در حالی که تاکنون هیچ مسئول دولتی بابت سقوط هواپیما عذرخواهی هم نکرده، رئیس سازمان هواپیمایی باز هم از مسئولیت «مرحوم خلبان» سخن گفته است. از سخنان دیروز رئیسجمهور درباره منتقدان دولت با نامهایی چون «پاسخ قاطع» و «رونمایی از گفتمان اعتدال» استقبال شده است. سیروس ناصری نیز بر این باور است، توافق هستهای به سادگی پیش از آذرماه به دست میآید.
بررسی نقش خلبان در سقوط به
دلیل کفایت یک موتور برای پرواز!
روزنامه خراسان ضمن اشاره به اینکه تاکنون هیچ مقام دولتی در ماجرای سقوط هواپیمای ایران ۱۴۰ حتی عذرخواهی هم نکرده، در سرمقاله خود با تیتر «پرواز مرگبار آنتونف ۱۴۰ و چند نکته» نوشته است: پرواز مرگبار آنتونف ۱۴۰ تنها ۴ دقیقه پس از بلند شدن از زمین در نزدیکی فرودگاه مهرآباد تهران سقوط کرد و ۳۹ تن از چهل و هشت سرنشین خود را به کام مرگ کشانید. حادثه تلخی که دو روز پیش اتفاق افتاد نه تنها خانوادههای بسیاری را داغدار کرد بلکه موجب تأثر و تأسف همه هموطنانمان شد. حادثه مرگباری که اگر مسئولان ذیربط در مراحل ساخت، تکمیل تمامی مراحل و جزئیات تست پرواز، رعایت استانداردهای بینالمللی و دادن اجازه پرواز به این نوع هواپیما تمامی مسئولیت خود را به بهترین شکل و در نهایت دقت ممکن انجام میدادند شاید هیچ وقت شاهد این حادثه تلخ نمیبودیم، و اما چند نکته درباره آنتونف ۱۴۰؛
۱ ـ گر چه هنوز باید منتظر رمزگشایی جعبه سیاه هواپیما و اعلام نظر کارشناسان درباره علت سقوط این هواپیما بمانیم اما آنچه تاکنون اعلام شده از وجود نقص فنی در این هواپیما حکایت میکند.
۲ ـ خبرهای منتشر شده و تاکنون تکذیب نشده درباره این مدل هواپیما باید حساسیت مسئولان را بیشتر میکرد. سقوط یک هواپیمای آنتونف ۱۴۰ در نزدیکی اردستان در سال ۲۰۰۲ موجب کشته شدن تعدادی از کارشناسان هوافضای اوکراینی و روسی که برای افتتاح خط تولید نمونه مشابه به ایران میآمدند شد. همین خبرها به سقوط یکی دیگر از این نوع هواپیما متعلق به خطوط هوایی جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۰۵ اشاره دارد که سقوط آن در سواحل خزر به کشته شدن تمامی ۲۳ مسافر این هواپیما منجر شد. در سال ۱۳۸۷ نیز سقوط یک فروند آنتونف ۱۴۰ در منطقه شاهین شهر اصفهان جان یک استاد خلبان و چهار خلبان در حال آموزش را گرفت و بدین ترتیب تمامی سرنشینان این هواپیما نیز جان باختند.
