به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز دوشنبه ششم بهمن ماه در حالی چاپ منتشر شد که ادامه واکنشها به ماجرای ضرب و شتم یک سرباز راهور توسط نماینده مجلس، کاهش قیمت ارز و بازی دستوری با نرخ ها، پیشبینی هفتههای خوش برای کشور توسط جهانگیری و تظاهرات ضد پوتین در روسیه در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتتشره در روزنامههای امروز را مرور میکتیم؛
حامد ستاک طی یادداشتی با عنوان اثر حذف ارز ترجیحی بر بورس در اعتماد نوشت: حذف ارز با نرخ ترجیحی که با بررسی و تصویب بودجه سال آینده در مجلس حالا قوت بیشتری به خود گرفته با نظرات موافق و مخالفی روبرو بوده است. علاوه بر اینکه افزایش نرخ ارز ترجیحی به ۱۲ هزار و ۵۰۰ تومان یا ۱۷ هزار و ۵۰۰ تومان تبعات متفاوتی بر قیمتها خواهد داشت، بلکه برخی معتقدند افت و خیزها در بازارها به خصوص بازار سرمایه نیز پس از تعدیل قیمت ارز در رقمهای بالا به وجود خواهد آمد و میتواند باعث تصمیم افراد به ورود یا خروج از بازار شود. زمانی که تامین نرخ ارز با ارقام و نامهای متفاوتی مانند نیمایی، دولتی، بازار آزاد و .. انجام میشود، بازار سرمایه نیز نسبت به این نرخها حساسیت نشان میدهد. بدینترتیب آن نرخی که حاصل عرضه و تقاضای بازار ارز و نرخ واقعی است مبنای ارزشگذاری در بازار سرمایه قرار میگیرد. نرخهای دیگر ارز نیز میتواند بر آن قیمت تاثیرگذار باشد. اگر قیمتهای دیگری که یک ارز دارد منجر به این شود که نرخ ارز در بازار آزاد دچار تلاطم شود، براساس آنها میتوان اظهارنظر کرد.
به صورت کلی در بیشتر داراییهای بازار سرمایه ارزشگذاری وابسته به قیمت ارز است و رشد قیمت ارز باعث میشود قیمتگذاری سهام یا هر آنچه در بازار سرمایه رخ میدهد نیز با افزایش و جهش همراه شود. بنابراین رشد نرخ ارز باعث بالا رفتن ارزش داراییها از جمله سهام میشود و پس از تغییر قیمت در بازار ارز با یک اختلاف زمانی بازار سرمایه نیز با جهش همراه است. در این میان قیمت واقعی ارز تاثیرگذار خواهد بود و هر کدام از نرخهای ارز مانند سنا، نیما و ... اگر بر قیمت ارز آزاد که تحتتاثیر عرضه و تقاضاست، تاثیر بگذارد، در آن صورت برای بازار سرمایه و افراد حاضر در آن مهم است.
مهدی مطهرنیا آیندهپژوه، استاد دانشگاه طی یادداشتی با عنوان آینده برجام میان ایران و آمریکا در آرمان ملی نوشت: پرونده ایران و آمریکا صرفا در برجام خلاصه نمیشود و توافق هستهای تنها پیشانی یک اندام بسیار فربه در ارتباط میان ایران و آمریکاست که ابعاد گوناگون و پیچیدهای به خود گرفته است. برجام بهعنوان توافقنامهای که اکنون در یک وضعیت برزخگونه لغزان قرار دارد نمیتواند بازتعریف شود. پرونده هستهای در سطح «لیتانی و رویین» مسائل ایران و آمریکا قرار دارد، اساسا از منظر حقیقتنگری نه واقعیتنگری و امر بالفعل یا امر بالواقع مساله داشتن انرژی هستهای صلحآمیز برای ایران یا حتی داشتن چندین بمب هستهای در تهران از منظر حقیقتهای حاکم بر روابط بینالملل نمیتواند آن اندازه که در ارتباط با برجام یا توافق هستهای ایران صحبت میشود اهمیت داشته باشد.
ایالاتمتحده در برابر رقبای بزرگی مانند چین و روسیه یا کشورهای دیگر منطقه همچون پاکستان که دارای بمب هستهای هستند قرار گرفته است، در معادلات بینالمللی با اضافه شدن ایران بهعنوان دارنده این قدرت سوال پیش میآید که تا چه اندازه این مساله میتواند تاثیرگذار باشد؟ شاید گفته شود ایران با همه آنها فرق دارد؛ کشورهای دیگر هم در آن زمان بر این نکته تاکید داشتند که ما با همه تفاوت داریم. برجام زمینهای را برای برقراری روابط میان ایران با نظام بینالملل و مذاکره در ابعاد گوناگون پرونده ایران و آمریکا در بافت متن نظام بینالملل فراهم کرد. بر فرض ایالاتمتحده بدون هیچ شروطی به برجام بازگردد تا چه اندازه ایران میتواند به حل مسائل داخلی امید داشته باشد؟ با توجه به این معنا، برگشت ایران به پای میز مذاکرات اگر تنها در ارتباط با برجام و پرونده هستهای شکل بگیرد فضای روانی در ایران اندکی مثبت و امیدبخش میشود و در داخل کشور سخن از اینکه آمریکاییها نمیگذارند دیگر نمیتواند جوابگو باشد. بازگشت آمریکا به برجام در دوران ریاستجمهوری جو بایدن میتواند پیامدهای مسئولیتخیز و در عین حال خطرناکی داشته باشد. تا زمانی که ایالاتمتحده محکومیتزدایی نشود و چهره کریه آمریکا از منظر ایدئولوژیک در ایران مورد بازسازی قرار نگیرد حل مساله ایران و آمریکا میسر نمیشود. اگر هم میسر باشد باعث ضربه به گروه رادیکال، جبهه و جناح فکری آنان در میان هواداران اصلیشان میشود و احتمال ریزش بسیار بالایی نیز وجود خواهد داشت.
