به گزارش تابناک؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۹ فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که غافلگیری کارت سوختی، کمآبی در کمین سرسبزترین مناطق، ترمز خودرو کشیده شد؟ و دارو زیر تیغ تورم در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نوشت: اتحاد و اشتراک نظر نسبی نزد غالب نخبگان ایران از هر طیفی و هر حوزهای در مساله سیاست است.
هنگامی که به وضع ایران نگاه میکنیم، با پدیدههای عجیبی مواجه میشویم. یکی از آنها اتحاد و اشتراک نظر نسبی نزد غالب نخبگان ایران از هر طیفی و هر حوزهای در مساله سیاست است. این اتحاد حداقل در عمل دیده میشود، حتی اگر ریشههای رسیدن به این نقطه برای هریک از آنها تفاوتهایی داشته باشد. بهطور کلی نخبگان ایرانی به علل گوناگون بسیار ناهماهنگ و پراکنده هستند. بخش مهمی از آنان بهطور سنتی با حکومتها زاویه دارند، در واقع میان نخبگان سیاسی حاکم با سایر نخبگان شکافی عمیق وجود دارد. نخبگان ایرانی میان خودشان نیز ناهماهنگ هستند و کمتر شرایطی را تجربه کردهایم که حرف واحدی بزنند. این ناهماهنگی میان نخبگان حوزههای گوناگون آشکار است، نخبگان اقتصادی با فرهنگی، هر دو با کارآفرینان، با نخبگان مذهبی، علمی و صنفی و حرفهای، پزشکی با مهندسی و... در ارتباط نیستند. نه ارتباط مستقیم دارند و نه در فضای رسانهای مناسبی زندگی میکنند که از آن طریق ارتباط موثر و وحدتبخشی داشته باشند. حتی نوعی خصومت و تحقیر کلامی هم میان برخی از این نخبگان وجود دارد. همچنین میان نخبگان برخی از حوزهها هم این وحدت نظر و اشتراک عملی کمتر وجود دارد که ناشی از فقدان مجامع صنفی و فعالیتهای صنفی حرفهای است. از سوی دیگر شکاف ملموسی میان نخبگان ایرانی با تودههای مردم دیده میشود. این پدیده نیز علل خود را دارد. بخشی از نخبگان متاثر از فرهنگ و ارزشهای فرامرزی هستند و قادر به تعامل موثر با جامعه خود نیستند، ضمن اینکه عدم دسترسی به رسانه آزاد و فعالیتهای عمومی نیز در این وضعیت موثر است و در ارتباط آنان با توده مردم ایجاد اختلال کرده است. تحلیل دقیق این مسائل را در مقاله «تاثیر متقابل تحولات فرهنگی و نخبگان کشور طی ۲۰ سال آینده در پرتو دو سناریوی ادامه وضع موجود یا وضع مطلوب و عقلایی» در سال ۱۳۸۹ نوشتهام که در کتاب تازه انتشارم با نام شش مقاله سیاسی و اجتماعی چاپ شده است.
