به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه دوازدهم اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که مثل روزهای پیشین عناوین مرتبط با کرونا تیتر یک صفحات نخست بیشتر آنها شده است. بسیج ملی شکست کرونا و تشکیل ۳۰۰ هزار اکیپ و حضور در خانه تک تک ایرانیان از یک سو و ماموریت وزارت اطلاعات برای پیگیری و برخورد با محتکران ماسک و امکانات درمانی کرونا که در نامه وزیر بهداشت به رئیس جمهور مطرح شده بود از سوی دیگر، همراه با تحلیلهایی در رابطه با نحوه اطلاع رسانی و مدیریت افکار عمومی درباره بحران کرونا در تعدادی از روزنامهها برجسته شده است.
نسخه صلح روحانی برای منازعه آنکارا و روسیه و خطر جنگ منطقهای در خاورمیانه با بالا رفتن تنشها میان ترکیه و روسیه در سوریه نیز دیگر موضوع مورد توجه روزنامهها در صفحه نخست امروزشان محسوب میشود.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل بینالملل، طی یادداشتی با عنوان خطر جنگ منطقهای در شماره امروز جهان صنعت نوشت: دیروز مستشاری نظامی ایران در سوریه بیانیه داده و به ارتش ترکیه به خاطر تداوم گلولهباران مواضع و مراکز و پایگاههای ایران هشدار داده و آنها را به برخورد عقلایی دعوت کرده است.
این بیانیه به این معناست که ایران از ترکها دعوت میکند عاقلانه رفتار کنند و سعی نکنند بحران را در منطقه تشدید کنند زیرا ممکن است این تنشها به یک جنگ ناخواسته تبدیل شود؛ جنگی که محدود به ترکیه نشود و به جاهای دیگر هم کشیده شود. به نظر میآید این موضعی است که ایران به شکل هشدارگونهای برای ترکها این مساله را مطرح میکندبه این جهت که این خطر وجود دارد که نیروهای ایرانی و سوری و روسی با ترکها در آنجا مقابله کنند و به ترکها اجازه ندهند در حمایت از گروههای رادیکال اسلامی که تروریستی ارزیابی میشوند شرایط را به زیان دولت بشار اسد تغییر دهند، چون واقعیت این است که تقریبا ارتش سوریه در جاهای دیگر موفق شده سرزمینهایی که در اختیار داعش و گروههای دیگر بوده پس گرفته، ولی در منطقه ادلب اینطور نیست.
در منطقه ادلب هنوز گروههای رادیکال قدرت نظامی دارند حتی چند روز پیش به شهرکی حمله کردند و آن را از دست ارتش سوریه درآوردند. این به آن معناست که وضعیت بحرانیتر از آن است که ترکها فکر میکنند. آنها گمان میکنند. از این وضعیت میتوانند به راحتی بیرون آیند و همچنان نیروهایشان را در شرایط امن در منطقه نگه دارند. در این وضعیت اگر طرفین خویشتنداری نشان ندهند و عقلانیت در آن نباشد به درگیری منتهی خواهد شد که آن درگیری محدود به ادلب نمیشود و ممکن است حتی به خاک سوریه از طرف ترکها و خاک ترکیه از طرف سوریه منتهی شود بنابراین ممکن است خطر جنگ منطقهای نیز پیش آید با توجه به اینکه ترکیه عضو ناتو هم هست و این موضوع حساسیت را بالا میبرد.
از طرفی روسها مواضعشان به ایران در خصوص سوریه نزدیک است. روسها از اینکه بشار اسد صددرصد حاکمیتش به سرانجام برسد جدی هستند و حمایت میکنند از اینکه نیروهای بشار اسد بتوانند سراسر کشور را تحت تسلط خود درآورند و تمامیت ارضی خود را حفظ کنند منتها مشکلی که ترکیه دارد این است که ترکیه با سوریه در بخشهای کردنشین هممرز است و نگران این است که این مناطق کردنشین ممکن است تبدیل به پایگاهی برای پکک شود که به دنبال استقلال ترکیه است. این نگرانی هست که به نظر میرسد مقداری ترکیه را مجبور کرده وارد عمل شود. به اضافه اینکه به هر حال اخیرا نشانههایی به وجود آمده که نیروهای کرد یعنی پکک نزدیک به دولت اسد میشوند و میخواهند در چارچوب یک نوع خودمختاری با دولت مرکزی کار کنند که این هم برای ترکها به اصطلاح مقداری سنگین است و فکر میکنند این مناطق در آینده به پایگاه پکک تبدیل میشود. از این زاویه است که فشار به دولت سوریه میآورند. امیدشان هم احتمالا این است که در سایه این فشار شرایطی به وجود آید که اروپا و آمریکا دخالت و راهحل آبرومندانه پیدا کنند که هم ترکها منافعشان تامین شود و هم دولت سوریه نتواند به طور کامل تسلطش را بر آن مناطق اعمال کند.
