به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۹ شهریور در حالی چاپ و منتشر شد که هشدار مقامات بهداشتی درباره وضعیت انفجاری کرونا در کشور همراه با نقشه قرمز کرونایی ایران از یک سو و ادعای آمریکا درباره فعالسازی مکانیسم ماشه در ۲۰ سپتامبر، واکنش ظریف به آن و عناوین گزارشهای تحلیلی در این باره در صفحات نخست روزنامههای امروز دیده می شود.
از دیگر تیترهای برجسته امروز میتوان به فاجعه ارز ۴۲۰۰ تومنی، تخریب جهانگیری از درون دولت و وحشت از جنگ خیابانی در انتخابات امریکا اشاره کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم.
مسعود پیرهادی سردبیر روزنامه رسالت در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان عبرت از یک پدیده مصاحبه روز گذشته احمدی نژاد با رادیو اروپای آزاد را موضوع قرار داد و نوشت: احمدینژاد در زمان دولت نهم، دو بار در گفتوگوی حضوری بسیار سخت با لری کینگ، با پاسخهای بسیار هوشمندانه و سنجیده، یکی از مطرحترین چهرههای گفتوگوی سخت - همان هاردتاک - رسانههای دنیا را مستأصل کرده بود و در حقیقت، از تریبون یک رسانه آمریکایی، ضعف اندیشه استعماری و آمریکایی را فریاد کرده بود. همان احمدینژاد، پس از ۱۲ سال، در گفتوگویی کوتاه از منزل یا محل کار خود با یک مجری دست چندم رسانههای فارسیزبان ضدانقلاب، پاسخهایی ابتدایی و نسنجیده میدهد و کاملا در زمین حریف بازی میکند. مجری میپرسد چرا به بنسلمان نامه نوشتی و احمدینژاد پاسخ میدهد، چون با خشونت در یمن مخالفم و مجری فورا پاسخ میآورد که آیا با خشونت در خود ایران هم مخالف هستید و چرا مثلا در ناآرامیهای سال ۹۸ در برابر خشونت موضع نگرفتید و احمدینژاد از پاسخ میماند! همینقدر ساده و ابتدایی! اگر از یک دانشجوی سال اول هم پرسیده شود، تفاوت دخالت خارجی و به خاک و خون کشیدن زن و کودک بیگناه یمنی به دست ارتش مزدور عربستان را با جلوگیری از اغتشاش و ناامن کردن زندگی مردم توسط نیروی انتظامی را میفهمد.
چه شد که آن رئیسجمهوری که دوست و دشمن به ذکاوت و بهویژه توانمندیهای گفتاری و مناظرهای میشناختند، به احمدینژاد امروز تبدیلشده که بازیچه دست یک مجری رسانه فارسیزبان ضدانقلاب میشود؟
مجری از احمدینژاد در مورد خس و خاشاک خواندن ملت و شکنجه و فشار به مخالفان در دوره ریاست-جمهوری او میپرسد و پاسخ احمدینژاد تنها یک عبارت است؛ من همان زمان هم موافق نبودم و مواضع من روشن است. شدت تحقیر احمدینژاد بهجایی میرسد که مجری میپرسد برای استفاده از توییتر از کدام فیلترشکن استفاده میکنید و اصلا چرا در مورد مسائل فرهنگی و ورزشی آمریکا توییت میکنید و چه کسی شما را راهنمایی میکند؟
احمدینژاد، همان احمدینژاد است، اما آنچه در او تغییر کرده، نسبت او با ولایت است. مساله روشن است. او دیروز با منطق حق و مقاومت سخن میگفت و امروز از موضع هیجان و تلاش برای دیده شدن. دیروز، موضع و منطق حق پیروز میشد و امروز منطق باطل شکست میخورد و ضعیف است.
دو. در این سالها، مسئولان دیگری هم از قطار انقلاب پیاده شدهاند، اما کمتر کسی بهاندازه احمدینژاد پردهدری کرده است. روحیه تند و جسور او، اگرچه زمانی در خدمت برخی آرمانها قرار میگرفت و مثلا باعث شده بود به صهیونیستستیزترین چهره دنیا تبدیل شود، اما قرار گرفتن همان روحیه و جسارت در مسیر باطل، عامل وضعیت امروز است. یکی از مهمترین توصیههای بزرگان دین و اخلاق به مردم و بهویژه جوانان، کنار گذاشتن روحیه پردهدری در درون جامعه مسلمین است. به خاطر دارم که استاد بزرگ اخلاق، آیتالله فاطمینیا - که عمر بابرکتش دراز باد - به جوانان توصیه میفرمود که حتی حاضرجواب نباشید. اساسا روح اسلام با تندخویی، افشاگری و حمله به اینوآن سازگار نیست. ازقضا در سالهای اخیر، تحت تأثیر همین قطببندیهای سیاسی، فضای اتهام سیاسی و افشاگری بهویژه در فضای مجازی رایجتر شده که باید برای آن فکری کرد. کسی که در پی رسیدن به قدرت است و انگیزهای برای خدمات اجتماعی دارد، باید تا میتواند از جسارت و پردهدری دوری گزیند.
