خروج از ان پی تی گزینه دولت، دوراهی لاریجانی؛ پیشتازی یا حاشیه نشینی سیاسی، کاهش چراغ خاموش نرخ سود سپرده ها، «ثبتنام بیخانمانها» آورده دولت در مسکن ملی!، بتنریزی نیروگاه دوم بوشهر از امروز، مهرههای سوخته پاستور در اندیشه بهارستان؟، جشن همصدایی نغمههای اقوام در کرمان، آغاز زودهنگام تبلیغات انتخاباتی در قم و بررسی ابعاد ترویج چندهمسری، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه نوزدهم آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که زمزمههای خروج ایران از ان پی تی از یک سو و نقد و تحلیلهای مخالفان و موافقان FATF از سوی دیگر در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
ردیابی سه قوه در پرونده نجومی بگیران، تخت گاز خودروسازان در جاده یکطرفه افزایش قیمتها و حاشیه خطرناک اعتراضات عراق نیز از دیگر عناوینی است که در صفحه نخست تعدادی از روزنامهها مورد توجه سردبیران قرار گرفته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
الهام برخوردار طی یک گزارش تحلیلی از آخرین اوضاع صف بندیهای انتخاباتی در فاصله چند ماه مانده به انتخابات مجلس با عنوان جاماندههای پاستور در سودای بهارستان در روزنامه ابتکار نوشت: هرچه انتخابات نزد اصلاحطلبان با بیرمقی پیش میرود و آنها همچنان درگیر برنامه و استراتژی خود برای حضور یاد عدم حضورشان هستند. اما در جناح مقابل برعکس به گونهای پیش میرود که انتخابات در میان برخی طیفهای اصولگرایی حکم بودن یا نبودنشان در فضای سیاسی دارد. اصولگرایان که در این دوره بیشترین تلاش خود را برای وحدت و رسیدن به یک ائتلاف درونجناحی کردند، اما دوباره دراینباره ناکام شدند و طیفهای مختلف و بهخصوص تندروها مثل همیشه ساز ناکوک زدند و هرکدام به صورت جداگانه استارت انتخاباتی خود را زدهاند. درواقع سهمخواهی هرکدام از این طیفها در جریان اصولگرایی مهمترین عامل افتراق و عدم وحدت در این جناح سیاسی است؛ بنابراین بزرگان این جریان چارهای جز همراهی در این سهمخواهی ندارند.
محمدباقر قالیباف ناکام انتخابات ریاست جمهوری مبدع نظریهای تحت عنوان «نواصولگرایی» است. قالیباف بلافاصله بعد از باخت اصولگرایان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶، نامهای سرگشاده منتشر کرد و در آن از «نواصولگرایی» نام برد. او برای دور چهارم ورودش به عرصه انتخابات ریاستجمهوری فهمیده دیگر نمیتوان روی وعده و وعیدهای اصولگرایان حساب کرد چراکه در لحظه حساس، انتخابشان میتواند دیگری شود. درواقع او از یاران پیشین دلخور و به دنبال این است که به جای اصولگرایان قدیمی و چهرههای تکراری عِده و عُده خود را در مجلس گرد آورد. او فقط به انتهای مسیری میاندیشد که سالهاست پا در رکابش دارد، اما هنوز به مقصد نرسیده است.
برخی معتقدند او تلاش دارد در قالب طرح «مجلس نو» بختش را در انتخابات مجلس بیازماید. برخی دیگر هم میگویند قالیباف سودای لیدری دارد. با این حال مشخص نیست خودش هم قصد ورود به پارلمان را دارد یا نه؛ اما هرچه هست، به کمک حزب جمعیت پیشرفت و عدالت، دنبال آن است که در مجلس نیز مردان و زنان خودش را گرد آورد تا در لحظه حساس تنها نماند چرا که وقتی نزدیکترین چهره به شهردار سابق؛ یعنی مدیرمسئول روزنامه رسالت، سخنگوی شورای ائتلاف اصولگرایان میشود، یعنی فهرست تهران قرار است سهم نواصولگرایان جوان قالیبافی شود؛ بنابراین زمان آن است که چهره ایثارگر اصولگرایان مزد ایثارگریاش را بگیرد. با این حال برخی میگویند قرار است سعید جلیلی از تهران برای مجلس نامزد شود که در این صورت گزینه اصلی ریاست مجلس خواهد بود و باقر قالیباف هم خودش را برای ۱۴۰۰ و جانشینی روحانی آماده میکند و البته دوستان و نزدیکان را هم وارد مجلس میکند تا در دولت آینده کمترین چالش را با مجلس یازدهم داشته باشد.
