به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۳۱ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که مذاکرات تهران – ریاض و تحلیلهایی درباره آن، افزایش خوشبینیها به مذاکرات در وین و آغاز تزریق یک میلیون دوز واکسن کرونا در کنار خبرهای انتخاباتی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
شیرین احمدنیا جامعهشناس طی یادداشتی با عنوان وقتی کرونا میگیریم مقصر کیست! در روزنامه ایران نوشت: خیلی خوب و راحت است اگر بتوانیم به سادگی دنبال یک مقصر بگردیم و تمام تقصیرات را بر گردن او بیندازیم و به آرامش برسیم، اما این بار با این کار همیشه به آرامش نمیرسیم و ممکن است در عوض نابهنگام به لقاءالله بپیوندیم. از نگاه جامعه شناختی، میتوان ساختارها را مقصر تشخیص داد و انتظار داشت که همه امور از بالا به خوبی بچرخد و مدیریت شود؛ تا ما افراد جامعه سالم و سلامت زندگی کنیم، اما واقعیت این است که هرچند مسلماً ساختارها نقشی کلیدی ایفا میکنند و مدیران و مسئولان باید همواره هوشیار و بیدار باشند، به وظایف خود پایبند بوده و با مسئولیتپذیری مداخلات لازم را تدارک ببینند، پروتکلها را طراحی کرده و آموزش دهند و قواعد رعایت آنها را پیشبینی و اطلاعرسانی کنند از سوی دیگر البته؛ نظام بهداشتی درمانی را برای پیشگیری و درمان بسیج کنند و ابعاد مخاطره را تشخیص دهند و تدارکات را هم متناسب با همهگیری کرونا ببینند و بچینند، اما همه اینها چیزی از مسئولیتپذیری متقابل آحاد مردم یا همان شهروندان کم نمیکند. ماه هاست که همه ما شاهد نسبتهای چشمگیر کشتار این عامل بیماری زا و مرگبار بوده ایم، با هر کس که گفتگو میکنیم و خبری میگیریم از ابتلای خود یا همسایه یا اقوام خود گفته که شرایط دردناک و نامطلوبی را هم تجربه کرده و در مواردی هم با ناباوری خبر فقدان این یا آن دوست و آشنا و عزیز را دریافت کردهایم.
من روی سخنم با افراد طبقات فرودست نیست که اختیار حضور یا عدم حضورشان در عرصه عمومی دست خودشان نیست و برای دستیابی به یک لقمه نان باید هر روز از منزل خارج شوند و قوت روزانه خود و خانواده را با دسترنج خویش تهیه کنند، چون در تلاش برای بقا از این فعالیت روزانه گریزی نیست. اگر این افراد در کشوری دیگر بودند دولت به ایشان میگفت که در منزل بمانید و ما خودمان حداقل نیازهای مسکن و خورد و خوراک و بهداشتی را در چارچوب حمایتهای مادی و رفاهی که در بودجه دیدهایم، فراهم کرده و دست کشیدن از کار روزانه را جبران میکنیم، اما اینچنین نیست؛ بنابراین، اقشار فرودست؛ کارگران روزمزد، شاغلان بازار غیررسمی، زباله گردها و نظایر آنها، خود را ناگزیر از این میبینند که بر خلاف من و شما از منزل خارج شوند تا در عالم خود زنده بمانند غافل از این که این مسیر هم در واقع مسیری برای تهدید بقای ایشان است. روی سخن من با کسانی است که میتوانند منزل نشینی کنند و نمیکنند، کسانی است که از فرصت تعطیلات و غیرتعطیلات، برای معاشرت، سفر و دید و بازدید از اقوام استفاده میکنند آن هم در کشوری که به هر دلیل هنوز خبری از توزیع واکسن به طور گسترده برای کادر درمانی بهداشتی، چه برای بیماران بیماریهای خاص، چه برای سالمندان و چه برای هر کس دیگری نیست. کسانی که حقوق ثابت دریافت میکنند و کسانی که سقفی بالای سرشان است و کسانی که حداقل آموزش و تحصیلاتی دارند که از آمار و اخبار موثق وضعیت سری در بیاورند.