سیدحسن موسویچلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی نوشت: هنگامی که بحرانی اتفاق میافتد انتظارات از دستگاهها و سازمانهای مختلف کمتر از شرایط قبل از بحرانها خواهند بود. در ابتدا پذیرش این شرایط طبیعی به نظر میرسد ولی وقتی که این شرایط طولانی میشود، نباید همچنان ناکارآمدی مدیران و سازمانها مورد پذیرش قرار گیرد. اینجا انتظار میرود دستگاهها یا مراجع ناظر تمهیدات متفاوتی را برای ارزیابی عملکرد مدیران و دستگاهها اتخاذ کنند که منجر به بیتفاوتی آنها یا به وظایف ذاتی خودشان نشوند تا کرونا بهانهای برای استمرار مدیریت مدیران ناکارآمد و ضعیف نشود که این طولانی شدن خود هزینههای جبرانپذیری را بر جامعه تحمیل میکند. متاسفانه این ناکارآمدی در حوزههای مختلف خود را نشان میدهد. عدم کنترل بر مشکلات و هزینهتراشیهای مختلف برای مردمی که در طول چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی برای مسئولان از جان و مال و... کم نگذاشتند، میتواند زمینهساز کاهش امید و افزایش نارضایتی را فراهم کند. معتقدم اتفاقا در چنین شرایطی تفاوت مدیران کارآمد و ناکارآمد خود را بیشتر نشان میدهد و کرونا عذر بدتر از گناه خواهد بود اگر بخواهیم نسبت به این ناکارآمدی مدیران و دستگاههای اداری به دلیل کرونا مسامحه شود.
حداقل هزینههای این مسامحه و بیتفاوتی، میتواند کاهش سرمایه اجتماعی در جامعه باشد. برخی از مدیران به جای اینکه اهداف سازمانی را با توجه به اهمیت آنها در شرایط بحرانی برای سازمان سازماندهی و اولویتبندی کنند آنها را براساس میزان جلبتوجهکننده بودن عملکرد مدیریت نزد مافوقها یا نگاه پوپولیستی اولویتبندی میکنند؛ بنابراین این وضعیت در صورتیکه مغایر با اولویتبندی موردنیاز و مطلوب سازمان باشد سازمان را از رسیدن به اهدافش بازخواهد داشت و حتی وضعیت نامطلوبی را ممکن است در جامعه ایجاد کنند. متاسفانه بعضی از مدیران ناکارآمد دوست دارند در این شرایطی که کرونا همه بخشها را تحت تاثیر قرار داده است، در همه محافل و مجالس و رسانههای مختلف آمارهایی را ارائه کنند که نشاندهنده رشد حوزه مدیریتی ایشان باشد ولی متاسفانه خیلی از این آمارها فاقد هرگونه رشد کیفی بوده و اگر بهدقت آمارها بررسی شود و مورد بررسی کارشناسی واقعبینانه و مبتنی بر شواهد قرار بگیرند، نادرستی این آمارها برای هرکسی مشخص خواهد شد. این نیز خود خیانت این مدیران ناکارآمد به مردم است که توی چشم مردم نگاه میکنند و دروغ میگویند؛ البته باید سپاسگزار مدیران کارآمد هم بود. موضوع دیگری که نشان از ناکارآمدی این مدیران است و ما در حوزه اجتماعی بهوفور داریم میبینیم این است که فاقد هر نوع تفکر خلاق هستند تا بتوانند حداقل عملکرد سازمانها را حفظ کنند. متاسفانه کرونا بهانهای شد تا مدیران ناکارآمد جولان دهند و به تخریب اعتماد سازمانی و اجتماعی ادامه دهند. افسوس...
