به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز دوشنبه هشتم خردادماه در حالی چاپ و منتشر شدند که واکنش قوه قضائیه در برابر حملات به لایحه عفاف و حجاب، از اشتباهات راهبردی تا وقاحت طالبانی، سلطان میانجی چرا دوباره آمد و پنج سال دیگر با اردوغان در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با تیتر جایگاه مسقط فراتر از واسطهگری است نوشت: سفر هیثم بن طارق، پادشاه عمان به تهران و دیدار وی با مقامات ارشد کشورمان، نقطه عطفی در مناسبات دو کشور در حوزه خلیجفارس و غرب آسیا محسوب میشود. بدون شک انعکاس همکاری و همافزایی منطقهای تهران-مسقط، معطوف به مناسبات دوجانبه طرفین نشده و در شکلگیری نوعی چندجانبه گرایی منطقهای، آن هم به دور از مداخله سلبی بازیگران فرا منطقهای بسیار مؤثر و تعیینکننده خواهد بود.
در روایتگری خاص رسانههای غربی از سفر پادشاه عمان به تهران، شاهد برجستهسازی نقش «واسطهگری» مسقط میان واشنگتن و تهران هستیم. طی ماههای اخیر، دقیقا در همان بازه زمانی که مقامات آمریکایی به دروغ مدعی توقف مطلق مذاکرات هستهای بودند، واشنگتن رایزنیهای مستمری با مقامات عمانی و قطری داشته و پیشنهاداتی را نیز در خصوص برخی ایدهها جهت رسیدن به توافقی پایدار یا حتی موقت با تهران به این بازیگران منتقل ساخته بودند. بخشی از این پیشنهادات از مجاری دیپلماتیک ( دیپلماسی پنهان ) به ایران مخابره شد و البته در مقابل، پاسخهای مستدل تهران نیز در قبال این موارد به طرفهای واسطهگر منطقهای ارائه گردید.
اما اکنون سؤال اصلی اینجاست که آیا نقش عمان را باید محدود به یک«پیامآور» یا «واسطهگر»نمود؟! باید پاسخ داد که نقش عمان بهمراتب فراتر از یک واسطهگر است. فراتر از اشتراکات منطقهای ، مذهبی و راهبردی میان تهران و مسقط، نقش طرفین در تعریف ، ایجاد ، پیشبرد و درنهایت تثبیت منظومه جدید منطقهای بسیار پررنگ خواهد بود. در این معادله، واسطهگری عمانیها و پیامهایی که آنها از سوی آمریکا به ایران ( در قبال مذاکرات هستهای یا موارد دیگر) میسازند، تنها بخشی از ماجرا محسوب میشود! تقلیل و تحدید نقش عمان به این موضوع، نوعی خطای راهبردی و محاسباتی بزرگ به شمار میآید که در آینده، میتواند بانیان و مدعیان آن را با واقعیات دیگری در منطقه مواجه سازد.
نکته قابلتأمل اینکه مسقط و تهران، هر دو بر اساس تجربیاتی که طی دههها و خصوصا سالهای اخیر داشتهاند،نسبت به برخی ثوابت و اصول راهبردی مشترک در منطقه، ازجمله ایجاد مناسبات امنیتی جمعی میان شورای همکاری خلیجفارس و ایران باور دارند. همچنین طرفین آیندهپژوهی تحولات منطقه را باهدف جلوگیری از برخی بحرانهای احتمالی ضروری تلقی میکنند. فراتر از آن، تهران و مسقط هر دو نسبت به استراتژی «خلق ناامنیهای مزمن در غرب آسیا»بهمثابه یک راهبرد کلان از سوی رژیم اشغالگر قدس و حامیان آن باور دارند. این باورها و متعلقات منطقه و امنیتی، مبنایی برای تقویت همکاریهای راهبردی قبلی و حتی شکلگیری همافزاییهای جدید میان تهران و مسقط خواهد بود. ترکیب غنی هیئت وزرا و مسئولان عمانی که به همراه هیثم بن طارق پادشاه این کشور به تهران سفرکردهاند، بهوضوح نشان میدهد که«واسطهگری»، شاید آخرین و حداقلیترین مأموریت هیئت عمانی در تهران باشد!
