به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۵ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اجرای سند جامع همکاری ایران و چین، جهش ۱۰ میلیارد دلاری درآمد نفتی، عبور از اُمیکرون به شرط واکسن، فرمان اصلاح نظام یارانهای و سه وزیر در آستانه استیضاح در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان به این اخطار توجه کنید، نوشت: برای اداره هر جامعهای، به دو عامل موثر نیاز است؛ یکی قانون خوب و دیگری مجری کارآمد. یکی از مهمترین علل مشکلات کشور ما همیشه فقدان این دو عامل و در بعضی مقاطع، فقدان یکی از آنها بود. در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران نه قانون اساسی خوبی داشت و نه مسئولان اجرائی کشور افراد شایسته و کاردانی بودند. قانون اساسی رژیم سلطنتی، منافع سلطان را تامین میکرد و حقوق مردم را به عنوان رعیت سلطان در نظر گرفته بود. خاندان سلطنتی با تشکیل یک باند چپاولگر که به «هزارفامیل» معروف شده بود، مجاری امور را در تمام زمینهها در دست گرفته بود و همان حقوق ناچیز را هم که در قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته شده بود، ضایع میکرد. ماجرای همهکاره شدن «ژن خوب» از دوران هزارفامیل شروع شده بود و یکی از عوامل سقوط رژیم شاهنشاهی انحصاری شدن مسئولیتهای کلیدی و همهکاره شدن ژنهای خوب بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، وعدههای خوبی به مردم داده شد که یکی از مهمترین آنها شایستهسالاری در مدیریت کشور و واگذاری مسئولیتهای کلیدی بود. به این وعده انصافاً در مقطعی از تاریخ صدر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی عمل شد، ولی بهتدریج فامیلسالاری، دوست و آشناسالاری و حاکمیت ژنهای خوب، جای شایستهسالاری را گرفتند و حکمرانی نظام جمهوری اسلامی نیز راه خود را به سوی حکمرانی هزارفامیل کج کرد. واگذار کردن مسئولیتهای کلیدی به اقوام و نزدیکان در دولتهای مختلف در بخش انتصابات، حکمرانی را به مسیر خطرناکی کشاند. در بخش انتخابات هم تلاشهای فوق قانونی برای چیدمانهای موردنظر و موردپسند صورت گرفت که نتیجهای مشابه انتصابات به بار آورد. رساندن کشور به این وضعیت خطرناک یکی از عوامل به بنبست کشانده شدن اقتصاد و فرهنگ و سیاست است که مایه تاسف بسیار است.
تاسف بالاتر اینست که زیانهای ناشی شده از فامیلسالاری و دوست و آشناسالاری در طول دهههای گذشته به حضراتی که قدرت را در اختیار میگیرند درس لازم را نیاموخته و اکنون این مسیر خطرناک با سرعت بیشتری در حال پیموده شدن است. فامیلسالاری حالا از برادرها و دامادها عبور کرده و به مادرزن و برادرزن و دخترخاله هم رسیده. از اینها خطرناکتر، گسترش انتصابات به گماشتن افراد غیرمتخصص برای تصدی امور کاملاً تخصصی است. در روزهای اخیر، چند انتصاب مهم در مسئولیتهای کاملاً نیازمند تخصص، سروصدای اعتراضی زیادی را موجب شده است. صادرکنندگان احکام این انتصابات نیز یاد گرفتهاند بنویسند «نظر به تجربه و تعهد شما» به فلان مسئولیت منصوب میشوید، ولی به هیچکس و هیچ دستگاهی پاسخ نمیدهند که این تجربه و تعهد را از کجا و چگونه کشف کردهاند. کسی که حتی یک ساعت در امور صنعتی سابقه کار ندارد، چگونه در مهمترین موسسات صنعتی تجربه آموخته است؟ کسانی که در مسئولیتهای قبلی نشان دادهاند که نظر مردم و منافع و مصالح مردم برایشان مهم نیست و سفارشی عمل کردن را، که راه تجربهشدهای برای حفاظت از مقام و منصب و منفعت شخصی است، برگزیدهاند چگونه میتوانند «متعهد» باشند؟
نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی نسبتاً خوبی دارد که اگر به آن عمل شود کشور از بحرانهای موجود خارج خواهد شد. در بخش قوانین عادی نیز قوانین خوبی داریم، ولی چون مجریان خوبی نداریم، گرفتار بحران هستیم.
