اخلال اقتصادی «استاندارزاده» با بدهی ۱۲۰۰ میلیاردی، راهی برای بازگشت ارزش ارز، فیلترینگ آمریکایی، لشکرکشی ملخها به جنوب ایران، نظامیان، سیاست و امنیت ملی، بیانات فرمانده کل قوا در دیدار فرماندهان ارتش و نیروی زمینی، روابط ایران ـ ترکیه محکمتر از گذشته، آیت الله سبحانی منزل خود را برای مردم سیل زده فروخت، همسانسازی حقوق بازنشستگان؛ از حرف تا عمل و بیکاران شهرستانی سرکار میروند یا سرکارند! از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه ۲۹ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبری در جمع فرماندهان ارتش درباره دست برادری ارتش و سپاه پس از حرکت زشت آمریکایی، حمله ملخها به جنوب کشور، وتو شدن توقف جنگ یمن توسط ترامپ، فیلترینگ آمریکایی حسابهای ایرانی اینستاگرام و بازار داغ اظهارنظرها درباره سهمیه بندی بنزین از موضوعاتی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز برجستهتر از سایر اخبار منعکس شده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
انتخابات ۹۸ و چه باید کرد اصلاحطلبان
صادق زیباکلام، استاد دانشگاه طی یادداشتی که در شماره امروز روزنامه آرمان امروز منتشر شده نوشت: انتخابات ۹۸ و کنش جریانهای سیاسی در درجهای از اهمیت قرار دارد که اصولگرایان از چندی پیش و اصلاحطلبان جسته و گریخته درباره آن صحبت کرده و به برنامهریزی میپردازند، اما آنچه مهم است و در نامهای که خطاب به رئیس دولت اصلاحات نگاشته شد و بازتاب گستردهای پیدا کرد این نکته است که اصلاحطلبان واقعا با بحران سیاسی مواجه شدهاند. بدین دلیل که آنها با توجه به شرایط فعلی جامعه بخش عمدهای از سرمایه اجتماعی خود را از دست داده اند. اینکه برخی اصلاحطلبان مثل آقای سعید حجاریان و دیگران بحث مشارکت مشروط یا عدم شرکت در انتخابات را مطرح میکنند، نوعی بازی با الفاظ و عبارات است. به هر حال یا باید قرص و محکم بگوییم که در انتخابات شرکت نمیکنیم یا مثل انتخابات مجلس ۹۴ و ریاست جمهوری ۹۶ خیلی قرص و محکم بگوییم که در انتخابات شرکت میکنیم. اینکه بگوییم به صورت مشروط شرکت میکنیم، شاید شرکت کنیم یا نه، چیزی را تغییر نداده و حل نمیکند.
رهبری اصلاحات باید عمیقا با این وضعی که بهوجود آمده مواجه شود و بپذیرد که در وضعیتی عادی بسر نمیبرد. واقع مطلب این است که اصولگرایان و برخی نهادها هیچ شرطیاز جانب اصلاحطلبان نخواهند پذیرفت و خواهند گفت کهاصلاحطلبان برای شرکت یا عدم شرکت درانتخابات مختارند. دلیل این امر نیز واضح است چرا که جریان مقابل اصلاحات میداند که اصلاحطلبان حمایت بخش عمدهای از سرمایه اجتماعی خود رااز دست دادهاند و بخش عمدهای از ۲۴ میلیونی که آمدند و به آقای روحانی در ۲۹ اردیبهشت ۹۶ رأی دادند دچار سرخوردگی، ناامیدی و پشیمانی شدهاند که چرااساسا در انتخابات شرکت کردند. با چنین نگاهی به نظر میرسد که اصلاحطلبان شانسی ندارند و به فرض هم که اعلام کنند