به گزارش «تابناک» روزنامههای شنبه چهارم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اصابت موشک به نزدیکی تأسیسات اتمی «دیمونا» در اسرائیل و تحلیلهایی درباره آن از یک سو و ورود محمولههای واکسن به کشور و وعده تولید واکسن در داخل با تیترها و تصاویر مختلف از سوی دیگر در صفحات نخست امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان جزیرهای برای فرار نوشت: بیایید فرض کنیم که یک فرد شناختهشده که اسم و رسم او بر همگان معلوم است، به صورت آشکار اعلام کند که در چند روز گذشته شاهد قتل چند نفر بوده است. واکنش ما چه خواهد بود؟ انتظار داریم که بلافاصله از طرف پلیس و دستگاه قضایی احضار و بازجویی شود. آنان را به محل قتلها راهنمایی نموده یا اطلاعات کافی در مورد ادعای خودش ارایه کند. از دو حال خارج نیست، یا چنین اتفاقی رخ داده که در این صورت باید از او تشکر کرد که وظیفه مدنی خود را انجام داده و بالطبع مسوولان نیز قاتل یا قاتلین را بازداشت و مجازات خواهند کرد، یا آنکه وی دروغ گفته و هدف او تشویش اذهان عمومی و ایجاد ترس و بهرهبرداری شخصی بوده است که در این صورت باید خودش را مجازات کرد. در هر حال، سکوت پلیس و دستگاه قضایی بدترین و زیانبارترین حالتی است که میتواند رخ دهد. زیرا جامعه را ناامن میکند. مردم گمان میکنند که حتما قتلها رخ داده، ولی هیچ مسوولی علاقهای به پیگیری و اجرای مجازات قاتل ندارد و این وضعیت حتی بدتر از اصل وجود قتل است، چون قتل و سایر جرایم همه جا هست، آنچه مردم را ناامید و بدبین میکند، صرف وجود این جرایم نیست، بلکه فقدان اراده برای رسیدگی و مجازات مجرمین است. با این فرض سخنان زیر که از سوی آقای احمدینژاد اظهار شده را مرور کنیم: «جزیره خریدهاند تا در صورت خشم ملت به آنجا فرار کنند.» وی فردی شناخته شده و حتی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. بنابراین هر سخنی بگوید حداقل به لحاظ رسمی باید حدی از باور عمومی به آن را پذیرفت.
اگر فرض کنیم که هیچکس آن را باور نمیکند، برای ساختار سیاسی خیلی بد است، زیرا یک عضو مهم مجمع تشخیص و رییسجمهور سابق کشور ادعایی را طرح میکند که هیچکس آن را نمیپذیرد! طبیعی است که این گزینه معقول نیست. به ویژه اینکه میگویند این از خودشان است و سخن او ادعا نیست، بلکه نوعی اقرار از درون نظام سیاسی است. اگر همه یا حداقل بخشی از مردم، این را میپذیرند و در عین حال هیچ مصداقی هم ذکر نشده، بهطور معمول مردم آن را به کلیت ساختار سیاسی ربط میدهند و هر کس برحسب سابقه ذهنی خود یک فرد یا گروهی را مصداق آن میداند. ولی در هر حال یک نکته مسلم است. این سخن به معنای آن است که افراد مورد نظر گوینده در سطح مسئولان عادی نیستند که بتوان با دستگاه قضایی یا پلیس آنان را بازداشت و محکوم یا مجازات کرد.
افراد مورد نظر کسانی هستند که از طریق قیام مردم کارشان به پایان میرسد و باید با هواپیمای شخصی به جزیره خریداری شده فرار کنند! پس ویژگی مهم آنان مصون از رسیدگی قضایی بودن است، مثل خود گوینده این خبر یا اقرار. راهحل چیست؟ خیلی ساده است. البته در بیان ساده است، ولی در عمل و به علل گوناگون این کار در جامعه ایران انجام نمیشود. باید وی را احضار کرد و بهطور مشخص خواست که نام فرد یا افراد و اطلاعات محل جزیره خریداری شده آنان را به پلیس یا بازپرس اعلام دارد تا از طرف مسوولان بررسی شود که چه کسانی آنقدر پول دارند که جزیره بخرند و این پول را از کجا آوردهاند؟ و این جزیره کجاست؟ البته گوینده خبر فاقد شجاعت و صراحت کافی است والا خیلی راحت میتوانست همین موارد را به صورت آشکار بیان کند. اگر این احضار انجام نشود و جزییات پیگیری نگردد، در این صورت مساله و مشکل جامعه ما این نیست که عدهای پول دارند و جزیره خریدهاند و با فعال شدن احتمالی آتشفشان مردم، فرار خواهند کرد، بلکه مشکل اصلی این است که ساختار پلیسی و حقوقی لازم برای رسیدگی به این ادعاها و تعیین صحت و سقم آنها وجود ندارد. در هر جامعهای بیماری و جرم هست ولی نظام پزشکی و درمانی و نظام پلیسی و قضایی مستقل و کارآمد نیز هست که با آنها مبارزه کند. اکنون پلیس و دستگاه قضایی برای دفاع از کارکرد و اعتبار خود و برای دفاع از حقوق مردم و برای شفافیت و روشن شدن حقایق و رسیدن به بصیرت، لازم است که گوینده را احضار و پروندهای برای رسیدگی به ادعاهای وی تشکیل دهند، در غیر این صورت مردم میپذیرند که این ادعاها درست است و اتفاقا در سطحی است که این دو نهاد مهم نیز قادر به مقابله با آن نیستند. جامعه سالم و آزاد، جامعهای نیست که فقط بتوان هر اتهام و خبری را بیان کرد. جامعهای سالم است که همه اتهامات به صورت مستقل و بیطرفانه بیان و سپس رسیدگی و اثبات یا رد شود.
