به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۹ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که ادامه کاهش نرخ ارز و آماده شدن متفاوت آمریکا برای برگزاری مراسم تحلیف از یک سو و نمایش آمادگی نظامی سپاه در رزمایش پیامبر اعظم (ص) با تیترهای مختلف در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
زیان ۵۰ درصدی سهامداران بورس، گردش دوباره کرونا و ادامه تحلیلها درباره لایحه بودجه ۱۴۰۰ از دیگر عناوینی است که در روزنامههای امروز مورد توجه قرار گرفته اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان مزرعههای سرخ نوشت: همچون ماجراهای سقوط هواپیماها که معمولاً تقصیر آن را به گردن مرحوم خلبان میاندازند، تقصیر خاموشیها را هم به گردن موجودات بیزبانی مثل مازوت، گازوئیل، سردی هوا و زیادهروی در مصرف گاز و برق انداختند و تلاش کردند خودشان را از زیر سوال خارج کنند. اشتباه حضرات در این بود که زمین را با آسمان اشتباه گرفتند و به این نکته فکر نکردند که در سوانح آسمانی مردم اگر جعبه سیاه هواپیما را در اختیار ندارند تا تشخیص بدهند واقعاً مرحوم خلبان مقصر بوده یا دیگران در حوادث زمینی از قبیل خاموشیها قدرت تشخیص وجود سرما و گرما و اتهام زیادهروی در مصرف را دارند و نظر دادن در این موارد به جعبه سیاه نیازی ندارد.
انتشار اسناد و اطلاعات مربوط به مصرف فوقالعاده برق توسط ماشینهای «رمزارز» ساز در مزرعههای بیتکوین، کمترین ابهامی در مقصر بودن کسانی که به این مزرعههای سرخ و سوزان مجوز فعالیت دادهاند باقی نگذاشت. عکسلالعمل دیرهنگام مسئولین برق کشور که مزرعههای غیرمجاز را تعطیل و مزرعههای مجوزدار را تعلیق موقت کردند، نشان داد تشخیص مردم و کسانی که انگشت اتهام را به سوی بیتکوین نشانه رفته بودند کاملاً درست بود و توجیهات مصلحتی مسئولین وزارت نیرو که سهم بیتکوین و مزرعههای رمزارزها را ناچیز اعلام میکردند، قابل پذیرش نبود.
بدون آنکه وارد جزئیات موضوع و ارائه آمار و ارقام مربوط به مصرف برق توسط ماشینهای پرمصرف کاشته شده در مزرعههای رمزارزها و مبالغ ثبت شده در قبضهای برق مصرفی آنها شویم، تاکید بر دو نکته را بسیار مهم و ضروری میدانیم؛
اول اینکه کشور ما در شرایط خاص کنونی نمیتواند مزرعه تولید رمزارز باشد، چه برای خارجیها و چه برای داخلیها. ما به لحاظ نیازی که برای توسعه دادن صنایع داریم و با توجه به وضعیت حساسی که از نظر دفاعی و ضرورت آمادهباش همیشگی داریم، نباید وارد جریان بیتکوین شویم. آنچه در هفتههای گذشته در زمینه خاموشیها پیش آمد، اگر با یک حادثه غیرمنتظره تهاجمی از ناحیه دشمن همزمان میشد، معلوم نبود چه فاجعهای به بار میآمد. اینکه ایران ما اکنون به لحاظ تولید رمزارزها در رده سوم جهانی قرار دارد، نهتنها افتخار نیست، بلکه نشانه بیتدبیری مسئولین است. هیچچیز، حتی نیازهای مالی و سیاسی، نمیتواند این خطای راهبردی را توجیه کند. وزارت نیرو را به تنهائی مقصر نمیدانیم، مدیریت کلان اجرائی کشور باید به این سوال اساسی پاسخ بدهد که چرا چینیها در چند نقطه کشور با استفاده از برق ارزان این ملت موجب خاموشی خانههای مردم و وارد شدن خسارت همهجانبه جانی و مالی به آنان شدهاند؟
نکته دوم آنکه مسئولان باید مسائل را با مردم صادقانه در میان بگذارند. در جریان خاموشیها اولاً هر مسئولی چیزی گفت که با آنچه مسئول دیگر گفت تفاوت داشت. ثانیاً از مشکلی که بیتکوین به وجود آورده بود چیزی نگفتند و ثالثاً - که از همه مهمتر است - حالا هم که به تعبیر گزارش ۲۵ دیماه روزنامه جمهوری اسلامی معلوم شد متهم ردیف اول خاموشیها بیتکوین است، هنوز هم مسئولان حاضر نیستند به این واقعیت اعتراف کنند! درباره مزارع رمزارزهای چینیها در چند نقطه کشور کوس رسوائی زده شده، ولی هنوز کسی یارای فاش کردن مزرعهداران خودی که از چینیها در تولید رمزارزها حریصتر هستند را ندارد.
