به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۴ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که واکنشها به عملیات خرابکارانه در سایت هستهای نطنز و تحلیل ارتباط آن با مذاکرات وین از یک سو و تحرک انتخاباتی جبهه پایداری و انصراف سید حسن خمینی از کاندیداتوری در انتخابات ۱۴۰۰ از دیگر سو، در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامههای کیهان و جوان با انتخاب تیترهایی مثل خروج از مذاکرات وین و مجازات اسرائیل، پاسخ خرابکاری در نطنز (کیهان) و ارتقای نطنز روی میز وین و مذاکره زیر سایه ترور! (جوان) پیشنهاد خروج از مذاکرات در واکنش به عملیات خرابکارانه در نطنز را داده اند و روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان لغو مذاکرات خواسته اسراییل، شهروند با تیتر انتقام اسرائیل از موفقیت ایران در مذاکرات، آفتاب یزد با تیتر ترک مذاکره به صلاح نیست، و ایران با تیتر پشت پرده خرابکاری هستهای گزارشهای تحلیلی با رویکرد متفاوتی با کیهان و جوان را مطرح کرده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
سید محمد صدر طی یادداشتی با عنوان لغو مذاکرات خواسته اسراییل در شماره امروز اعتماد نوشت: جزییات زیادی از حادثه نطنز و تبعات ناشی از آن هنوز منتشر نشده، اما روشن است که این اتفاق ازسوی دولت اسراییل سازماندهی شده است؛ دولتی که امروزه به سمبلی از تروریسم دولتی در دنیا تبدیل شده و ابایی از انجام هیچ رفتار غیرقانونی و خطرناکی ندارد. اسراییل همواره در طول تاریخ بر آن بوده که برنامه صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران را نابود کند و در همین چارچوب نیز زمانی که مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۵ برای امضای توافق هستهای در جریان بود، اسراییل، عربستان و برخی دیگر از متحدان منطقهای آنها تمام تلاش خود را بهکار بستند تا برجام به نتیجه نرسد. شکست این تلاشها در پی حصول توافق هستهای میان ایران و کشورهای ۱+۵، تلآویو را به سوی خرابکاری و استفاده از حربههایی نظیر اقدامات نظامی و تروریستی علیه تاسیسات و دانشمندان هستهای ایران سوق داد تا شاهد اتفاقاتی نظیر آنچه روز یکشنبه در نطنز رخ داد، باشیم. اسراییل در زمان مقتضی پاسخی مناسب در قبال این توطئهها دریافت خواهد کرد که یکی از مهمترین این پاسخها، افزایش چندبرابری فعالیتهای علمی در راستای توسعه صلحآمیز برنامه هستهای ایران خواهد بود. ضعف در پیشگیری از حوادث اینچنینی در داخل کشور نیز یک واقعیت است.
دستگاههای امنیتی باید بسیار جدی با این قضایا مقابله کنند و در این راستا ضرورت دارد که به سرعت زمینههای نفوذ اسراییل در کشور شناسایی شده و با نفوذیهای تلآویو برخورد شود. از سوی دیگر، اقدامات متقابل هم در دستور کار ایران قرار گیرد تا دیگر شاهد اتفاقات اینچنینی نباشیم. اگر دستگاههای اطلاعاتی امنیتی کشور به جای صرف انرژیشان پیرامون مسائل کماهمیت، تمرکز خود را روی مسائلی مهم نظیر نفوذ در تاسیسات هستهای معطوف کنند، میتوان تا حد زیادی امنیت این تاسیسات را افزایش داد. در مقطع زمانی فعلی هم آنها باید پاسخگو باشند که چرا نتوانستند از وقوع حادثه دوباره در نطنز جلوگیری کنند. درباره این موضوع شاهد گمانهزنیهای زیادی در کشور بودیم، اما نه تنها قابل پذیرش نیست که در پی حادثه نطنز «مذاکرات وین را لغو کنیم» که به نظر میرسد اجرای چنین سیاستی دقیقا میتواند در راستای منافع اسراییل باشد. تلآویو تلاش داشت مذاکرات ۱+۵ به نتیجه نرسد و با از بین رفتن توافق هستهای ۲۰۱۵، ایالات متحده و دیگر کشورهای درگیر در این موضوع روی اعمال مجدد تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران اجماع کنند. اگر گفتگوها پیرامون احیای توافق هستهای به نتیجه نرسد، ایران بار دیگر ذیل تحریمهای سازمان ملل متحد قرار میگیر و باید تصریح کرد در واقع این همان خواسته اسراییل است که از سوی برخی افراد مطرح میشود. برجام در سال ۲۰۱۵ میان ایران و ۶ کشور دیگر به امضا رسید؛ سرنوشت این توافق که از سوی ایران به صورت کامل اجرا میشد، با خروج ایالات متحده به خطر افتاد و اکنون امریکا وظیفه دارد گام اول را در راستای بازگشت به توافق برداشته و علاوه بر آن تمام توان خود را در راستای احیای برجام به کار بندد. برای این منظور ضروری است تمام تحریمهایی که در دوره ریاستجمهوری ترامپ علیه ایران اعمال شد، لغو گردد تا چنانچه بارها از سوی مقامات جمهوری اسلامی تاکید شده، تهران نیز اجرای کامل تعهداتش ذیل توافق هستهای را از سر گیرد. یکی از جدیترین مشکلات در کشور ما این است که نگاهی جناحی به مساله سیاست خارجی وجود دارد. ما نباید اختلافات سیاسی داخلی را به سیاست خارجی وصل کنیم. سیاست خارجی ابزاری برای تامین منافع ملی است و نباید موضوعات سیاست داخلی و اختلافاتی که میان جناحهای مختلف وجود دارد، به مانعی بر سر تامین منافع ملی بدل شود. کسانی که توجهی به این موضوع ندارند، آگاه نیستند که سیاست خارجی مربوط به ایران و مربوط به نظام جمهوری اسلامی است و ربطی به دولت و احزاب ندارد.