در آنجا توضیح داده شده که بیش از ۷۵ درصد نخبگان ایرانی معتقدند که در وضع موجود هیچ نوع اثرگذاری در جامعه ندارند یا این اثر کم است و ادامه آن وضع را تیرهتر هم میدیدند. برای رسیدن به وضع مطلوب پیشنهادهایی شده بود که در حوزههای گوناگون باید انجام میشد. ولی نکته مهمی که از سال ۱۴۰۰ به بعد رخ داده است، اتحاد نسبی و باورنکردنی نخبگانی میان نخبگان یک حوزه، یا میان نخبگان حوزههای گوناگون و نیز میان آنان و مردم است. این اتحادی بسیار عجیب و حتی اثرگذار است و ریشه آن در رفتار حکومت است که همه آنان را با تفاوتهای فراوان به اجبار زیر یک چتر فراگیر جمع کرده است. حتی نیروهای مذهبی و علاقهمند به خود را نیز منفعل کرده است. نمونه آن در مساله نحوه مقابله با حجاب است که بخشهایی از مذهبیها را هم عصبانی کرده. البته این اتحاد سلبی است. ریشه آن نیز عملکرد ساختار رسمی است که با عمل خود آنان را در تقابل با وضع موجود متحد کرده است. این وحدت سلبی اگر قادر به ایفای نقش سازنده نباشد، قدرت تخریبی بسیار بالایی دارد. به عبارت دیگر هر کسی از ظن خود مخالف وضع موجود شده است و هرکدام خوابهای خود را در این مخالفت چنانچه دوست دارند تعبیر میکنند. البته تقصیری هم ندارند، زیرا این قدرت و توان عجیب سیاستهای رسمی در متحد کردن اغلب نخبگان است که در ایران تجلی یافته است. اکنون در شرایطی هستیم که بیشتر نخبگان بر اثر جبر زمانه و جریان تند سیاست به ناچار در یک مسیر مشترک در حال شنا کردن هستند، در نتیجه متحد و همسو به نظر میآیند. خطر این همسویی و اتحاد سلبی نخبگان برای حکومت و ساختار سیاسی قطعا کمتر از شکاف دولت ـ ملت نیست، زیرا اثرگذاری نخبگان که تولیدکننده فرهنگ و ادبیات و هنر و شعر و اندیشه و منطق هستند، چون سلاحی بُرنده علیه هر چیزی که جلوی آنان باشد عمل میکند. به علاوه جلب نظر آنان خیلی سختتر از جلب نظر توده مردم است.
در هر حال از ما گفتن بود، خود دانید.
غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز جوان با تیتر هوشمندسازی نان مقهور کلکهای ساده نوشت: هوشمندسازی فروش نان که حکماً با جلسات متعدد فنی یکدوجین آدم متخصص و مشاور و معاون و مدیر از چند وزارتخانه تصمیمگیری شده است، با ترفندهای ساده خبازان دور زده میشود و صفهای نان همچنان یکی از نقاط ناراضیتراش باقی میماند.
حالا طبق اعلام وزیر اقتصاد، بخش آرد و نان از مجموعه حذف ارز ترجیحی به این وزارتخانه واگذار شده که این تغییر معنادار است. در یکی از ترفندها نانوایان بستههای نان پخت سنتی را که به اسم نان قزوینی و نان خراسانی است و اتفاقاً محبوبیت هم دارد و بیشتر در نانواییهای روستایی با آرد آزاد پخت میشود، به مشتری عرضه میکنند و بهای آن را با کارتخوان هوشمند حساب میکنند. مثلاً بسته ۲۵ هزارتومانی نان خراسانی را که شاید از روستاییان ۲۰ هزارتومان خریده باشند، به عنوان فروش پنج نان سنگک کارت میکشند. برخی نانواییها چیزهای دیگری هم میفروشند از کلوچه و نانقندی و نانشیرمال تا عسل (با این عنوان که مال کوههای اطراف روستای خودمونه!). تا؟ (که از تولید به مصرف است!) همه را با کارت هوشمند (که اتفاقاً اینجا دیگر کاملاً خنگ است و تشخیص نرخ عسل و کلوچه را از نرخ نان نمیدهد) حساب میکنند.
حالا نانوا اولاً چیزی را که اجازه فروشش را ندارد یا اجازه فروشش را با کارت هوشمند ندارد، با قیمت خوب میفروشد و سودی از آن میبرد. در مرحله بعد به جای همه این فروشها از دولت آرد سهمیهای میگیرد، اما، چون به اندازه آن نان طبخ نمیکند، اضافه آن را که با این ترفند به دست آورده به قنادیها و نان باگتیها میفروشد. به چه قیمتی؟ حتماً گرانتر از نرخی که از دولت میگیرد و ارزانتر از نرخی که قنادیها از دولت آرد آزاد میخرند. فساد بعدی آنجاست که قنادیها این آرد را با قیمت ارزانتر خریدهاند، اما این را به حساب زرنگی و بدهبستان خود با نانواییها میگذارند و نرخ شیرینی را با همان آرد آزاد محاسبه میکنند.
