای اسحاق جهانگیری تیتر یک کرده است. این روزنامه در ستون نقد و نظر خود به قلم مهدی پازوکی خروج نهادهای نظامی از اقتصاد را اقدامی مثبت و در خدمت بهبود رشد اقتصادی کشور قلمداد کرده است.
روزنامه کیهان این گفته رهبر انقلاب در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم؛ «اگر مدافعان حرم نبودند راهپیمایی اربعین نبود» را در مرکز صفحه نخست خود قرار داده و در گزارشی دیگر از قول یک کارشناس انرژی نوشته است: درآمد قاچاقچیان سوخت بیش از یارانه مردم است.
روزنامه ابتکار در گزارشی از شانس نسبتا خوب ۴ وزیر برای عبور از پیچ بهارستان خبرداده و همین عنوان را تیتر یک امروز خود کرده است. این روزنامه در سرمقاله امروزش به قلم رضا دهکی، یادداشتی با تیتر چالشهای تغییر تیم اقتصادی دولت منتشر کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
کاش روحانی کمی «برانکو» بود
مهدی رجبی در سرمقاله امروز روزنامه سیاست روز با عنوان کاش روحانی کمی «برانکو» بود نوشت: وقتی سال قبل در چنین روزهایی خبر محرومیت مهاجم کلیدی و در پس آن محرومیت از دو پنجرهی نقل و انتقالاتی هم به دردسرهای تیم اضافه شد.
درست در شب بازی نیمهنهایی روحیه تیم از هم پاشید و دست آخر با یک نتیجه وحشتناک در مقابل تیم عربستانی شکست خورد.
اما این پایان کار نبود. او لیگ را باز هم با قهرمانی تمام کرد و بعد هم در سختترین گروه لیگ قهرمانان (نه به لحاظ نام تیمها که کیفیتشان) توانست به عنوان سرگروه صعود کند و همین مسیر را آنقدر خوب ادامه دهد که حالا پای فینال قرار گرفته است.
اما باید یادمان باشد تیم او چگونه فینالیست شد. وقتی پنجرهها بسته بود و یکسال حق جذب بازیکن را نداشت و به نوعی تحریم بود. وقتی در ابتدای همین فصل تقریبا نیمی از بازیکنان اصلیاش از تیم جدا شدند. وقتی بیپولی و بازی «برخیها» با قیمت دلار سبب شد کادر فنی نزدیک به شش ماه حقوقی دریافت نکند؛ و وقتی روی نیمکت گزینههای دندانگیری برای تعویض و تغییر بازی نداشت.
تیم برانکو در شرایطی به دیدار نهایی رسید که در تیمش خبری از «ستاره» و «ژنرال» نبود. در عوض بازیکنان «جوان» و کمتجربهای بودند که حاضر بودند برای تیمشان، مربیشان و هواداران جان بدهند. سرمربی وقتی دستش بسته میشد، «پست» بازیکنان را تغییر میداد، اما باز هم «عالی» بودند. بازیکنان مصدوم به زور درمانهای موقتی و مُسکنها برای تیمشان بازی کردند. وقتی در بدترین شرایط از حریف عقب افتادند، باز هم دست از تلاش برنداشتند و آنقدر دویدند و «جان» کندند که دیگر رمقی در پاهایشان نبود و البته که مزدشان هم اثبات «توانستن» و نتیجهگیری بود.
حالا کمی به تیم دولت دوازدهم نگاه کنیم. ژنرالهای «پیر» و خستهای که مدام از نتوانستن و نشدن سخن گفتند. آدمهایی که در پست تخصصی هم عملکرد فاجعهباری داشتند و دست آخر دستخوششان این بود که در پست جدید بدرخشند!
مدیرانی که همهچیز را به «تحریم» گره زدند و برای شانهخالی کردن از زیر بار مسئولیت هر موضوع بیربطی را «بهانه» قرار دادند.
پرسپولیس سهشنبه شب به لطف گل زده در خانهی حریف به فینال رفت و تماشاگران پس از پایان بازی هم ورزشگاه را ترک نکردند و به تشویق تیمشان پرداختند. اما اگر نتیجهی بازی اینچنین هم نبود، شک نداریم که باز هم همان بیش از ۱۰۰هزار نفر در ورزشگاه میماندند و باز هم بازیکنان و مربیشان را تشویق میکردند.