که در انتخابات شرکت میکنند و از نامزدهایی هم پشتیبانی کنند، لایههای اجتماعی وفادار به اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد، اما آن ۱۶ میلیونی که به آقای سید ابراهیم رئیسی رأی دادند پای ثابت انتخابات هستند و درانتخابات شرکت خواهند کرد. در نتیجه با مشارکتی پایینتر، اصولگرایان مثل مجالس هفتم، هشتم و نهم کرسیهای خانه ملت را از آن خود خواهند کرد. چهرهها و شخصیتهای دلواپس جبهه پایداری دوباره به مجلس راه پیدا خواهند کرد و بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات؛ اصولگرایان عقبنشینی کنند، امتیاز دهند و یا در بررسی صلاحیتها تغییر و تحول چشمگیری رخ دهد. از طرف دیگر جریان تمامیتخواه نگاهی هم به اختلافاتی دارد که ممکن است میان اصلاحطلبان بهوجود بیاید و روی آن حساب میکند. آنها مطمئن هستند که بخشهایی از اصلاحطلبان مثل کارگزاران سازندگی یا اعتدال و توسعه که معتدلتر و میانهروتر هستند، در انتخابات شرکت خواهند کرد در حالی که به احتمال خیلی زیاد بخشهایی از اصلاحطلبان شرکت نمیکنند. از این جهت اصولگرایان به اعتبار شرکت اصلاحطلبان میانهرو در انتخابات سعی میکنند آنها را به عنوان همه اصلاحطلبان جا بزنند. بدین جهت است که اصلاحطلبان واقعا در خصوص اتخاذ روش و چگونگی حضور در انتخابات دچار مشکل هستند. البته بهنظر میرسد که مساله انتخابات فرع بر مساله اصلی است. آنچه برای اصلاحطلبان اهمیت بیشتری دارد، چگونگی مواجهه با شرایط فعلی است. میدانیم که بخشهایی از لایههای تحصیلکردهتر و جوانتر جامعه، امیدواری کمتری دارند؛ بنابراین درست است که اصولگرایان از نظر سیاسی خود را در کوتاه مدت پیروز و موفق میدانند، اما واقع مطلب این است همانطور که وضع درازمدت اقتصادی کشور جای نگرانی دارد، وضع بلندمدت سیاسی نیز جای نگرانی دارد. گیریم که اصولگرایان در انتخابات مجلس نیز پیروز شدند و بعد از مجلس دهم، دو مرتبه مجلسی مانند مجالس هشتم و نهم تشکیل شد، سوال اساسی از اصولگرایان این است که واقعا در درازمدت میخواهند چه کنند؟ این سوال البته متوجه اصلاحطلبان نیز هست چرا که آنها باید در شعار استراتژیک خود تغییراساسی بهوجود آورند و دموکراسی خواهی و آزادی خواهی مطالبه اصلی شود. زمانی که اصلاحطلبان این مفاهیم را خواسته اصلی خود قرار دادند، مرحله بعدی این است که چه گامهایی را در چه مسیری باید بردارند تا به اهداف در نظر گرفته شده برسند و جامعه را هم به آن سمت هدایت کنند. از اینها گذشته باید گفت: در چنین شرایطی است که گفته رئیس دولت اصلاحات مبنی بر اینکه اگر تحول عظیمی توسط دولت شکل بگیرد مردم به سمت اصلاحطلبان خواهند آمد محقق نخواهد شد. چرا که دولت آقای روحانی بهاحتمال زیاد در همین مسیری که در دو سال گذشته دیدهایم باقی خواهد ماند. اگر هم دولت بخواهد تحولی ایجاد کند، یقینا کار آسانی در پیش نخواهد داشت و با مقاومت جریان مقابل مواجه خواهد شد.