علیرضا سلطانی در بخشی از یادداشت امروز خود با عنوان ماشه امریکا و واکنش ایران در روزنامه اعتماد نوشت: مهمتر از اقدام تبلیغاتی و سیاسی امریکا در اعلام یکجانبه مکانیسم ماشه، واکنش ایران به این اقدام در سطوح مختلف اعم از دولت، مجلس، جریانها و فعالان سیاسی، رسانهها و حتی عموم مردم است. این واکنشها طبیعتا در ابعاد و اشکال مختلف در موفقیت یا عدم موفقیت تیم ترامپ در بهرهبرداری از مکانیسم ماشه تعیینکننده است؛
۱-آنچه در گام نخست در واکنشهای رسمی و غیررسمی ایران اهمیت دارد، این است که اصولا دولت ایران و نهادهای رسمی آن نباید این اقدام امریکا را به رسمیت بشناسند چراکه اصولا این اقدام هیچ وجاهت قانونی نداشته و جامعه بینالمللی هم آن را به رسمیت نمیشناسد؛ بنابراین، ادبیات و گفتار دولت، مقامات رسمی و حقوقی از اهمیت زیاد برخوردار است. ملاک ایران در این ماجرا باید شورای امنیت و مواضع آن باشد.
فعال شدن مکانیسم ماشه اگرچه براساس قطعنامه ۲۲۳۱ بدون صدور قطعنامه مجدد ازسوی شورای امنیت امکانپذیر است، اما این روند مستلزم مقدمات و الزاماتی است که مهمترین آن موافقت شورای امنیت و اعضای دایم آن با اصل درخواست امریکا برای فعال شدن مکانیسم ماشه و طی شدن فرآیندی است که در این قطعنامه به آن اشاره شده است. شورای امنیت و اعضای آن بهخصوص اعضای دایم شورا و حتی متحدین اروپایی امریکا از همان ابتدا با استناد به اصل حقوقی «خروج امریکا از برجام» با درخواست کاخ سفید مخالفت کردند بنابراین اصولا فرآیند قانونی مکانیسم ماشه در بستر حقوقی آن یعنی شورای امنیت آغاز و طی نشده که بخواهد به سرانجام برسد و رسمیت پیدا کند. بر این اساس واکنشهای رسمی و غیررسمی دولت، نهادهای رسمی و مقامات حقوقی نباید برمبنای اقدام مقابله به مثل و تهدید باشد. مواضعی که بعضا آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی برخی مقامات رسمی و حقوقی مانند خروج ایران از برجام یا خروج از انپیتی صورت گرفته و میگیرد، معنایی جز به رسمیت شناختن اقدام امریکا و بازی در زمین امریکاست. تیم ترامپ نیز درواقع به دنبال همین وضعیت است که ایران را به گوشه رینگ بکشد.
۲ - علاوه بر این، واکنشهای هیجانی و شتابزده ایران به نوعی تزریق انرژی به دستگاه تبلیغاتی امریکا در این ماجرا خواهد بود که اثرات اولیه و سهمگین آن اتفاقا بر بازار و اقتصاد شکننده و لرزان ایران خواهد بود. مقامات سیاسی و رسانههای ایران در این ماجرا و با هدف آسیبپذیری کمتر بازارهای داخلی باید تحرکات روانی و تبلیغاتی تیم ترامپ را با واکنشهای حساب شده و مناسب و القای اینکه این تحرکات صرفا سیاسی است و از پشتوانه بینالمللی برخوردار نیست، خنثی کنند؛ نه اینکه حتی با هدف القای ایفای نقش پلیس بد، بخواهند به التهاب بیشتر بازارهای داخلی دامن بزنند.
۳- واکنشهای ایران البته در مورد کشورهای حاضر در برجام هم اهمیت دارد. ۳ کشور اروپایی حاضر در برجام یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان همچنین روسیه و چین تاکنون با قدرت در برابر اقدامات یکجانبه امریکا در مورد برجام ایستادگی کردهاند و عملا در حوزه سیاسی و حقوقی در مقابل امریکا قرار گرفتهاند. این مساله ترامپ یک شکست بزرگ و برای ایران و جایگاه آن در مقابل امریکا یک موفقیت دیپلماتیک به حساب میآید بنابراین نباید ایران بهگونهای در این ماجرا رفتار کند که موجب غلتیدن کشورهای مختلف از جمله ۳ کشور اروپایی به سمت امریکا شود.
واقعیت این است که بازی امریکا با مکانیسم ماشه، بازی موقتی است و با پایان یافتن انتخابات ریاستجمهوری امریکا و پیروزی حتی ترامپ در این انتخابات این بازی به پایان میرسد هر چند ممکن است در ظاهر حفظ شود. برجام در حال حاضر سد مستحکمی در برابر اقدامات ضد ایرانی امریکا به شمار میآید. شاید ترامپ اگر در برجام باقی میماند، بهتر میتوانست فشارهای سیاسی و حقوقی مورد نظر خود در برابر ایران و از جمله مکانیسم ماشه را دنبال کند. بنابراین ایران باید برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ را با قدرت نگه دارد و مانع از به بازی گرفتن آن توسط امریکا شود.