به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه هشتم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که انتصاب رئیس جدید صدا و سیما، سکوت بانک مرکزی در مقابل تحولات بازار ارز، شانگهای در گرو FATF؟، جنجال واردات فایزر، مالیات خانههای لوکس در فاز اجرا و سه راهبرد مهار نرخ تورم در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حمید سوری اپیدمیولوژیست، عضو ستاد ملی کرونا طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان نقش واکسنهراسی، در لغو واردات فایزر نوشت: هنوز کسی نمیداند دلیل مخالفت عدهای با ورود واکسنهایی نظیر فایزر به ایران، با توجه به تاکیدات رهبر انقلاب چیست و چرا این واکسن جهانی که مورد تایید WHO نیز قرار گرفته، برای ورود به کشور ما اینقدر با مشکل و حاشیه روبهرو شده است. در این میان نمیتوان نقش افرادی که ضدواکسن هستند و دائم در شبکههای مجازی و حتی در قالب کارشناس با رسانهها مصاحبه میکنند، نادیده گرفت. این افراد تعداد محدودی از مردم را تحتتاثیر القائات نادرست و شایعات قرار میدهند، البته تجربه جهانی جنبشهای ضدواکسن ثابت کرده که این نوع تفکر، با همه واکسنها مخالف است، اما در کشور ما نسبت به واکسن فایزر تولید شده در هر کشوری بیشتر. در این بین صداوسیما، بهعنوان رسانهملی در روشنسازی افکارعمومی نقش مهمی دارد، اما در این رابطه سکوت کرده است. این رسانه باید با دعوت از مخالفان و موافقان ورود هر نوع واکسن و در جهت تحلیل علمی از شرایط بهوجود آمده، برنامهسازی کند تا مردم در این شرایط بهتر و شفافتر تصمیم بگیرند.
متاسفانه تقابل سردمداران طبهای سنتی و اسلامی نیز با طبنوین به این موضوع دامن زده است. ما منکر هیچگونه طبی نیستیم، اما عاریه گرفتن از اسامی مقدس و اسامی بزرگان، برای گسترش منکری در جامعه، کاری بسیار غیراخلاقی است. مواردی که بهبود مییابند میگویند که من فلان شربت را خوردم و دیگر کرونا نگرفتم یا من این دارو را خوردم و خوب شدم، بزرگنمایی میشود درصورتی که ۱۰ برابر این افراد این نوع داروها را خوردند و بهبود پیدا نکردند. در این میان طبسنتی نیز بهعنوان مکمل در درمان و پیشگیری میتواند یاری بخش باشد، به این شرط که بهخوبی پالایش شود و رویکرد علمی درستی را در پیش بگیرد؛ همچنین باید بتواند ایمنی و اثربخشی داروها و مداخلاتش را به اثبات برساند. در این شرایط، هیچ کدام از کشورهای جهان، نتوانستهاند تمام جمعیتشان را ۱۰۰ درصد واکسینه کنند و ما نیز انتظار واکسیناسیون ۸۵ میلیونی نداریم، اما برای متقاعد کردن جامعه در تزریق واکسنی که رایگان است و برای تامین آن تلاش زیادی صورت میگیرد، باید استقبال بیش از اینها باشد. امروزه برای مردم این سوال مطرح است که اگر واکسنهای کرونا موثر است، چرا تاثیر معناداری در کاهش مرگومیر روزانه دیده نمیشود. یکی از دلایل این است که گروههای هدف برای واکسیناسیون بهدرستی انتخاب نمیشوند و عدهای مغفول میمانند و با به آنها کمتوجهی میشود. ما با افزایش تعداد واکسیناسیون دچار سوءبرداشت شدهایم و هنوز یکچهارم جمعیت پرخطر ما واکسینه نشدهاند، همین باعث شده که هنوز مرگها و بستریهای روزانه بالا باشد.