علاوه بر این در بیشتر سنگکیها فقط با پاشیدن کمی کنجد در یکطرف نان که میتوان تعداد کنجدها را بهراحتی شمرد، نان ۳ هزارتومانی را ۵ هزار تومان و با پاشیدن همان مقدار کنجد در دوطرف. نان ۳ هزارتومانی را ۱۰ هزارتومان میفروشند. اغلب سنگکیها روی همه نانها همین چند کنجد زبانبسته را میپاشند و اگر کسی نان ساده خواست به او نمیدهند تا در صف، خسته از انتظار مجبور به خرید نان گرانتر شود! یعنی یک کار بسیار غیراخلاقی و بسیار مستبدانه؛ و اگر مسئولان بدانند که همین تفاوت ۲ هزارتومانی برای خیلی از مشتریها اهمیت دارد میتوانند بفهمند که چه جفایی در حق فقرا میشود. دولت و سازمانهای نظارتی هم کاملاً از این ترفندها آگاه و در مقابل آن ساکتاند و فقط گاهی یک هیاهوی مختصری به اسم مقابله با تخلفات نانواییها از خود بروز میدهند. اینگونه است که هم نان و درآمد نانوا حرام میشود و هم نان به کام مردم، حرام!
ترفند دور زدن سامانههای جدید هوشمند با سکوهای فروش اینترنتی پیچیدهتر هم شده است. نرخ نان در این سامانه عملاً به حال خود رها است. سنگک ۳۰ هزار تومانی هم در سکوی اینترنتی دیده میشود. این نان نجومی باعث صفهای طویل جلوی نانوایی هم شده است؛ به این شکل که نانوا بهجای آنکه سنگک ۵ هزار تومانی را با کارتخوانهای هوشمند به مردم در صف ایستاده بفروشد، همان نان را به شش برابر قیمت در سکوی اینترنتی میفروشند! بهخاطر این سود نجومی از یک سنگک (یا بربری یا تافتون)، نانواییها ترجیح میدهند سفارشهای اینترنتی را نوبت بدهند تا سفارشهای حضوری را. حالا حسابوکتاب آرد سهمیه سنگک ۳۰ هزار تومانی در سکوی اینترنتی و سامانههای برخط تعبیه شده چه میشود، کسی دیگر و فعلاً خبری ندارد!
مسئله صفتکی و صف چندتایی هم دقیقهای نیست که صدای مردم را در صف نان درنیاورد. گاهی کسی که سه تا نان میخواهد و ۲۰ دقیقه در صف ایستاده باید از چند نفر که تازه از راه رسیدهاند و فقط یک نان میخرند یا حتی زنوشوهر هستند و با هم در صف تکی میایستند، عقب بیفتد و این صدای اعتراض او را بالا میبرد و بقیه ماجرا.
وضع پخت نان هم همچنان با کیفیت نامناسب در بسیاری از نانواییها ادامه دارد. شاطر خوب کم است و کسی از این شغل استقبال نمیکند و شاطر ضعیف نصف نان را خمیر میکند و نصف دیگر را سوخته!
بارها گفته شده که هیچ مسئول و مدیر دولتی و نماینده مجلس و مدیر قضایی در صف نان نمیایستد و این یکی از افتراقهای مسئولان با مردم است و این دقیقاً همان جاهایی است که مردم مسئولان را قضاوت میکنند. مردم در صف نان مسئولان را میسنجند و مسئولان در صفهای دیگری هستند و گمان میکنند مردم آنها را در پشت تریبونها و هنگام شعارها قضاوت میکنند.
نان مردم را سامان بدهید. طرحهای هوشمندسازی شما از پس هوشمندسازی مردم برنمیآید! خنگبازی هم حدی دارد. باید مسئولیتپذیر بود و در این موارد اجازه سوءاستفاده به صنوف را نداد.