جبهههای اصلاحطلب و اصولگرا با ریزش نیرو مواجه شدهاند و اصلاحطلبی- اصولگرایی حتی با تغییر نام و چهرههای قدیمی نمیتواند جریانساز باشند. در چهار دهه اخیر یکبار با کارگزاران سازندگی در جبهه اصولگرایان و نقلوانتقال آنان به جبهه اصلاحطلبان، بار دیگر با پایداریچیها در جبهه اصولگرایان و سپس نقلوانتقال آنها به جبهه نومحافظهکاران خواهان تغییر و تحولات تا مرزهای تغییرات بزرگ در نظام سیاسی با نمایندگی احمدینژاد پیش رفت. احزاب و گروههای سیاسی که در جناح چپ و راست با اسامی مختلف در انتخابات گوناگون به میدان آمدهاند اکنون دیگر با توجه به شناسایی نیروهای سنتی و جوان این جناحها در پرتو نقل و انتقال آزادی که در اطلاعات شبکههای اجتماعی ایجاد شده نمیتوانند خود را به صورت قدیم بازتعریف کنند. بنابراین دوران اصلاحطلبان و اصولگرایان در ایران رو به اتمام است. تحریمهای حداکثری ترامپ در ادامه تحریمهای فلجکننده دولت اوباما بود. ما باید توجه داشته باشیم که دیگر ایستادگی در مقابل ترامپ قمارباز را نداریم بلکه در برابر بایدن سناتور دارای پرستیژ خاص دموکراتیک در درون ایالاتمتحده و نظام بینالملل قرار گرفتهایم. چشمانداز حرکت آمریکا علیه ایران در دوره ریاستجمهوری جو بایدن سنتز دوران باراک اوباما و دونالد ترامپ خواهد بود.
علیرضا سلطانی، کارشناس اقتصاد انرژی طی یادداشتی با عنوان قدرت نفتی ایران را سیاسی نکنیم در شرق نوشت: به نظر میرسد، مقامات وزارت نفت با وجود اعلام آمادگی کلی برای بازگشت به بازار نفت، به سه دلیل همچنان از آشکارکردن طرحها و برنامههای خود برای ماههای آینده به لحاظ عدد و رقم مانند سه سال گذشته، خودداری میکنند. این سه دلیل عبارتاند از: یک، محرمانه نگهداشتن طرحها و برنامهها برای جلوگیری از سوءاستفاده احتمالی دولت آمریکا تا زمان اعلام رسمی رفع تحریمها، دوم، جلوگیری از تأثیرگذاری منفی و پیش از موعد بر بازار نفت با اعلام زودهنگام بازگشت سریع و کامل ایران به بازار نفت (این رویکرد در راستای مسئولیتپذیری ایران نسبت به منافع جمعی تولیدکنندگان نفت حسننیت ایران نسبت به تلاش جمعی تولیدکنندگان برای حفظ و افزایش قیمت در شرایط شکننده بازار نفت ناشی از تداوم همهگیری کرونا باشد) و سوم مخالفان داخلی افزایش تولید که ناشی از چالشهای سیاسی داخلی است.
با وجود پیشرفتها و افزایش توانمندیهای صنعت نفت در دوره تقریبا هشتساله تحریم اخیر، اما هر سه دلیل دستاندرکاران نفتی در شرایط حاضر قابل دفاع است. واقعیت این است که صنعت نفت بهعنوان پیشران توسعه کشور، دروازهبان اصلی اقتصاد ایران بهسوی جهان و خوب یا بد تأمینکننده اصلی درآمد کشور است. باید تجمیع و بسیج همه امکانات و ظرفیتهای کشور در حوزههای قانونگذاری و اجرائی، اقتصادی و سیاسی، فنی و مهندسی، داخلی و خارجی برای حمایت و آمادهسازی صنعت نفت جهت بازگشت سریع و مقتدرانه به بازار ـ که این بازگشت نماد شکست واقعی تحریمهای سه سال گذشته دولت ترامپ است ـ در نهادهای تصمیمگیر کشور، یک اصل باشد. طرفین کاملا بر این مسئله واقف هستند که یکی از مهمترین ابزار قدرت تأثیرگذاری ایران در عرصه بینالمللی فعلا همین ظرفیت فروش نفت به اتکای ذخایر بالا و سابقه و جایگاه گذشته است. جایگاهی که در یک دهه گذشته تحت تأثیر تحریمهای نفت، متزلزل شده است. عقل و منطق اقتصادی، سیاسی و راهبردی ایجاب میکند در شرایط فعلی اقتصادی و به تبع آن آسیبپذیری سیاسی داخلی، همه ظرفیتهای کشور در جهت بازگشت سریع ایران به بازار نفت، بسیج شود؛ چراکه این مهمترین و فوریترین اقدام ایران در ماههای ابتدایی دولت جدید آمریکاست. با این ابزار، قدرت مانور ایران در عرصه مواجهه و تعامل با ۱+۵ افزایش مییابد و ایران میتواند از شرایط به نسبت بهتری در این عرصه برخوردار باشد.