به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه بیستم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که اظهارات وزیر بهداشت درباره دو هفته سخت کرونایی در کشور که با عناوینی همچون این ۲ هفته بی رحم (خراسان) و رسیدیم به نقطه اوج کرونا (آرمان ملی) به همراه حبر تحلیف دو مدعی رئیس جمهوری افغانستان در یک روز و یک ساعت با تیترهایی مثل دو رییس جمهور و یک اقلیم (جهان صنعت)، افغانستان با دو رئیس جمهوری (مردمسالاری)، دو تحلیف در یک اقلیم (شرق)، فغان مکرر (رسالت)، یک پیروزی دو مدعی (همدلی) و یک سودا و دو سوگند (ایران) در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
جواد غیاثی در بخشی از یادداشت روز روزنامه خراسان با عنوان سقوط قیمت نفت واقعی است، نوشت: کرونا که این روزها یکی از عوامل مهم فشار بر قیمت نفت است در چین کنترل شده است و پیش بینی میشود در غرب نیز، بعد از یک دوره اوج گیری، کنترل شود. در این شرایط، مهمترین متغیر تصمیم اوپک و اوپک پلاس است. وزیر نفت کشورمان ابراز امیدواری کرده است که کشورها دوباره به میز مذاکره برگردند. اگر چنین سناریویی را محتمل بدانیم، همه چیز برای احیای نفت و بازگشت قیمت ها به محدوده بالای ۵۰ دلار فراهم خواهد شد، اما اگر چنین سناریویی درست باشد، علت تقابل روسیه با اوپک و جنگ قیمتی انتحاری عربستان چیست؟ پاسخ خیلی پیچیده نیست. همه این رفتارها میتواند به عنوان ابزار فشار در معادلات پیچیده بین المللی تحلیل شود. یافتن انگیزههای قطعی کشورها و سیاستمداران عملا غیرممکن است، اما گزارههای تحلیلی سرراستی وجود دارد. از جمله گفته میشود که روسیه که در اثر فشارهای تحریمی آمریکا، خود را نسبت به کاهش قیمت نفت مقاومتر کرده است تلاش می کند بر اقتصاد آمریکا و نفت شیل فشار وارد کند و بخشی از سرمایه گذاریها در این صنعت و افزایش سهم آمریکا از بازار جهانی نفت را خارج کند. از سوی دیگر گفته میشود که روسیه به دنبال گرفتن برخی امتیازات سیاسی از عربستان در صحنه های سیاسی از جمله در سوریه نیز هست؛ لذا تصمیم به همراهی نکردن با اوپک گرفته است. علاوه بر آن، روسها که عربستان را مستاصل و تشنه یک توافق دیده اند، تلاش میکنند از سهم خود در کاهش عرضه بکاهند و بیشتر بار آن را بر دوش این کشور بیندازند.
عربستان هم در واکنش به رفتار روسیه در نشست اخیر، یک جنگ انتحاری قیمتی به راه انداخته است تا به طرف مقابل بگوید ترسی از افت قیمتها ندارد و برای افزایش سهم بازار تلاش خواهد کرد. با وجود همه این خط و نشانها و تلاشها برای امتیازگیری، منفعت همه کشورهای فوق در قیمت بالاتر نفت است. عربستان در بهترین حالت میتواند تولید و فروش نفت خود را ۲۰ درصد افزایش دهد و به ۱۲ میلیون بشکه برساند. این در حالی است که تصمیم اش برای افزایش عرضه، فقط در یک روز ۲۵ درصد قیمت را کاهش داده است. کاهش شدید قیمت سهام آرامکو و ... را جداگانه محاسبه کنید.
در این میان تاثیرپذیری اقتصاد ایران از سقوط قیمت نفت را نیز باید مدنظر داشت. اگرچه این موضوع میتواند مبنای یک یادداشت جداگانه باشد، اما به طور خلاصه با توجه به کاهش صادرات نفت ایران و کاهش قابل ملاحظه سهم نفت در بودجه و اقتصاد ایران تاثیرپذیری ایران از سقوط قیمت نفت به اندازه کشورهای عربی نیست، ولی در هر صورت اقتصاد ایران نیز از این پدیده تاثیراتی خواهد پذیرفت؛ بنابراین پیش بینی میشود که دیر یا زود، کشورهای مختلف به سمت منفعت مشترک خود همگرا شوند. زمان این اتفاق بستگی به فرصت لازم برای ارزیابی رقبا، گرفتن امتیازات درخصوص موضوعات مختلف سیاسی و اقتصادی و به خصوص سهم از کاهش تولید دارد. شاید این اتفاق بسیار زودتر از آن چه در سال ۲۰۱۶ با سقوط قیمت نفت به حدود ۳۰ دلار رخ داد، تکرار شود. البته سناریوی دیگر (که با شواهد فعلی نامحتمل است)، ناتوانی کشورها در کنترل کرونا و ظهور ابعاد جدید اختلافات بین کشورهای اوپک پلاس است که ممکن است سرنوشت دیگری برای طلای سیاه رقم بزند.
