برداشت از صندوق توسعه برای مناطق سیلزده، شنبه تغییرات در وزارت امورخارجه، بسته جدید رونق مسکن، وعده خاص انتخاباتی سندرز، صداوسیما از بیرون خط میگیرد، منتفی شدن افزایش نرخ سود بانکی، سنت عذرخواهی از شهروندان معترض، صداوسیما از بیرون خط میگیرد، تناقض حمایت از FATF با محکومیت اقدام آمریکا علیه سپاه، خط و نشان جدید اون برای ترامپ، واقعیت ماجرای هورالعظیم چیست؟، ۲۵ درصد جوانها بیکارند، شرط اروپا برای همکاری با ایران، بازگشت آقای برگزیت و کارشکنی برخی واردکنندگان در توزیع نهادههای دامی، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۲۵ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که گزارشهایی از وضعیت مقابله با سیل در خوزستان، اولتیماتوم اون به ترامپ، تغییرات در وزارت خارجه، رسیدن ریاست خانه احزاب به اصولگرایان و دروغ بزرگ درباره هورالعظیم از محورهایی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
سیلزدگان از مُد نیفتند، ایستاده در برابر آب، خداحافظی موقت خوزستان با ریزگردها، آنچه سیل با خود آورد و برد و همت بالای جوانان بالاتر از امواج خروشان سیل، از تیترهایی است که روزنامههای امروز درباره سیل خوزستان برای گزارشهای خود انتخاب و در صفحات اول خود گنجانده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرا باید خوزستان چنین دچار بحران و ناکارآمدی مدیریتی شود؟!
ولیالله شجاعپوریان، مدیر مسئول روزنامه همدلی در شماره امروز این روزنامه با عنوان سیل و باز شدن سر زخمهای خوزستان نوشت: پرداختن به پیشینه خوزستان، جایگاه این استان زرخیز در مناسبات اقتصادی کشور، نقش بیبدیل و شگرف مردان و زنان آن در جنگ تحمیلی و خدمات ارزنده این خطه به کهنسرزمین ایران موضوعی نیست که بر کسی پوشیده و پنهان باشد. مگر میشود ایرانی بود و خوزستان را نشناخت. مگر میشود تاریخ دیرین ایران را ورق زد و در آن شاهد تلالوی نام بیمثال خوزستان نبود. خوزستان هم قلب ایران و هم چشم و چراغ آن است. خاکی که اگرذرهذره آن را بشکافیم از دلیریها و جانفشانیهای زنان و دختران و مردان و پسران آن هزاران دفتر سخن دارد. اما پرسشی عجیب به ذهنها میرسد که چرا با این همه بزرگی و برجستگی، این خاک خوب خدا، باید چنین دچار بحران و ناکارآمدی مدیریتی شود؟!
بحران امروز خوزستان بیتردید صرفا برآمدی از باران بهاری امسال نیست و به مدیریت امروز و روزهای گذشته نیز بر نمیگردد، بلکه برخی مشکلات ساختاری و رویکردهای نهادینه شده در این استان، باعث شده است تا سیل، زخمهای واقعی این خاک را که زیر ریزگردهای ناکارآمدی مدیران پرادعا و کمکار پنهان شده بود، بازنماید. به هر حال رفع شرایط ناگوار فعلی نیازمند عزمی بالاتر از سطح مدیران استانی و رویکردی علمیتر و نوینتر به استان است. بیتردید اگر در دهههای گذشته به جای بیتوجهی و غفلت از مشکلات قابل پیشبینی این استان بهویژه در زمینه کمبود منابع آبی و افزایش ریزگردها، تدابیری هوشمندانه اندیشیده میشد و زیرساختهای لازم در نظر گرفته میشد، بارندگیهای روزهای اخیر این استان به جای تحمیل خسارتهای مالی و جانی و روحی به مردم غیور آن، حتی میتوانست، به تنهایی بخش بزرگی از مشکلات این منطقه را حل و رفع کند.
