به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز شنبه یکم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که واکنشها به تخریب اتاقک زنی در حاشیه شهر بندرعباس، کرونا و بر باد رفتن رؤیاهای سلمان، چرا رئیس جمهور نظامی، و تحلیلهایی درباره لغو احتمالی برخی تحریمها همراه به تیترهای دیگر در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی طی یاددشاتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی نوشت: مناقشه بر سر احتمال حضور یک نظامی در مقام ریاست جمهوری ایران در بین محافل مختلف بالا گرفته است. درحالیکه اصلاحطلبان و اعتدالگرایان نسبت به وقوع چنین رخدادی اظهار نگرانی میکنند، اصولگرایان عمدتا این نوع نگرانیها را مردود دانسته و بعضا تنها راه عبور از مشکلات اقتصادی جاری را حضور یک «جوان پرانرژیِ انقلابی» به خصوص با سابقه نظامیگری در پاستور میدانند. حضور یک نظامی در پاستور، اما واقعا چقدر میتواند نگرانکننده باشد؟ پاسخ به این پرسش، بستگی به نوع داوری درباره شرایط کنونی کشور و راههای برونرفت از آن را دارد. اگر بپذیریم که دولت پنهانی با سیطره و قدرت سیاسی در ایران وجود دارد، در آن صورت، نگرانی اصلاحطلبان از تسخیر پاستور توسط آنان، چندان موجه نمینماید! در حقیقت، باور به دولتی پنهان با قدرتی بلامنازع، اعتراف به صوری بودن کلِ دم و دستگاه پاستور است که از یکسو، هر گونه تلاش میانهروها برای تسلط بر آن را بیمعنی میکند و از سوی دیگر، تسخیر آن توسط نیروهای «دولت پنهان» عملا تغییری قابلِ توجه در معادله کنونی قدرت در ایران به وجود نمیآورد، جز اینکه آنچه را گفته میشود پنهان است، در نزد افکار عمومی علنی و آشکار میکند! به نظرم همین نوع تعارضات تحلیلی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان است که بخش اعظم جامعه را نسبت به هشدارها و اخطارهای آنان در مورد ظهور یک نظامی در مقام ریاستجمهوری برنمیانگیزد و از بیتفاوتی آنها به این موضوع نمیکاهد.
از نگاه بسیاری از مردم، اگر همه امور تعیینکننده، به سرپنجه نامریی دولت پنهانی رقم میخورد، پس چرا باید از مرئی شدن آن در ساختمان پاستور به هراس افتاد؟ به نظرم اصلاحطلبان و اعتدالگرایان پاسخ روشن و دقیقی به این پرسش ندارند جز اینکه دائما تکرار کنند که دولت پنهان در صورت تسخیر پاستور، خرده منفذهای تنفس سیاسی و فرهنگی را هم میبندد! این پاسخ، اما پرسش دیگری را پیش میآورد و آن اینکه اگر قدرت واقعی در دست دولت پنهان است چرا تاکنون خرده منفذهای سیاسی و فرهنگی را نبسته است؟ خواهند گفت؛ حضور اعتدالگرایان در پاستور و سایر مراکز تصمیمگیری مانع آنها شده است! این حرف، اما ادعای خالی بودن پاستور از قدرت واقعی و تمرکز آن در دست دولت پنهان را به چالش میکشد و مسئولیت تراکم مشکلات را متوجه قوه مجریه و ناتوانی مدیریتی و تخصصی آن میکند؛ موضوعی که خود آنها را خوش نمیآید. باوجود این نوع مجادلات، به نظر میرسد که حضور یک نظامی در پاستور اقتضای روند تطور اوضاع ایران در سه دهه گذشته و از منظر منطقِ تحول امری گریزناپذیر باشد! شاید به همین علت بسیاری از مردم از آن هراس ندارند بهویژه اینکه پاستور گرچه برای همه جناحها، بسیار وسوسهانگیز است، اما آن نقطه، بیش از آنکه مولد قدرت باشد، به مثابه منزلگاهی برای آزمون صلاحیتِ واقعی افراد در رفع یا کاهش مشکلات عینی جامعه عمل میکند و بهتر از هر جای دیگری تمام نقصانها و ناتوانیها و بیبرنامگیها و بهویژه توهمات را روی پرده میریزد. بنابراین، هر کس اسب خود را برای دستیابی به این مقام زین کرده باشد، به سوی فتح هدفی پیش میتازد که همه قابلیتهای درونی او را بیهیچ تعارف و امکانِ پردهپوشی، عیان خواهد کرد و جایی برای لافزنی و گزافهگویی و اوهامپروری باقی نخواهد گذاشت!
