به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه دوازدهم شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شدند که بیانات رهبر انقلاب در دیدار تصویری با مدیران آموزش و پرورش با محورهایی همچون انتقاد رهبر انقلاب از سطح کیفی و بی عدالتی آموزشی، معلمان افسران پیشرفت کشور و همچنین «امارات خیانت کرد امیدوارم زودتر بیدار شوند» و واکنش رهبر انقلاب به توافق امارات و رژیم صهیونیستی از دیگر سو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
سفر قالیباف به خوزستان، نقشه اقتصاد ۱۴۰۰ دولت به روایت ربیعی و بیم مسکو از تنش تهران-واشنگتن از دیگر عناوین برجسته در صفحات نخست روزنامههای امروز است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
امیر صادقیپناه طی یادداشتی با عنوان بازگشت عادل؛ چگونه و به چه قیمتی در شماره امروز روزنامه شهروند نوشت: این روزها که با پایان رقابتهای لیگ برتر فوتبال بسیاری از طرفداران این رشته پرمخاطب از برنامههای ورزشی صداوسیما رضایت ندارند و برخی نیز به دلیل خصومتهای موجود لب به انتقاد میگشایند، طبیعی است که مخاطبان یاد عادل فردوسیپور بیفتند و حسرت ایام حضورش را در برنامه نود و آیتمهای جذاب این برنامه بخورند؛ خصوصا الان که زمزمههای بازگشت فردوسیپور به رسانه بیشتر از قبل به گوش میرسد.
خبر بازگشت فردوسیپور به عرصه اجرا در یک تلویزیون اینترنتی، بیتردید باعث شده بسیاری از طرفداران او و بهطور کلی فوتبالیها پیگیر اخبار و اطلاعات برنامهای باشند که عادل قصد تولید آن را کرده است؛ برنامهای که حالا مشخص شده همچون نامش «نود نو»، برگرفته از برنامهای است که ٢٠سال روی آنتن شبکه سوم سیما خوش درخشید و با توجه به محبوبیتی که فردوسیپور در اجرا دارد، در هر رسانهای میتواند جذاب باشد.
واقعیت این است که در ماهی که از تعطیلی نود میگذرد، بسیاری سعی کردند حس و حال فردوسیپور را بدانند؛ کم نبودند رسانههایی که برای گفتگو با او پیشقدم شدند، اما او هیچگاه وارد بازیهای رسانهای نشد و همیشه سعی کرد با کنار کشیدن از ماجراها، سکوت در پیش بگیرد. در همه این دوران شایعات زیادی دربارهاش مطرح شد، اما زمان ثابت کرد او قصد ندارد کاری کند که بعدا برایش پشیمانی به بار آورد و در این شرایط سکوت را در قبال مسائل بهترین راه دانست. اما حالا با گذشت این مدت طولانی که هم موهای فردوسیپور سپیدتر شده، هم روزهای عجیبی را پشت سر گذاشته، طبیعی است که او بخواهد در قامتی جدید به فضای رسانهای برگردد.
شاید آرزوی بزرگ مخاطبان فوتبال این باشد که بار دیگر فردوسیپور را در قاب تلویزیون تماشا کنند و از سبک برنامهسازی و اجرای خوبش لذت ببرند، ولی با توجه به اینکه روابط عادل و مدیران صداوسیما و بهخصوص شبکه سوم در این دوران هیچگاه ترمیم نشد، بازگشتش تقریبا امری محال به نظر میرسد. از طرف دیگر، او که علاقهاش را به فوتبال هرگز پنهان نکرده و شغل ماههای گذشتهاش تنها به تدریس در دانشگاه محدود شده و ظاهرا او را آنقدر راضی نکرده که بتواند از اجرای برنامه ورزشی دور بماند، بعد از صبر طولانیمدت تصمیم به ساخت برنامهای ورزشی برای شبکههای اینترنتی گرفته است؛ برنامهای که حالا فقط نامش مشخص است و اینکه فردوسیپور قرار است آن را اجرا کند.