سعید جلیلی، سرسختترین رقیب دیپلمات قالیباف در این دوره از انتخابات است و او نیز یکی از مدعیان سرلیستی اصولگرایان محسوب میشود؛ اما با توجه به اینکه اصولگرایان حامی سعید جلیلی مواضع خود را در برابر علی لاریجانی شفاف و مرزبندی و صفبندی خود را تا مرحله تلاش برای حذف او از شورای وحدت به کمال رساندند و تا این لحظه مواضع شفافی در برابر قالیباف نگرفتهاند یا دستکم تمایلی به جنگیدن در دو جبهه همزمان را ندارند، به نظر میرسد او سرلیست اصولگرایان از شهرستانها خواهد شد. یعنی سهم او شهرستانها و سهم قالیباف تهران است. این نوع تقسیمبندی تا به حال با توجه به تحرکات و اظهارنظرهای برخی چهرههای اصولگرایی محتملتر به نظر میرسد.
در کنار این دو چهره نام محمود احمدینژاد، رئیس دولتهای نهم و دهم به چشم میخورد که سفرهای انتخاباتی خود را خیلی زودتر از بقیه آغاز کرده است. اما اینکه چقدر احتمال دارد به انتخابات مجلس ورود پیدا کند چندان مشخص نیست. هرچند روحالله حسینیان میگوید اقبال احمدینژاد برای ورود به مجلس خیلی زیاد است. اما با توجه به عملکرد او طی سالهای ریاستجمهوریاش باعث ریزش پایگاه اجتماعی او شد و همچنین از دست دادن یاران نزدیکش یکی پس از دیگری، احتمال ورود او به انتخابات مجلس را کمرنگ میکند. همچنین بعید است که صلاحیت رئیس سابق دولت از سوی شورای نگهبان به دلایل مختلف تأیید شود.
آیا با توجه به این احتمالات و چنین تقسیمبندی در جریان اصولگرایی باید منتظر چندین سرلیست از سوی این جناح اصولگرایی در انتخابات پیشرو بود؟ آیا قالیباف قید آرزوی دیرینهاش یعنی ریاستجمهوری را زده و به ریاست مجلس رضایت داده است؟ پایداریها حاضر خواهند بود با قالیباف وارد معامله شوند و سهم آنها درصورت ریاست قالیباف چگونه خواهد بود؟
شهابالدین بیمقدار، نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی طی یادداشتی با عنوان شفافیت و پول کثیف در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: در حالی که بحث از «پول کثیف» به یکی از مباحث تکراری در آستانه انتخابات مختلف تبدیل شده است، به نظر میرسد عزم جدی برای مقابله با اثرگذاری این منابع مالی ناسالم در انتخابات وجود ندارد. این در شرایطی است که متاسفانه بحث «پول کثیف» و اثرات آن در انتخابات در قانون انتخابات موردتوجه نیست. البته در طرحی که به عنوان جایگزین لایحه جامع انتخابات در کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور در مجلس مورد بحث و بررسی قرار گرفت، به این مقوله توجهی ویژه شد، اما به هر حال این بحث نیز همچون کلیت طرح انتخابات جامع نیمهکاره رها شد و در شرایط کنونی، تا زمانی که در حوزه قانونگذاری به شرایط مطلوب دست پیدا نکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که با این پدیده برخورد شود. در این میان البته باید توجه داشته باشیم که به طور کلی نقش پول در حوزههای مختلف انتخابیه به طور یکسان و یکاندازه نبوده و در حالی که بعضا شاهد اثرات سوء هزینههای ناصحیح انتخاباتی در روستاها و حوزههای انتخابیه کوچک هستیم، این مضار در پایتخت، کلانشهرها و حوزههای انتخابیه بزرگ چندان قابل توجه نیست.