شاید اکنون نیز پرداختن به این مباحث دردی از آلام شهروندان نجیب این استان کم نکند، اما باید پذیرفت خوزستان به تدبیر بیشتری نیاز دارد. انصاف این است که به مردم خوزستان بیش از هر زمان دیگری توجه کرد. گرچه بعد از اولین روزهای هجوم سیل به شهرهای این استان، خوشبختانه هموطنان ما به یاد جبهههای جنگ افتادند و این بار برای یاری برادران و خواهران خود لحظهای تعلل نکردند و با کمکهای مادی و معنوی خود و حتی حضور فیزیکی همچنان ۳۰ سال، پیش دوشادوش خوزستانیها در مقابل سیل ایستادند.
حال انتظار میرود مسئولان حاکمیتی و دولتی که نسبت به خوزستان بیمهریهایی روا داشتند، این بار خود وارد میدان شوند و جبران گذشته کنند تا زخم روزهای جنگ و بیتوجهیهای بعد از جنگ کمی التیام یابد.
روزنامه همدلی در راستای وظیفه ملی، میهنی، اسلامی و حرفهای خود سعی کرده است در هر شماره حداقل برخی از مشکلات ریز و درشت خوزستانیها را در مواجهه با سیلاب به تصویر بکشد و بازنشر صدای مظلومیت خوزستان به شکلهای مختلف باشدو اکثر تیترها، عکسها و یادداشتهای این روزنامه که خود نیز فرزند خوزستان است، به موضوع سیل استان اختصاص داشت. اما آنچه از شواهد بر میآید گویا مشکلات ریشهای و ساختاری اصلی شهروندان خوزستانی از هفتههای آینده آغاز میشود، زمانی که تب و تاب سیلاب فرو نشیند، بعد از آن مردمانی میمانند بدون مسکن، سرپناه، شغل، زمین کشاورزی، ناامید با چشماندازی از آینده تیره و تار. از هماکنون آستینها را باید بالا زد. به فکر التیام دردهای مردمی بود که ۸ سال جنگ را تحمل کردند و ۳۰ سال بعد از آن البته لب به شکایت نگشودند، پس پر بیراه نیست که منتظر رویکردهای مهربانانهتر مردم و مسئولان باشند.
بسیاری از تصاویر تلخ و شیرینی که از سیلاب خوزستان در شبکههای اجتماعی دست به دست میشوند، یادآور همدلی، همکاری، ایستادگی و مقاومت مردمان این خطه هستند، مبادا فراموشی و آنچه در روزهای بعد از جنگ سهم استان خوزستان شد، در روزهای پساسیلاب نیز تکرار شود.
چیستی سیاست آمریکا در مقابله با سپاه
منصور فرزامی در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه مردمسالاری با عنوان چیستی سیاست آمریکا در مقابله با سپاه نوشت: با گردهم آمدن افرادی مثل ترامپ، بولتون، پمپئو و... به مانند اسلاف به خود حق میدهند که سیاست خود را بر هر ملتی دیکته و تحمیل کنند و دست به اشغال بزنند و جنایاتی را مرتکب شوند که نشانههای بارزش را میتوان بر زخم ناسور پاکستان و افغانستان و عراق و سوریه و فلسطین و لیبی و یمن و ونزوئلا و... دید. به عنوان نمونه، انتقال سفارت خود به قدس، حکم الحاق بلندیهای جولان به رژیم صهیونیستی و... علیرغم حقوق شناخته شده بینالمللی، مشتی از خروارهای تجاوز و تعدی این دولت استکباری است و براساس همین تلقی و استکبار است که به خود حق میدهد تا هر حکمی را صادر کند و از هر معاهدهای که بر مبنای آینده نگری و عقلانیت منعقد شده، خارج شود که نمونهاش سیاست ویرانگرانه تحمیلیاش بر ماست تا آنجا که ایادی و عواملش به صراحت اعلام میکنند که ایران را به پشت مذاکره میکشانیم تا آن گونه که میخواهیم با او قرارداد ببندیم نه آن قراردادی که بر مبنای برد - برد، بسته شده است. البته منطق سیاست حکم میکند که ایران اهل مذاکره باشد چنان که در «برجام» بود. اما مذاکره، در این زمان و با این گروه زورمداری که با گردنش حرف میزند، جز خفت و خواری و از دست نهادن آن چه به نیروی خون و شهادت و ایثار به دست آوردهایم، نیست و نباید سادهاندیشی کرد و به هر مذاکرهای و با هر گروه غیرقابل اعتمادی، تن داد.
