به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه چهارم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ثبت بالاترین رکوردهای نفتی در دوران تحریم به روایت زنگنه، واکنشها به توهین به رئیس جمهور در صدا و سیما، آغاز ترامپ زدایی در کاخ سفید و تحلیلهایی درباره انفجار خونین بغداد با تیترهای مختلف در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
قدیر گلکاریان، استاد دانشگاه در بخشی از یادداشتی با عنوان چرا فیلتر شبکههای اجتماعی؟ در روزنامه مستقل نوشت: در وانفسای مشکلات عدیده در کشورمان در طول سالهای گذشته که برخی دلایل خارجی و بسیاری دلایل داخلی دارند، فضای مجازی به حق توانسته راههای اجرای عدالت را هموار کرده و از سوء استفادههای متعدد مالی و رفتاری و اخلاقی جلوگیری کند. اگر فضای مجازی نبود، پدر قاتل، گروگانگیر کودک، اختلاسگر بیپروا، خائن به ناموس و سوء استفادهگر از موقعیتها، دزدان شب و زاهدان روز و خائنان به منافع کشور و حتی حیوانآزارها شناسایی نمیشدند؛ بنابراین به نظر میرسد مسئولین کشور هر چند خود را درگیر مسئولیتهای قانونی و اخلاقی میدانند، لیکن به وقایع هولناک که تناقضهای حیاتی در جامعه را شکل میدهند و بنابه دلایلی که مشخص نیست، سعی دارند شبکههای مجازی را بدنام جلوه دهند. هر چیزی جنبه مفید و مضری دارد. درایت در این است که از جوانب آن استفاده کرد. به طوری که هر مکشوفهای اعم از الکل، اتم، برق، دینامیت و ... دارای جنبههای مثبت و منفی بوده است.
نقش اینترنت به عنوان ابزاری برای نابودی دموکراسی نیست، بلکه برای برقراری آن است. آینده پژوهان آزادی سایبری مدتهاست که معماری باز اینترنت را به عنوان یک نیروی جدید قدرتمند برای دموکراتیک سازی بزرگ در ساختار اجتماعی و شاکله دولتها نه تنها لازم، بلکه فوری میدانند.
فضای مجازی توانسته است اطلاعات متنوع را بصورت فوری و رایگان در دسترس همگان قرار دهد و اکنون هرکسی میتواند فقط با یک کلیک نه تنها از رخدادهای مختلف در جامعه خود، که در سطح بین المللی باخبر شود. حتی فضای مجازی بقدری ضروری است که امروز در بحران کرونایی به راحتی توانستهایم از آن برای اهداف آموزشی، تربیتی، راهنمایی و راهبردی استفاده کنیم.
گسترش سریع جوامع و به موازات آن تغییر شکل سیستماتیک زندگی در دنیا، باعث شده که جهان به میدان عمومی یک نمایشگاه بدل شود. کافی است که در این نمایشگاه برای جلب نظر بازدید کنندگان، غرفههای اطلاعاتی و دانشی مثبتی تشکیل داد که مشتریان به جاهای دیگری نروند. نیاز به اینترنت و نفوذ آن از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۸ از ۱ ٪ به ۸۷ ٪ در سطح جهان رسیده است. حتی در محرومترین قاره جهان که آفریقاست طبق برآوردهای موجود از صفر به ۵۱ ٪ در مدت مشابه پیشی گرفته است. البته ناگفته پیداست که ایالات متحده، قدیمیترین کشور و سرمایهگذار در بخش آی تی بوده که مسئولیت پذیرفتن فن آوریهای جدید و توانمندسازی آن را نیز بر عهده دارد.
مساله البته در حاکمیت اینترنت و عدم وجود قوانین درست و کارساز و سازنده نهفته است؛ بنابراین نباید بخاطر ناتوانیهای قانونی، حقوقی و یا بر اساس تمایلات سیاسی خود چشم از فضایل دنیای دیجیتال برداریم و حتی کار را به جایی برسانیم که وزیر محترم ارتباطات را به دادگاه بکشانیم. حالا بماند به اینکه در ورای این پرونده سازی قضایی چه اهدافی نهفته است!
هیچ اقدام و تمهیدات محروم و محدود سازانه نمیتواند در مورد شتاب دیجیتالی شدن کار ساز باشد. چرا که بسیاری از مسئولان کشور میدانند و دیدهاند که با کمک فضای مجازی چگونه به جنگ تبلیغاتی و سیاهنماییهای موجود در سطح جهانی علیه کشورمان رفتهایم؛ کسی نمیتواند انکار کند که با استفاده از فضای مجازی توسط مسئولان رده بالای کشور، حق در برابر باطل همیشه برحق بوده و ادعاهای واهی پوچ شدهاند. کسی نمیتواند منکر آن شود که در سایه فضای دیجیتالی بسیاری از افراد توانستهاند علیرغم شدیدترین شرایط تحریمی به کسب و کار مفید و سازنده بپردازند و بتوانند چرخ زندگیشان را بگردانند؛ بنابراین نادیده گرفتن طرف مثبت فضای مجازی و برجسته کردن جنبه تاریک آن روشنگرانه، عاقلانه و منصفانه نیست.