چون آنها به چشم دیدند که در این مدت یکساله بازیکنان، مربیان، تدارکات، مدیران و همهی اعضای باشگاه برای سرپا ماندن تیمی که میتوانست برای «باختن» بهانههای قانعکننده داشته باشد، جنگیدند و همین برای «مردم» کفایت میکرد که به چشم دیدند، کسی «کم» نگذاشت. کسی نِق نزد و «جاخالی» نداد. دیدند «سرمربی» برای نتیجهگیری تیمش زیر بار «مصلحت» و «سفارش» نرفت و برای اثبات توانایی «جوان»های تیمش اول از همه خودش قراردادش را تمدید کرد تا نشان دهد به کاری که کرده و میکند «ایمان» دارد.
برای همین است که دوست داشتیم رئیسجمهور ما به عنوان «سرمربی» تیم اجرایی کشور و مدیران همراهش، کمی شبیه «برانکو» و بازیکنانش بودند و برای خوشحالی «مردم» و چشاندن طعم شیرین «عزت» و «غرور» تا آخرین «نفس» میدویدند و دست از «تلاش» برنمیداشتند.
پیدا کنید دستگاه دشمنساز را!
روزنامه ایران در سرمقاله امروز خود در ستون اول دفتر خود با عنوان اعتقاد عمیق؟! در صداوسیما نوشت: رئیس صداوسیما در سخنانی خطاب به مدیران این سازمان که درباره منشور این رسانه بود اظهار کرد: «شما باید گوهرشناس باشید، نباید آنتن رسانه ملی را به کسی که ادبیات سیاهنمایی دارد بدهید، ما باید این فرصت را در اختیار ادبیات سازنده و فکر سازنده قرار دهیم. رسانه چهرهساز است و ما نباید کسانی را که اعتقاد عمیق به این نظام و مردم ندارند بزرگ کنیم و به کسانی امکان رشد دهیم که ویژگی تابآوری و مقاومت در شخصیتشان نباشد. وی افزود: نباید کسانی را که در زمین دشمن در شرایط بحرانی بازی میکنند بزرگ کرد و ما هم در رسانه و هم فضای مجازی و شبکههای اجتماعی باید به این امر توجه کنیم.»
پرسش این است که این سیاست صداوسیما که تا کنون با شدت تمام اجرایی شده است و از حضور هر کس که گمان میکنند اعتقاد عمیق؟! به نظام ندارند در صداوسیما جلوگیری کردهاند و هر کس را که اعتقاد عمیق؟! دارد هر روز و شب در همه شبکهها و درباره هر چیزی اظهارنظر میکند، نتیجه آن چه بوده است؟ نتیجه را در انتخابات باید دید! هیچ. اگر قرار بود که براساس این معیار مردم رأی دهند، از سالها پیش یعنی از ۱۳۷۶ تا کنون رؤسای جمهوری انتخاب شده بویژه در دور اول باید متفاوت از آن چیزی میبودند که شدند. اگر افراد و نهادهای مورد حمایت صداوسیما مرجعیت داشتند، نه خاتمی باید رأی میآورد و نه احمدینژاد و نه روحانی. جالب اینکه صداوسیما خود را در مقام چهرهساز و مرجعیتساز برای مردم قرار داده است، در حالی که اعتبار خودش زایل شده است و میدانند که برنامههای اصلی آن فاقد بیننده و اثرگذاری است. مردم به رسانههای دیگر روی آوردهاند و خود را از این رسانه بینیاز میدانند. صداوسیما حتی نمیتواند یک مورد را در سالهای اخیر ارائه کند که توانسته است مرجعیت خبری و تحلیلی در جامعه داشته باشد. جالب است که برخی چهرههایی که به صورت موردی و در برنامههای حاشیهای صداوسیما حاضر میشوند، به علت داشتن مرجعیت در جامعه است که دعوت میشوند و از این نظر مورد نقد قرار میگیرند که چرا با حضور خودتان در صداوسیما اجازه میدهید که این رسانه به بازسازی اعتبار و اعتماد خود مشغول شود؟