فیلترینگ سفید و فیلترینگ سیاه
عادل جهانآرای در سرمقاله امروز روزنامه همدلی مسدود کردن حساب برخی از شخصیتهای ایرانی توسط اینستاگرام را موضوع قرار داد و نوشت: داستان فیلترینگ در کشور ما، یکی از داستانهای آشناست به صورتی که پیه آن علاوه بر کاربران اینترنت، خصوصا به تن کاربران شبکههای اجتماعی مالیده شده است. این واژه یا بهتر بگوییم این عمل، از سال گذشته به صورت جدیتر زمانی به بخشی از دغدغه کاربران شبکههای اجتماعی بخصوص کاربران تلگرام تبدیل شد که دهم اردیبهشت ۹۷ براساس یک حکم قضایی به همه اپراتورهای موبایل و ارائهدهندگان خدمات اینترنتی و خصوصا نهادهای دولتی یا اداری ابلاغ شد که از این شبکه بهره نگیرند. البته این حکم قضایی آنگونه که اعلام شد به دلیل رخدادهای دی ماه ۹۶، انجام شد. این در حالی است که پیش از این نیز، ابزار فیلترینگ از سوی قوه قضاییه به کار گرفته شد. ضمن آنکه هماکنون در کشور ما «توئیتر» و «فیسبوک» فیلتر هستند، ولی «اینستاگرام» هنوز فیلتر نشده است، گرچه بارها و بارها زمزمه فیلتر این شبکه اجتماعی هم شنیده شد. اما اتفاقی که روز سهشنبه افتاد و اینستاگرام حساب کاربری سردار «قاسم سلیمانی» را بست، در ایران با واکنشهای زیادی روبهرو شد، اتفاقا سختترین واکنشها را اصولگراها از خود نشان دادند و این عمل اینستاگرام را تقبیح کردند.
واقعیت این است که سانسور نامبارکترین رفتاری است که دنیای رسانه و اصل جریان آزاد اطلاعات آن را برنمیتابد. بستن حساب کاربری یک شخصیت نظامی در ایران، در حقیقت اجازه ندادن به بیان سخن و نظر یا دیدگاه او در فضای مجازی است. او مثل هر شهروند ایرانی و دیگر کاربران در سراسر دنیا یقینا باید از این حق استفاده کند، اما اینکه اینستاگرام برخی اشخاص یا افراد را به دلیل تحریمهای آمریکا از سامانه خود حذف میکند، شاید از نگاه مدیران این شبکه توجیهی داشته باشد، ولی عمل فیلترینگ از سوی حرفه رسانه پذیرفتنی نیست. حال این عمل- فیلترینگ- در ایران با دو قرائت خوانده میشود و دو نگاه بر آن مترتب است: نگاه سیاه و نگاه سفید. وقتی سال گذشته بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی و روزنامهنگاران از انجام فیلترینگ اعتراض کردند و حتی دکتر روحانی هم اعلام کرد که این عمل از سوی دولت انجام نشده است، برخی به دفاع از فیلترینگ، آن را کاری پسندیده یا به اصطلاح سفید میدانستند، اما امروز که یک شبکه اجتماعی، حساب کاربری فقط یک نفر را مسدود میکند، این عمل را سیاه و ناقض حقوق افراد میدانند. نمیشود، چون عملی را ما انجام میدهیم خوب بدانیم، اما اگر عمل مشابه ما را دیگری انجام دهد، بد تلقی کنیم. این پارادوکس زمانی خود را بیشتر نشان میدهد که بخواهیم کار خود را با دلایلی که فقط خودمان میپسندیم توجیه کنیم.
خوب است کسانی که مدام بر طبل فیلترینگ و پارازیت میکوبند، متوجه قبح آن شوند و خود را به جای کسانی بگذارند که به دلایل فراوان مخالف عمل آنها هستند. نمیشود در جایی فیلترینگ را مفید دانست و در جای دیگر مضر. البته شکی نیست هیچ کس موافق آزادی عمل سایتها یا شبکههای ضد اجتماعی و ضد اخلاقی نیست، اما نمیتوان همه را با این چوب راند و شبکههایی را که مردم با آن حتی دست به کسب و کار میزنند به صرف آنکه یک فرد یا یک گروه آن را نمیپسندد فیلتر کرد.