محدود کردن فضای مجازی و اعمال فیلترینگ کارساز نیست و بارها دیده شده که مدل انضباطی در هر زمینهای نتیجه معکوسی داشته است. آیا ممنوع کردن ویدئو و ماهواره توانست به نتایجی برسد؟
محمدعلی وکیلی، مدیرمسئول روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان صندلی رئیس جمهوری چند؟ نوشت: هرچه به انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ نزدیک میشویم یخ سیاست اما آب نمیشود. جریانات سیاسی، خصوصاً اصولگراها، حسابی در تکاپوی تقسیم قوا در سایه این انتخابات هستند، اما حواس جامعه به هیچ عنوان به این سمت نمیچرخد. جامعه دچار یک نوع بیاعتناییِ تمام عیار به این انتخابات شده است. این البته بسیار خطرناک است. جامعه بحرانزدهای مانند ما، اگر از صندوق رای قهر کند، معنایش این است دیگر دنبال نسخه سیاسی نیست. تنها نسخه بیخشونت - یا کمخشونت - برای اِعمال اراده جامعه، سیاست است. نتیجه ناامیدی جامعه از این نسخه، سرخوردگی و سپس خشونت است. قهر با انتخابات، نهایتاً در یک دوره میتواند یک کنش مدنی برای نشان دادن اعتراض باشد، اما اگر این قهر بیش از یک دوره ادامه پیدا کرد، یعنی پیش رفتن به سوی ناامیدی مطلق از نسخه “سیاست”. بگذریم.
در این انتخابات، کاندیداهای زیادی تمایل خود را به حضور نشان دادهاند. تنوع کاندیداهای احتمالی، اما تا کنون نتوانسته سردی فضای سیاسی را مقداری کاهش دهد. شعارهای موجود انگیزهای در مردم ایجاد نمیکند. پیشتر در انتخاباتها، شعارهای سلبی تعیین کننده بودند. نتیجه هر انتخابات به نوعی، یک “نه” به یک رویکرد یا سیاست یا یک شخص بزرگ بود. به عبارت دیگر همواره وجه سلبی رقابتها در انتخابات غالب بود. مردم برای نه گفتن به یک طرف، به طرف دیگر بله میگفتند. اما اکنون انگار خیلی خبری از وجه سلبی نیست. گو اینکه مردم به دنبال سناریوی اثباتی هستند.
به گمان من اگر قرار باشد اقبالی انگیخته شود برای برنامه اثباتی خواهد بود. مردم در انتخاباتهای اخیر به هر چیزی نه گفتند، نه تنها پس زده نشد بلکه به کانونهای قدرت تبدیل شدند. در انتخاباتهای اخیر، مردم به هر سیاستی پشت کردند، همان سیاست برکشیده شد! نمیدانم شاید دستی در کار بوده تا مردم را نسبت به صندوق رای ناامید کند. شاید عامداً میخواستند انتخابات را بیخاصیت کنند؛ لذا آگاهی جمعی مردم ایران، به این نتیجه رسیده که رای سلبی نهتنها به نتیجه نمیرسد بلکه مسلوب قدر مییابد. بر سینه هرکه زدهاند، سینه ستبرتر شده است؛ لذا هوش جمعی سیاسی متوجه شده که نباید سلبی تصمیم بگیرد و دیگر نمیتوان با سیاستِ نه گفتن، تغییرات مثبت حوزه قدرت را متصور بود. معتقدم اکنون جامعه به دنبال برنامه اثباتی است. به نظر میرسد این سناریو دو شاخص مهم دارد؛ اول کدامیک از نامزدها و یا جریانات تا۱۴۰۰ قادر به حل بحران کرونا هستند و دوم کدامیک قادر به حل بحران بورس میباشند. به عبارتی قیمت صندلی ریاست جمهور۱۴۰۰ حل بحران کرونا و بورس میباشد. اگر نامزدی بتواند برنامه واضح و مشخص برای حل این دو چالش ارائه دهد میتواند امید به جلب حمایت مردم داشته باشد. به احتمال، سیاست دوقطبی سازی که مبتنی بر تصمیم سلبی جامعه است، در این انتخابات کارکردی نداشته باشد.