قطعا عادل خودش هم میداند که اگر قرار به بازگشتش به رسانه باشد، باید راه قبلی در برنامه نود را ادامه دهد تا بتواند طرفدارانش را دوباره خوشحال کند و در معرض دیدشان قرار بگیرد. اما در این مسیر طبعا فردوسیپور و همکارانش کاری به مراتب دشوارتر از روزهایی دارند که یک هفته برای برنامهای سه، چهار ساعته وقت میگذاشتند. آنها باید از برنامهای خروجی بگیرند که از همین حالا مخالفتهای بسیاری برای ساختش شده و قطعا در روند تولید محتوا و نحوه ضبط و پخش آن هم سنگاندازیهای بیشتری خواهند دید. به عبارت بهتر، آنها راهی را انتخاب کردهاند که برای صداوسیما -که این روزها دغدغه بسیاری از بابت ریزش مخاطب دارد- و مدیرانش چندان خوشایند نیست و برای آنکه این پروژه به سرانجام برسد، باید روزگاری سخت را پشت سر بگذارند؛ شاید سخت از همه ١٨ ماهی که تیم نود را از برنامه محبوبشان دور کرد.
سید صادق غفوریان در یادداشت روز امروز روزنامه خراسان با عنوان زخم کمکیفیتی بر پیکر مدارس دولتی! نوشت: اساسا طرح موضوع کم کیفیتی مدارس دولتی همواره با یک چالش و مانع بزرگ روبه رو است؛ این که قرار است روی این صحبت با مسئولان و سیاست گذارانی باشد که خود در معرض این آسیب قرار ندارند چرا که اغلب فرزندان خود را به مدارس غیردولتی و به قید «سفارشی» میسپارند و طبیعتا طی یک سال با انواع و اقسام هنرهای مدارس دولتی از کلاسهای پر ازدحام تا رهاشدگی های تربیتی مواجه نمیشوند. از این رو طرح این دغدغه و پذیرش آن از سوی یک مسئول آن هنگام معنای واقعی خود را مییابد که او با تمام وجود این آسیب را دیده و چشیده باشد.
به هر روی طرح چند موضوع درباره امروز و فردای وضعیت آموزشی مدارس دولتی قابل مطرح شدن است که اکنون درباره اش تامل میکنیم؛
-امروز همه ما آگاهیم
سال هاست که کارشناسان بسیاری درباره کیفیت نازل و آسیبهای آموزشی و تربیتی مدارس دولتی سخن گفته و میگویند یعنی امروز همه ما به این کاستیها و زیر و بم آن آگاهیم؛ لذا این «خود آگاهی» جامعه، خود ضمن این که یک امتیاز پیشرو و بزرگ است، به همان میزان نیز دردناک و غم انگیز است چرا که به واسطه وضعیت امروز، آیندهای از فرزندان خود متصوریم که بهترین دوران عمر و زندگی شان را در چنین مدارسی سپری کرده اند.