۳ ـ این حوادث خود به اندازه کافی باید حساسیت مسئولان مربوطه را برمی انگیخت تا اولاً درباره پروژه ساخت مشترک این هواپیما با شرکت اوکراینی تجدیدنظر جدی میکردند و ثانیاً در زمینه پیوستن آنتونف ۱۴۰ به ناوگان هوایی کشورمان تأمل و دقت ویژه و فوق العاده میداشتند، نه اینکه برخی مسئولان در دولت گذشته اصرار ویژه بر ادامه این پروژه میکردند خصوصاً اینکه پیش از این توپولوفهای روسی به دلایل مختلف در کشور ما دچار حادثه میشدند و تعداد قابل توجهی از هموطنانمان در پروازهای این مدل هواپیما جان خود را از دست دادند که سرانجام پس از حوادث متعدد و جان باختن عده زیادی مسئولان بالاخره عزم خود را برای جمع آوری توپولوفهای روسی از خطوط هوایی کشورمان جزم کردند و گر چه اقدام مسئولان بسیار دیرهنگام و پس از جان باختن تعدادی از هموطنانمان بود اما تراژدی تلخ حوادث توپولوفهای روسی پس از جمع آوری از خطوط هوایی سرانجام به پایان رسید و همین تجربه باید باعث میشد که برای اضافه کردن هر نوع هواپیمای دیگری خصوصاً از نوع روسی و اوکراینی به خطوط هوایی کشورمان دقت نظر بسیار جدی تری اعمال میشد. باز هم خانه رئیس جمهور روحانی، آباد که بلافاصله پس از حادثه دلخراش سقوط آنتونف ۱۴۰ که به کشته شدن ۳۹ تن از هموطنانمان منجر شد علاوه بر دادن مأموریت ویژه به مسئولان برای پیگیری علت حادثه دستور توقف پرواز این نوع هواپیما را رأساً و سریعاً ابلاغ کرد و اگر چه مردم ایران و خصوصاً مردم مهربان و خونگرم طبس داغدار این حادثهاند و اگر چه تا این لحظه هنوز هیچ مسئولی نه استعفا داده و نه عذرخواهی کرده اما مردم امیدوارند که قصه تلخ آنتونف ۱۴۰ به ماجرا و تراژدی توپولوفهای روسی گره نخورد.
۴ ـ اما حالا مردم منتظرند که علت بروز این حادثه تلخ و این پرواز مرگبار که اگر در یکی از نقاط مسکونی تهران یعنی کمی آن طرفتر از جایی که این هواپیما به زمین خورده سقوط میکرد فاجعهای تلختر میآفرید روشن شود و چنان چه خلبان مقصر این حادثه شناخته نشد تمام کسانی که نقش و سهمی در سقوط این هواپیما داشتهاند اولاً به مردم معرفی، ثانیاً بر اساس قانون به اشد مجازات محکوم شوند.
به هر صورت عقد قرارداد با کارخانه ساخت هواپیما، تشخیص مسائل دقیق فنی، موتوری و بدنه هواپیما، سازگاری با دما و فشار و شرایط اقلیمی منطقه پروازی، قابلیتها، استانداردهای بینالمللی، فناوریهای به کار رفته، توان و ظرفیت پروازی هواپیما، انجام کامل تمامی تستهای پروازی قبل از پیوستن به ناوگان و... نکاتی بس علمی، دقیق و متخصصانه است که باید با نهایت دقت مورد توجه مسئولان قرار داشته باشد و اگر چنانچه پس از روشن شدن علت سقوط آنتونف ۱۴۰ هر مسئولی در هر ردهای در انجام مسئولیت خود درباره ساخت، آماده سازی و طی مراحل افزودن این هواپیما به ناوگان هوایی کشورمان قصوری کرده به اندازه تقصیر یا قصورش باید در مقابل کشته شدگان و خسارت دیدگان این سانحه هوایی پاسخگو باشد و به مجازات قانونی برسد. پر واضح است که جان آدمها آن قدر خصوصاً نزد مکتب اسلام عزیز، ارزشمند است که کشتن یک انسان را معادل کشتن همه انسانها میداند بنابراین هیچ کسی در هیچ مسئولیتی نباید به خود اجازه بدهد که جان حتی یک انسان را به خطر بیندازد.
۵ ـ اما نکته مهم دیگر اینکه شرکت اوکراینی که سازنده اصلی آنتونف ۱۴۰ است و با کشورمان در زمینه ساخت مشترک این هواپیما قرارداد بسته است نیز باید خود را در مقابل این حادثه تلخ سقوط آنتونف ۱۴۰ و کشته شدن ۳۹ نفر از هموطنانمان پاسخگو بداند و مسئولان کشورمان از همین حالا از طریق مذاکره و تعامل و اگر نشد از طریق طرح دعوای حقوقی پیگیر پاسخگویی شرکت اوکراینی باشند.