مهدی پازوکی اقتصاددان طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: اقتصاد ایران در گرو سیاست است و تا مادامی که تندروها قدرت اصلی در اقتصاد ایران را در اختیار دارند، امکان اینکه رشد نقدینگی متوقف شود و تورم کاهش پیدا کند، وجود ندارد. چون تندروها دنیا را قبول ندارند و قدرت اقتصادی دست اینهاست و از طرفی همینها اقتصاد ایران را بهشدت در گرو سیاست؛ چه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی گرفتهاند. همین الان ببینید هیات مذاکرهکننده ایرانی در وین مشغول مذاکره است و به جای اینکه به آنها کمک کنند؛ رسانههای تندرو در حال حمله به این مذاکرات هستند. اینها کسانی هستند که کشور را به این وضعیت رساندهاند؛ چراکه دانش کافی در این زمینه ندارند و صرفا سعی میکنند ایدئولوژیک با مشکلات اقتصادی برخورد کنند درحالیکه مشکلات اقتصادی راهحل کارشناسی و علمی دارد. بهعنوان مثال ما برای تیم فوتبال مربی خارجی میآوریم؛ چون دانش بیشتری دارد و بهتر میتواند با تیم کار کند و نتیجه بگیرد. امروز درهای اقتصادمان روی اقتصاد دنیا بسته است. افغانستان با وجود اینکه جنگزده است و کشورش دچار بیثباتی است، اما نرخ تورم آن یک رقمی است. مسئولان امروز متوجه فشار تورم نمیشوند؛ چون خودشان از رانت برخوردار هستند و در بهترین مناطق شهر تهران آپارتمانهای شیک، فول امکانات و پول فراوان دارند. در کجای دنیا در این شرایط نرخ دستمزد به این شکل افزایش مییابد. بودجهای که دولت به مجلس داده را نگاه کنید؛ این بودجه ۸۴۱ هزار میلیارد تومان بسته شده بود. این بودجه توسط مجلس انقلابی به هزار و ۲۴۰ هزار میلیارد تومان تبدیل شد؛ بودجه جاری مجلس که ادعای قناعت دارد سال گذشته ۴۷۱ میلیارد تومان بوده، ولی همین بودجه جاری در لایحه بودجه ۱۴۰۰ دولت، ۶۳۲ میلیارد تومان بوده است، ولی چون قدرت دست خودشان بوده این عدد را به ۹۹۱ میلیارد تومان تبدیل کردهاند! درحالی که قرار است براساس قانون حقوق نمایندگان ۵/۲ میلیون تومان افزایش پیدا کند. ۲۹۰ نماینده به اضافه هزار کارمند مجلس اگر ماهی ۵/۲ میلیون تومان به حقوق آنها اضافه شود آیا به عدد ۹۹۱ میلیارد تومان خواهیم رسید؟
ردیف دیگری به مبلغ ۱۴۷ میلیارد تومان برای تعهدات دیونی، که در سالهای قبل انجام شده، گذاشته شده است! نکته جالب اینکه مجلس میداند اگر در بخش دولتی بودجه وجود نداشته باشد، نباید برای کشور تعهد ایجاد کرد! مجلس به قدری بزرگ شده که کمکم به میدان شهدا میرسد، این طرز تفکر اصلا متوجه نقدینگی و تورم نمیشود و این پولها به همین شکل در اقتصاد پمپاژ و وارد اقتصاد میشوند، یکی از مهمترین عوامل تورم در اقتصادی ایران رشد فزاینده نقدینگی است که متاسفانه این افراد هیچ آگاهی نسبت به این موضوع ندارند. آنها نه علم اقتصاد را قبول دارند، نه با جهان تعامل و سازش میکنند. اتفاقا بچههایشان هم در بهترین نقاط دنیا زندگی میکنند. نکته عجیب اینجاست که به شهروندان ایرانی برای سفر به کشوری نظیر بریتانیا ویزا نمیدهند، ولی به تندروها میدهند و جالبتر اینکه در این شرایط، مردم لیبرال و طرفدار غرب میشوند و اینها انقلابی! افزایش مخارج دولت با یک ضریب فزاینده در نرخ تورم، تاثیر میگذارد و این نرخ تورم فشار را به طبقات زحمتکش جامعه وارد میسازد؛ در این شرایط ثروتمندان، ثروتمندتر و فقرا، فقیرتر میشوند. در دوره اصلاحات با ۵۰ میلیون تومان در میدان خراسان تهران میشد یک آپارتمان ۵۰ و ۶۰ متری خرید، اما امروز با ۶۰۰ میلیون تومان هم میتوان آپارتمان خرید؟ و برعکس کسی که در فرمانیه خانه داشته و خانهاش یک میلیارد قیمت داشته الان خانهاش ۱۵ میلیارد تومان شده است! امیدوارم بیش از این تورم افزایش پیدا نکند. تورم با دعا و شعار و خواهش و تمنا تغییر نمیکند؛ بنابراین اگر مخارج دولت و نقدینگی کنترل نشود و این نقدینگی به سمت فعالیتهای تولیدی سوق پیدا نکند و فضای کسبوکار در کشور درست نشود، این وضعیت ادامه خواهد داشت.