از ایشان انتظار بالاتری میرود که حواسشان به وخیم بودن اوضاع باشد و مانند برخی خشکه مذهبیهای امریکایی، برخی کاتولیکهای مشابه در اروپا یا برخی هندوها در هندوستان که احتمالاً تصاویرشان را دیده اید، نباشند که وقتی از آنها میپرسند چرا با این که خطر این همه نزدیک است باز هم به تجمعات میروند و عین خیالشان هم نیست پاسخ میدهند که خب من از کرونا نمیترسم بلکه از خدا میترسم. فکر میکنند، فرد و اراده او سهم و تأثیری در سرنوشت ندارد و آن بالاها چیزهای دیگری رقم خورده است. خلاصه تصور این افراد این است که مسئولیت جای دیگری است، هرجای دیگری غیر از شانههای خودشان. خوب است باز هم به این سؤال بیندیشیم که وقتی کرونا میگیریم فکر کنیم مقصر کیست.
محمدرضا خسروی فعال اجتماعی طی یادداشتی در شماره امروز همدلی نوشت: هر دوره انتخابات در کشور ما شرایط ویژه خود را داشته است و نظری کوتاه بر تاریخچه این برهههای تاثیرگذار در دوران پس از انقلاب فرآیند شکلگیری فرهنگ انتخابات در کشور را به وضوح نشان میدهد؛ از حضور گسترده گروهها و احزاب مختلف و مردم در اولین انتخاباتهای جمهوری اسلامی گرفته تا حضور کمرنگ مردم و بخش اعظم احزاب کشور در انتخابات دوره اخیر مجلس شورای اسلامی که بگذریم، طعم حضور در ستادهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی سالهاست که به دهان بسیاری شیرین آمده است و در آستانه انتخابات گروهی از فعالان سیاسی در صدد ربودن گوی سبقت از همفکران و همراهان خود در کسب مسئولیتهای مهم در ستاد انتخاباتی نامزدها هستند.
تا اینجای کار تقریباً مشابه تمام انتخاباتهای دموکراتیک در کشورهای دنیا است و مسلماً به ایجاد شور و هیجان در انتخابات و همچنین تشویق مردم برای حضور موثر در عرصههای سیاسی و اجتماعی کمک میکند. آنچه در کشور ما به عنوان یک فرهنگ اتفاق افتاده است و در هر دوره پررنگتر میشود، اعطای مسئولیتهای مهم و بعضاً تخصصی به اعضای ستاد نامزد پیروز است که گویی حقی عظیم بر گردن او دارند و برای ادای این حق، نامزد برگزیده چارهای جز خیرات جایگاهها و مشاغل مهم دولتی ندارد. اصلاً جای تعجب نیست که فردی از آزمایشگاه تشخیص طبی به استانداری برسد یا دیگری با تحصیلات سیاسی در عرصه ورزش فعالیت کند. پس اگر بخواهیم مدیران آینده را بشناسیم باید نیک در ستادهای انتخاباتی بنگریم.
هرچند نفس حمایت از یک نامزد و همراهی و مشاوره تخصصی او در آینده کار پسندیده و البته مدرنی است، اما بهکارگیری افراد در سطوح بالای مدیریتی بدون تجربه و تخصص کافی لطمات جبرانناپذیری را برای کشور به دنبال خواهد داشت. متاسفانه این فرهنگ -نحوه گزینش مدیران و مسئولین دولتی- باعث دلسردی و دلزدگی بخش عظیمی از تحصیلکردگان و متخصصین شده و روز به روز شاهد روند رو به افزایش مهاجرت افراد برجسته و فرهیخته در حوزههای مختلف به خارج از کشور هستیم.
هرچند دو ماه بیشتر به انتخابات ریاست جمهوری نمانده و تنور انتخاباتی در کشور آنچنان گرم نیست، بالاخره رئیس جمهور بعدی برسر کار خواهد آمد و باز مدیران در سطح کشور تغییر خواهند کرد؛ امید میرود اتوبوس مدیران آینده پر از مسئول با تجربه، متخصص و شایسته باشد که در حوزه فعالیت خود تحصیل کرده باشند و بتوانند گرههای کور اقتصادی و اجتماعی را در کشور بگشایند.