در مقابل روزنامههای اصلاحطلب که در موارد مشابه خواستار استعفا و یا عذرخواهی مسئولان میشدند، ترجیح دادهاند به حمایت از مدیران دولتی بپردازند. روزنامه اعتماد در یکی از مطالب خود با تیتر «هواپیما با یک موتور نیز میتوانست پرواز کند» در این باره نوشته: واکنشها به سانحه سقوط هواپیما در حوالی فرودگاه مهرآباد ادامه دارد. سانحهای که ۳۹ تن را به کام مرگ برد و ۹ نفر دیگر با مرگ روی تخت بیمارستان در جدال هستند. وزارت راه به تشریح اقدامات صورت گرفته پرداخت و تلاش برای شناسایی هویت قربانیان ادامه دارد.
رئیس سازمان هواپیمایی کشوری با تشریح جزییات جلسه کمیته بررسی سانحه هواپیمای آنتونوف ـ ۱۴۰، گفت: اشکال در یک موتور به معنای سقوط هواپیما نیست، ضمن اینکه این نوع هواپیماها در کشورهای دیگر هم وجود دارند و با استانداردهای بینالمللی در حال پرواز هستند.
جهانگیریان در خصوص اینکه آیا هواپیمای آنتونوف ـ ۱۴۰ مطابق با استانداردهای بینالمللی بوده است، گفت: از این نوع هواپیما ۱۰ فروند در کشور اوکراین و ۱۱ فروند در روسیه در حال پرواز است و در ایران هم ۸ فروند از این هواپیما وجود دارد که فقط ۴ فروند آن در حوزه غیرنظامی فعالیت میکنند.
وی با تأکید بر اینکه هواپیماها طوری طراحی شدهاند که حتی با وجود از دست دادن یک موتور به سلامت بر زمین مینشینند، گفت: همه خلبانان هم آموزش میبینند تا در زمان از دست دادن یک موتور امکان نشستن در باند هواپیما را داشته باشند، بنابراین اشکال در یک موتور به معنای سقوط هواپیما نیست.
رئیس سازمان هواپیمایی کشوری تصریح کرد: ما به دنبال دلایل دیگری هستیم که خلبان در این موقعیت نتوانسته هواپیما را به سلامت به زمین فرود آورد.
رونمایی از گفتمان اعتدال یا پاسخ قاطع رئیسجمهور
اعتماد در حمایت از سخنان دیروز رئیس جمهور در آغاز مطلبی با تیتر «یک عده به ظاهر شعار میدهند ولی بزدل سیاسیاند» نوشته: حسن روحانی روز گذشته بازهم حرفهای مهمی داشت: حرفهایی از جنس اظهارات چند ماه اخیرش که برخیشان پاسخی بود به منتقدانش. برای چندمین بار تکرار کرد که دولتش به جای آنکه اهل حرف باشد اهل عمل است و در جامعه به جای «شعار»، «شعور» باید باشد. مخاطب اصلی حرفهایش آنهایی بودند که تیم مذاکره کننده هستهای را متهم به ترسیدن و لرزیدن کرده بودند، رویهای که ماهها بود شروع شده بود اما رئیس جمهور روز گذشته به آن پاسخ داد. خطاب به آنان گفت: «هر وقت میخواهد مذاکره شود یک عده میگویند ما داریم میلرزیم. خب به جهنم! بروید یک جای گرم پیدا کنید برای خودتان. چه کار کنیم ما؟ خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده. ما چه کار کنیم؟» او اما از ترسویان نیز انتقاد داشت و آنان را بزدلان سیاسی خواند که تنها شعار میدهند. صحبتهای متفاوت روز گذشته حسن روحانی نشان از صریح بودنش داشت. صراحت کلامش در آستانه دومین سال فعالیت دولتش که از یک سال گذشته آن دفاع سختی کرد و برای سال بعد هم برنامههای ویژه دارد بیش از هر چیز دیگری به چشم آمد.