حسن رشوند در بخشی از یادداشتی با عنوان پرهیز از نقدهای حاشیه ساز با اشاره به توهین یک کارشناس در شبکه چهار سیما به رئیس جمهور در روزنامه جوان نوشت: ۱. سنگ بنای ادبیات «منقلی» که این روزها پاستورنشینها را عصبانی کرده، از قضا توسط شخص آقای روحانی نه در کسوت یک منتقد فاقد مسئولیت همچون این روحانی توهین کننده به وی در شبکه ۴ سیما، بلکه توسط کسی که در جایگاه رئیس جمهوری تکیه زده بود، اولین بار درهفتم اسفند ۹۵ در همایش سراسری مجریان انتخابات صورت گرفت؛ بنابراین پیش از هر عذر خواهی توسط این روحانی یا صدا و سیما - که البته صدا و سیما هم باید بابت پخش این سخنان زشت از رئیس جمهور و مردم عذرخواهی کند - باید آقای روحانی و تیم پاستورنشین او از به کاربردن ادبیات زشت منقلی عذر خواهی داشته باشند. متأسفانه باید گفت خود کرده را تدبیر نیست.
۲. در توهین هم لباس آقای روحانی دو نکته وجود دارد؛ اول اینکه نه شریعت و دین به ما این اذن را میدهد که به هر دلیلی به مسلمانی چنین اتهام بدی را بزنیم و نه قانون ما را مجاز دانسته به شخصیتی که امروز در جایگاه رئیس جمهوری است و جزو مسئولان اجرایی کشور و از قضا بالاترین آنهاست، چنین توهینی روا داشته شود.
دوم اینکه بر فرض که چنین خبطی را طرف گفتگو کننده در یک برنامه زنده که قاعدتاً قابل کنترل نیست در سیما انجام شده باشد، مجری برنامه آنقدر باید توجیه شده باشد که بلافاصله با رد نگاه این فرد در همان برنامه، دامان مسئولان جمهوری اسلامی را از چنین خزعبلاتی مبرا کند. اینجا اصلاً بحث شخص آقای روحانی نیست بلکه حیثیت یک نظام و مسئولان آن مطرح است.
۳. بارها رهبری معظم انقلاب آحاد جامعه بهویژه جریان نخبگی کشور را از نقد غیرمنصفانه پرهیز دادهاند. طبیعی است که اگر این نقد متوجه ارکان نظام چه جایگاه حقوقی یا حقیقی باشد از دوچندان اهمیت برخوردار است. چه بسا با یک نقد همراه با توهین که به هیچ وجه مجاز به آن نیستیم فضایی در جامعه ایجاد شود که تا مدتها جامعه را مشغول خود سازد. این همان حاشیه سازیهای پرهزینهای است که نظام ما مکرر با ندانمکاریهای برخی افراد که بخشی از آن توسط مسئولان نیز صورت میگیرد، میپردازد و از بستر این حاشیه سازیها، مسائل اصلی به فراموشی سپرده میشود و اتفاقاً شخص یا جایگاهی که مورد نقد بوده خود را در حاشیه امن قرار میدهد و با مظلوم نمایی، از پاسخگویی به اموری که موظف به انجام آن بوده و مرتب پشت گوش میانداخته، فرار میکند.
۴. نقد یا انتقاد چارچوبی روشن دارد و نمیتوان به بهانه نقد، چوب حراج به حیثیت نظام و افراد زد. از همین رو است که بارها رهبری نظام از «نقد منصفانه» سخن میگویند. یکی از اقداماتی که ناخواسته ممکن است تک تک ما انجام دهیم و متوجه خطر آن نشویم اشاعه «بی اعتمادی به مسئولان» است. اعتماد یک ملت بزرگترین سرمایه یک نظام است که میتواند در گذر از بحرانهای داخلی و خارجی نقش مؤثری را ایفا نماید؛ در این زمینه رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «یکی از کارهایی که دشمن میکند، بیاعتماد کردن مردم نسبت به مسئولین است. ما باید مواظب باشیم خودمان جوری حرف نزنیم که مردم به مسئولین کشور، مسئولین دولتی، مسئولین قضایی، مسئولین قوه مقننه بیاعتماد بشوند؛ که این بیاعتمادی ناحق است؛ دشمن این را میخواهد. ما نباید خودمان عمل کنیم.» (۲۷ /۷/ ۱۳۸۹)
دولتها ممکن است به هر دلیلی از مسیر انقلاب و نظام انحرافهایی پیدا کنند، نقد منصفانه و عالمانه میتواند مانع از انحراف دولتها شود و در صورت اینکه این نقد بر اساس چار چوب و اصلاح روند باشد هم میتواند مانع انحراف دولتها شود و هم جریانی که به جای اصلاح روندها همواره بهدنبال تخریب وضعیت هست، به مرور از گردونه خارج میشود. در این مسیر، قطعاً دولتها علاوه بر حمایت، نیاز به انتقاد و نقد دلسوزانه دارند.