به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۸ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که داستان واکسن و بحث بر سر اولویت واردات و تولید داخلی آن بین دولت و وزیر بهداشت در کنار اظهارات جدید سید حسن خمینی مبنی بر حضور به عنوان کنشگر از یک سو و تحلیلها درباره غنی سازی ۶۰ درصدی ایران و آثار آن از سوی دیگر در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
سعدالله زارعی در بخشی از یادداشت روز شماره امروز کیهان نوشت: درست در کشاکش بحث مذاکرات وین، جمهوری اسلامی با دو ماجرا که توسط صهیونیستها طراحی و به اجرا درآمدند، مواجه گردید؛ یکی حمله موشکی به یک کشتی ایرانی در دریای سرخ و دیگری انفجار در تالار سانتریفیوژهای نطنز بود. اگر کسی تصور کند صهیونیستها بدون همکاری آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان به این اقدمات دست زدهاند، حتماً باید در فهم سیاسی او شک کرد. اروپاییها حتی این اقدامات را محکوم هم نکردند و طرف آمریکایی گفت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در سفر روز یکشنبه خود به واشنگتن، مقامات آمریکایی را در جریان اقدامی که اسرائیل فردای آن روز علیه ایران به اجرا گذاشت، قرار داده است. این دو اقدام خود پوچ بودن مذاکره با طرف اروپایی و آمریکایی و پرخطا بودن خط مشی دولت آقای روحانی در پیگیری مذاکره را به اثبات رساند. در واقع آفتاب آمد دلیل آفتاب. کما اینکه همزمان با مذاکرات وین، اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی علیه ایران به اجرا گذاشت که متأسفانه باید گفت اگر این مذاکرات و استقبال تعجبآور دولت ایران از آن نبود، به احتمال خیلی زیاد هیچکدام از این سه اتفاق علیه ایران به وقوع نمیپیوست. کما اینکه درست در روز انفجار نطنز، یک مقام آمریکایی در یادداشتی با صراحت نوشت: «ایران امروز در ضعیفترین وضع خود است و ایستادن نشان توانمندی او نیست». چرا این تحلیل به محافل آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی راه مییابد؟ آیا غیر از این است که دولت آقای روحانی و تیم کنونی وزارت خارجه جمهوری اسلامی با رفتار غلط، «ایران قدرتمند» را موجودی محتاج مذاکره نشان دادهاند؟ اشتباه نشود این قلم نمیخواهد مسئولیت این اتفاقات را متوجه روحانی و ظریف و عراقچی کند. ما دشمن خود را میشناسیم و تردیدی در خباثتآمیز بودن تحلیلهای آنان نداریم و خود را برای زدن ضربههای اساسی به آنها هم آماده کردهایم کما اینکه هفتهای نیست که به آنان ضربه نزنیم.
متأسفانه رئیسجمهور در واکنش به اقدام تروریستی مشترک رژیم اسرائیل، سه دولت اروپایی و آمریکا علیه تأسیسات نطنز به گونهای سخن گفت که خیال آنان را از واکنش ایران آسوده کرد. ایشان گفت پاسخ ایران، نصب سانتریفیوژهای نسل ششم به جای نسل اول در نطنز و حرکت به سمت غنی سازی ۶۰ درصد است. این در حالی است که از یکسو این دو گام دقیقاً در قانون دو ماه پیش مجلس شورای اسلامی آمده بود و این مربوط به اقدامات جبرانی ایران در برابر بدعهدی غرب در اجرای تعهدات برجامی خود بود و از قضا زمان اجرای آن هم در همین روزها فرارسید و سازمان انرژی اتمی ایران موظف بود این دو اقدام را از روز بیستم فروردین شروع کند و از سوی دیگر پاسخ اقدام عملی علیه تأسیسات اتمی ایران، انجام اقدام عملی علیه تأسیسات اتمی رژیم صهیونیستی است. نه اینکه ما استفاده از حقوق و صلاحیتهای داخلی را به عنوان واکنش ایران به اعمال دشمنی اسرائیل سند بزنیم. متأسفانه رئیسجمهور با طرح این مسئله که پاسخ ما نصب موتورهای نسل ۶ و آغاز غنی سازی ۶۰ درصد است، در واقع اعلام کرد اقدام متقابلی علیه اسرائیل در کار نخواهد بود! این پالس غلط میتواند منشأ اقدامات ضدامنیتی جدید دشمنان علیه تأسیسات حساس و افراد متخصص ایرانی باشد.