کشور ما اکنون فاقد یک نظام نظارتی بر انتصابات است. اگر در مواردی دستگاههائی برای نظارت وجود دارند، به وظایف خود عمل نمیکنند و یا برای عمل کردن به وظایف خود با موانع فرمایشی مواجهند. وضعیت خطرناکی که اکنون متوجه انتصابات است، کشور را به پرتگاه نزدیک میکند. مسئولان ارشد نظام به این اخطار توجه کنند و برای پایان دادن به این وضعیت خطرناک چارهای بیندیشند.
محمد قادری تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان تناقض رفتاری امریکا در مذاکرات وین نوشت: «کارگروه تدابیر اجرایی» سومین کارگروه پیشبینی شده در مذاکرات وین، عصر چهارشنبه تشکیل جلسه داد و کارشناسان هیأتهای حاضر در گفتگوها در چهارچوب وظایف خود به ارزیابی پیشرفتهای حاصل شده و بررسی موضوعات مربوطه پرداختند.
تشکیل اولین جلسه «کارگروه تدابیر اجرایی» نشاندهنده حرکت رو به جلو در دو کارگروه فعال دیگر یعنی «هستهای» و «تحریم» است و حکایت از روند امیدوارکننده در مجموع مذاکرات تاکنون دارد. بیتردید تشکیل این کارگروه نتیجه فعالیتهای مجدانه و ابتکارعملهای هیأت مذاکرهکننده ایران در فرایند مذاکرات است که البته همچنان به دلیل بهانهگیریها و بیمسئولیتی طرف غربی مذاکرات با کُندی روبهرو است. علاوه بر این بیمسئولیتی که نمونه بارز آن را میتوان در تعویض مکرر نمایندههای سه کشور اروپایی در مذاکرات و ترک گاه و بیگاه نشستها از سوی آنان مشاهده کرد، دیگر دلیل عمده کُندی روند گفتگوها را باید در تناقضهای رفتاری امریکاییها جستوجو کرد.
نمونه روشن این تناقضها را میتوان در نامه ۱۱۰ نماینده مجلس ایالات متحده به «جو بایدن» مشاهده کرد که مذاکرات وین را بینتیجه خوانده و از او خواستهاند نمایندگان خود را از وین فرا بخواند. این نامه که از سوی «مایکل مک کال» عضو ارشد امور خارجی مجلس نمایندگان امریکا تهیه شده و به امضای ۱۰۹ نماینده دیگر رسیده است، گرچه از بازی جدید امریکا برای امتیازگیری با استفاده از فشارهای سیاسی و رسانهای خبر میدهد، اما در واقع بیانگر آن است که رئیس جمهور این کشور برخلاف ادعاهایی که میکند اختیاری برای اجرای تعهداتش ندارد.
به بیان دقیقتر این نامه در حالی به وضوح نشان میدهد عامل اصلی کُند بودن مذاکرات کیست که مقامات و رسانههای اروپایی و امریکایی مدام در حال مقصرنمایی ایران در این خصوص هستند و تلاش میکنند با سناریوهای مختلف عملیات روانی مانند اصرار بر کمبود زمان، ایران را زیر فشار قرار دهند. دولتهای غربی بویژه امریکا از ابتدای دور جدید مذاکرات با تأکید مدام بر کلیدواژه «محدودیت زمان» تلاش کردهاند با وارد کردن فشار روانی به تیم مذاکرهکننده ایران ضمن فرار از پذیرش مسئولیتها و تعهداتشان، اراده سیاسی خود را به ایران تحمیل کنند.
