به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه یازدهم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که واکنش برخی مقامات امنیتی از جمله علی شمخانی به ترور شهید فخری زاده و تیتر و تصاویر خاکسپاری شهید هسته ای همراه با تیترهایی همچون قصه تکراری آبگرفتگی شهرها در خوزستان و وعده زمستان سخت پیش روی در مقابل کرونا در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
سید رضا میرطاهر طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان اگر ایران انتقام نگیرد باید منتظر چه باشد، نوشت: پس از این ترور ناجوانمردانه شاهد دو نوع واکنش کلی در سطح جامعه، تحلیلگران، مسئولان و مقامات کشور بودهایم. برخی با توجه به نزدیکی و همسویی کامل ترامپ با تل آویو بر این گمان هستند که هر گونه اقدام انتقامی متقابل در این برهه زمانی با توجه به وعدههای جو بایدن و تیم وی مبنی بر بازگشت به برجام به نوعی به منزله افتادن در دام صهیونیستها و امریکا است که خواهان اقدام نسنجیدهای از جانب تهران هستند تا به این بهانه اقدامات نظامی را علیه ایران به ویژه تأسیسات هستهای آن انجام دهند و در عین حال با افزایش تنشها هر گونه چشمانداز برای بازگشت دولت بایدن به برجام را که رژیم صهیونیستی و به ویژه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم مخالف سرسخت آن است، از میان برود تا بدین ترتیب با افزایش فشارها علیه تهران، ایران را دچار انزوای منطقهای و بینالمللی نمایند.
در مقابل عدهای دیگر بر این باورند که هر گونه تسامح و سستی در نشان دادن واکنش سریع و مشخص ایران به این اقدام تروریستی که به اذعان سازمان ملل اقدامی غیرقانونی و بر خلاف منشور ملل متحد است، باعث جریتر شدن دشمن و تکرار اینگونه اقدامات خواهد شد؛ بنابراین بر اقدامات انتقامی سخت و سریع پافشاری میکنند. از دیدگاه آنها، «تیم ترامپ و صهیونیستها در حال پر کردن دست دولت بعدی امریکا هستند، چون بدنه امنیتی در امریکا جمهوریخواه و دموکرات ندارد. آنها دست از سر ایران بر نمیدارند مگر اینکه دستشان کوتاه شود.» بنابراین معتقدند که تأثیر بر سیاست دولت بایدن فقط با تولید قدرت و نه با ایستادن و تماشا کردن امکانپذیر است. این گروه معتقدند که خطرناکتر از عملیات ترور و خرابکاری، محاسباتی است که دشمن در ذهن دارد؛ بنابراین باید این محاسبات را بر هم ریخت. از دیدگاه آنها مسئله این است که متغیرهایی مانند احیای توازن راهبردی، ایجاد بازدارندگی، ترسیم مجدد قواعد بازی و جابهجایی خطوط قرمز و اساساً روند راهبردی باید دستخوش تغییر شود.
اصل اقدامات انتقامی و پاسخ مؤثر به اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی مسئلهای است که همگان بر آن اتفاقنظر دارند. دوم اینکه اقدامات متقابل برای اینکه تأثیر بازدارنده داشتهباشند باید متضمن رعایت چند عامل باشد. عامل اول نمایش قدرت به گونهای است که دشمن به آن پی ببرد. عامل دوم این است که دشمن توانایی ایران برای وارد آوردن ضربات متقابل را باور داشته باشد. سوم اجرایی کردن وعدههای تهدیدآمیزی است که از جانب ایران داده شدهاست. این اقدامات میتواند در سطوح مختلف و در عرصهای متفاوت رخ دهد. در یک سال اخیر وقایع ناگواری مانند ترور سردار سلیمانی بهدست امریکاییها، انفجار در تأسیسات هستهای نطنز و ترور شهید فخریزاده به دست رژیم صهیونیستی رخ داده و ایران هر بار وعده اقدامات سخت را داده است. مسلماً اگر اقدامات مشخصی در این زمینه صورت نگیرد، اساساً دشمن اعم از امریکا و اسرائیل برای تهدیدات ایران ارزش چندانی قائل نشده و باید منتظر وارد آوردن ضربات دیگری از جانب آنها بود. البته همانگونه که سردار سلامی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز دوشنبه در مراسم تشییع پیکر شهید فخریزاده گفت، ایران خود درباره زمان و نحوه اجرای اقدامات انتقامی تصمیم خواهد گرفت.