این وضعیت، اعتبار و اعتماد مردم به مسئولین را میسوزاند. این اعتبار و اعتمادسوزی از سوختن اموال ملت در مزارع رمزارزهای چینیها خطرناکتر است. برای برگرداندن اعتماد مردم، تمام مجوزهائی که به خارجیها و داخلیها دادهاید را باطل کنید و به مردم اطمینان بدهید که منافع ملی را بر این مزرعههای سرخ ترجیح میدهید.
رامین مهمانپرست، سخنگوی پیشین وزارت خارجه طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه ایران نوشت: مقــامهـــای دولــــت امــــریکا در واپســـین روزهــای مســـئولیت خود در تلاش هستند از طریق تداوم رویکرد تحریمهای همه جانبه و طرح اتهامات اثبات نشده مبنی بر وجود رابطه میان ایران و گروههای تروریستی، آخرین ضربات خود را وارد و کاستن از بحران فزاینده میان تهران و واشنگتن را به موضوع پیچیدهتری تبدیل کنند. در تشدید وضعیت این فشار حداکثری چند نکته حائز اهمیت است. بخش مهمی از اقداماتی را که ترامپ در روزهای پایانی دولتش دنبال میکند، میتوان به شخصیت او مرتبط دانست. شخصیت او به گونهای است که خیلی آمادگی پذیرفتن شکست را ندارد و این مسأله باعث میشود که در هر موضوعی با توسل به هر وسیلهای سعی کند به اهدافش برسد حتی اگر این هدف، منافع زودرسی داشته باشد، ولی در بلندمدت حتماً خسارات بزرگتری را وارد کند، اما برای او خیلی اهمیتی ندارد و دنبال نتایج زودرس است. مسأله دیگری که در روحیات ترامپ وجود دارد یک حالت تهاجمی، تندخویی و خودمحوری است. این مسأله در تمام تصمیمهایی که در سطح ریاست جمهوری در این دوره چهارساله گرفت کاملاً قابل مشاهده بود، به همین دلیل هم حتی دوستان و یاران خیلی تندروی او هم بعد از مدتی نتوانستند تحمل کنند و کار به اخراج آنها از کاخ سفید کشیده شد و ترامپ به تنهایی سعی کرد نظرات خود را تحمیل کند.
با در نظر گرفتن این ویژگیهای شخصیتی ترامپ باید گفت که دو مسأله دیگر ضربه روحی بزرگی به او وارد کرد؛ اولین مسأله این است که در مقابل جمهوری اسلامی ایران شکست بدی خورد. او قبل از انتخابش بهعنوان رئیسجمهوری مسأله خروج از برجام را مطرح کرد و در دوره مسئولیتش هم یک کارزار فشار همهجانبه را راه انداخت و از همه امکانات خود برای تسلیم کردن ایران و ترغیب به مذاکره دوجانبه استفاده کرد که شکست خورد. او همه این تلاشها را بدون اینکه منافع بلندمدتی برای امریکا داشته باشد حتی به قیمت بیاعتباری برای سیاست خارجه امریکا و بیاعتمادی نسبت به مقامهای امریکایی انجام داد، اما شکست سختی خورد و در حالی باید کاخ سفید را ترک کند که اهداف و برنامههایی را که فکر میکرد چهار سال دیگر دنبال خواهد کرد، به نتیجه نرسید.
موضوع دومی که برای ترامپ گران تمام شد، شکست سنگینی است که حزب جمهوریخواه بهدلیل رفتار او در امریکا متحمل شد. بواسطه رفتارهای ترامپ اعتبار حزب جمهوریخواه از بین رفت و یک رئیسجمهور تکدورهای شد و اکثریت و ریاست مجلس نمایندگان و سنا هم به دست دموکراتها افتاد. این مسأله برای خود ترامپ و دوستان نزدیک او یک ضربه مهلکی بود و همین شکست بزرگ میتواند برای آدمی مانند او با روحیه منحصر بهفردش به تصمیمگیریهای غیرطبیعی منجر شود. خصوصاً که این وضعیت او را به آستانه استیضاح دوم کشانده است تا پرونده سیاسیاش برای همیشه مختومه شود. نتیجه همه این رویدادها در وجود فردی که خودش شرور است و رفتار غیرقابل پیشبینی دارد اینطور میشود که به هر موضوعی متوسل شود و تحریمهای دیوانهواری را در دستور کار بگذارد و تصمیمات غیرمنتظره بگیرد. اتهام به ایران مبنی بر ارتباط با گروه تروریستی القاعده هم در همین چارچوب است. این اتهام یک فرار رو به جلو از سوی دولت کنونی امریکاست. مایک پمپئو قبلاً رئیس سازمان سیا بوده است و از همه بهتر میداند القاعده و گروههای تروریستی و داعش را چه کسی به وجود آورد و تقویت کرد. حتی در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری دوره قبل هم شاهد بودیم که ترامپ رسماً دولت امریکا را مسئول ایجاد این گروههای تروریستی اعلام کرد و در همین رابطه شواهد و اسنادی هم دارد؛ بنابراین خود مقامهای امریکایی بهتر از همه میدانند که مسئولیت ایجاد و تقویت القاعده و تروریستها با امریکاست و در واقع آن کشوری که در مقابل تروریسم در منطقه ایستاد و سعی کرد جلوی نفوذ و گسترش آنها را بگیرد و کشورهای اطراف را از وجود تروریستها پاک کند، ایران بود. اما دلیل اینکه الان این مسائل را مطرح میکنند، به شیوه امریکاییها در فضاسازی سیاسی بازمیگردد. شیوه آنها این گونه است که افکار عمومی را جهت دهند و از رسانهها استفاده کنند؛ یعنی اول اتهامی را وارد میکنند و بعد بر اساس آن اتهام سعی میکنند برای ضربه زدن به منافع کشوری که هدف قرار دادند، زمینهچینی کنند. این اتهامات و تحریمها آخرین ترفندها و برگهایی است که دولت ترامپ دارد به کار میگیرد که هم از روی عصبانیت است و هم سعی میکند فرار رو به جلو داشته باشد. به این معنا که وقتی کاخ سفید را ترک کرد به دوستان و حامیانش بگوید طبق وعدهاش توانست به ایران و جبهه مقاومت ضربات سختی وارد کند و البته محدودیتهایی را هم ایجاد کند که دولت بعدی در امریکا با گرفتاری کار خود را شروع کند.
