به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۲ اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شده است که آثار سیاسی و اقتصادی «توافق ایران و عربستان»، مبادله زندانیان امریکا با دلارها و تایید و تکذیب خبر توافق جدید ایران و امریکا در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
هادی حقشناس اقتصاددان طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با تیتر تورم سال آینده تکرار تورم سال جاری نوشت: سالی که در آن هستیم ۱۴۰۱، شاید در بین سالهای گذشته کمتر سالی شبیه سال جاری باشد که شاخصهای پولی نوسانات شدید داشته باشد. از نرخ رشد نقدینگی گرفته تا افزایش حجم نقدینگی و همچنین نوسانات نرخ دلار، افزایش نرخ رشد مسکن، نرخ رشد اجارهبها و مهمتر از همه اینها، چند ماه متوالی افزایش بیش از ۶۰ درصد خوراکیها. کمتر سالی داشتیم که چنین اتفاقاتی افتاده باشد و به این اضافه کنید اتفاقات سیاسی که در خارج از کشور افتاد و اجماعی که علیه ایران شکل گرفت. کنار گذاشتن ایران از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و اتفاقات سیاسی- اقتصادی تقریبا منحصر بهفردی امسال اتفاق افتاد که همه اینها بر شاخصهای اقتصادی اثرگذار بوده. در کنارش، اتفاقات مثبتی هم افتاد مثل همین تفاهم با عربستان بعد از ۷ سال که احتمالا ظرف یکی، دوماه آینده سفارتخانهها باز شود یا تفاهم با آژانس بعد از پنج سال که انتظار میرود احتمالا اختلافات ظرف دو، سه ماه آینده حل شود.
اما اینکه در سال آینده چه اتفاقی میافتد به نظر میرسد اگر برجام احیا شود و نقل و انتقالات پولی به روال عای برگردد، وضعیت بهتر از وضعیت فعلی خواهد شد آنهم نه در همه شاخصها بلکه در برخی شاخصها. به طور مشخص در کالاهایی که وارداتی است شاید در کاهش قیمتها اتفاقی بیفتد مثل خودرو یا برخی لوازم دیگر، اما اگر در بخش واقعی اقتصاد بنگریم، چون سال آینده رشد بودجه چه بودجه کل کشور و چه بودجه شرکتها، تقریبا حدود ۴۰ درصد افزایش پیدا کرده و مطمئنا یا به احتمال قریب به یقین نیمه اول سال آینده شبیه سال جاری خواهد بود به لحاظ شاخصهای کل پولی، پیشبینی این است که تورم سال جاری را سال آینده هم تکرار کنیم مگر اینکه در نیمه دوم سال وضعیت نقل و انتقال پولی کمی بهتر شود و وضعیت صادرات و واردات کشور بهبود پیدا کند یا به عبارت دیگر مراودات پولی و مالی اگر به روال عادی برگردد، انتظار داریم که سال آینده کمی بهتر از سال جاری باشد در غیر اینصورت طبیعی است که شاخصهای سال آینده بیشتر از سال جاری رشد خواهد کرد. در هر حال سال آینده هم بستگی به متغیرهای غیراقتصادی دارد. به عنوان یک مثال؛ در همین دو هفته گذشته دو متغیر غیراقتصادی یعنی همین تفاهم با عربستان و تفاهم با آژانس منجر به این شد که نرخ دلار حدود ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان کاهش پیدا کند. اگر همین متغیرهای غیراقتصادی سال آینده مثل دو هفته گذشته ادامه پیدا کند انتظار کاهش قیمتها را هم داریم در غیر اینصورت انتظار افزایش تورم انتظاری را خواهیم داشت.