نکته مهم این که مساله خطرناکتر از عملیات ترور و خرابکاری رژیم صهیونیستی، محاسباتی است که دشمن اعم از اسرائیل و امریکا در ذهن دارند؛ بنابراین اقدامات انتقامی ایران باید به نحوی باشد که دشمن را ناچار به محاسبه مجدد درباره هزینه و فایده اقداماتش نماید. این امر با اقدامات عادی میسر نیست. در واقع خروج از «محاسبهپذیری» و قابل پیشبینی بودن اقدامات ایران، مهمترین گام راهبردی است که باید برداشته شود و دشمن باید با ضربات مختلفی در مکانها و مواقعی مواجه شود که انتظار آن را نداشتهاست.
روزنامه ایران طی یادداشتی با عنوان الان «طلبکار» هستیم، بدهکارمان نکنید در شماره امروز خود نوشت: در روابط متلاطم ایران و عربستان، کشور ما در حال گرفتن دست بالاتر و موضع طلبکاری بود. خصوصاً پس از اعدام شیخ نمر توسط دولت سعودی که سیلی از واکنشهای جهانی را در پی داشت؛ از محکومیت توسط سازمان ملل گرفته تا واکنشهای منفی و ابراز نگرانی توسط اتحادیه اروپا و امریکا. در ماههای قبل از این اعدام، جمهوری اسلامی ایران بزرگترین حامی این روحانی شیعه عربستانی و جدیترین معترض نوع برخورد حکام سعودی با او بود. یک اتفاق در شامگاه ۱۲ دیماه ۹۴، اما ورق را برگرداند؛ حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد. اتفاقی که دو پیامد داشت؛ اول اینکه امواج خبری آن خیلی زود باعث فراموشی ماجرای اعدام شیخ نمر در افکار عمومی جهان شد و دوم هم اینکه به سرعت عربستان سعودی را در موضع «مظلوم» و «طلبکار» قرار داد.
موضعی که دامنه تأثیر آن از حج تمتع گرفته تا مسابقات فوتبال را متأثر از خود کرد و میبینیم که هنوز آثار آن از بین نرفته است. در پی این حمله همان کشورها و مجامع بینالمللی که به فاصله کمتر از یک روز قبل مشغول محکوم کردن عربستان سعودی بابت اعدام شیخ نمر بودند، دست به کار نوشتن بیانیههایی جدید و شدیداللحنتر برای محکوم کردن اتفاق رخ داده در تهران و مشهد شدند. نکته اینکه در بسیاری از این بیانیههای محکومیت علی رغم موضع رسمی دولت و حاکمیت، این رفتار و حمله به پای نظام جمهوری اسلامی ایران نوشته شد نه جمعی که «خودسرانه» دست به اقدام زدند. طبیعی است که در این میان دلجویی از دولتی که تا ساعاتی قبل در مقام یک «ناقض حقوق بشر» قرار داشت هم وارد دستور کار شد. اینگونه بود که یک رفتار محاسبه نشده به سرعت تنها چند ساعت، موضع «طلبکاری» ایران در مقابل عربستان را در فضای سیاست بینالملل تبدیل به «بدهکاری» کرد.
این روزها نیز مجلس بسرعت طرحی را برای توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی تصویب میکند که نتیجه عملی آن خروج ایران از برجام است. کاری نداریم که نام آن را طرح لغو تحریمها گذاشتهاند و معلوم نیست چگونه نتیجه گرفتهاند که خروج از برجام منجر به لغو تحریم میشود؟ کما اینکه سؤال این است که اگر برجام باعث تحریم است، دلیل شش قطعنامه سازمان ملل در دولتهای نهم و دهم چه بود؟
مسأله در واقع این است که چرا یک تفکر سیاسی درست در بزنگاههایی که جمهوری اسلامی ایران در موضع «طلبکار» قرار گرفته، تصمیماتی میگیرد و اعمالی نشان میدهد که باعث «بدهکار» شدن کشور در نظام بینالملل میشود؟ چه دوست داشته باشیم و چه نداشته باشیم، نظام بینالملل از قواعدی پیروی میکند که باید در محاسبات ما لحاظ گردند. حتی کشورهای دوست ما نیز کمتر این قواعد را میشکنند؛ نمونه مشخص آن همراهی چین و روسیه با ۶ قطعنامه سازمان ملل علیه ایران در سالهای ۸۴ تا ۹۲ است. درک این موضوع که فضای بینالملل و حتی دوستان ایران چندان تحمل خروج کشورمان از نظام بازرسیهای آژانس را ندارند و یا اگر داشته باشند در آن صورت امکان و منطق دفاع از ما را نخواهند داشت، چندان کار سختی نیست. کما اینکه روز یکشنبه و تنها ساعاتی پس از تصویب طرح مجلس، «میخاییل اولیانوف» نماینده دائم روسیه در آژانس بینالمللی انرژی اتمی به این تصمیم واکنش منفی نشان داد. خلاصه موضوع این است که ما، هم نتایج این نوع بازی را در مراحل مختلف آزمودهایم و هم اینکه محاسبه آثار آن نه تنها کار سختی نیست که امروز با توجه به روشن شدن بسیاری از مسائل، بسیار ساده و بدون پیچیدگی است. اینکه چرا این محاسبه هنوز توسط برخی گروهها انجام نمیشود و یا به نتیجهگیریهای دیگری میانجامد، جای سؤال جدی دارد.