عباس عبدی طی یادداشتی با عنوان پولی شدن واکسن؟ در اعتماد نوشت: هزینه امنیت این منطقه را چه کسی باید بدهد؟ طبعا همه اهالی از جمله ما. امنیت چیزی نیست که هزینهاش را یک نفر یا یک خانوار بدهد و او به تنهایی استفاده کند، همه از آن بهرهمند میشوند. بهداشت چطور؟ آیا خصوصی است یا عمومی؟ اینجا قضیه فرق میکند. حداقلی از آن عمومی است. ما نمیتوانیم یک محیط یا شهر پاک داشته باشیم و هزینه آن را فقط تعداد اندکی بدهند، چون همه استفاده میکنند و محروم شدن از بهداشت نیز موجب مشکل برای همه میشود. پس حداقلی از بهداشت عمومی است. آموزش هم کمابیش همین طور است. البته تفاوتهایی دارد که فعلا به آن نمیپردازم ولی این خدمات دو وجه دارند، که حداقلی از آنها را باید عمومی دانست و با هزینه دولت در اختیار مردم قرار داد. واکسن نیز در هر دو قالب قابل طرح است. برای مثال واکسن آنفلوآنزا خریدنی بود ولی واکسن فلج اطفال بهطور قطع باید مجانی باشد. چون نتایج آن عمومی است و برخلاف یک کالای خصوصی مثل کفش است که منفعت آن مستقیما متوجه مصرفکننده است. در واکسن فلج اطفال تبعات پولی شدن و عدم مصرف متوجه جامعه نیز میشود، ولی کفش کم کیفیت پوشیدن مشکلی ایجاد نمیکند. واکسن کرونا از کدام نوع است؟ فرض کنید در آن سالن ۱۰ نفری به دلایلی قحطی آب رخ دهد. مثلا روزانه بیش از ۲۰ لیتر آب نباشد. آیا میتوان آن را به عنوان کالای خصوصی تعریف کرد و هر کس به تناسب پولش آن را بخرد؟ قطعا خیر. اینجا مشکل اخلاقی و بقای افراد مطرح است. حتما جنگ خواهد شد.
بهترین راهحل توزیع آب به ازای هر نفر دو لیتر است. یا حداقلِ مورد نیاز برای هر فرد توزیع شود و اضافه بر آن به نحو دیگری تخصیص یابد. واکسن کرونا به نحوی شبیه جیرهبندی آب است که دولت باید بخرد و یکسان توزیع کند. ولی آیا هیچ راهی برای فروش هست؟ شاید بتوان برای واکسن کرونا وضعیتی ترکیبی در نظر گرفت، مشروط بر اینکه حداقل واکسن لازم، برای تعداد زیادی از طبقات جامعه فراهم شود و فقط تعداد معدودی وارد بازار واکسن شوند. این کار شاید در کشورهای ثروتمند که دولتهای قدرتمند و پاسخگو دارند عملی باشد، ولی در ایران کارساز نخواهد بود. به محض قابل خرید شدن واکسن، دولت شانه خود را از بار مسوولیت تهیه و عرضه واکسن خالی میکند و جامعه را به وضعیتی میرساند که در مثال فوق گفتم. ماده کمیاب شده و البته حیاتی، مثل آب و هوا را که به جای جیرهبندی، و عرضه یکسان و برحسب نیاز و اولویت، به بازار عرضه و تقاضا واگذار میکند و این یعنی جنگ تمامعیار قدرتمندان و ثروتمندان علیه ضعفا و فقرا. قدرت و ثروت برای جامعه بد نیست، ولی نه این اندازه که شکاف آن، حیات فقرا و ضعفا را تحت خطر قرار دهد که در این صورت ستیز داخلی ایجاد خواهد شد یا سرخوردگی شدید به وجود میآید.