چرا آمریکا در حوزه تهدید نظامی چراغ خاموش است؟
سعدالله زارعی در بخشی از یادداشت روز امروز کیهان با عنوان از خواب گران خیز نوشت: بعضی میگویند از قوه نظامی استفاده نکنیم و مواجهه با آمریکا را به حوزه نظامی نکشانیم! خب باید پرسید نظر آمریکا چیست؟ و مصلحت ما در چه میباشد؟ واقعیت این است که آمریکاییها در شرایط فعلی نمیخواهند با ما وارد جنگ نظامی شوند. آنان این را نه ممکن و نه لازم میدانند. آمریکاییها روی فشار و تنگتر کردن فشار در حوزه اقتصادی تمرکز کردهاند و معتقدند همین فشارها، در نهایت ایران را از پای درمیآورد و یا آن را برای دادن امتیازاتی بزرگتر از آنچه در برجام داد، متقاعد میکند. حتی دموکراتهای آمریکایی میگویند آن موقع است که باید درباره جنگ با ایران تصمیم گرفت. اگر ایران علیرغم فشارهای فزاینده ما و یا امتیازات بزرگی که عرصه امنیت ملی او را به شدت تنگ و لرزان میکند، هنوز سرپا ماند، آن موقع نوبت به اقدام نظامی با حداقل هزینهها هم میرسد. ما این را در ماجرای فتنه سال ۸۸ شاهد بودیم که آمریکا به گمان اینکه با یک حمله کار را تمام میکند، به ارزیابی جنگ با ایران و پیامدهای آن نشست و دهها هزار نیروهای نظامی خود که در آن زمان در عراق مستقر بودند را به سمت مرزهای شرقی این کشور گسیل کرد که همان موقع کارشناسان نظامی آن را علامت آغاز جنگ علیه ایران ارزیابی کردند.
از آن طرف باید پرسید چرا آمریکا در حوزه تهدید نظامی چراغ خاموش است و حتی پس از صدور بیانیه روز دوشنبه، در همان روز، پنتاگون به طور غیررسمی به «وال استریت ژورنال» گفت: ارتش هرگز قصد درگیری نظامی با ایران را ندارد؟ و چرا آمریکا روی حوزه اقتصادی علیه ما تمرکز دارد به گونهای که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «ستاد جنگ آمریکا با ما در وزارت خزانهداری آمریکاست»؟
اگر درست به صحنه نگاه کنیم درمییابیم که در مقام مقایسه بین دو حوزه اقتصادی و نظامی فیمابین آمریکا و ایران، یکی برای هر کدام قدرت و دیگری برای هر کدام، پاشنه آشیل محسوب میشود. از این رو به طور طبیعی هر کدام در مواجهه با دیگری باید به آن که وجه قدرتش است، تکیه کند و از مواجهه در حوزهای که نقطه قوت حریف است، پرهیز نماید. تردیدی نداریم که آمریکاییها در مقایسه با ایران و اقداماتی که علیه ما میتوانند کوک کنند، «اقتصاد» یک رمز میباشد، آمریکا قاعدتاً نباید بگذارد مواجهه با ایران به حوزهای که حریف در آن در موضع قدرت است، کشانده شود. خب در چنین مواجههای تکلیف ما چیست؟ آیا این معادله، تکلیف ما را به درستی روشن نمیکند؟ جالب این است که حالا در ایران، عدهای ما را از واکنش در حوزه اقتصادی که در این حوزه برای ما امکان واکنشهایی وجود دارد، برحذر میدارند و میگویند کاری به موقعیتهای اقتصادی آمریکا و عوامل منطقهای آن نداشته باشید تا جنگ نشود! علاوهبر آن، ایران را در حوزه نظامی هم به طور مطلق از مواجهه با آمریکا پرهیز میدهند! با این وجود، نمیدانیم چگونه توقع توقف شرارت از سوی آمریکا دارند؟
قطعا نباید کشور را به سمت جنگ سوق دهیم و بدون شک این چیزی است که نظامیان به دلیل اشرافی که بر تبعات آن دارند، بیش از دیگران به آن توجه دارند. اما واقعیت این است که نحوه تنظیم سازوکارهای کنونی ایران در واکنش به آمریکا، بوی ضعف میدهد، سیطره دیدگاههایی که ضعف کارشناسی دارند بر دستگاههای حساس نظیر مجلس شورای اسلامی، سبب واژگونه دیدن حقیقت شده و بیم آن میرود که به دلیل این اظهار ضعفها، کشور درگیر چیزی شود که نظامیان را از آن پرهیز میدهند.