کامبیز نوروزی، حقوقدان طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه شرق نوشت: عملیات ترور دکتر محسن فخریزاده که به شهادت او انجامید، بار دیگر عدم شناخت سازمانهای مسئول و صداوسیما از کارکرد رسانه، مفهوم خبر، مدیریت خبر و سیاست خبری را به عیان نمایش میدهد. در نحوه اطلاعرسانی از این عملیات تروریستی که در نوع خود منحصربهفرد بوده است، هیچ سیاست خبری مشخصی در صداوسیما و سازمانهای ذیربط دیده نمیشود. اخباری که از صداوسیما منتشر میشوند، کلیشهای، کلی، غیرمؤثر و گاه متناقضاند. خبرگزاریهای نزدیک به سازمانهای رسمی بیش از اطلاعرسانی به کار تبلیغ مشغولاند. مقامهای رسمی هر کدام چیزی میگویند متفاوت با دیگری. در حوادث مهم کشور در گذشته نیز بارها و بارها نبود سیاست خبری آسیبهای خودش را زده است. وقتی در چنین حادثه مهمی که ارزش خبری بسیار بالایی دارد و موجب واکنشهای جهانی نیز شده است، اطلاعرسانی چنین آشفته و مغشوش و ناقص و غیرمؤثر باشد، میدان بزرگی باز میشود برای انواع حدس و گمانها و فرضیهپردازیها در شبکههای اجتماعی و محیط وب، یا انتقال مدیریت خبر به رسانههای فارسیزبان و غیرفارسیزبان خارج از کشور؛ درنتیجه آرامآرام افکار عمومی در نگاه به این حادثه تروریستی جنایتکارانه، تحت تأثیر همان فضای مجازی و همان رسانههای خارج از کشور قرار میگیرد. کافی است فقط به این نمونه ساده توجه شود که منبع خبری خیلی از گزارشها که در فضای مجازی و رسانههای خارج از کشور مطرح میشوند، توییتها و گزارشها و اخبار مقامها و نویسندگان ناشناس یا شناختهشده اسرائیلی است! قاعده این است که در وقایع و حوادث مهم، یکی از اولین کارها که از همان لحظه نخست به فوریت باید انجام شود، تعریف و تعیین یک سیاست خبری واحد و مشخص است که باید ازسوی سازمانهای مسئول و رادیو و تلویزیون دولتی رعایت شوند. در این سیاست خبری باید اهداف و روشهای اطلاعرسانی معین شوند. معلوم شود که کدام مقامهای رسمی چه زمانی چه چیزهایی بگویند. حتی واژگان و ادبیاتی که برای خبررسانی باید به کار ببرند بسیار مهم است.
در جهان رسانهایشده امروز اعمال محدودیت خبری، روشی منسوخ و عمیقا ناکارآمد است. باید بیشترین اخبار ممکن منتشر شوند. در سیاست خبری باید توجه شود که خبر و گزارش و تحلیل را به مخاطب دستور نمیدهند، بلکه باید مخاطب را در شرایطی که منابع خبری متعددی در اختیار دارد جلب و قانع کرد.
در موضوع ترور شهید فخریزاده بیشک ملاحظات امنیتی فراوانی در سیاست خبری وجود دارد. حتما به تشخیص مقامها و کارشناسان امنیتی چیزهایی وجود دارند که نباید گفته شوند. شاید آنها لازم بدانند برای عملیات تعقیبی خود حتی عمدا اطلاعات نادرست پخش کنند. همین ویژگیها اتفاقا باعث میشود سیاست خبری این حادثه بسیار دقیق و حرفهای و مؤثر تنظیم و اجرا شود. اما هیچیک از این ملاحظات باعث نمیشود که یک سیاست خبری واحد و حرفهای وجود نداشته باشد و میدان خبر به دیگرانی واگذار شود که چهبسا دلسوز ما هم نباشند.
استمرار بیتوجهی نهادهای مسئول و صداوسیما به واقعیتهای جهان رسانهایشده امروز و الزامات گردش حرفهای اطلاعات و آزادی رسانه، زیانهای جبرانناپذیری خواهد داشت.