جلال خوشچهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با موضوع قرار دادن تحلیف دو مدعی رئیس جمهوری در افغانستان نوشت: ضربالمثلی فارسی به نقل از سعدی، شاعر بلند آوازه ایرانی در گلستان هست که مصداق دعوای قدرت میان مدعیان آن در افغانستان است. میگوید «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» این ضربالمثل حکایت افغانستان امروز و دعوای مدعیانی است که بدون ملاحظه تهدیدهای فوری علیه آنچه خوب یا بد، نصیب افغانستان پس از طالبان شد، برای هم خط و نشان میکشند و بر زخمهای مردم این سرزمین نمک میپاشند.
دوشنبه ۱۹ اسفند ۹۸ در دو کاخ مجاور در کابل، دو مدعی قدرت سوگند ریاست جمهوری ادا کردند. «محمد اشرف غنی» در ارک ریاست جمهوری و «عبدالله عبدالله» در کاخ سپیدار. هریک بیگانه از دیگری متعهد شدند که برای امنیت، رفاه و توسعه ملک و ملت از هیچ تلاشی فروگذار نکنند. هردو وعده تشکیل دولت دادهاند و هر دو با نگاه به نتایج انتخاباتی که کمترین مشارکت در اوضاع جنگ زده کشور را درپی داشت، خود را نماینده مشروع و منتخب مردم افغانستان اعلام کردند.
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان پنج ماه پیش از این برگزار شد، اما اختلاف بر سر شمارش آرا و اعلام دیرهنگام نتیجه آن از سوی کمیسیون مستقل انتخابات، نهتنها نتوانست به اختلافات میان دو مدعی اصلی یعنی اشرف غنی و عبدالله پایان دهد، بلکه دیگرانی، چون ژنرال دوستم، خلیلی، محقق و... را در قامت مدعیان تازه وارد عرصه منازعات سیاسی کرد. کمیسیون مستقل انتخابات، محمد اشرف غنی را با کسب ۵۰.۶۴ درصد آرا در رقابت با عبدالله عبدالله با ۳۹.۵ درصد آرا از مجموع مشارکت حداکثر ۲۵ درصد از رای دهندگان، پیروز انتخابات اعلام کرده است. حضور حداقلی مردم پای صندوقهای رای از ابتدا این خطر را به همراه داشت که ممکن است در آینده هریک از برندگان این رقابت کم جان، دچار بحران مشروعیت و اعتبار نزد مردم باشند. اما این وضع با ادامه اختلافها و اصرار طرفها در اعلام پیروزی میتواند شرایط را برای کاخنشینان کابل به مراتب سختتر کند. سختی اوضاع به ویژه از آن رو اهمیت مییابد که از یک سو در تصور مردم، شرایط جاری محصول اختلاف در هرم قدرت و بیگانه با مطالبات فوری مردم است. مردم از نخبگان حاکم امنیت، رفاه، سلامت و پاکدستی طلب میکنند، اما هنوز هرم قدرت درگیر منازعاتی است که چوب آن را مردم بیپناه در برابر جنگ داخلی، تروریسم و فساد جاری در نظام بوروکراسی این کشور میخورند. از سوی دیگر نزاع میان نخبگان در حالی ادامه دارد که طالبان با تکیه بر توافق امنیتی با امریکا، اکنون بیش از گذشته به بازگشت به قدرت و استقرار دوباره نظام خونریز و فناتیک خود امیدوار شده است.
مراسم سوگند دو مدعی قدرت در دو کاخ مجاور کابل با یک اتفاق نمادین و هشدار دهنده همراه بود؛ اتفاقی که حتی قاضی القضات افغانستان، سفیران خارجی و نمایندگان نهادهای بینالمللی حاضر در ارگ ریاستجمهوری را وحشتزده کرد. انفجار خمپارههایی که حتی لحظاتی اشرف غنی را از سخن گفتن بازداشت. این انفجارها به همراه بیاعتنایی مردم افغانستان به مراسم کاخهای ریاستجمهوری و ریاست دولت اجرایی، هشداری روشن برای نهتنها ساکنان هرم قدرت بلکه مردمی است که وحشت بازگشت طالبان همه امید و آمال آنان را برای دستیابی به زندگی مطمئن، دچار تردید کرده است. آنکه خمپاره شلیک میکند و جان مردم برایش پشیزی نمیارزد، اهل گفتگو و تعامل با هیچ یک از مدعیان قدرت در کابل نیست. او میخواهد افغانستان را با ضرب و زور به قرنها پیش از این پرتاب کند. نخبگان افغانستانی یا به منافع ملی و مردم متعهدند و یا با لجبازیهای سوداگرانه، جاده صاف کن بازگشت ارتجاع خواهند شد. وقت برای انتخاب تنگ است. مردم افغانستان رقابتها و لجبازیهای نخبگان را به سخره میگیرند و رفته رفته با آنان بیگانه میشوند. طالبان پشت دروازههای کابل و قریب یک سوم باقی مانده از سرزمین افغانستان سنگر گرفته است. لازم است نخبگان افغانستان مصلحتها را حتی به رغم اختلافهایشان در اولویت قرار دهند. ادامه بازی دو پادشاه در یک اقلیم به نفع مصالح ملی و مردم زخم خورده از دههها جنگ و بیثباتی نیست.