منظور از انتظار کاهش قیمت این نیست که قیمتها به شهریور سال گذشته برگردد و مطمئنا قیمتها برنمیگردد بخصوص قیمت کالاهایی که در داخل کشور تولید میشود، اما انتظار داریم که افزایش قیمت نداشته باشیم. نه تنها افزایش قیمت در کالای وارداتی نداشته باشیم بلکه انتظار کاهش داریم بخصوص در بخش خودرو اگر دولت سیاست واردات را همچنان در پیش بگیرد و سود بازرگانی و حقوق ورودی را افزایش ندهد، انتظار کاهش داریم، اما در مورد کالایی که داخل کشور تولید میشود با توجه به رشد نقدیگی، نرخ رشد دستمزد کارگران، نرخ رشد دستمزد کارمندان انتظار این را نداریم که کاهشی شود و قیمتها به یک یا دو سال قبل برگردد و هرگز قیمتها به سنوات قبل برنمیگردد؛ لذا کاهش قیمت به معنی ارزانی نیست بلکه به معنی این است که قیمتها افزایشی نخواهد شد، چون عواملی که منجر به حفظ وضع موجود خواهد شد، آن عوامل ایجاد شده است منظور این است که حجم نقدینگی ایجاد شده و پول خلق شده است ضمنا بودجه هم ۳۰، ۴۰ درصد افزایش پیدا کرده است. یعنی عوامل ایجاد تورم خلق شده است فقط انتظار داریم سال آینده اگر وضعیت صادرات و واردات بهتر شود از محل واردات کالا بتوانیم بخشی از تورم را کم کنیم.
جلال خوشچهره در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان نشانههای امید بخش در دیپلماسی ایران نوشت: نشانههای امید بخش در افق سیاست خارجی ایران دیده میشود. تهران در روزهای اخیر با کاستن از شدت تنشها با آژانس بین المللی انرژی هستهای و عربستان سعودی، توانسته تا حدود زیادی بر «کنترل» آشفتگیهای سیاستخارجی خود فائق شود. این وضع میتواند به مثابه نقطه امیدی باشد برای بازگشت به واقعگرایی در دیپلماسی که عملگرایی روشن بینانه، ویژگی برجسته آن است. میگویند؛ هنر دیپلماسی، انجام کارهای غیر ممکن است. حالا این غیر ممکن به ویژه در روابط پر از بیاعتمادی و اختلاف میان تهران و ریاض، خود را نشان داده است. راستی چه کسی تصور میکرد کشوری مانند چین با مختصات ویژهاش و در بزنگاهی چنین، مبتکر بازگشت تهران و ریاض به روابط عادی شود. هیچ چیز در عالم سیاست، غریب و ناممکن نیست؛ تنها گذشت زمان و واقعیتهایی که خود را بر اراده تصمیم سازان تحمیل میکند، سبب تغییر در رفتار و حتی نگرشهایی میشود که پیش از این ناممکن مینمود.
رخدادهای روزهای اخیر، جنبههای مختلفی را به رخ همه طرفها میکشد؛ به ویژه آن بخش از کنشگران سیاسی ایران که در همه سالهای اخیر، سخت سرانه بر کم مایهگی تأثیر سیاست خارجی در برون رفت کشور از مشکلات هزارتوی کنونی تأکید داشتهاند. آنان در خنثی کردن تلاشهای دیپلماتیک از هیچ اقدام ایذایی فرو گذار نکردند. اقدام آنان نه تنها فرصتهای موقعیت ساز را از کشور گرفت، بلکه زمان را علیه بنیانهای سیاسی – اقتصادی و اجتماعی تلف کرد. بازگشت به واقع گرایی در سیاستخارجی را آنهم از سوی حتی مدعیان گذشته به هرحال و به ناگزیر، میتوان به فال نیک گرفت و از شماتتگری در این برهه دوری کرد. تجربه تاریخ نشان داده است که یکی از بزرگترین اشتباهات سیاستمداران میتواند این باشد که داعیههایی بیش از ظرفیت و توان خود دارند و یا ایدههایی را در سر میپرورانند که بیرون از ظرفیت درک عمومی است. هرچه هست اینکه اکنون دو اتفاق مهم در حوزه دیپلماسی ایرانی رخ داده است: جلوگیری از صدور قطعنامه چهارم در سال جاری از سوی شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هستهای و نیز بازگشت به مسیر عادی سازی روابط با یکی از اصلیترین بازیگران منطقه در خدمت به تقویت منافع مشترک. پنهان نیست که دو رویداد اخیر از بار فشارهای جاری علیه ایران کاسته میکاهد.