عزتالله یوسفیان ملا، نماینده ادوار مجلس طی یادداشتی با عنوان، اما و اگرهای بودجه دو هزار میلیاردی به صداوسیما در آرمان ملی نوشت: اگر دستگاههای نظارتی، نظارت خود را داشته باشند، تفاوتی نمیکند ابزار نظارت به دولت یا صداوسیما داده شود یا سایر دستگاهها در این زمینه ورود کنند. مشکل این است، بودجهای تاکنون به دستگاهی داده میشده و حالا بهصورت ناگهانی به دستگاه دیگری داده شود. زبان اعتراض و شکایت باز میشود. این امری عادی است. زمانی که بودجه در اختیار دولت است، چرا به صداوسیما داده شد؟ اگر همین کار به صورت دیگری انجام شده و ابتدا مسائل و مشکلات موجود بیان میشد، بهتر بود. بگویند این بودجه با رقم و عدد دیگری در اختیار دستگاه دیگری بود و اتفاق لازم رخ نداده و توقعات عملی نشده است، به همین دلیل ناگزیریم که بودجه را از این دستگاه بگیریم و به دستگاه دیگری بدهیم. چون این مقدمات گفته نشده و بهطور ناگهانی تصمیم گرفته میشود، این تصمیم در مراحل اول قابل پذیرش نیست، مگر اینکه شرایط و وضعیت موجود بیان شود. میگویند بودجه یکساله است و زمان اجازه نمیدهد که طرح را توجیه کنیم، اما این اتفاقات محدود است که دستگاهی بهطورکلی خلع ید شده و دستگاه دیگری مسئول امر شود.
اگر این اتفاقات رخ بدهد و توضیحات ارائه شود، کسانی که در جریان قرار میگیرند، مطبوعات و مردم، جواب خود را میگیرند و متوجه میشوند که آیا این تصمیم درست یا غلط بوده است. صرف اینکه کسی بودجه را ورق بزند و ببیند بودجه از دستگاهی کسر و به دستگاه دیگری اختصاص داده شده است، برای همه علامت سوال ایجاد خواهد کرد. اینجا مشکل از دستگاه تصمیمگیرنده است. اگر دستگاه تصمیمگیرنده توجیهاتی به همراه اقدامات خود داشته باشد، بسیاری از انتقادات و شبهات به وجود نمیآید. تا الان همه از نبود نظارت کافی شکایت داشتهاند. هرکس در حد ارتباط خود با فضای مجازی میگوید، این شرایط، شرایطی نیست که برای ما قابل قبول باشد. آیا این اتفاق جدید شرایط را حل میکند؟ چطور و با چه شرایطی این کار را انجام میدهد؟ آیا از سوی صداوسیما برنامهای ارائه شد که اگر موضوع در اختیار ما باشد این کارها را میکنیم یا بحث این است که فلان دستگاه را با گرفتن بودجه از او مجازات کنند؟ بگوییم تو نمیتوانی و بودجه را به دستگاه بعدی بدهیم. حالا دستگاه بعدی میخواهد به چه صورت و به چه نحوی عمل کند؟ میخواهید دولت را برای عمل نکردن به وظایف مجازات کنید یا میخواهید بگویید دستگاه دوم توانایی انجام این کار را دارد؟ تا زمانی که این سوالات پاسخ داده نشود، اعتباردو هزار میلیاردی برای واقعا چه اقداماتی است، در ذهن همه باقی میماند. اکنون نیز این رویداد ناگهانی برای بسیاری قابل پذیرش نبود. از وزیر گرفته تا پایین، همه این سوالات را دارند. اگر بگویند صداوسیما این چند امکان را دارد و باتوجه به امکانات خود میتواند کار را پیش ببرد. حجم کار این نهاد آنقدر بالاست که به وظایف خود نیز نمیرسد، مگر اینکه مطمئن شوند که میتواند این کار را انجام دهد، اما با کدام ادله و برهان این کار انجام شده است؟