واقعیت این است که رسانه چهرهساز و مرجعیتساز است، ولی نه به صورت مستقل و منتزع از واقعیت. در واقع سهم رسانه در این کار بیش از ۱۰ تا ۲۰ درصد نیست. ۸۰ درصد آن مربوط به افراد است که ظرفیت چهره شدن یا مرجعیت اجتماعی پیدا کردن را داشته باشند. رسانه نمیتواند افراد بیظرفیت یا کمظرفیت را چهره کند و در موقعیت مرجعیت فکری قرار دهد. این اشتباهی است که مدیریت صداوسیمای ایران مرتکب میشوند. رسانه، میتواند در نقش چاقوی تیز چیزی را برش دهد، ولی هنگامی که آن را به آهن بکشید، بسرعت کند و بیخاصیت میشود. بجای آنکه آهن را برش دهد، تیزی و برندگی خود را از دست میدهد. صداوسیمایی که مهمترین چهرههایش فقط اندکی از مطالبات جامعه را پوشش میدهند و نمایندگان اکثریت جامعه در آنجا غایب هستند، نمیتواند این افراد را چهرهسازی کند یا آنان را در موقعیت مرجعیت اجتماعی قرار دهد. چنین رفتاری فقط به بیاعتباری هرچه بیشتر رسانه منجر میگردد. صداوسیما کافی است به وضعیت و روند نظرسنجیها درباره میزان استفاده مردم از رسانه رسمی مراجعه کند که چگونه سقوط کرده. این هم کفایت نمیکند. لازم است که ببیند مردم به چه برنامههایی از صداوسیما گوش میدهند؟ موسیقی یا اخبار؟ آشپزی یا تحلیل روز؟ ورزش یا... به علاوه کیفیت بهرهمندان از صداوسیما با سایر رسانهها را نیز مقایسه کند.
آیا افراد جوان و با تحصیلات عالی از آن استفاده میکنند یا افراد پیر و کمسواد و از کار افتاده؟
اگر این ملاحظات را در نظر بگیرند، به احتمال زیاد متوجه خواهند شد که دوران طلایی؟! انحصار که متر و خطکش دست مدیریت صداوسیما بود و هر کس را که میخواست حذف میکرد و هر کسی را که میخواستند ارج مینهادند گذشته است. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دیگر عمقسنج اعتقادی صداوسیما کار نمیکند. صداوسیما باید تمام هم و غم خود را مصروف این کند که تبدیل به یک رسانه به معنای واقعی شود. اگر صداوسیما یک رسانه واقعی بود، امروز مرجعیت خبری و تحلیلی مردم در آن سوی مرزها و در رسانههای غیررسمی قرار نداشت.
ذهنیت نادرست موجود که در سخنان رئیس این سازمان موج میزند، چنین است که گویی صداوسیما ابزار کارآمدی برای پیشبرد اهداف آنان است. در حالی که چنین نیست. اگر اهدافی دارید، باید آن را در جای دیگری محقق کنید. آقای رئیس صداوسیما در سخنرانی محدود خود ۴۰ بار لفظ دشمن را به کار برد. قطعاً ما دشمن داریم و باید با آن مقابله کنیم. ولی صرف به کار بردن این لفظ موجب مشروعیت اقدامات و سیاستهای او نمیشود. بزرگترین اقدام به نفع دشمن این ملت، ناکارآمدی رسانههای داخلی و خروج مرجعیت خبری و تحلیلی از داخل به خارج است. پیدا کنید دستگاه دشمنساز را!
واگذاری بنگاههای اقتصادی نهادهای نظامی و رونق اقتصادی
مهدی پازوکی اقتصاددان در ستون نقد و نظر امروز روزنامه اعتماد با عنوان به فال نیک میگیرم نوشت: یکی از نشانههای نامناسب بودن فضای کسب و کار، وجود موانع در تولید و سرمایهگذاری است. ایجاد شفافیت در کسب و کار و امکان مبادله آزاد اطلاعات یکی از عناصر مهم برای شکل گرفتن یک فضای مناسب کسب و کار است. در صورت مبادله آزاد اطلاعات و گردش آزادانه آن رانت اطلاعاتی از میان میرود و در نهایت بخش خصوصی واقعی میتواند شفافیت و فضای مناسب برای بهبود و ارتقای فضای کسب و کار را فراهم کند؛ امری که اقتصاد کشور بهشدت به آن نیاز دارد. این در حالی است که ماهیت برخی از نهادها به گونهای طراحی شده که گردش اطلاعات آزاد میتواند به آنها آسیب وارد کند. در نتیجه در صورت ورود این نهادها به اقتصاد به طور خودکار اقبالی به گردش اطلاعات در این نهادها دیده نمیشود.
