به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه شانزدهم دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که آغاز تولید اورانیوم ۲۰ درصدی توسط ایران، توقیف کشتی HANKUK CHEMI متعلق به کره جنوبی و جهش ارز ترجیحی به ۱۷۵۰۰ در بودجه، از محورهای مهم صفحات نخست روزنامههای امروز شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
سید رضا اکرمی، عضو جامعه روحانیت مبارز طی یادداشتی در شماره امروز ایران نوشت: بــی شــــک نـــــظام و ســـیســـتمی مـــــانند جمهـــــوری اسلامی ایران، بهجز وظایف معمــول حـکومتهــا مأموریتهایی نظیر خیر اخلاقی و شرعی عمومی را نیز دنبال مـــــیکند، مســــــألــه صلاحیت مــــأموران حکومت برای قرار گرفتن در جایگاهها و ردههای مختلف یک مسأله مهم و اساسی است. بر همین اساس نیز نمیتوان بر اصل موضوع گزینش برای ورود به عرصه خدمت در دستگاههای حاکمیتی ایرادی گرفت. اما در ذیل این بحث بهطور مسلم میشود درباره جزئیات و چارچوبهای انجام این کار نکات ضروری مهمی را متذکر شد. مهمترین مسأله در این خصوص لزوم پرهیز از افراط و تفریط در امر گزینش و تقلیل آن به موارد و محتواهای سطحی و کلیشهای است. همانقدر که نبود گزینش میتواند برای خیر و عافیت اخلاقی جامعه مضر باشد، انحراف و بد اجرا شدن آن نیز میتواند مضراتی را به وجود بیاورد.
از جمله گرفتن امکان رشد از بسیاری از افراد مستعد جامعه به بهانههای سطحی و تقلیل دادن ارزشها و سجایای اخلاقی و شرعی در حدود مسائل سطحی و ظاهری است.
تقارن نزدیک سالگرد نامه تاریخی ۱۵ دیماه سال ۱۳۶۱ حضرت امام (ره) با شهادت سردار شهید قاسم سلیمانی میتواند هر ساله به عنوان بهانهای جهت یادآوری موضوعات مهم در خصوص گزینش و لزوم پرهیز از سطحینگری در این خصوص باشد. همانطور که در یک سال سپری شده از شهادت پاسدار رشید ما بارها روایت شده، این سردار بزرگ مقاومت در اوایل انقلاب و در دوران جوانی برای بار اول در گزینش ورود به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی به دلیل مسائل ظاهری رد شده بود و در مراحل بعدی و با وساطت برخی افراد موفق به ورود به سپاه شد. فرض بگیرید که در آن ایام رد گزینش این سردار بزرگ ایرانی برای ورود به سپاه پابرجا مانده بود؛ امروز حاصل آن چه میشد؟ کمترین حاصل این بود که احتمالاً جبهه مقاومت فرماندهای به نام «قاسم سلیمانی» در این قد و اندازه نداشت. به عبارتی یک قضاوت سطحی بر اساس معیارهای ظاهری میتوانست از کشف یک ابرمرد و قرار دادن یک فرمانده بزرگ در مسیر پیمودن پلههای ترقی جلوگیری کند.
هنوز هم میتوان گفت که مسأله همین است؛ فلسفه ایجاد گزینش و در ادامه نامه تاریخی حضرت امام (ره) بر این مبنا بوده که عناصر مسألهدار که حضور آنها در خدمت دولتی و حاکمیتی میتواند منشأ خطر و ضرر شود، از ورود سیستم اجرایی و اداری ما منع گردند. قراردادن برخی معیارهای جزئی و گاهی سطحی و ایجاد مسیرهای سخت تأیید صلاحیت افراد، اما به نظر نمیرسد همخوانی چندانی با آن فلسفه داشته باشد. به نظر میرسد در یک نگاه کلی وجود ۵ معیار عمومی میتواند برای تأیید گزینش افراد جهت خدمت دولتی مکفی باشد؛ قبول داشتن ارزشهای انقلاب اسلامی، التزام به قواعد جمهوری اسلامی، اعتقاد به یکپارچگی کشور، اطاعت از ولایت فقیه و در نهایت قبول داشتن چارچوب قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور.
هر چند اینکه همه افراد جامعه به یک تعالی اخلاقی و دینی عالی برسند یک آرزو و وضعیت آرمانی است، اما حقیقت نیز این است که در یک جامعه همه افراد به یک درجه تعالی پیدا نمیکنند و مهمتر اینکه تعالی یافتن افراد هم عموماً یک روندی است که خود را در گذر زمان نشان میدهد و قابل قضاوت شخصی نیست. با این توصیف باید گفت همانطور که نظام گزینش کشور جلوی ورود افراد نامناسب به سیستم اداری و اجرایی را میگیرد، به همان ترتیب نیز نباید تبدیل به بهانهای برای کنار گذاشتن استعدادها و ظرفیتها و تقلیل دادن معیارهای ارزشی به برخی مسائل ظاهری شود.