محمدعلی وکیلی، مدیرمسئول روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان نقش کلاب هاوس در انتخابات ۱۴۰۰ نوشت: زمان زیادی به انتخابات ریاست جمهوری نمانده است. گروههای سیاسی هنوز نتوانستهاند یخ فضای پر رخوت کنونی را بشکنند. با این حال، پلتفرم جدیدی به نام کلاب هاوس، شوکی به فضای سیاسی وارد کرده است. در این پلتفرم مردم میتوانند با یکدیگر گفتوگوی آزاد انجام دهند و امکانات گفتگو نسبت به پلتفرمهای گذشته بیشتر شده است. این پلتفرم، مردممحور است و به نوعی نمیتوان نامش را گونهای تریبون گذاشت، بلکه کارکرد آن، محمل گسترده گفتگو است. کلاب هاوس توانسته در این مدت اندک، اقبال مردم را برانگیزد و درصد قابل توجهی از مردم به آن اقبال نشان دادهاند. در سایه و باوجود بیبرنامگی و بیتحرکی سیاستمداران، مردم در این پلتفرم توانستند مقداری یخ فضای سیاسی را بشکنند. در واقع انگار مردم خود دستبهکار شدهاند و تکانی به حوزه عمومی دادهاند. پیشتر نوشتم که نشانهها حکایت از این میکند که ملت چشمش به سیاست است، اما بخاری از سیاستمداران برنمیخیزد. یعنی مردم همچنان به دنبال نسخه نجاتبخش هستند، اما در حوزه عمومی چنین نسخهای عرضه نمیشود. ملت اقبالی به حرکات موجود نشان نمیدهند و به برنامههای ارائه شده دل نبستهاند، اما همچنان چشمشان به سیاست است تا نسخهای از آن دربیاید. معتقدم کلاب هاوس نیز، چون مخاطبمحور است، و به نوعی امکانهای گفتوگوی عمومی در آن توسعه یافته است، توانسته اقبال مردم را برانگیزد. حرف جذابی از سیاستمداران در این پلتفرم عرضه نشده؛ لذا علت اقبال مردم همان توسعه امکان گفتوگوی مردم است.
این گفتگو البته میتواند به سیاستمداران و سیاستگذاران کمک کند چراکه به ایضاح حرف مردم کمک میکند و میتواند بازتاب بیواسطهای از مطالبات و مطلوبات کنونی ملت باشد. کلاب هاوس صدای ملت را بلندتر کرده، اما بیش و مهمتر از سایر پلتفرمها، با توسعه دیالوگ، سخن ملت را نیز تنقیح میکند. در واقع از رهگذر گفتوگوی جدی در این پلتفرم (نسبت به نوع امکان گفتگوهای سایر پلتفرمها)، حرف ملت دقیقتر و تراشخوردهتر عرضه میشود. بازگشت وضوح و دقت به حوزه عمومی میتواند این حوزه را از آشفتگی و بیقاعدگی پیشین نجات دهد و به طور کلی به تلطیف فضای سیاسی کشور نیز کمک کند. هر پلتفرمی (چه در مقام امکانهای تکنولوژیک و چه در مقام امکانهای زبانی) که بتواند امکان گفتگو را کماً و کیفاً توسعه دهد، میتواند به بهداشت حوزه عمومی و سلامت و لطافت سیاستورزی کمک کند. امروز ما به هر عاملی که امکان گفتگو را ارتقا دهد باید روی خوش نشان دهیم.