ـ نیروی باکیفیت خروجی باکیفیت خواهد داشت
اگر آموزش را عاملی متشکل از چند عنصر بدانیم، قطعا ساحت «معلم» مهمترین عنصر قلمداد میشود. بی شک به دلیل این که در سالهای گذشته، این امر مورد غفلت جدی مسئولان قرار گرفته است اکنون موضوع «معلم» از مهمترین چالشهای پیش روی آموزش و پرورش است. به طوری که این نهاد در سالهای اخیر با وجود تاکید رهبر انقلاب و سند تحول مبنی بر این که جذب معلم باید از مسیر دانشگاههای تخصصی فرهنگیان صورت گیرد، اما در مقاطعی کمبود معلم از طرق دیگر تامین شده که این خود احتمالا به فرایندی از آسیب معلم کم کیفیت و کم عشق دامن زده است. طبیعتا مراد و مقصود این نیست که امروز تمام معلمان ورودی از غیر دانشگاههای فرهنگیان فاقد صلاحیت اند چه بسا ممکن است برخی از معلمان خروجی دانشگاه فرهنگیان هم صلاحیت کافی را نداشته باشند، اما پیش فرض در دانشگاه فرهنگیان این است که افراد با اختیار و علاقه در مسیر «معلم شدن» گام میگذارند که ممکن است این اختیار و علاقه خارج از این مسیر کمیاب و کمرنگ شود، ضمن این که رهبر انقلاب نیز دیروز در سخنانشان بر همین امر تاکید کردند: «اجازه ورود نیروی بی کیفیت به آموزش و پرورش داده نشود.» از این رو این باور که معلم با دانش و باکیفیت، به روز، عاشق وعلاقهمند به رشد خود و دانش آموز، امروز از مهمترین نیازها و لوازم سیستمی است که طبق خواسته سند تحول آموزش و پرورش قرار است ظرفیتها و استعدادهای انسانی را به شکوفایی و کمال برساند.
باری، بودجه و اعتبار همواره قصه تکراری و ترجیع بند همه موضوعات است که به هزاران دلیل همچون غصهای بر پیکر آموزش و پرورش سایه انداخته است. قاعدتا برای داشتن آموزش و پرورش با کیفیت باید هزینه کرد و نمیتوانیم این بخش را در تنگنا قرار دهیم، اما از آن انتظار معجزه داشته باشیم. طبق محاسبات پیشینی ما از بودجه سال ۹۸ آموزش و پرورش (قبل از تحولات جدید و عجیب و غریب نرخ دلار) سرانه هر دانش آموز ایرانی حدود ۴۰۰ دلار است در حالی که بنابر آمار سازمان جهانی «همکاریهای اقتصادی و توسعه»، میانگین سرانه دانشآموزی اغلب کشورهای پیشرفته و نیمه پیشرفته حدود ۹ هزار دلار است. با این حساب چگونه میتوان کشور پیشرو در میان کشورهای منطقه در امر آموزش و پرورش بود طبق آن چه چشم انداز ۱۴۰۴ مطالبه کرده است؟
صلاحالدین هرسنی، کارشناس علوم سیاسی در بخشی از یادداشتی با عنوان نقدی بر روایت روحانی از کنترل انتظارات جامعه در همدلی نوشت: «در هر دولتی و مقطعی اگر ما انتظارات مردم را بیش از حد بالا ببریم، همیشه شکست خوردیم. یعنی هر دولتی هر مقدار بتواند بالاترین خدمت را بکند، اما اگر در نظر مردم انتظارات مردم را بالاتر ببریم، ما شکست خوردیم. انتظارات باید در حد امکانپذیر جامعه و در حد واقعیتهای جامعه باشد. منابع ما محدود است. اگر انتظارات را بالاتر از منابع موجود ببریم، همیشه شکست خورده و عقب ماندیم.»
عبارات و گزارههای فوق بخشی از سخنانی است که حسن روحانی سهشنبه گذشته و در نشست با مدیران ارشد رسانههای کشور به مناسبت هفته دولت بیان کرده است. اگرچه آنچه را که رئیس دولت دوازدهم گفته، از منظر جامعهشناسی سیاسی امری مقرون به صواب و قرین واقعیت و حقیقت است، اما به نظر میرسد که روحانی چنین عبارات و گزارههای هشداردهنده را خیلی دیرهنگام برای کنترل و هدایت سازوکارهای جاری موجود در جامعه به کار گرفته است.