عبدالله گنجی در سرمقاله مدیرمسئول روزنامه جوان با عنوان جهاد تبیین در فضای مجازی چگونه، در این روزنامه نوشت: تصویرسازی از فضای مجازی را دشمنان انجام میدهند، به صورتی که هر کس از مبانی انقلاب اسلامی و آرمانهای آن دفاع کند، لاجرم حکومتی معرفی میشود و هر کس بر آن بتازد، آزاداندیش، مستقل، مردمی و غیروابسته معرفی میشود. نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی باید خود را در حوزه عمومی به اثبات برسانند و اشغال حوزه عمومی در فضای مجازی از شروط اولیه جهاد تبیین است.
در آسیبشناسی این فضا میتوان گفت اکنون دفاع و نقد حول افراد است. حمله به یک سلبریتی با بدترین ادبیات یا دفاع اسطورهای از یک انسان محترم نامش تبیین نیست. تبیین به معنای برجسته شدن رگ گردن نیست. تبیین به معنای بازشدن زبان، چرخیدن قلم به روش استدلال، منطق، اقناع و اخلاق است. نیروهای انقلاب اسلامی در این میدان نیاز به چند اصل اساسی دارند که عمده آن عبارت است از: شناسایی خطوط اصلی و محل منازعه جریان انقلاب با غیریت. تا این مهم درست شناخته نشود، حضور مؤثر، نتیجهگیری حداکثری، رصد مناسب و شلیک بموقع و به اندازه رخ نخواهد داد. اصرار بر دیده شدن با خبرهای شبهزرد و هویت فیک دو عنصر دیگری هستند که تبیین را مخدوش میکنند.
سخت معتقدم حقانیت انقلاب اسلامی و اندیشه نورانی امام و منطق رهبری معظم آنقدر پر بهجت و مستحکم است که لازم نیست نیروهای انقلاب بدون تابلو (فیک) به میدان بیایند. فیک با منطق قوی هم مؤثر نخواهد بود و جز تخریب آورده دیگری ندارد. دفاع از انقلاب بدون تابلو، یعنی عدم آمادگی پرداخت هزینه و عدم پذیرش مسئولیت سخن خویش و این خود کافی است تا تأثیری از تلاشها عاید نشود و اتهامات متعددی را در ذهن مخاطب علیه تبیینگر تولید نماید. البته از مظلومیت امروز حزبالله در فضای مجازی آن است که باید پاسخگوی همه چیز حکومت باشند و حتی برای مطالبهگران مطرح نیست کدام اشخاص و کدام جریانها در قدرت حضور دارند. عمدتاً چوب حکومت را حزباللهی میخورد و نان حکومت را دیگران میخورند، اما باز اشکال ندارد، چراکه باید حزبالله سنگ زیرین آسیاب باشد. رشد فکری و شناختی نیروهای مؤثر در میدان تبیین باید به صورتی باشد که چهار عنصر زمانشناسی، اولویتشناسی، مسئلهشناسی و جبههشناسی بر همه اقدامات آنان حاکم باشد. محور مواجهه و تبیین را اصول انقلاب اسلامی قرار دهند تا بر سر هر چیز پیش پا افتادهای به معرکه کشیده نشوند. بدون شناخت این اصول، مرزها محدود و دایرهها تنگ یا بیجهت گسترده خواهند شد. با شناخت و محوریت این اصول همه اقدامات تبیین حول مواجهه با افراد سامان نخواهد گرفت و خطوط مقدم دشمن درست شناسایی نخواهد شد. بدون تردید بد دفاع کردن از انقلاب اسلامی بسیار پرهزینهتر از دفاع نکردن است.