محسن پیرهادی، مدیرمسئول روزنامه رسالت در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان سه نما از کرونا نوشت: همانطور که فشارها و تحریمها، مشکلات ریشهای اقتصاد کشور همچون وابستگی به نفت و بازدهی پایین صنایع را شفافتر پیش چشم میگذارند، بحران ویروس کرونا هم زخمهای نظام تصمیمگیری کشور را علنیتر کرده است. همان زخمهایی که مگسها روی آنها مینشینند و نتیجهاش بهزحمت افتادن مردم است. اگرچه نقد صریحتر و جدیتر این موارد را به زمان عبور از بحران موکول میکنم، اما همین حالا هم نکاتی هست که شاید در عبور کمهزینهتر از مسئله پیشآمده، مؤثر باشد؛
یک. جامعه یک خودروی سواری نیست که هر زمان راننده آن تصمیم گرفت فرمان را بچرخاند، خودرو به همان سمت برود، بلکه جامعه همانند یک کشتی است که از زمانی که ناخدا اراده میکند جهت آن را تغییر دهد، زمان قابلتوجهی طی میشود تا واقعا کشتی تغییر مسیر دهد. نمیشود تا ۳۰ بهمن، همه تریبونهای رسمی خیال مردم را کاملا از کرونا راحت کنند، اما از فردایش بر طبل خطرناک بودن کرونا و احتمال فراگیری آن در ایران بکوبند؛ عجیبتر آنکه گاهی در این روزها مسئولان میگویند متأسفانه مردم هنوز کرونا را جدی نگرفتهاند. اتفاقی که در ماجرای اطلاعرسانی کرونا افتاد، روی دیگر همان حرف رئیسجمهور است که صبح جمعه متوجه گرانی بنزین شده است. در چنین شرایطی و بدون ایجاد آمادگیهای پیشینی، چطور انتظار داریم جامعه با یک شوک در حوزه معیشت یا سلامت روبهرو شود؟
دو. مشکل دوم، تصمیمگیری گِرد است. بارها در جلسات کارشناسی دیدهام که قوانین و مقرراتی وضع میشود که وقتی به دست مسئولان کلان جهت امضا و ابلاغ میرسد، تمام تیزیها و گوشههای آنکه اتفاقا بخشهای ممتاز آن قانون هستند گرفته میشود و قانونی ابلاغ میشود که هیچ مسئول یا نهادی از آن شاکی نباشد و نتیجه آن است که اکثریت مردم از آن ناراضی شوند. حاکمیت، قرار نیست بین دو صندلی بنشیند و برای خوشایند عدهای، تصمیمات جدی نگیرد. اگر باید شهرها تعطیل یا قرنطینه شوند، باید هرچه زودتر این تصمیم اتخاذ شود و واگذار کردن آن به خود مردم جفاست. دولت وظیفه دارد تصمیمات قاطع بگیرد و پای هزینههای آن بایستد، چون دولت است و کلید اداره کشور به دست اوست. تصمیماتی از این جنس که مدارس و دانشگاهها تعطیل بشوند، اما ادارات نه، تصمیماتی از این جنس که ادارات نیمه تعطیل شوند و ساعت کارشان کم شود، اما اسما بازبمانند، در هنگامه بحران به کار نمیآید. عبور از بحران، تصمیمات قاطع میطلبد و چنین تصمیمهایی شجاعت میخواهد.
سه. اشکال سوم در نظام تصمیمگیری ما، مشخص نبودن حیطه هر دستگاه و مرزهای عمل آن است. برخی مسائل کشور همچون توپ والیبالی هستند که، چون مشخص نیست حوزه هر بازیکن کجاست، به زمین میخورند و بازیکنان تنها همدیگر را نگاه میکنند، چراکه معتقدند بازیکن دیگر باید برای گرفتن آن خیز برمیداشته است. در همین روزها اخباری منتشر میشود که همچنان تورهای سیاحتی و زیارتی در سطح کشور فعالاند و معلوم نیست کدام دستگاه متولی جلوگیری از آنهاست. هنوز متولی بسیاری از کمبودها معلوم نیست، اینکه قرنطینه شهرها باید توسط کدام دستگاه پیگیری و چگونه اجرایی شود معلوم نیست. این موارد و امثال آن، بیانگر آن است که مرز وظایف دستگاهها بهخوبی روشن نشده و هرچند در مواقع عادی، چندان به چشم نمیآید، اما بازدهی دستگاههای اجرایی را بهشدت کاهش میدهد.