غلامرضا کیامهر در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه جهان صنعت با عنوان دولت نان خانهنشینشدهها را هم میدهد؟ نوشت: باید از مسئولان محترم دولت پرسید اگر در اجرای توصیههای خانهنشینی آنها فیالمثل صنوف مختلف، صاحبان مشاغل تولیدی و خدماتی که متکفل تامین هزینههای خود هستند و تازه به دولت مالیات هم میپردازند برای در امان ماندن از گزند ویروس کرونا یا عدم اشاعه آن در جامعه، خانهنشینی اختیار کنند، آیا دولت طی مدت خانهنشینی آنها که نقطه پایان آن مشخص نیست، بودجهای را به گذران زندگی آنها و پرداخت حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان بیکار و خانهنشین شده آنها اختصاص خواهد داد و یا اگر قادر به اختصاص چنین بودجهای نیست آیا حاضر است برای هزینههای مصرف آب، برق و گاز واحدهای صنفی و تولیدی که صاحبانشان خانهنشین شدهاند، تسهیلات و تخفیفهایی در نظر بگیرد و از همه مهمتر آیا دولت به سازمان امور مالیاتی و سازمان تامین اجتماعی دستور خواهد داد تا زمان کاهش بحران کرونا و عادی شدن وضعیت کسب وکار در کشور از جریمه و نقرهداغ کردن صاحبان کسبوکار و کارفرمایانی که به دلیل تعطیلی کسبوکارشان در موعد مقرر اقدام به پرداخت مالیات و حق بیمههای خود نکردهاند، خودداری کنند و با سختگیریهای همیشگی خود قفل دیگری بر در کسبوکار آنها نزنند؟ بر همین سیاق آیا وزارت کشور به شهرداریها خصوصا شهرداری همیشه طلبکار از مردم در تهران دستور خواهد داد در مدتی که اغلب کسبوکارهای آزاد و خدماتی خصوصا در حوزههای مرتبط با گردشگری، هتلداری و رستورانداری که در آخرین ماههای امسال تحت تاثیر شیوع ویروس کرونا و رکود اقتصادی، چراغ کسبوکارشان خاموش شده است، برای وصول مطالباتشان از صاحبان کسبوکارها و صنوف مختلف به روشهای خشن و قهرآمیز همیشگی که مسدود کردن ورودی محل کسبوکارها با تعبیه بلوکهای غولپیکر بتونی متوسل نشوند و در این شرایط بحرانی در رابطه ارباب و رعیتی خود با شهروندان و اهالی کسبوکار اندکی تعدیل ایجاد کنند؟
شوربختانه شواهد و قراین نشان میدهد که نه دولتمردان و نه مدیران شهرداری از زندگی مردم و واقعیتهای تلخ جاری در سطح جامعه آگاهی چندانی ندارند و عدمآگاهی آنها از این واقعیتها مصداق بیت مطلع یکی از غزلهای حافظ شیراز است که میفرماید: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل- کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها که این سبکباران ساحلها وصفحال امروزی اغلب دولتمردان و مدیران اجرایی ماست که هم زمینه پیدایش عارضه اجتماعی بدخیمی به نام آقازادهها را در جامعه به وجود آورده و هم موجبات سلب اعتماد عمومی نسبت به کردار و گفتار و توصیههای دولت و دولتمردان را در جامعه فراهم کرده است. نمونه این سلب اعتمادها را در همین روزها در جاری شدن سیل خودروهای میلیونها شهروند ایرانی در جادههای منتهی به شهرهای شمالی کشور مشاهده میکنیم. یعنی همان مردمی که به جای گوش دادن به توصیههای خانهنشینی مسوولان امور بهداشت در دولت، خطر ابتلا به ویروس کرونا را نادیده گرفته، خانههای خود را ترک کرده و دل به سفر سپردهاند. آیا این یک هشدار بزرگ برای دولتمردان ما نیست؟ آیا آنها همچنان نمیخواهند پیامدهای از دست دادن این سرمایه بزرگ اجتماعی یعنی اعتماد عمومی را بپذیرند؟ آیا با وجود این همه واقعیتهای عینی وقت آن نرسیده که برای جلوگیری از سرایت آسیبهای ویروس کرونا به تمامی فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور، ریل حرکت قطار خود را تغییر دهند و برای بازسازی این سرمایه بزرگ اجتماعی چارهای اساسی بیندیشند و از این طریق تهدید دهشتناک شیوع ویروس کرونا را به یک فرصت برای آینده کشور تبدیل کنند؟