مضافاً اینکه نظام اداری و اجرایی کشور ما در چهل ساله دوم انقلاب باید از دو منظر تخصص و اخلاق، خود تبدیل به دستگاه انسان ساز برای کشور شود. یعنی افراد با ورود به این دستگاه و اشتغال در آن روز به روز متخصصتر و اخلاقمدارتر از قبل شوند. خصوصاً اینکه ما به سمتی میرویم که باید به زودی خود را مهیای سپردن اکثر کارهای مهم کشور به نسلهای دوم و سوم بعد از انقلاب کنیم و از این جهت نظام گزینش ما نیز باید با مقتضیات این دوره هماهنگ گردد.
جعفر حنانی، کارشناس سیاسی، طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با تیتر تحلیل تنشهای لفظی ایران و آمریکا نوشت: از چند روز مانده به اولین سالگرد ترور سردار شهید قاسم سلیمانی در عراق، تنشهای لفظی و مانورهای نظامی از سوی دو کشور ایران و آمریکا بالا گرفت. از یک طرف آمریکاییها مدعی بودند که تحرکات اخیر گروههای نظامی نزدیک به ایران، نشان از انجام عملیاتی مخرب دارد و به شیوههای دیپلماتیکی نیز ازاین گفته بودند که در صورت هرگونه عملیات از سوی شبه نظامیان، آنها ایران را به عنوان صحنهگردان این معرکه میشناسند. در همین حال بمبافکنهای b۵۲ خود را که نماد قدرت هوایی این کشور است، برای سومین بار در طی ماههای اخیر بر فراز خلیج فارس به پرواز درآوردند. اما در سوی دیگر ماجرا، با نزدیک شدن سالگرد ترور سردار سلیمانی، مقامات رسمی کشور هم به صورت رسمی و هم به صورت نقل در صفحههای مجازی شخصی خود، از انتقام سردار شهید گفتند و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، در این فضا گفته بود که ایران به دنبال جنگ نیست، اما در صورت امکان از منافع خود دفاع میکند و در پیامی دیگر به آمریکاییها و شخص ترامپ این آگاهی را میدهد که به دام اسرائیل برای برپایی جنگی علیه ایران نیفتد.
این تنشهای لفظی البته همچنان ادامه دارد و اگرچه حساسیت ابتدایی خود را از دست داده، همچنان به قوت خود باقی است. در حقیقت هر دو این کشورها در حال حاضر به سان دو مبارزی هستند که در سرشاخ مترصد بروز یک اشتباه از دیگر سو و اجرای فن خود برای ضربه زدن به رقیب هستند که این مهم در حال حاضر از سوی آمریکاییها سنگینی بیشتری میکند، چرا که ترامپ، رئیس جمهوری که بعد از شکست در انتخابات کمتر از بیست روز دیگر کاخ ریاست جمهوری را ترک میکند، در موقعیت شکست شاید برایش توفیری نداشته باشد در آینده چه خواهد شد. البته برعکس آن هم امکانپذیر است، چرا که از آنجایی که میتواند یک بار دیگر کاندید ریاست جمهوری شود، این میتواند برای او به عنوان رئیس جمهوری که تا آخرین لحظات به وظایف خود عمل میکند، برای او ثبت شود.
البته در این سمت ماجرا، دستگاههای جمهوری اسلامی هم در عرصه دیپلماسی و هم در عرصه نظامی، هماهنگ با یکدیگر این بازی را به خوبی خوانده اند و منتظر خواهند ماند تا دوران ترامپ و البته نه ترامپیست به پایان برسد. آنچه که میتوان به روشنی دید چنین است که دو کشور این مسیر و این تنشهای لفظی را کجدار و مریز تا انتهای کارزار ترامپ ادامه خواهند داد که نه به جنگی خواهد انجامید و نه حتی به عملیاتهای ایذایی.
اما از فردای روی کار آمدن جو بایدن، صحنه تحولات به کلی میتواند تغییر کند و البته خواهد کرد چرا که اساسا رئیس جمهوری آمریکا با شعار و رویکرد تغییر در عرصه بینالملل روی کار آمد و البته این تغییرات درمورد جمهوری اسلامی به راحتی نخواهد بود. چرا که از یک طرف تحولات منطقهای به نحوی دگرگون شده و ما شاهد همپیمانی اسرائیل با اعرابی با سرکردگی سعودیهایی هستیم که با لابیهای قدرتمند خود خواهان ضربه زدن و شکل نگرفتن یک توافق جدید هستند و در سوی دیگر ماجرا، تیم جو بایدن، علنا اعلام میکند که در گفتگوهای در آینده باید بحثهای موشکی را نیز اضافه کرد که این امر در چند سال اخیر نشان از خط قرمز بودن آن برای جمهوری اسلامی بوده است.
بنابراین میتوان گفت که در کوتاهمدت هدف جمهوری اسلامی، گذراندن دوران ترامپ است و، اما اینکه در بلندمدت چه اهدافی دارند، بسته به تحولاتی است که در آینده رخ خواهد داد.