هرچند بحث «پول کثیف» تاحدودی متفاوت است و بر این اساس، شاید عمده دلیل اینکه چندان شاهد اثرگذاری این منابع مالی در انتخابات نیستیم، به دلیل آن است که قانون مبارزه با این پولها وجود ندارد و به این اعتبار، اساسا متوجه اثرات آن نمیشویم. معضلی که طبیعتا تازمانی که قوانین پولشویی در کشور بهروز نشود و نظام پولی- بانکیمان شفاف نباشد، بر همین منوال ادامه خواهد داشت و اینجاست که اهمیت همکاری با گروه ویژه اقدام مالی یا همان FATF و تصویب قوانین بهروز مبارزه با پولشویی اهمیت خود را نمایان میسازد. همین اواخر مستندی در یکی از شبکههای تلویزیونی خودمان پخش میشد که به بحث شفافیتهای مالی در کشور گرجستان میپرداخت. کشوری که بنابر ادعای این مستند از فعالیت گروههای مافیایی رنج میبرد، اما در سالهای گذشته موفق شده با ایجاد شفافیت در نظام پولی- بانکی خود و بهروز کردن قوانین مبارزه با پولشویی مانع از اثرگذاری ناصحیح این منابع مالی در مناسبات اقتصادی خود شود. نمونه و الگویی که میتواند در کشور ما نیز مورد استفاده قرار گیرد تا مگر از این رهگذر بتوانیم ضمن مبارزه با پول کثیف در شکل عمومی آن، مانع از اثرگذاری این منابع مالی ناسالم در روندهای سیاسی ازجمله بحث انتخابات شویم. امروز به نظر میرسد زیرساختهای لازم برای ایجاد شفافیت مالی در کشور فراهم شده و لااقل میتوان حرکت در این مسیر را آغاز کرد؛ حرکتی که طبیعتا در صورت تداوم میتواند مانع از پولشویی و بروز تخلفات مالی در کشور باشد.
عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان طی در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان جرم حداد عادل چیست، ضمن بررسی انتقادات و حملات اخیر علیه او به دفاع از کارنامه او پرداخت و در بخشهایی از آن نوشت: جرم حداد عادل واقعاً چیست؟ سرمایهگذاری فرهنگی به جای سرمایهگذاری اقتصادی واجد نکوهش است؟ حداد عادل تجربه ذیقیمتی دارد او میداند که انقلاب اسلامی در حوزه نخبگی دو آبشخور همسو داشت؛ اول حوزههای علمیه و دوم مدارسی که در دهه ۳۰ به دور از چشم حاکمیت وقت تأسیس شدند و بسیاری از کادرهای دیروز و امروز انقلاب تربیتیافتگان آن مدارس هستند. حداد عادل نه چهره اقتصادی است و نه نیازی به پول دارد. ۵۰ سال عضویت در هیئت علمی دانشگاههای تهران و شریف و اشتغال همسر و سالهای پایانی حیات نشان میدهد که حداد مشکل مالی ندارد و کسی نیز او را به ولع مادی و گرایش به زرق و برقخواهی دنیا نمیشناسد. جرم حداد عادل چیز دیگری است.
اولین جرم حداد عادل این است که در ۳۰ سال گذشته یک قدم از رهبری جلوتر نرفت و عقبتر نماند. از سواد خود نان خورد نه از مدیریت. بدون تردید اگر (فرضاً) ۵۰ نفر را حواریون اصلی امروز انقلاب اسلامی بدانیم یکی از آنان حداد عادل است.