سید علی علوی در سرمقاله امروز روزنامه خراسان با عنوان آقای روحانی اگر نگویید نمیگویند نگفت! نوشت: آخوندی: «اگر روند سال ۹۲ ادامه پیدا کرده بود، الان قحطی تمام ایران را گرفته بود.»
جهانگیری: «با تلاشهای دولت، اقدامات خصمانه دشمنان علیه ملت کنترل شد و اجازه ندادیم در کشور قحطی به وجود آید.»
روحانی: «اگر بگوییم که دهه اخیر که دوران دولتهای یازدهم و دوازدهم بوده، دهه پیروزی و نجات ملی است اشتباه نگفتهایم». این موارد برخی از اظهار نظرهایی است که طی چند هفته اخیر و در چند ماه مانده به پایان دولت دوازدهم توسط رئیس جمهور و برخی مسئولان دولتی مطرح و رسانهای میشود. اظهار نظرهایی که واکنشهای زیادی در جامعه سیاسی و نخبگانی و در بین مردم کف جامعه دارد. ما در رسانه خراسان اصولا این نوع اظهار نظرها را ضریب نمیدهیم تا باعث تشدید فشار به افکار عمومی نشویم مگر آن که پاسخ منتقدان به این سخنان را هم در کنارآن قرار دهیم. واقعیت این است که دو دولت آقای روحانی به دلیل تمرکز بر حل مسائل کشور از مسیر گشایش بین المللی، طولانی شدن فرایند مذاکره، تکیه به ظرفیتهای بیرونی، بدعهدی طرف آمریکایی پس از برجام و تحریمهای حداکثری ترامپ یکی از دولتهایی بوده است که شاخصهای اقتصادی در آن براساس آمار عقب گردی قابل تامل در شاخصهای عدالت اقتصادی دارد. موضوعی که در گزارش امروز ضمیمه دخل و خرج خراسان به اختصار و به نقل ازگزارشهای رسمی مرکز آمار همین دولت به آن پرداخته ایم. در این مقال هم برآن نیستم که عملکرد اقتصادی دولت دکتر روحانی را نقد کنم.
آن چه در این مکتوب برآن متمرکزم توجه به وضعیت اعتماد اجتماعی مردم و کاهش سرمایه اجتماعی است که متاسفانه طی سالیان اخیر در حال وقوع است. واقعیت آن است که خوب یا بد مردم جمع بندی خود را در باره دولت روحانی دارند، دولتی که تمرکز بر سیاست خارجی کرد تا ظرفیتهای داخلی، مردم با خوب و بدش تقریبا کنار آمده اند و خود را برای دولت بعدی آماده میکنند. دولتی که مردم با نقاط ضعف و قوتش، با وعدههای محقق شده و نشده اش، با بهانهها و استدلال هایش کنار آمدهاند و در این ماههای پایانی منتظرند به آرامش بگذرد همان قولی که رئیس جمهور در روزهای پایانی اسفند ۹۹ داد. اما آن چه در اظهار نظرها اتفاق میافتد برای مردمان کف جامعه آزار دهنده است. وزیر سابق و معاون اولی که میگویند اگر ما نبودیم قحطی میشد، رئیس جمهوری که حرف از بی نظیر بودن وضعیت شاخصها میزند در حالی که مردم در سر سفره خود با واقعیت دیگری روبه رو هستند. این یک واقعیت است که گاهی شاخصهای اقتصادی ارتباط مستقیم یا سریعی با سفره و معیشت مردم ندارد شاخصهایی همانند نرخ رشد اقتصادی، اما همه شاخصها هم چنین نیست برخی از شاخصها مثل تورم آثارش را مردم به عینه در سفرههای خود میبینند؛ لذا نمیخواهم بگویم که آن چه دولت میگوید تماما کذب است، اما میخواهم بگویم وقتی مردم گشایش و کارآمدی اقتصادی را در سفرههای خود نمیبینند وقتی صف مرغ و کمبود روغن و شایعه گرانی نان و سیاستهای غلط وارداتی و قیمت تضمینی گندم و... رامیبینند چه میشود که دولتمردان و رئیس جمهور محترم در این باره زبان در کام بگیرند و سخن از بی نظیر بودن عملکردشان نزنند. چرخیدن زبانهایی که جز عصبانیت مردم خروجی ندارد. موضوعی که به وضوح ما در روزنامه خراسان و رسانههای آخرین خبر در بخشهای تعاملی مان همچون حرف مردم و نظرات مردم به طور مشهودی با آن مواجهیم. واقعیت این است که عملکرد و نا هماهنگیها و دعواهای سیاسی به خودی خود اعتماد عمومی را به شدت صدمه زده، ولی آیا نمیشود حداقل حرف نزد؟ یا حرفی که مردم کف جامعه را میرنجاند و عصبانی میکند نزد تا این اعتماد اجتماعی به ارزانترین شکل ممکن چوب حراج نخورد. اعتماد عمومی از مهمترین شاخصهای سرمایه اجتماعی یک نظام سیاسی است. موضوعی که به نظر میرسد این روزها که به انتخابات نزدیک میشویم برخی فعالان سیاسی و دولتمردان تقریبا بیش از گذشته به آن بی توجه اند. چه دوست داشته باشیم چه نه همه ما با گرایشها و سلایق مختلف در یک کشتی نشسته ایم. کشتی که اگر صدمه ببیند چوب آن را همگان خواهند خورد.