ابتکار دیگر روزنامه هوادار دولت نیز در پایین تیتر «اتمام حجت روحانی!» نوشته: مخالفتهای عجیب و غریب دلواپسان با تصمیمات دیپلماتیک روحانی، او را وادار به مواجهه کرد تا رئیس جمهور صراحت بیسابقهای را چاشنی پاسخگویی به مخالفان خود کند. روز گذشته رئیس جمهوری با بیانی رساتر و صریحتر از گذشته درباره سیاستهای خارجی دولت و به ویژه عملکرد آن در بحث هستهای سخن گفت. این موضوع نشان میدهد که حاشیهسازیها و حملات مخالفان دولت برای منتخب مردم و تیم اجراییاش در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری هر روز دارد بیشتر میشود.
داود محمدی، سردبیر شرق نیز درباره «سخنان استثنایی روحانی» نوشته: روحانی از جمله کسانی است که هم میتواند منتقدانش را غافلگیر کند و هم دوستانش را. رئیسجمهور دیروز در همایش رؤسای نمایندگیهای ایران در خارج از کشور، سخنانی درباره مذاکره هستهای و مسایل سیاسی و چالشهای اقتصادی کشور بیان کرد که مطابق اغلب موارد، حاوی نکات مهم و منطقی بود اما ادبیات بخشی از سخنرانی وی که منتقدان هستهای را مخاطب قرار داد، از جنسی بود که به تیتر رسانههای منتقد تبدیل شد و شگفتی حامیان رئیس دولت تدبیر و امید را برانگیخت. مواضع روحانی در دوره رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری و نیز کارنامه او طی یک سالی که از سکانداری قوه مجریه میگذرد، بهگونهای بوده که حتی منتقدان او نیز پی بردهاند روحانی پایمردی ویژهای در دفاع از دیدگاههای خود دارد و حاضر نیست از اجرای وعدههایی که به مردم داده عقبنشینی کند؛ هرچند در چهارچوب مشی «اعتدال» میکوشد ضمن اولویتبندی برنامههای دولت، از گشودن همزمان چند جبهه خودداری کند. گاهی نیز از اختیارات کافی برای غلبه بر موانع برخوردار نیست و در مواردی هم برخی اعضای کابینه، مایل یا قادر نیستند همپای مطالبات رئیسجمهور حرکت کنند.
در بین تحلیلگرانی که اعتماد دیدگاههای آنها را درباره سخنان رئیسجمهور مورد توجه قرار داده، ناصر ایمانی در یادداشتی با تیتر «تندی بیثمر رئیس جمهور» نوشته است: جریان منتقدین هر دولتی همیشه حضور داشته: دولت زمان جنگ منتقدان خاص خود را داشت. دولت آقای هاشمی و علی الخصوص دولت دوم ایشان هم منتقدینی داشت. دولت آقای خاتمی هم در همه هشت سال با انتقادات تندی مواجه بود و این داستان در دولت آقای احمدینژاد و روحانی هم ادامه پیدا کرد و در آینده هم همچنان ادامه خواهد داشت. همواره ما در بین منتقدین دولتها جریانها یا افرادی داشتیم که پا را از چهارچوب انصاف، مروت، منافع ملی و حتی ادبیات مودبانه فراتر گذاشتهاند.
در این نوشته سعی ندارم به تفسیر وضعیت منتقدین بپردازم. مسأله مد نظر نوع رویکرد دولتها به مسأله منتقدین و سیاستورزی در قبال آنها است. این ادبیاتی که دیروز از آقای روحانی مشاهده کردیم درشان ایشان نبود و این ادبیات بعد از شروع به کار دولت یازدهم هر از چند گاهی در لحن ایشان ظاهر میشود و این اواخر هم ادبیات آقای رئیس جمهور تندتر شده است. متاسفانه طی هفته گذشته، چه در جریان حضور آقای روحانی در شهرکرد و چه سخنرانی دیروز ادبیات ایشان به ادبیات رئیس دولت قبل نزدیک شده است. دولت جدید تنها یک سال است که بر سر کار آمده است، دولتهای قبل اگر هم تاب تحمل را از دست میدادند که این مورد در دولت آقای احمدینژاد زیاد بود، در سالهای بعدی به این روشها روی میآوردند.