اگر قرار باشد بعد از مرگ ملقب به «کانت ایران» شود چرا همین امروز نشود؟ بدون تردید در زبان و ادب فارسی، قرآنپژوهی، فلسفه اسلام، فلسفه غرب، تعلیم و تربیت و حتی فیزیک حداد عادل از سرآمدان و انگشتشماران امروز ایران است. در کجای دنیا چنین سرمایهای را به جرم اینکه مدرسهای را تأسیس کرده تازیانه میزنند؟ واقعاً در ایران امروز و خصوصاً در جبهه انقلاب اسلامی چند نفر دارای این وزانت علمی و تأثیرگذاری محتوایی هستند؟
حداد عادل، انصاف، صراحت در دفاع از انقلاب و به رسمیت شناختن رقیب را توأمان در خود حفظ نموده است. روزی که اصلاحطلبان فاقد کاندیدای ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ بودند به رهبری نامه نوشت تا این نقیصه را رفع نماید. روزی که آن نماینده مجلس در تصادف فوت کرد و برادرش در زندان بود حداد عادل از رهبری خواست به حرمت مادرشان - که مادر شهید بود- برادر از زندان آزاد شود و شد. در صراحت همین بس که در غبار فتنه ۱۳۸۸ اولین نفری بود که خود را هزینه کرد و به تلویزیون آمد و به تبیین فضا پرداخت و دوباره در میدان ولیعصر چنین کرد و هزینه آن را پرداخت. رئیس دولت نهم مجلس هفتم را به گوشه رینگ برده بود و او در اوج حیا و به دلیل ندادن سوژهای به دست دشمنان سکوت کرد، اما از اصول کوتاه نیامد و ریاست مجلس بعدی را از دست داد و در اوج تواضع مثل یک نماینده معمولی در صحن مجلس نشست. جرم حداد عادل نزدیکی و مشاوری امین بودن برای رهبری است وگرنه در همین تهران صدها مدرسه از سوی طیفهای مختلف فکری ایجاد شده، چرا فقط مدرسه حداد مسئلهساز شده است؟ فرزند حداد عادل یک روز هم در این مدرسه درس نخواند، اما آرمان حداد عادل در این مدرسه – علوم انسانی- تربیت کادر انقلاب اسلامی است و صدها نفر از فارغالتحصیلان آن را میشناسیم و شاید در کنار این اقدام بزرگ دو، سه نفر ناجنس هم باشند، اما فقط آنان برجسته میشوند. همانگونه که از هزاران دانشآموخته متعهد دانشگاه امام صادق فقط چهار نفر واگرای تجدیدنظرطلب را بر سر مرحوم آیتالله مهدویکنی میکوبیدند. آیا زخمخوردگان از انقلاب دوست دارند حداد عادل در منزل بنشیند و یاریگر انقلاب اسلامی نباشد؟ از خون برادر شهیدش و از مظلومیت رهبرش در برابر امواج خناسان دفاع نکند؟ در جبهه انقلاب اسلامی کسی هست که جایگزین ایشان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی شود؟ چرا این سرمایه ملی را پاس نمیداریم؟ البته نگارنده همیشه یک انتقاد جدی به ایشان داشتهام و شخصاً و حضوراً گفتهام که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیروهای اصیل فکری آن از سنگرهای تئوریک خارج شدند و به کف خیابان سیاست وارد شدند و زد و خورد سیاسی را لازمتر دانستند. ما برای زد و خورد سیاسی و ایجاد لیست انتخاباتی آدم کم نداریم. ما در سنگرهای تئوریک انقلاب اسلامی نیازمند امثال حداد عادل بودهایم که لاغری این عرصه خصوصاً در تبیین تئوریک مردمسالاری دینی کاملاً محرز است. حداد باید در آن سنگر میماند. اما اینکه بعد از شروع دوران اصلاحات عرصه سیاسی عملی را ترجیح داد حتماً برای خود ادله دارد، اما کلان اندیشه انقلاب اسلامی همچنان به فیلسوف بیشتر از سیاستورز نیاز دارد و حداد عادل از جنس آن وادی است.