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان عاشقان شرمنده ترامپ در ایران نوشت: هنگامی که کسب قدرت به هر قیمتی ولو تضعیف کشور هدف شد، باید شاهد اتفاقات و اظهارنظرهای عجیب و غریبی باشیم. برخی افراد چنان در دشمنی با دولت و غیرخودشان غرق میشوند که هنگامی که کسب قدرت به هر قیمتی ولو تضعیف کشور هدف شد، باید شاهد اتفاقات و اظهارنظرهای عجیب و غریبی باشیم. برخی افراد چنان در دشمنی با دولت و غیرخودشان غرق میشوند که حتی متوجه تبعات اظهارات و تصمیمهای خود نمیشوند. اخیرا یکی از کارشناسان اصولگرا در زمینه سیاست خارجی به نکته عجیبی اشاره کرده و در توییتر گفته است که: «دموکراتها ممکن است فلان پول بلوکه شده ایران در یک کشور را آزاد کنند تا یک جناح بتواند در انتخابات ۱۴۰۰ بگوید ما پولهای ایران را آزاد کردیم!» البته یک نفر نکته سنجی کرده و در نقد این موضع ناروا، نوشته است که: «نمیگه اگر پول بلوکه شده آزاد بشه مشکلات مردم کم میشه میگه اگر آزاد بشه ما رای نمیاریم!»
در حقیقت این انتقاد به آن دیدگاه، انتقادی وارد و درست است. بنده در اینجا از منظر دیگری نقد میکنم. فرض کنیم که نوشته وی از منطق درستی تبعیت میکند. در این صورت و بر اساس همین منطق دیگران خواهند گفت که ترامپ به این دلیل ایران را تحریم میکرد که اولا: این کاسبان تحریم از این راه ارتزاق کنند، ثانیا با تحریم به مردم ایران پیام بدهد که به طرفداران مذاکره رای ندهید زیرا ما اهل مذاکره نیستیم، بهتر است به طرفداران مقابله و جنگطلب رای دهید. اتفاقا این برداشت از یک جهت کاملا هم مطابق واقعیت است. زیرا این آقای اصولگرا چرا از انتخاب بایدن ناراحت شدهاند؟
طبیعی است که در انتخابات امریکا یا باید بایدن انتخاب میشد یا ترامپ. پس کسی که از انتخاب بایدن ناراحت است، حتما دوست دارد ترامپ انتخاب شود و انتخاب او را به نفع جریان اصولگرایی میداند والا هیچ دلیل دیگری بر ترجیح ترامپ به بایدن وجود ندارد. پس منطقا مطابق منطق ایشان میتوان نتیجه گرفت که اگر ترامپ انتخاب میشد باید میگفتیم که: «ترامپ نه فقط ممکن، بلکه قطعی است که تحریمها را علیه ایران تشدید میکند تا در داخل ایران یک جناح بتواند در ۱۴۰۰ بگوید، دیدید که گفتگو با امریکا مفید نبود، پس به ما رای دهید.» یا «ترامپ نه فقط ممکن، بلکه قطعی است که تحریمها را علیه ایران تشدید میکند تا یک مجموعه کاسب تحریم بتوانند از این طریق بیشتر از پیش، به جیب بزنند.» گزارههای اولیه این آقای تحلیلگر فقط یک ادعا است که باید ثابت کرد؛ حتی اگر ثابت هم بشود بهتر از حالت مقابل آن است که بنده نوشتم.
به قول برخی ناظران ممکن است در دو ماه باقی مانده تا آمدن بایدن اقدامات خطرناکی کنند که به نظر من با آمدن بایدن هم دست از این کار بر نخواهند داشت. همه این رفتارها محصول کوشش افراطی برای کسب قدرت با هر وسیلهای است. به همین علت برخی از آنان یکی از رذلترین مقامات سیاسی جهان یعنی ترامپ را در نوشتههای خود چنان بالا میبرند که گویی او فرشته نجات آدمیان است که معاذالله از سوی خداوند به زمین آمده است؟! این جماعت کسانی هستند که مخالفان خود را با برچسب غربزده و خودباخته در برابر غرب متهم میکنند، ولی همزمان ترامپ را منجی خود میدانند. اتفاقا درست هم فکر میکنند، ترامپ منجی آنان است. فقط باید دستمریزادی به ارادهای گفت که شر او را از سر بشریت کم کردند، شاید ویروس کرونا این بار در نقش مثبت خود وارد معادلات سیاسی شد. احتمالا اگر کرونا نبود ترامپ دوباره انتخاب میشد. اینجاست که باید به فکر این گزاره بود که: «چه بسیار چیزهایی که از آن کراهت دارید ولی برای شما خیر است و چه بسیار چیزهایی که دوست دارید ولی برای شما شر است.» عاشقان شرمنده ترامپ صداقت به خرج دهند و صریحتر بگویند که چرا با اسراییل و عربستان در این باره همسو شدهاند؟ همه اینها به معنای مثبت دانستن بایدن نیست. او هم دنبال منافع خود و کشورش است. فرقش برای جهان از جمله ایران این است که فرصتی را برای بازسازی سیاسی فراهم میکند. فرصتی که در زمان ترامپ نبود و اکنون میتوان استفاده کرد؛ اگر بشود.