حشمت الله فلاحت پیشه طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان منافع ایران ربطی به انتخابات ترکیه ندارد نوشت: انتخابات ترکیه فارغ از هر نتیجه ای که داشته باشد، یک سری مسائل در روابط ایران و ترکیه برای ایران، ارتباط زیادی به نتیجه انتخابات ندارد. مناسبات ایران و ترکیه مشخصا از بعد از جنگ تحمیلی، مناسباتی است که براساس دو انتظار متفاوت در تهران و آنکارا شکل گرفت. تهران همواره سعی کرده که علاوه بر افزایش مناسبات تا حد اعلی ظرفیت فی مابین به گونه ای عمل کند که ترکیه یک شاهراهی برای ارتباطش با کشورهای اروپایی باشد. لذا در موضوع اول هر دو طرف برنامه ریزی کردند که سطح مناسبات سالیانه را تا سی میلیارد دلار افزایش دهند که معنایش این است که به سود دو طرف است و ظرفیتهای اقتصادی دو طرف را فعال می کند و هر کسی که در ترکیه رای بیاورد باید دنبال این هدف باشد.
موضوع کلان تر این است که ایران تلاش کرده از ترکیه به عنوان یک کانال استفاده کند که مناســبات خودش را تا حد امکان به گونه ای شکل دهد که علاوه بر استفاده از ظرفیت های خود ترکیه به سمتی برود که از ترکیه به عنوان یک کانال ارتباطی استفاده از ظرفیتهای اقتصادی دنیای غرب استفاده کند. اینجاست که یک اختلاف اعلام نشده شکل گرفت و آنجایی است که ترکیه به گونه ای دیگر مناسبات با ایران را میبیند. ترکیه سعی میکند به گونه ای عمل کند که به کشورهای غربی و به ویژه آمریکا بقبولاند که ارتباطش با ایران بخشی از دغدغه های آنها در شرق را برطرف میکند. چه دغدغه هایی که مرتبط با خود کشور ایران اســت یا دغدغه هایی که مربوط به پناهندگان یا قاچاق موادمخدر و سایر مسائل است. فلذا می بینیم بیش از سه میلیارد دلار کمکی که به ترکیه صورت گرفت در سال اول هجوم آوارگان جنگهای منطقه ای به ویژه آوارگان سوری، بخش اعظم این پول فقط صرف دیوار کشی در مرزهای شرقی ترکیه شد.
از طرف دیگر در عضویت ناتو سعی میکند خودش را نماینده رفع دغدغههای امنیتی ناتو در منطقه ببیند و برای همین موضوع کلی امتیاز بگیرد؛ لذا یکی از کشورهایی که بیشترین بهره را از حفظ ایران در شرایط اضطرار برده، ترکیه است. یعنی کشور ایران به عنوان کشوری که در کانال دشمنی غرب یا در کانال تحریم غرب قرار گرفته باشد، ترکیه این موضوع را برای خودش به یک فرصت تبدیل کرد. بسیاری از امتیازات اقتصادی ایران را به خودش اختصاص داد و البته سعی کرد حتی از ناتو و از کشورهای اروپایی هم بیشترین امتیازات را بگیرد؛ لذا وقتی که ایران نخستین لولههای بین المللی گاز را بین ایران و ترکیه در دهه ۱۹۹۰ ایجاد کردکه از حدود ۳۰ ســال پیش که برای احداث این لوله، سرمایه گذاری صورت گرفت هدف ایران این بود که در گام بعدی گاز ایران از طریق ترکیه به اروپا منتقل شود و درست در ایامی که روسها درگیر مسائل داخلی خودشان بودند و هنوز اروپا را از لحاظ انرژی به روسیه وابسته نکرده بودند، در آن ایام ایران میتوانست از طریق توسعه
خط گازی به ترکیه این وابستگی را ایجاد کند، ولی نه تنها این کار صورت نگرفت بلکه حتی ترکها در مناسبات گازی با ایران بیشترین بهره را بردند. ترکیه سعی میکند از شرایط اضطراری و اختلافی که ایران با غرب دارد، حداکثر استفاده را ببرد، ولی ایران هنوز نتوانسته آن راهبرد کلان خودش یعنی تبدیل کردن ترکیه به یک کانال ارتباطی با غرب استفاده کند و ما میبینیم حتی بخش اعظم توریستهای ایرانی که امکان مالی و اداری لازم برای سفر به اروپا را نداشتند، در خود ترکیه بارانداز شدند.