به همین دلیل جوانانی که امروز مصداق عبارت امام در صدر این نوشتهاند باید انگارههای ذهنی خود را طوری تنظیم کنند که بین منتقد، مخالف و معاند تفاوت بگذارند، هزینهها و دستاوردهای جذب و دفع در جامعه مردمسالار را خوب بشناسند. از خاستگاه انقلاب اسلامی نمیتوان هر کسی را از میدان به در کرد و این کار را موفقیت و پیروزی دانست. اگر جریان مؤمن به انقلاب اسلامی قرار است در گردونه مردمسالارانه در عرصه قدرت و خدمت حضور داشته باشد، باید رفتار تبیینگرایانه آنان با مردم در حدفاصل این انتخابات تا انتخابات بعدی ملموس باشد. تولید حجم حداکثری در تبیین مهم نیست بلکه عمق و تأثیر مهم است. لزومی ندارد دست را روی رگبار توئیتر گذاریم بلکه باید اولویت را شناخت و کمتر و به هنگام ظاهر شد. متأسفانه برخی گرفتار دیده شدن هستند و با ادبیات تند و متمرکز شدن بر نقد و تمجید افراد فعالیت میکنند که این موضوع به کلی تبیین نیست. این عامل تولید تنفر، کینه و هزینهسوزی بیدلیل است. انقلاب اسلامی روندها، اصول، آرمانها و جهتگیریهایی دارد که روشن است و باید در این تراز ظهور و بروز مجازی داشت و از همه مهمتر نباید دیگران با تحریک عواطف پاک جوانان مؤمن به انقلاب اسلامی میدان مبارزه و منازعه را برایشان تعریف و از میدانهای اصلی دور کنند. این امر اکنون بسیار قابل لمس است.
پیمان مولوی در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان چرا نیازمند رئیس کل بانک مرکزی مقتدری هستیم؟ نوشت: درحالی که در ترکیه بعد از چند تغییر پیدرپی روسای بانک مرکزی و نه شنیدن ریاست جمهوری کشور از روسای قبلی درخصوص کاهش نرخ بهره، بالاخره نرخ بهره به صورت دستوری کاهش یافت و ترکیه شاهد تورم ۱۹درصد و نرخ بهره ۵ درصدی است و این یعنی نرخ بهره حقیقی منفی ۱۴ درصد! و نتیجه اولش سقوط لیر ترکیه در مقابل دلار آمریکا.
در یک نمونه دیگر، اما موفق باید از خانم الویرا نابیولینا نام برد؛ فردی که با اقتدار خود توانست در مقابل رویکردهای پوپولیستی اقتصادی مقاومت کند و البته با حمایت حاکمیت بتواند نرخ بهره را در زمان بحرانی به ۶.۷۵ درصد افزایش دهد و با هدف گذاری تورم ۴ درصد به مرز اقتصاد، روسیه را از تورم ۶.۷ درصد به ۴ درصد نزدیک کند. همین دو تجربه برای گوشی شنوا و چشمی بینا کفایت میکند. در ایران امروز که اقتصادی ذینفعانه در آن به اوج رسیده است، کاهش نرخ بهره حامیان زیادی دارد و در مقابل شاهد حامیان افزایش و برخی هم همین دم را خوش میدانند.
رئیس کل بانک مرکزی در اینجا نقش خود را بازی خواهد کرد و درصورت داشتن روند روسای پرصحبت و بیعمل قبلی میتواند فاجعهای به نام ایرانی شدن اقتصاد را رقم بزند. بانک مرکزی تعیین کننده سیاستهای پولی است و باید فصلالخطاب سیاستگذاری پولی باشد، اما در اینجا وزن خود شخص رئیس کل مهم است، همانند رئیس کل قبلی بانک مرکزی ترکیه قدرت و جرات نه گفتن داشته باشد و درصورت عدم اجرای سیاست هایش استعفا دهد. نیازمند رئیس کل بانک مرکزی هستیم کمحرف و با دیسیپلین، دارای توانمندی در ارائه گزارشهای شفاف از سازمانش و ناظر بر عملکرد شبکه بانکی.
متاسفانه دو رئیس کل قبلی در این خصوص ناموفق بودند و بیشتر علاقهمند به حرف درمانی. البته تحریمها را بسیاری پوششی بر این عملکرد ضعیف دانستند که آدرس غلط دادن است. امیدوارم رئیس کل بانک مرکزی در ایران در تراز این نهاد قدیمی باشد و اعتماد را به آن باز گرداند.