اگر توجه شود در دوره آقای خاتمی از همان ماههای اول جریان تند انتقادی شروع شد، اما تقریبا در ۸ سال دولت آقای خاتمی ایشان به ندرت از ادبیات تند علیه منتقدان خود استفاده کردند. همین طور تقریبا دوران آقای هاشمی و علی الخصوص در دولت دوم ایشان رئیس جمهوری سعی میکرد با تامل و تحمل بیشتری در مقابل منتقدان رفتار کند. حداقل ادبیات ظاهری آنها محتاطانهتر و مؤدبانهتر و محترمانهتر بود. حتی از نظر سیاسی هم استفاده از این ادبیات به دولت و شخص رئیس جمهوری ضربه خواهد زد. آقای روحانی از نظر اصلاح طلبان باید کارهایی را بکند که چندان در عمل به سمت آنها نرفته است: مثل بحث خانه احزاب و گشایش سیاسی و مواردی از این دست. در مقابل آقای روحانی رقبای خود را هم تحقیر میکند. به این ترتیب در طولانی مدت آقای روحانی نه این جناح را خواهد داشت و نه آن جناح را.
در حالی که روزنامههایی مانند رسالت و جمهوری اسلامی ترجیح دادهاند، عبارت «به جهنم» رئیس جمهور را کمتر مورد توجه قرار دهند، کیهان علاوه بر استفاده از تیتر «روحانی با دعوت منتقدان به جهنم از گفتمان اعتدال رونمایی کرد!» در صفحه نخست خود، در بخشهایی از یادداشت روز خود با تیتر «از کجا به بعد نمیشود گفت به جهنم؟!» به قلم محمد ایمانی نیز نوشته است: آقای روحانی را باید فهمید. هم از آن جهت که بار سنگینی بر دوش دولت اوست و نیاز به یاری دارد؛ و هم از آن رو که برخی محاسبات استراتژیک وی در نسبت با گرگهای جهان درست از آب درنیامده است. در عین حال این درک و دریافت نیز باید در دولت پدید آید که شأن دولت پاسخگویی یا عذرآوری و اصلاح روند طی شده است نه خطابههای تبلیغاتی اهانتآمیز یا رجزخوانیهای پیش انتخاباتی.
البته اگر متلک و طعنه و اهانت به منتقدان میتوانست موجب عمل به مثقالی از تعهدات دولتمردان شود، شاید این روش توجیهپذیر بود اما اگر همین روش دولت را از وزانت و متانت بیاندازد و فقر استدلال را پیش بکشد، زیانبار است. بیانصافیهای انتخاباتی و تبلیغاتی هرچه بود گذشت. دادن آدرس اشتباه و رقابت انتخاباتی به شیوههای غیراخلاقی و بیانصافانه هرچه بود با پرونده انتخابات بایگانی شد. اما بیانصافی بزرگتر و زیانبارتر آن است که همان روش تزریق پندار و آدرس غلط به افکار عمومی را پیش ببریم و با واقعیتها لجاجت کنیم یا توپ را از زمین دشمن برداشته و به زمین خودی بیاندازیم؛ یا با حقایق کشتی بگیریم، که فرمودهاند هر کس با حق کشتی بگیرد، زمین میخورد. و خدا نکند که دولت محترم حتی پایش بلغزد چه رسد به اینکه زمین بخورد.