طوری که غیر از سالهای فراگیری کرونا، میانگین پولی که ایرانیها به عنوان توریست در ترکیه هزینه میکنند به بیش از پنج میلیارد دلار در سال میرسید و این یک منبع درآمد عظیم برای ترکیه بود؛ لذا معتقدم در سطح کلان آن چیزی که باید برای ایران مهم باشد فارغ از اینکه آقای اردوغان رای بیاورد یا آقای قلیچدار اوغلو این است که ایران سعی کند به گونهای عمل کند که فرصتهای اقتصادی- تجاری کشور فقط محدود به رابطه با ترکیه نشود بلکه به فراتر از آن به ویژه کشورهای اروپایی هم کشانده شود.
جعفر گلابی در بخشی از یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان نرمش از ما گستاخي از طالبان! نوشت: چند عامل مهم در گستاخي طالبان وجود دارد كه نبايد آنها را دستكم گرفت؛ اگر اسراييل توانسته باشد با انواع طرفندها و ارتباطهاي مستقيم و غيرمستقيم اين گروه را تحت تاثير خود قرار بدهد بهترين گزينه براي اشتغال ايران هستند و اگر كار ايران با اين گروه بالا بگيرد در تلآويو جشن برپا ميشود. حضور بيش از 5 ميليون افغانستاني در ايران عامل تهديدكننده ديگري است كه نبايد آن را از نظر دور داشت. هر چند به نظر ميرسد اكثر آنان مخالف يا بياعتنا به طالبان هستند ولي نفوذ اين گروه در كسر كوچكي از آنها ميتواند امنيت عمومي كشور را حتي به صورت مقطعي هم كه شده به چالش بكشد. عامل ديگر مشي و مرام چريكي اين گروه و غيرمسوول بودنشان نسبت به منافع افغانستان است. آنها به كشتن و كشته شدن عادت كردهاند و عمق استراتژيكي براي درهم كوبيدن ندارند. در خيالانگيزترين تصورات فرض كنيم كه ايران برود و كابل را بگيرد؛ نهايت اينكه آنها دوباره به كوهها پناه ميبرند و آنقدر در شهرها بمب منفجر ميكنند و مردم را ميكشند تا دوباره همه را متقاعد كنند كه حضورشان در كابل براي مردم و منطقه امنيت بيشتري به ارمغان ميآورد. واقعيت آن است كه ايران در حساسترين شرايط و كليديترين موقعيت فكر مبادا را نكرد و براي خود امتيازي نگه نداشت. ما به چه دليلي از احمد مسعود و جبهه مقاومت ملي افغانستان حتي به صورت سياسي حمايت نكرديم و گذاشتيم طالبان به آساني دره پنجشير را به تصرف خود درآورد و در مقابل اين عدم حمايت چه امتيازي از طالبان گرفتيم؟
چرا سفارت افغانستان را به يك گروه كه نماينده همه ملت افغانستان نيست، داديم و در اين كار كدام منفعت را تحصيل كرديم؟ خطر بزرگ اين است كه با ندانمكاري و ضعف تحليل و محاسبه تصميمگيران، طالبان به يك تهديد جدي و طولاني مدت در شرق كشور مبدل شود. اما سخن اصلي اينكه طالبان هم با همه حقارتي كه دارد متوجه مشكلات داخلي ايران شده است و براي مطرح شدن در دنيا و توجه احتمالي غرب و امريكا بخت خود در اين زمينه را ميآزمايد. اگر توانست حقابه ايران را ندهد در افكار عمومي افغانستانيها سر و گردني بالا ميبرد و احتمالا بازي ديگر و شايد خطرناكتري را آغاز ميكند و اگر نتوانست و مجبور به اجراي قرارداد فيمابين شد چيزي را ازدست نداده و آبي را كه در بيابانها رها كرده را به ايران ميدهد و بانگ بر ميآورد كه ما به قراردادها و مناسبات بينالمللي پايبنديم. چنانچه سياستهاي ما در داخل و خارج از توازن لازم برخوردار بود و خصوصا مستحضر به تمايل و اراده ملي بود و اقتصادمان رنجور و بيمار نبود چه بسا طالبان همه افراد خود را بسيج ميكرد كه صف به صف شوند و دبه دبه آب به طرف ايران بريزند تا تهران به كابل اخمي نكند ولي افسوس كه سياستمداران ما ادعايشان گوش فلك را كر ميكند ولي در عمل يك گروه منفور ميآيد بيخ گوشمان و بدون ترس شليك ميكند و جواني از عزيزانمان را به شهادت ميرساند.