این وضع شاید مدیون ترجیح تهران به رویکرد «دیپلماسی پنهان» باشد که نتایج دلخواه را حداقل در مقطع کنونی برای همه طرفها داشته است. مهمترین نتیجه، همانا کنترل اوضاع در وضعی است که اگر چنین نمیشد، آینده مبهم و خطرناک را رقم میزد. از این رو منطقی است که به رویکرد تازه لبخند زد و از آن حمایت کرد. بدیهی است آنچه نتایج دیپلماتیک کنونی را میتواند استمرار بخشد، ماهیت و کم و کیف رویدادهایی است که پس از این رخ میدهد. شورای حکام آژانس هستهای پرهیز خود از صدور قطعنامه جدید را به گزارش «رافائل گروسی» و مشروط به میزان اعتبار آن در انجام توافقهایی دانسته که در تهران بر سر آنها گفتگو شده است. هنوز به راستی برای ناظران عمومی از جمله اصحاب رسانه روشن نیست که گروسی در گفت وگوهایش با مقامهای ایرانی تا چه سطح از توافقها دست یافتهاند. با این حال، مجاب شدن شورا و به ویژه اعضای اصلی آن در عقب نشینی از مواضع رادیکال خود، نشان از وعدههای مجاب کنندهای دارد که مدیر کل آژانس پس از سفر به تهران، ارائه داده است. حال این زمان است که دوباره نقش خود را به عهده گرفته و نشان خواهد داد که میزان توافقها چگونه به بحران روابط تهران با جامعه جهانی بر سر موضوع هستهای سمت و سو خواهد بخشید.
توافق تهران و ریاض برای عادی سازی روابط که با میانجیگری پکن و حمایت همه طرفهای امریکایی- اروپایی و سازمان ملل متحد روبرو شده نیز تابع زمان است. قرار است تهران و ریاض در دوماه پیش رو با کنار گذاشتن همه موانع عادی سازی روابط، درها را به روی یکدیگر بگشایند و به این ترتیب به یکی از بزرگترین نگرانیهای امنیتی کشورهای منطقه پایان دهند. آیا در فرصت پیش رو، دو خصم دیروز و به نسبت رفیقان امروز خواهند توانست بر موانع پیدا و پنهان چیره شوند؟ نیروهای گریز از مرکز فعال که همواره یا نقش نفوذیهای اجیر شده و یا سبکسران خرابکار را در تیره کردن روابط تهران – ریاض ایفا کردهاند، مجال آسودگی روابط را به دولتهای ایران و عربستان خواهند داد؟ در این باره نیز هنگامی به درستی میتوان پیش بینی کرد که دانسته شود، در دیپلماسی پنهان جاری چه گفته و چه شنیده شده است. علی ایحال، رخداد کنونی یک اتفاق امید بخش و پایان دهنده به فتنهای است که اجیر شدگان و سبک سران ماجراجو، هشت سال پیش از این در روابط ایران و عربستان سعودی برپا کردند. رویکرد جدید به دیپلماسی راهگشا نشانههای امید بخش را پیش رو قرار داده است.
کوروش احمدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان توافق ایران و عربستان و نقش چین نوشت: ایفای نقشی عمده توسط چین در این رابطه غافلگیرکننده بود، اما تعجبآور نبود، توافق اصولی که بین ایران و عربستان حاصل شد، گام مهمی است در جهتی درست. هیچ دلیلی وجود ندارد که دو کشور مهم در یک منطقه مهم با هم قهر باشند و از سخن گفتن باهم اجتناب کنند. برخی ملاحظات در مورد این تحول مهم به شرح زیر است.
۱- ایفای نقشی عمده توسط چین در این رابطه غافلگیرکننده بود، اما تعجبآور نبود. اینکه دیگران، از جمله عراق، چند سال کوشیدند، اما راه به جایی نبردند و ناگهان چین کار را تمام کرد، گویای اهمیت خلیج فارس برای چین و موقعیت و اهرمهای چین در خلیج فارس از یک سو و نقش آن کشور در چشم عربستان و به ویژه ایران از سوی دیگر است. چین در مقایسه با دیگر قدرتهای بزرگ بیشترین وابستگی نفتی و گازی را به خلیج فارس دارد؛ به نحوی که اگر برخوردی در خلیج فارس روی دهد، چین بیشترین ضرر را خواهد کرد. در ۲۰۲۱ مبادلات دو جانبه بین چین و کشورهای شورای همکاری حدود ۲۳۰ میلیارد دلار بود و چین حدود ۲۰۰ میلیون تن نفت از این کشورها خرید. چین هماکنون ۱۷ درصد از نفت خود را تنها از عربستان تامین میکند. اما دو قدرت بزرگ دیگر یعنی امریکا و روسیه به لحاظ بازار انرژی بزرگترین برنده یک تنش در منطقه خواهند بود. روسیه هم از نظر اقتصادی و هم ژئوپلیتیک سود خواهد برد و امریکا که به صورت خالص صادرکننده نفت است، به لحاظ تراز پرداختها منتفع خواهد شد. البته آسیبپذیری دموکراتها از نظر افزایش قیمت بنزین در امریکا در فاصله یک سال قبل از انتخابات میاندورهای همچنان دردسرساز، اما در صورت وقوع جنگ قابل مدیریت خواهد بود. اروپا نیز بر خلاف چین قابلیت بیشتری برای جایگزینی نفت خود از شمال آفریقا و داخل اروپا دارد؛ لذا قابل درک است که چین شدیدا نگران تنش در خلیج فارس و تضعیف موقعیت جهانیاش باشد و به هر تلاشی برای جلوگیری از چنان تنشی یا به حداقل رساندن آسیبهای آن بر تامین انرژی دست بزند.