علیرضا حیدری فعال حوزه کارگری طی یادداشتی در شماره امروز شوخی با قشرهای میلیونی زیر خط فقر در آرمان ملی نوشت: چندی پیش معاون رفاه اجتماعی وزیر تعاون در یک برنامه تلویزیونی گفته است: «میانگین خط فقر در کشور برای خانواده ۴ نفره حدود ۴ میلیون تومان و برای شهر تهران کمی بیشتر و نزدیک به ۵ میلیون تومان است؟» در شرایطی که نمیدانیم این اعداد بیشتر جنبه طنز دارد یا واقعیت، ولی ما یک توافق سهجانبه داریم که دولت در کمیته دستمزد در بهمنماه ۹۹، زیر آن را امضا کرده، در این توافق سبد معیشت حداقلی یا همان خط فقر، نزدیک به ۷ میلیون تومان است. این ۷ میلیون تومان مربوط به «خط فقر ملی» است چراکه محاسبات سبد معیشت حداقلی به صورت سراسری و ملی انجام میشود و نمیتوانند بگویند این عدد مال تهران و کلانشهرهاست؛ سبد معیشتِ محاسبهشده، متوسط کمینه هزینههای زندگی در سراسر کشور را دربرمیگیرد. معاون وزیر رفاه وقتی میخواهد در جایگاه یک مدیر دولتی در ارتباط با خط فقر صحبت کند، یک نگاه به توافقی که دولت پای آن را امضا کرده، بیندازد و بعد عدد و رقم اعلام کند. چطور فردی که مدیر بزرگترین دستگاه متولی مقولات فقر و خط فقر و دستمزد است و همه پیششرطهای محاسبات سبد معیشت را نیز همین وزارتخانه فراهم میکند، هیچ اعتنایی به توافقات سهجانبه ندارد. وقتی در بهمنماه سال قبل، سبد معیشت حداقلی یا همان خط فقر ۷ میلیون تومان بوده، چطور بعد از گذشت نزدیک به یک سال و با وجود تورم حداقل ۵۰ درصدی، خط فقر به ۴ میلیون تومان رسیده است؟ این معما را باید خود وزارتخانهایها حل کنند؛ ما جوابی نداریم! شما اثرات تورم ۵۰ درصدی روی سبد ۷ میلیون تومانی بهمن سال قبل را در نظر بگیرید و ببینید به چه عددی میرسید.
شاید جامعه هدف وزارت کار، کارگران و بازنشستگان هستند و این جامعه هدف گسترده، همه در ارتباط با محاسبات سبد معیشت و خط فقر ملی اطلاع دارند؛ بنابراین شنوندهها باید این اظهارات را تحلیل کنند. سال گذشته در شورای عالی کار، رقم حداقل معیشت را حدود ۶ میلیون و ۹۰۰ هزار تومان برای خانواده ۳. ۳ نفره تعیین شد حالا بعد از گذشت یکسال، چطور خط فقر برای خانواده چهار نفره شده ۴ میلیون تومان؟ نکته اینجاست که شرکای اجتماعی و مسئولان وزارت کار پایین صورتجلسه مربوطه را امضا کردهاند؛ همین امضاها بهترین مدرک است برای اثبات اینکه خط فقر به هیچوجه زیر ۷ میلیون تومان نیست. امروز با این تورم حداقل ۵۰ درصدی، هرطور که حساب کنیم سبد معیشت یا همان خط فقر، بسیار بالاتر از ۸ یا ۹ میلیون تومان میشود؛ امیدواریم امسال عدد رسمی خط فقر برای مزد ۱۴۰۱ محاسبه شود و بهزودی مشخص خواهد شد که خط فقر ملی بسیار بالاتر از این حرفهاست در حالیکه ۴ میلیون تومان نصف خط فقر هم نیست.