در مورد تحریم سپاه در کنار انبوه تحریمهای دیگر باید گفت که سپاه علیرغم بعضی از نقدها و ورود به آنچه نباید که البته باید در داخل حل شود از ارکان مسلم و مشروع و مقبول و محصول انقلاب اسلامی ماست. این نیرو، در هشت سال جنگ، دلاوریها و جانبازیها کرده و با نظام در جان و خون میعاد دارد و حذف و طرد و تحریم آن؛ یعنی طرد و حذف و نادیده گرفتن انقلاب اسلامی است بیهیچ تردیدی این نیروی برخاسته از شور و منطق انقلابی اگر نبود به جرات میتوان گفت که داعش و دیگر گروهکهای پرورش یافته در دامان آمریکا و دولتهای اقماریاش، نه تنها سوریه ولبنان و عراق را فتح کرده بودند و به مرزهای ما میرسیدند، بلکه نقشه جغرافیای منطقه را عوض میکردند و در آن صورت، ما، آنی نبودیم که اکنون هستیم. این نیروی انقلابی مقتدر، کمربند مقاومت منطقه را محکم نموده، هژمونی و هیمنه و سیطره آمریکا را و دولتهای وابسته اقماریاش را محدود و خنثی کرده است آن چنان که نه در بیرون مرزهای خود به سبب اعمال تجاوزکارانه حتی در درون مرزهای خود نیز آرامش ندارند. بنابراین تحریم سپاه از نظر آنها، طبیعی بوده است و تأیید هم کردهاند. این تحریم بیسابقه که باید آن را خطای استراتژیک و بسیار خطرناک کاخ سفیدنشینان کنونی دانست نه تنها در عرصه حقوق بینالملل و نهادهای حقوقی محکوم شد و گروه مقاومت با اذعان و اعلام خود در کنار سپاه ایستاد بلکه حتی کشورهای متحد سنتی آمریکا، مثل انگلستان و ژاپن هم آن را تایید نکردند. چرا که این خطا نه تنها حمایت همه جانبه داخلی را از سپاه به همراه داشت بلکه در بیرون مرزها هم از چنین حمایتهایی دریغ نشد. نکتهای که باید مجموعه سپاه قدر بداند و مهمتر اینکه قدر خودش را هم بداند.
آیا فصل دوم «بهار عربی» در راه است؟
نوید کمالی طی یادداشتی با عنوان آیا فصل دوم «بهار عربی» در راه است؟ با اشاره به تحولات اخیر سودان و الجزایر در روزنامه رسالت نوشت: اگر قصد ریشه یابی چرایی وقوع این تحولات را داشته باشیم در مییابیم که یکی از مهمترین دلایل آن نارضایتی بالای افکار عمومی از نظام سیاسی حاکم بر این کشورها بوده است، زیرا همه کشورهای عربی بحران زده دارای نظامهای سیاسی خودکامه و بسته بودند که به صورت یک عادت و در درجات مختلف به سرکوب مخالفان و منتقدان پرداخته و برای اکثریت مردم نقش موثری در ساختار سیاسی قائل نبودند. از همین رو نیز ابراز ناخرسندی عمیق از نظامهای استبدادی در صدر شعارها و بیانیههای معترضین عرب قرار داشت.
در اینجا باید به این واقعیت توجه داشت که این دست کشورها از فقدان مطبوعات و رسانههای آزاد رنج میبردند زیرا حکمرانان دیکتاتور با توجه به خوی خودکامه و استبدادی خود تمایلی به شنیدن صدای مردم و مشکلات عمومی آنها نداشتند و مطبوعات و رسانههای حکومتی نیز تنها با انعکاس آنچه مطلوب دیکتاتورهای حاکم بر کشورهایشان بود بر حقایق میدانی و نارضایتیهای مردمی سرپوش میگذاشتند، در واقع رژیمهای استبدادی عرب با مسدود ساختن مجاری طرح و ابراز افکار عمومی نه فقط دیگران، بلکه خود را نیز فریب میدادند لذا تمام راهها برای اصلاح وضع موجود در کشورهای خود را مسدود گذاشته بودند.