۲- میتوان احتمال داد که امریکا و اروپا نیز از تنشزدایی بین ایران و عربستان ناخشنود نباشند: چرا که اولا منافع فزاینده چین در خلیج فارس هر ضرری برای غربیها داشته باشد، حداقل این امکان را ایجاد میکند که در صورت اقدامی فرضی علیه تاسیسات اتمی ایران، ممکن است مقامات ایرانی به راحتی نتوانند در جهت قطع صدور نفت از خلیج فارس تلاش کنند، چرا که در این صورت ضرر آن در درجه اول متوجه چین خواهد شد. ثانیا بهبود رابطه بین ایران و کشورهای عربی خلیج فارس ممکن است از نظر کاهش میزان تعهدات و تدارکات امریکا برای دفاع از این کشورها مفید باشد؛ چرا که در صورت همان اقدام فرضی، ممکن است نگرانی کمتری از جهت حمله ایران به کشورهای عربی به عنوان اهدافی آسان وجود داشته باشد. برخی اندیشکدههای امریکایی نیز اخیرا فوایدی برای بهبود روابط ایران با کشورهای عربی قائل شده بودند.
۳- روند احتمالی عادیسازی روابط عربستان و اسراییل و تسهیل آن نیز ممکن است به عنوان عاملی در این معادله نقش داشته باشد. شماری از کشورهای عربی خلیج فارس طی چند دهه اخیر قبل از انجام اقدامی در جهت رابطه با اسراییل، ژستهای مثبتی در قبال ایران نشان دادند و حتی سفرهایی در سطح بالا به تهران داشتند که ظاهرا اهدافی تاکتیکی، از جمله ماخوذ به حیا کردن ایران در قبال برقراری انواعی از رابطه با اسراییل را دنبال میکرده است. سفر مشاور امنیت ملی امارات در آذر ۱۴۰۰ حدود دو ماه قبل از تبادل سفیر بین امارات و اسراییل و افتتاح سفارت انجام شد.
۴- عادیسازی رابطه ایران و عربستان در زمان کنونی، یعنی زمانی که سیاست خارجی بیش از هر زمان دیگر طی ۴۴ سال اخیر تحت فشار است، رخ داده است. احتمالا تهران در چنین شرایطی بیمیل نبوده است که از این طریق روزنهای در سیاست خارجی خود بگشاید و در جهت ترمیم موقعیت و وجهه خود حرکت کند. به علاوه، شواهدی حاکی از نگرانی کشورهای عربی از اعتراضات اخیر در ایران نیز وجود دارد. لذا، بعید نیست که آنها نیز ضمن تلاش برای استفاده از فرصت کنونی و حل برخی مسائل مزمن خود با ایران، در عین حال بیمیل نباشند که حاشیه مانوری نیز برای تهران در مواجهه با مسائل داخلی ایجاد کنند.
سوالی که اکنون باقی است این که آیا توافق ایران و عربستان برای برقراری روابط دیپلماتیک با توافقات مشخصی برای حل مشکلات قدیمی و مزمن بین طرفین نیز همراه بوده یا چنین توافقاتی به بعد از برقراری رابطه موکول شده است. اگر توافق در مورد مسائل مورد اختلاف مقدم بر توافق در مورد از سرگیری روابط بوده باشد، در این صورت کار از این پس به راحتی پیش خواهد رفت. اما اگر تبادل امتیاز در مورد مشکلات موجود در ارتباط با مسائل یمن، لبنان، عراق، سوریه و ... به بعد از برقراری روابط موکول شده باشد، ممکن است همچنان مسیری پر دستانداز پیش روی داشته باشیم.