محمدعلی وکیلی مدیرمسئول روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: هفته گذشته خبر توصیه پدرانه رهبر انقلاب به سیدحسن خمینی منتشر شد. با توصیه مشفقانه ایشان، تکلیف سیدحسن مشخص شد و لذا او اعلام کرد که در انتخابات نامزد نخواهد شد. با تعیین تکلیف و منتفی شدن حضور سیدحسن خمینی، تقریباً دست اصلاحطلبان دیگر خالی شده و سوسوی امید اصلاحطلبان از بین رفته است. حسن خمینی ته مانده کیسه اعتبار اصلاحطلبان بود و با غیبت او، تقریباً میشود حدس زد که هیچ اصلاحطلب جدی در این انتخابات نداریم. با این شرایط، اگر سید ابراهیم رئیسی ورود کند، که بسیار محتمل است، تکلیف اصولگرایان روشن میشود و تمام ظرفیت این جریان به میدان میآید. باتوجه به ظرفیت رئیسی، او هم شانس تقریباً قطعی رای خواهد داشت و هم توان بالا بردن مشارکت را دارد. به همین دلیل به رغم تقلاهای بیاثر، شاید اصلاحطلبان در این انتخابات بروند هواخوری و موضوعیت خاصی در این انتخابات پیدا نکنند. راستش تقلای بیمورد میکنیم؛ دولت حسن روحانی آبرویی برای اصلاحطلبان نگذاشته است. هیچ چیز واضحتر از این نیست که هزینه حسن روحانی از کیسه اصلاحطلبان پرداخته شد. جریان دیگری میان حامیان روحانی اساساً توان پرداخت این هزینه را ندارد. یعنی اساساً مردم، اصلاحطلبان را میشناسند و لذا اکنون نیز گریبان این جریان را میگیرند. تعارف نداریم، به جز یک دو پروژه بزرگ، مانند برجام، بقیه دولت انگار در تعطیلی مطلق بودهاند. به جرات میتوان گفت اساساً عزمی برای هرگونه اصلاحات (کوچک یا بزرگ) در این دولت وجود نداشته است.
کل کارنامه دولت، همان یک دو پروژهای است که عرض کردم.. راستش مردم این وضعیت را میبینند و قضاوت میکنند. هیچ دولتی مانند این دولت این هنر را نداشت که ۲۵ میلیون رای را در عرض چند ماه برساند به دو سه میلیون! هرچند کار به جایی رسیده که عده کمی، قدرت چنان برایشان رهزن افتاده که چنین واقعیت آشکاری را رد میکنند. اما به رغم نظر امثال واعظی، تنها سرمایه اصلاحطلبان، یعنی مردم، قربانی بیکفایتی این دولت شده است. خودکرده را تدبیر نیست. تصمیم خودمان بود و اکنون نیز هزینه آن را باید تحمل کنیم. طعنهها و کنایههای نامروتانه امثال واعظی و آشنا نیز بخشی از این هزینه است. ما خسارت این دولت را به مردم بدهکاریم! اصلاحطلبان به لحاظ موقعیت گرفتار دوسر باخت هستند. در این مدت توان رفع سوءتفاهم حاکمیت را نداشتند بنابراین گپ حاکمیت و اصلاحطلبان عمیقتر از قبل شد. از سویی دیگر تنها سرمایه آنان یعنی مردم در مسلخ خودشیفتگی دولت حسن روحانی به باد رفت.