علی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان دولت در وضعیت کیش و مات نوشت: ماجرای نطنز، ماجرای تازهای نیست و اسراییل دیرهنگامی است که ایران را به آوردگاه مبارزه نظامی دعوت میکند. اسراییل در سوریه مواضع ایران را مورد هجمه و حمله قرار میدهد و گاه و بیگاه این مسیر را در عراق گسترده است. مسائل مربوط به سایتهای هستهای ایران و ترور شخصیتهای برجسته این حوزه یعنی دانشمندان هستهای نیز بارها به صورت متفاوت از سوی تهران و تلآویو مطرح شده است؛ لذا حملات اسراییل به مراکز هستهای ایران با عاملیتهای اعلامی و مدیریتی در این مسیر آشکار است. در واقع ایران را به جنگ حیثیت در عرصه سیاسی و رویارویی نظامی در عرصه منطقهای میخواند.
ایران نیز پارادایم نه جنگ و نه مذاکره را بر اساس دستور رهبری در دستور کار دارد. در عین حال مذاکراتی را در قالب گروه ۱+۵ با بازگشت بایدن به نمایش میگذارد. آغاز این مذاکره، شکاف میان جناحهای سیاسی در ایران را گشوده است چراکه رهبری نظام ایران آشکارا گفتهاند نه جنگ و نه مذاکره. در بازتعریف عملیات آن نیز مذاکره به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، در هر رده و توسط هیچ کس نباید صورت بگیرد.
پرسش این است که آیا دولت هماکنون میتواند بدون توجه به مجوز نهادهای فرادستی مثل شورای امنیت و بدون توجه به فرمان رهبری وارد مذاکره در قالب ۱+۵ یا مذاکره غیرمستقیم با آمریکا شود؟ با توجه به مبرهن بودن این مذاکرات و گفتگوها که اکنون در داخل و خارج از کشور درباره آن صحبت میشود، آیا میتوان گفت که این نهادها آن را نادیده گرفتهاند یا اینکه رهبری ایران از این امر بیاطلاع هستند؟
پاسخ به این پرسش آشکارا باید کلمه خیر باشد؛ لذا دولت نمیتواند بدون مجوز نهادهای فرادستی و تصمیمگیرنده نهایی وارد مذاکره شود. این معنا تا حد زیادی دوگانگی سیاستها را به نمایش گذاشته است. اعلام سیاست عدم مذاکره در هر سطحی و در هر موردی نشان میدهد که ایران در عمل از اعمال سیاستهای اعلامی خود دور شده است. بالطبع در این فضا مخالفان دولت میتوانند در آستانه انتخابات ریاستجمهوری از این دوگانگی و گپ در سیاستها استفاده کنند و دولت را زیر پرسش ببرند، زیرا از نظر آنان فرمان رهبری کاملا آشکارا در جهت عدم مذاکره است. از طرفی دولت هم نمیتواند در این قضایا پا پیش نگذارد، چون با هماهنگی نهادها و شخص رهبری باید وارد مذاکره شود.
از سوی دیگر بر اساس فشارهای وارده در ایران شاهد بحرانهای مختلف و نارضایتی سیاسی معطوف به رویارویی مردم و دولت هستیم. باید در این چارچوب اذعان داشت که طرفداران دولت و حل مسائل ایران و آمریکا و حل مساله هستهای برای رسیدن به ثبات اقتصادی نسبی به این نکته اشاره دارند که دولت نمیتواند بدون هماهنگی وارد مذاکره شود.
این لغزش و شنهای روان موجود در ایران بر سر پرونده هستهای، هزینه بسیار گزافی برای مذاکره است، زیرا از طرفی کسی مسئولیت مذاکره را پذیرا نیست. در عین حال کسی هم پذیرای تبعات ناشی از آن در زیستبوم اقتصادی مردم نیست.