عدم توجه بهضرورت همراه کردن جامعه با تصمیمات و شرایط کشور، تصمیمگیریهای گِرد و نبود قاطعیت و درنهایت شفاف نبودن حیطه عمل دستگاهها، نهتنها در شرایط معمول دردسر سازند، بلکه هر یک میتوانند بر ابعاد یک مسئله یا بحران بیفزایند و هزینههای آن را برای یکایک مردم افزایش دهند.
روزنامه ایران در ستون اول دفتر خود در سرمقالهای با عنوان معلولیت رسانهای تا کی؟ با موضوع قرار دادن عدم مرجعیت رسانههای رسمی در بحرانها نوشت: چرا مردم از رسانه رسمی منزجر شدهاند؟ به این دلیل که یا حقیقت را نمیگوید یا همه حقیقت را نمیگوید یا بعضاً خلاف حقیقت هم گفته میشود. یا حقیقت را هم میگویند، اما کسی به آنان اعتمادی ندارد در نتیجه حقیقت قربانی این وضعیت میشود. این را همه میدانیم. حتی دستاندرکاران رسانههای ضد حقیقت نیز آن را میدانند، ولی اگر دلیل مخالفت ما با اینگونه رسانههای رسمی فاصلهگیری آنان از انتشار حقیقت است، بنابراین نباید در مواجهه با آنها به دامن رسانههای بینام و نشان دیگری که بویی از حقیقت نبردهاند بیفتیم.
مشکل اینجاست که انتشار فایلهای صوتی یا مکتوب از قول این و آنکه هیچ مرجعیتی ندارند و تولیدکنندگان آنها شناخته شده نیستند، موجب افتادن در دامی میشود که از آن گریزان هستیم. در واقع به تعبیر دقیقتر پس از بیرون آمدن از چاله، خود را به داخل چاه میاندازیم.
متأسفانه رفتار بسیاری از ما موجب میشود که تولیدکنندگان این شایعات از کار خودشان رضایت پیدا کنند و هر روز بیشتر از گذشته بر کوره داغ شایعات بدمند. چند روز پیش فایلی صوتی بهنام آقای دکتر حریرچی معاون وزارت بهداشت و درمان جعل و منتشر شد که اطلاعات آن غلط بود. ولی مهمتر از اطلاعات نادرست آن، نشان داد که ما در داخل کشور در برابر اینگونه شایعات چقدر ضربهپذیر هستیم.
اگر کسی که نقاش متوسط یا حتی ضعیف است یک تابلو از مونالیزا کپی کند و آن را به جای تابلوی اصل به ما بفروشد و ما نیز به خیال خود که تابلوی اصل است آن را بخریم و در خانه قرار دهیم، دیگران به ما چه خواهند گفت؟ بدیهی است که جز تمسخر رفتار دیگری با ما نخواهد شد. حال چگونه است که یک نفر با صدای فارسی، بهجای کسی صحبت میکند که بارها در تلویزیون گفتگو کرده و همه میدانند که ته لهجه ترکی دارد و تُن صدایش نیز کاملاً مشخص است، ولی بسیاری فریب میخورند و آن فایل صوتی جعلی را در بسیاری از گروههای شبکههای اجتماعی دستبهدست میکنند؟ این خباثت تولیدکنندگان است که از بیماری عمومی و اپیدمی نیز برای ضربه زدن به مردم نمیگذرند، ولی در عوض سادهلوحی و نادانی کسانی نیز هست که اینگونه نوارها و مطالب را بازنشر کرده و مردم و حتی خودشان را نگران میکنند و عامل قربانی کردن حقیقت میشوند. چگونه به خود اجازه میدهیم که بهنام مبارزه با اخبار دروغ و اطلاعات نادرست، بدترین اطلاعات و شایعات را انتشار دهیم؟
فارغ از این ضعف اجتماعی، آیا وقت آن نرسیده که در سیاست رسانهای اصلاح و تجدیدنظر اساسی صورت گیرد. تا کی باید جامعه ما به لحاظ رسانهای و اطلاعرسانی معلول و از کارافتاده باشد؟ آیا یک انسان معلول میتواند در مسابقه دوومیدانی با کسانی شرکت کند که نه تنها سالم هستند، بلکه یک موتور جت هم پشت خود بستهاند؟! واقعیت موقعیت رسانه رسمی ما در جهان امروز رسانهای همین تمثیلی است که بیان شد.