حسین شریعتمداری در بخشی از یادداشتی در شماره امروز روزنامه کیهان با عنوان در مکتب سلیمانی دشمن التماس میکند نوشت: گزارش امروز کیهان به چند و، چون آغاز غنیسازی اورانیوم ۲۰ درصدی اختصاص دارد و اما، نوشته پیش روی، موضوع دیگری را دنبال میکند و آن، اشاره به این نکته است که میتوان و باید آغاز غنی سازی اورانیوم با غنای ۲۰درصد را گامی بلند و شاید اولین گام محسوس در چارچوب «مکتب سیاسی شهید سلیمانی» دانست. بخوانید!
۱- وقتی آمریکاییها واردات بنزین به ایران را تحریم کردند، دو راه پیشروی بود، دورزدن تحریمها و خرید بنزین به قیمتی بسیار بالاتر از قیمت رسمی بازار که هزینههای جانبی دیگری نیز درپی داشت و راه دوم، خنثی کردن
تحریم از طریق تولید داخلی این فرآورده نفتی. در این میان، قرارگاه خاتمالانبیاء (ص) سپاه به میدان آمد و با ساخت و راهاندازی پالایشگاه «ستاره خلیجفارس» به تولید بنزین و تامین نیاز داخلی پرداخت. آمریکا و متحدان اروپایی آن، که تیرشان به سنگ خورده بود، اعلام کردند که از تحریم بنزین منصرف شدهاند! و برای آزاد کردن صدور آن به التماس نیز افتادند (التماس در برابر اقتدار).
خوشبختانه تولید بنزین در داخل کشور ادامه یافت تا آنجا که امروزه علاوه بر تامین نیاز داخلی، این فرآورده نفتی را به صورت انبوه صادر هم میکنیم.
۲- ما از اورانیوم با غنای ۲۰ درصد در رآکتور تهران و برای تولید رادیو ایزوتوپهای مورد نیاز بیماران خاص استفاده میکردیم. آمریکا در ادامه تحریمهای ظالمانه و باجخواهانه خود فروش اورانیوم ۲۰ درصد را به ایران تحریم کرد. در آن هنگام نیز به همت شهید شهریاری، دانشمند برجسته هستهای کشورمان و در میان بهت و ناباوری دشمن، اورانیوم با غنای ۲۰ درصد را تولید کردیم.
اینبار هم بعد از تولید داخلی اورانیوم مورد نیاز رآکتور تهران برای رادیوداروها، تحریمکنندگان که پیشرفتهای چشمگیر ایران را برنمیتافتند، اعلام کردند که تحریم اورانیوم ۲۰ درصد را لغو کردهاند و حاضر به فروش آن هستند. (باز هم التماس در برابر اقتدار).
متاسفانه این راهکار علیرغم توصیههای پیدرپی رهبر معظم انقلاب، در بسیاری از موارد مشابه که زمینه بهکارگیری آن بود، با کمتوجهی و بعضاً بیتوجهی برخی از مسئولان روبهرو شد تا آنجا که حتی در یک مورد، کترینگ (پذیرایی از مسافران) قطار مسافربری را هم به یک کشور اروپایی سپردند! و...
۳- حالا به اوج افتخارآفرین استفاده از این راهکار در مکتب سیاسی شهید بزرگوارمان حاج قاسم سلیمانی نگاهی بیندازید.
در گرماگرم جنگ سوریه و مبارزه جانانه سردار سلیمانی با تروریستهای تکفیری مورد حمایت مشترک آمریکا، اسرائیل، اروپا و آلسعود، «مایک پمپئو» وزیر خارجه کنونی آمریکا که در آن هنگام ریاست سازمان «سیا» را بر عهده داشت، نامهای محرمانه و با قید فوریت برای حاج قاسم مینویسد و نماینده مورد وثوق او نامه را برای شهید سلیمانی میبرد تا مستقیماً به او تحویل بدهد. حاج قاسم عزیز با صلابتی مثالزدنی از گرفتن نامه خودداری میورزد. فرستاده پمپئو تاکید میکند که این نامه را شخص رئیس سازمان سیا که بعد از رئیسجمهور آمریکا برجستهترین مقام رسمی این کشور است برای شما فرستاده است. جواب حاج قاسم همان است که بود و میگوید مرا با او کاری نیست. فرستاده پمپئو در ادامه زبان به خواهش و التماس میگشاید، ولی حاج قاسم با پاسخ قاطع و پُرصلابت خود او را ناامید میکند و ناکام برمیگرداند.
۴- ازسرگیری غنیسازی اورانیوم ۲۰ درصد که حق مسلم و قانونی ماست و بی توجهی به سرو صدا وهای و هوی دشمن را می توان درسی ماندگار و راهکاری پشیمانکننده در برابر باجخواهی دشمن دانست و در سایر موارد مشابه نیز بر آن پای فشرد.
کوتاه سخن آن که اگر مانند شهید سلیمانی از امام راحل (ره) و خلف حاضر او درسگرفته و در مقابل دشمن با صلابت بایستی، به التماس میافتد و چنانچه این درس مکتب سلیمانی را نادیده بگیری، بعید نیست به نقطهای برسی که به دشمن التماس کنی!