در این محیط است که نگرشهای متفاوت رادیکال بیشتر چهره نشان داده و اصطکاک بین جریانهای سیاسی بر سر مسائل ملی را بسط میبخشد. مسجل است که اکنون دولت جمهوری اسلامی ایران که ماههای پایانی دوره چهار ساله ریاستجمهوری حسن روحانی را سپری میکند، با بحران وسیعی در مورد مذاکره روبهرو است. سکوت نهادهای فرادستی، زمینه فشار بر دولت را ایجاد کرده است و عدم تلاش دولت نیز میتواند منجر به این نقد شود که کار را رها کرده است و در ماههای آخر، مسوولیتپذیری خود در قبال پرونده هستهای را از دست داده است. بر این اساس معتقد هستیم که دولت اکنون در وضعیت کیش و مات است. اگر مذاکره کند با توجه به عدم تایید مذاکرات با نقد شدید هواداران این پارادایم مواجه شده و اگر مذاکره نکند، نمیتواند پاسخگوی نیازها و خواستههای مردم باشد. از این رو باید گفت آنچه فشار رادیکالیسم موجود بر دولت را توجیهپذیر میکند عدم نگاه فراجناحی به پرونده هستهای به عنوان یک مساله ملی است.
محمدجواد اخوان در بخشی از یادداشتی با عنوان مذاکره زیر سایه ترور! با اشاره به اقدام خرابکارانه اخیر در سایت هستهای نطنز در روزنامه جوان نوشت: اگر بدون اطلاع امریکا، صهیونیستها به صورت خودسر دست به این اقدام زده باشند، باید پرسید اگر امریکاییها قادر به کنترل سگ دستآموز خود در منطقه نیستند، اساساً چه تضمینی هست که بعد از توافق و با بازگشت امریکا به برجام باز هم تأسیسات هستهای ما که زیر نگاه دقیق بازرسان معلومالحال آژانس است در امان باشند. اگر قرار مذاکره و برجام حتی نتواند امنیت تأسیسات اتمی ما را (که به دلیل نظارتهای برجامی در معرض جاسوسی قرار گرفته) حفظ نماید، چگونه حامیان آن ادعا میکردند که سایه جنگ (!) را از ایران دور کردهاند؟
در این فرض که واشنگتن از این اقدام تروریستی اطلاع داشته، هم اگر کاخ سفید و به ویژه ساکنان جدید آن واقعاً و صادقانه به رویکرد تعامل و گفتگو تمایل دارند، باید مانع از این اقدام صهیونیستها میشدند. به نظر میرسد این رویداد چنانکه برخی منابع غربی اذعان نمودهاند، هم با اطلاع و هم رضایت طرف غربی و به ویژه امریکا رخ داده و در واقعی بخشی از نقشه نظام سلطه برای تحمیل اراده خود است.
باید گفت این اقدام، نه یک عمل خودسرانه صهیونیستهای افراطی، بلکه بخشی از پازل غرب برای خنثیسازی قدرت ایران در وضعیت پیش رو است. از همان عصبانیتهای آشکار اروپاییها و امریکا از قانون مصوب مجلس تحت عنوان «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» میشد حدس زد که سلطهگران دست برتر ایران را تاب نخواهند آورد و از همه ابزارها برای معکوس کردن معادله استفاده خواهند کرد. ابتدا با فشار بر غربگرایان داخلی کوشیدند که مانع از اجرای مصوبه مجلس شوند و اینک که موفق نشدهاند از طریق جریان نفوذ و عملیات ویژه سرویسهای اطلاعاتی به خیال خود موضع ایران را در عمل تضعیف کردهاند.
با توجه به اینکه نیت صهیونیستها و حامیان غربی آنها از اقدام اخیر قراردادن ایران در موضع ضعف بوده است، به نظر میرسد لازم است مواجهه هوشمندانه و راهبردی با سناریوی دشمن در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. اولاً فوراً باید مذاکره متوقف گردد تا دشمن هزینههای اقدام موازی تروریستی با مذاکره را دریابد. علاوه براین باید گفت مذاکره در موضع ضعف و زیر فشار و سایه تروریسم در تصاد و مغایرت کامل با منافع ملی است. ثانیاً علاوه بر اقدامات امنیتی برای وارد کردن ضربع متقابل بر دشمن (که اینک بیش از گذشته ضروری است) از کشف، شناسایی و شبکه نفوذی که در چند عملیات اخیر دشمن از آن بهره جست، نباید غافل شد. با توجه به تکرار دو حادثه در یک سایت اتمی، احتمال نفوذ در سازوکارهای حفاظتی این نهاد و سازمان مافوق آن دور از انتظار نیست.
در گامی فراتر به نظر میرسد باید میدان بازی را به گونهای تغییر داد که دشمن را به انفعال کشاند. با توجه به وضعیت متفاوت دو سایت «شهید احمدی روشن» در «نطنز» و «سهید علیمحمدی» در «فردو» از منظر پدافندغیرعامل، گونه غنیسازی خصوصاً در درصدهای بالا و با دستگاههای پیشرفتهتر در سایت فردو انجام گیرد تا هم احتمال آسیب به آن کاهش یابد و هم دشمن هزینه این اقدامات خود را عملاَ پرداخت کند.