به عبارت دیگر، چنین گزارههایی، آن هم با آن بار معنایی کارساز و موثر، یک هشدار دیرهنگام است. اینکه روحانی به چه دلیلی و بسیار دیر این گزاره راهبردی را بیان کرده، معلوم و مشخص نیست؛ بهتر آن بود که وی خیلی زودتر و از همان اوان دولت خود چنین گزارههای راهبردی را الگو و راهنمای عمل دولت در قبال تقاضاها و مطالبات مردم قرار میداد. اما وقتی چنین گزارهای در شرایط حاضر از زبان روحانی اظهار میشود و قویاً بر آن تاکید دارد، نه تنها گرهی از مشکلات را باز نمیکند و منجر به ترک عادت نیز نمیشود، بلکه در حکم نوشداروی پس از مرگ سهراب است و به مصداق «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» ممکن است موجب وخامت اوضاع شود.
از آقای روحانی باید پرسید چه کسی انتظارات و توقعات مردم را بالا برده است؟ گویی رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم فراموش کرده است که برای شکست رقیب خود در انتخابات ریاست جمهوری گذشته چه وعدههایی را به مردم داده بود؟ او در اوان رقابت انتخاباتی چنان انتظارات و امیدها را بالا برده بود که گویی با ورود دوبارهاش به پاستور کشور گلستان میشود و اگر میتوانست، سفر به کره ماه و حتی گردش به دور زمین در ۸۰ روز را نیز در کنار وعدههای دیگر، به مردم ارائه میکرد. اینکه قرار بود چرخ اقتصاد به همراه چرخ سانتیریفیوژ بگردد، اینکه قرار بود مردم آنقدر بینیاز شوند که وامگذار دولت باشند و عطای گرفتن یارانه را به لقایش ببخشند، از زبان چه کسی بیان شد؟ وعده رونق اقتصادی، رشد کسب و کار، خروج از تورم و بیکاری را چه کسی به مردم داده بود؟ شواهد و قراین گویاتر از آن است که روحانی بخواهد گناه این داستان را به گردن دیگران بیندازد و بالا رفتن سطح انتظارات جامعه را به دیگران احاله کند. بماند این که رئیس جمهور از غیر واقعی بودن قیمتها و گرانیهای لجامگسیخته خبر ندارد، از پدیدههایی، چون کارتنخوابی، گورخوابی یا ماشینخوابی، از چگونگی بروز سلاطین فساد، از این که چه دستهایی در بالا رفتن قیمت سکه و ارز نقش دارند، خبر ندارد. بماند اینکه خبر ندارد که چه عواملی باعث سقوط آزاد ارزش پول ملی شده است و از وقایع چندشآور ناشی از فقر در زیر پوست شهر بیاطلاع است. بماند که در زمان فیلترینگ پیامرسان محبوب ایرانیان یعنی تلگرام، انفعال و وادادگی را بر رفع فیلترینگ ترجیح داده است، بماند اینکه رفتاری متناسب با احساسات مردم از خود بروز نمیدهد یا از قراردادهای نجومی با مربیان خارجی فوتبال ایران از ویلموتس تا استراماچونی و کالدرون خبر ندارد، بماند که از پروندههای فساد و اختلاسهای نجومی جاری، رانتجویی و ویژهخواری و حس ویرانگر تبعیضها در کشور بیاطلاع است، بماند این که دیر متوجه بالارفتن قیمت بنزین در آبانماه ۱۳۹۸ شده بود، بماند که در سقوط هواپیمای اوکراینی دچار شفافیت دیرهنگام شده بود یا از آمار دقیق کشتهشدگان آبان ۹۸ همچنان بیاطلاع است. تردیدی نیست که مسئول اصلی بالا بردن سطح انتظارات و توقعات مردم کسی جز روحانی نیست. هر چند که، محافل سیاسی رقیب او، برخی از افراد کابینه او و همچنین فشار آمریکا در اجرای برنامههای تحریم ایران، نیز در بالا بردن این انتظارات و توقعات بینقش نیستند. در این فقره بهتراست که روحانی برای اثبات صداقت، ابتدا نقش خود در این وضعیت را بپذیرد.