عادل جهانآرای روزنامهنگار طی یادداشتی در شماره امروز همدلی نوشت: دنیا کوچک شده است. در هر جای این کره خاکی که باشی، کافی است فقط وسیله کوچکی به نام گوشی همراه داشته باشی تا بتوانی از مهمترین خبر در هر نقطه جهان یا حتی خبرهای روز و مهم ایران آگاه شوی. دنیا دهکده هم نیست، کوچکتر از دهکده شده است. از تهران تا بندرعباس هم راهی نیست؛ از بندرعباس تا هر سوی جهان نیز راه کوتاهتر از آن است که به تصور در آید؛ آنقدر کوتاه که میتوان کمتر از ثانیهای از همه حوادث یا از مهمترین خبری که در ایران گذشته است با خبر شد. این بار، این خبرِ مهم، قتلِ عام کرونا نیست، اختلاس نیست، احتکار نیست، گرانی افسارگسیخته نیست که کمر مردم را خم کرده است، حقوقهای نجومی نیست، املاک نجومی نیست، بلکه فقط چند وجب زمین است. کانون خبر جنوب ایران است، جایی که چند متر آنسوتر به خلیج همیشه فارس میرسد، اما کانون خبر، نه انرژی هستهای است، نه موشک، نه تحریم، نه مانور دریایی و نه گمرک. هیچ اتفاق سختی نیفتاده است؛ زلزلهای در کار نبود، بمبی منفجر نشد، هواپیمایی سقوط نکرد. کانون خبر از نگاه جهانیان و حتی بینندگان آن، اصلا ارزش اقتصادی ندارد، قطعه زمینی است افتاده در گوشهای از رودخانهای، که آبی هم ندارد، زمینی رها شده؛ با آدمهایی که گویی همه آنها را فراموش کردهاند و رها شدهاند و ناخواسته به چند بلوک سیمانی پناه آوردهاند.
اما خبر از خودِ کانون آن مهمتر است، به صورتی که در عرض چند دقیقه میلیونها کاربر آن را دیدهاند و هزاران هزاران بار در بارهاش نوشتند. کانونِ خبر آلونکیست کوچک که تخریب میشود تا شاید کاخی را، بیهیچ زحمتی بر همان خاک بنا کنند. در ذات این خبر موضوعی نهفته است؛ تصویر جهانی را نشان میدهد که در آن هر چه فقیرتر، دربهدرتر، بیچارهتر، بیسرپناهتر. اینکه در اینجا با هیچ کاخی سر جنگ ندارند، هر چه کاخ مجللتر، آدمهایش موجهتر و حق هم برای آنها مسلمتر. اینجا کاخهایی که با ارتشا و زدوبند و اختلاس و پولشویی بر پا میشوند، هیچ نسبتی با قانونشکنی ندارند، بلکه قانونشکنان ساکنان آلونکهایی هستند که فرزندان ایرانزمین از بد حادثه آن را بنا میکنند تا بلکه آنجا برای چند صباحی پناه گیرند؛ آلونکهایی که تخریبکنندگان آن بیتردید حتی برای ثانیهای نمیتوانند در آن زندگی کنند.
جهان کوچک شده است، به راحتی نمیتوان هر ظلم یا هر قانونشکنی را در هر جایی روا داشت و هر آلونکی را با هر قساوتی به بهانه اینکه قانونشکنی شده است، ویران ساخت.
آن آلونک زن بندرعباسی آنجا بنا نمیشد اگر او و فرزندانش به عنوان یک شهروند و یک ایرانی حق زیست برابر با مدیران و آقازادهها را داشتند. شک نباید کرد آلونک آن بانوی بندرعباسی یا کرمانشاهی و هزاران هزار آلونک دیگر در خوزستان و سیستان و بلوچستان و کرمان و تهران و دیگر نقاط ایران، نتیجه زمینخواریها، اختلاسها، رانتهای میلیاردی، پولشوییها و قانونگریزیها است. تا زمانی که چشم قانون! آن آلونکها را میبیند، سازندگان کاخها میتوانند به راحتی ارتفاع بناهای خود را بالا ببرند و بیهیچ دغدغهای زمینها را با امضای قانون به نام خود سند بزنند. تا زمانی که قانون! حقی برای شهروندانی، چون آن بانوی بندرعباسی قائل نیست، هر نقطه دیگری از ایران میتواند باز هم کانون چنین خبرهایی باشد؛ خبری که در جهان کوچک امروز در کمتر از ثانیهای ما را نامآور خواهد ساخت!