البته باید این نکته را هم در نظر داشت که آن دسته از دولتهای عربی که دارای میزان قابل توجهی از "مردم سالاری" و بهرهمند از سطح حداقلی از مشارکت مردمی بودند خیلی سریع از بحران گذشتند.
با پایان موج اول بهار عربی بسیاری از کشورهای منطقه که سالها به شیوه خودکامه و صرفا امنیتی بر مردم حکومت کرده بودند بهدلیل ترس از بازگشت مجدد موج اعتراضات دست به برخی اصلاحات اجتماعی و سیاسی زدند که از جمله آنها
میتوان به اصلاحات اجتماعی و فرهنگی محمد بن سلمان در عربستان سعودی که منجر به رفع برخی از مهمترین محدودیتهای اجتماعی از جمله رانندگی زنان شد اشاره کرد هر چند در عمل حکام این دست کشورها نتوانستند از شیوه سنتی حکومتداری خود و سرکوب افکار عمومی دست بردارند!
بر اساس برآورد سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۶، بهار عربی به رشد اقتصادی شمال آفریقا و غرب آسیا لطمه زده و کشورهای این منطقه ۶۱۴ میلیارد دلار از وقوع حوادث آشوبناک آن زیان دیدند؛ کمیسیون اقتصادی و اجتماعی آسیای غربی در سازمان ملل هم اعلام کرد که در جریان این تحولات معادل ۶ درصد تولید ناخالص داخلی بالقوه منطقه بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، از دست رفتهاست و ناآرامیها مشکل بدهی، بیکاری، فساد و فقر را تشدید کردهاند.
با توجه به این واقعیت میدانی که وقوع انقلاب عربی هر چند باعث بروز برخی اصلاحات سطحی در سطح جوامع عربی شد، اما فقدان توجه به توسعه مردم سالاری در این کشورها و مسدود ماندن جریانهای رسانهای آزاد در کنار تداوم یافتن مشکلات و بحرانهای اقتصادی معیشتی یکبار دیگر موجب شد تا آتش زیر خاکستر اعتراضات مردمی در این کشورها شعله ور شود و در گام اول موجبات سرنگونی عبدالعزیر بوتفلیقه رئیس جمهور الجزایر و عمر البشیر دیکتاتور سودان را فراهم کند.
با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی فعلی جامعه جهانی و همچنین تداوم یافتن بحران بی ثباتی قیمت نفت خام در بازارهای جهانی که از قضا مهمترین منبع درآمد دولتهای خودکامه منطقه است، به نظر میرسد که میتوان شرایط فعلی را به عنوان پیش درآمدی بر شروع "موج دوم بهار عربی" در نظر گرفت که در صورت عدم اعمال اصلاحات اساسی در روند حکومت داری و اقتصاد کشورهای منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا شاهد شعله ور شدن آن خواهیم بود که به مراتب میتواند خون بارتر از حوادث سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ شود که منجر به کشتار حدود ۳۷ هزار شهروند معترض شد.
البته باید توجه داشت که طبیعتا دشمنان جهان اسلام در این شرایط سعی خواهند کرد تا با سوار شدن بر موج اعتراضات جدید و هدایت آنها همانند ماجرای کودتای ارتش در سودان بار دیگر مهرههای دست نشانده خود را در کشورهای استعمار زده عربی حاکم نمایند لذا بایستی با ورود به هنگام به این فصل نو از شروع بحرانهای اعتراضی در منطقه با افزایش بصیرت و بینش سیاسی تودههای عرب و مسلمان غرب آسیا و شمال آفریقا بر خلاف انتظار جهان غرب، "فصل جدیدی از بیداری اسلامی" را رقم زد تا در نتیجه آن اعتراضات عمومی با آگاهی سیاسی و انقلابی همراه گشته و در نهایت دستهای سردمداران جهان استکبار از جهان عرب کوتاه شود.