سیدمصطفی هاشمیطبا فعال سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: اشکال کار دولت و مجلس اینجاست که هر دو طرف برخی مسائل را به صورت جزئی میبینند. بنابر این وقتی مسائلی در جامعه ایجاد میشود برای اینکه نشان دهند که فعال هستند بهصورت موضعی به مساله میپردارند. اکنون مساله قیمت خودرویی که جامعه را تحت الشعاع قرار داده و به وزیر فشار میآورند و او نیز فقط میگوید که حل میکنم و معلوم است توانایی این کار را ندارد نشان میدهد که خودرو به کالایی سرمایهای تبدیل شده است. بنابر این مردم میخواهند پول خود را به سرمایه تبدیل کنند. نکته اینجاست که وقتی یک مساله به صورت بنیادی دچار مشکل است با این حرکات حل نمیشود. وقتی هم که در مسالهای گیر میکنند هر کسی به نحوی اظهار نظری انجام میدهد. بنابر این به نظر میرسد که از این دیدگاه برخی نمایندگان مجلس نیز به دنبال بیشتر نشان دادن خود هستند. چنانکه امسال نیز سال انتخابات است و نمایندگان مجلس میخواهند نشان دهند که حرفی برای گفتن دارند. برای اینکه مجلس نیز نظریه و تئوری اقتصادی ندارد و به صورت اصولی به کارها نمیپردازد. صرفا به مسائلی همچون طرح صیانت یا مواردی که چندان اهمیت زیادی ندارد میپردازد. دولت نیز نقطهای عمل میکند و اینگونه امکان حل و فصل قضیه نیست. یک روز میگویند خودرو وارد میکنیم، روز دیگر به بورس اشاره میکنند. در حالی که این مسائل مشکلی را حل نمیکند و مشکل اصلی حتی با واردات خودرو نیز حل نمیشود.
حال مسائل دیگری نیز هست که بدانها پرداخته میشود؛ لذا این فقط نوعی کشاکش میان دولت و مجلس است و از درون آن چیزی برای کشور و مردم بیرون نخواهد آمد. روند عملکردی دولت و مجلس نشان داده که این قوا عملا نمیتوانند در حوزه تحقق یافتن شعار سال یعنی مهار تورم کار چندانی از پیش ببرند. مگر مقام معظم رهبری چند سال پیش شعار اقتصاد مقاومتی را مطرح نکردند که اتفاقا بسیار هم خوب و مطلوب بود، بیانیه هم دادند که همه دستگاهها باید بر مبنای آن بیانیه عمل میکردند و اگر بر مبنای آن عمل میشد اساسا امروز با چنین مشکلات و اتفاقاتی مواجه نبودیم. منتها هر بندی از آن بیانیه به یک نهاد و سیاست داخلی یا خارجی یا روش اقتصادی وصل است. این همه در مورد اقتصاد رقابتی صحبت شد که خیلی هم خوب بود و اگر هم عمل میشد مسائل اقتصادی کشور تا حد زیادی حل میشد.
اما این شعار را صرفا بر روی تابلوها نوشتند هی شعار دادند و دژبانها حمل کردند و در آخر هم اتفاقی نیفتاد. اگر به این شعار امسال هم بیتوجهی صورت گیرد و صرفا بر روی چند تابلو و پوستر و... قرار گیرد سرنوشت همان شعار را پیدا خواهد کرد و در آخر سال چیزی از آن باقی نخواهد ماند. چرا که در ابتدای کار باید حاکمیت و دولت به یک تئوری اقتصادی معتقد باشد و بر اساس آن عمل کند. در حالی که ما نقطه به نقطه صرفا از هر کاری مقداری انجام میدهیم و درآخر هم هیچ کاری به صورت کامل انجام و عملی نمیشود. بنابر این نبود یک روش اقتصادی که مورد عمل قرار گیرد و موانعاش برطرف شود وجود ندارد. هنوز پس از گذشت چند سال به هیچکدام از بندهای بیانیه اقتصاد مقاومتی عمل نشده و اگر صرفا همان بیانیه در دستور کار و عمل قرار گیرد فرمایش جدید مقام معظم رهبری پیرامون مهار تورم نیز عمل خواهد شد.