دومین ویژگی یک فضای کسب و کار مناسب شکل گرفتن مبادله و رقابت سالم اقتصادی میان بنگاههای اقتصادی است. یکی از وظایف حکومت برقراری رقابت سالم اقتصادی است. در این شرایط بنگاههایی که ماهیتی غیراقتصادی دارند و از رانتهای اقتصادی و اطلاعاتی برخوردارند؛ در صورت برقراری رقابت سالم اقتصادی و حذف رانتها به طور خودکار از فضای اقتصادی خارج خواهند شد زیرا بهرهوری آنها نسبت به بنگاههای بخش خصوصی پایینتر است. به طور کلی فعالیت اقتصادی نیاز به مدیریت و رعایت اصول اقتصادی دارد تا بنگاه به سوددهی برسد. در این شرایط موانعی وجود دارد؛ به عنوان مثال ممکن است تصمیمات مدیربنگاه اقتصادی وابسته به نهاد نظامی که بر اساس مبانی اقتصادی تصمیمگیری میکند با پارهای از ملاحظات نظامی سازگار نباشد یا انتخاب مدیر برای بنگاههای اقتصادی الزاما بر اساس منطقی اقتصادی صورت نگیرد. سومین ویژگی محیط کسب و کار مساعد نفی هرگونه انحصار است. انحصار سم خطرناکی است که برخی از نهادهای بزرگ و وابسته به مراکز قدرت از آن برخوردارند. فقدان شفافیت یکی از عواملی است که در بستر شکلگیری انحصار ایجاد میشود. ممکن است نهادهای وابسته به قدرت برای سوددهی به انحصار روی آورند و این با اصل آزادی رقابت منافات دارد.
این سه عامل به عنوان موانع توسعه اقتصاد ایران در حالی طرح میشود که اقتصاد ایران واجد مزیتهای بزرگی است. به عنوان مثال انرژی ارزان و نیروی تحصیلکرده و ارزان از مزیتهای بزرگ اقتصاد ایران هستند که موجب میشوند هزینه تولید بهشدت کاهش پیدا کند. بنابر این مهیا کردن بسترهای سرمایهگذاری و افزایش شفافیتها میتواند هزینه تولید را بهشدت کاهش دهد. همچنین مبارزه با پولشویی و جلوگیری از تمیز شدن پولهای کثیف از ضرورتهای تغییر در شرایط فعلی اقتصاد ایران است.
باید توجه داشت که اقتصاد سیاسی ایران در نقطه پیچیدهای قرار دارد. مردم ایران با انتخاب حسن روحانی در سال ۹۶ به دنبال تغییرات بودند و تغییرات در نهایت باید امید را در جامعه بازتولید کند. تحت فشارهای نرخ ارز نباید به سمت خود تحریمی برویم و باید به سمت رشد اقتصادی بیشتر برویم. تنها تولید ملی بیشتر است که میتواند سطح رفاه را افزایش دهد و در غیر این صورت اتخاذ سیاستهای توزیعی چیزی به جز توزیع فقر دربر نخواهد داشت.
با تمام اشارههای بالا میتوان خبر واگذاری سهام و خروج مجموعه بنیاد تعاون سپاه از شرکت توسعه اعتماد مبین مربوط به سهامداری شرکتهای مخابرات ایران و همراه اول را به فال نیک گرفت. به طور کلی باید بر این نکته توجه داشت که واگذاری بنگاههای اقتصادی نهادهای نظامی و دیگر نهادهای شبهدولتی فضای گستردهتری را برای اقتصاد فراهم میکند و در عین حال امکان رشد اقتصادی و تولید بیشتر را فراهم میکند. همانطور که بانکها ماهیت خاص خود را دارند و نمیتوانند بنگاهداری کنند، بنگاههای نظامی نیز وظایف مشخصی را بر عهده دارند. نهادهای نظامی در وهله نخست وظیفه دارند امنیت را تامین کنند. امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. در این فضای امن است که میتوان امیدوار به توسعه کسب و کارها بود. هرچه امنیت موجب رشد اقتصاد میشود امنیتی شدن فضای کسب و کار مانعی بر رشد اقتصادی محسوب میشود. میتوان این خبر را به عنوان گامی در جهت واگذاری بنگاههای اقتصادی نهادهای نظامی تلقی کرد، اتفاقی که بسترهای کسب و کار را بهبود میبخشد و امکان عبور از شرایط سخت را مهیا میکند.