لحن وطن امروز در مقابل رئیس جمهور تندتر است. حسین قدیانی در ابتدای یادداشتی با تیتر «آداب و ادب حکمرانی؛ منافع ملی را بچسبید!» نوشته: به دور است، هم از ادب حکمرانی، هم از آداب حکمرانی که به جای ساختار تحریم، فیالواقع لرزه بر ساختار منافع ملی بیندازیم، مکرر در مکرر بلرزانیم نفع ملت را، مکدر کنیم ملت را، بعد فرمایش کنیم؛ «به جهنم! بروند جایی که گرم باشد، نلرزند». این آیا ادبیات دولتمردی است؟! آن وقت چطور قسم جلاله میخورند که؛ «والله بالله تالله به دوره قبل بازنمیگردیم»؟! اینکه شد همان، بلکه بدتر از آن! در یکی از موارد «بدتر از آن»، دیروز دادگاه لاهه، حکم اولیه پرونده نفتی را صادر کرد. شگفتا! براساس حکم صادره، منافع ملی چندبرابر پولی که قرار است... آری! قرار است از خلال توافق کذا نصیب گردد، متضرر میشود. بیخود که نمیلرزد منافع ملی. بیتدبیری میبیند میلرزد. این روزها اطرافیانی از خود دولت اعتدال، ناظر بر فلان سوء مدیریت و بهمان کجروی،گاه مدعی میشوند؛ به رئیسجمهور «اطلاعات غلط» داده شده! بیش از یک سال پیش، جمیع رسانههای اصولگرا از کیهان و جوان گرفته تا جهان و فارس و تسنیم مرتب «اطلاعات درست» دادند که «براساس این سند و آن مدرک و معطوف به پرونده مذکور هرگز روا نیست کلید وزارت نفت را به آقای زنگنه بدهید. این انتخاب همانا و متضرر شدن، بلکه لرزیدن منافع ملی همانا». معالاسف به جای اینکه در مواجهه با «اطلاعات درست» اولا خاضع و ثانیا عامل باشند، بر انتصاب غلط خود اصرار ورزیدند تا ما امروز شاهد این حکم اولیه دادگاه لاهه باشیم، تا ما امروز شاهد این همه خسران بر گرده منافع ملی باشیم.
شوربختانه باید مرقوم دارم اطلاعات درست اصحاب رسانه را مبنای تعویض انتخاب خود نکردند هیچ، به کرات در محکمه را، زور و شلاق را به خبرگان خبر نشان دادند، فقط چند بار به مای «وطن امروز». خب، همین چیزهاست که فرسنگها از دولتمردی به دور است، دقیقاً همین چیزهاست. این است آیا مراد از اعتدال؟! که به اعتراف خودهاشان، «اطلاعات غلط» را مبنای رفتار و گفتار کنند لیکن چشم بر «اطلاعات درست» ببندند؟! که به جای عذرخواهی بابت لرزاندن ساختار منافع ملی، متأثر از بدترین انتخاب برای یک وزارتخانه، منتقد و دلسوز و مشفق و خیرخواه خود را حواله به «جهنم» دهند، فرمایش کنند؛ «به جهنم»؟! و آن هم لابد با «زور و شلاق»؟! من اما بعید میدانم با زور و شلاق بتوان اهل قلم متعهد را که کریمانه، اطلاعات درست به دولتمردان میدهد، روانه جهنم کرد. از بزرگان دین نقل است؛ «جواب نیکی ـ در اینجا؛ اطلاعات درست ـ را با نیکی بده» نه با جهنم! حواله دادن مدافعان منافع ملی، به جهنم، انصاف باید داد که هم از ادب حکمرانی به دور است، هم از آداب دولتنشینی.
به راحتی پیش از آذرماه به توافق میرسیم
آرمان در بررسی آینده مذاکرات هستهای، سراغ سیروس ناصری سفیر سابق ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی و عضو سابق تیم مذاکرات هستهای رفته و نوشته: این عضو تیم مذاکرهکننده در زمان دبیری حسن روحانی، اکنون از آشناترین افراد به مباحث مذاکرات است. او تحلیلی که به آرمان ارائه داده است، اعتقاد دارد که تصمیم سخت را غرب باید بگیرد. تحلیل این دیپلمات باسابقه در ذیل آمده است: «سیروس ناصری، دیپلمات سابق کشورمان به تشریح وضعیت گفتوگوهای هستهای پرداخت و گفت: از این بدتر برای اوباما قابل تصور نبود. زمانی که با شعار «بله ما میتوانیم» زمام امور را در در دست گرفت، آرزو داشت مانند آبراهام لینکن یک رئیسجمهور بنام و به یادماندنی در تاریخ آمریکا بشود. خود را طرفدار اقشار آسیبپذیر آمریکا معرفی کرد و اعلام کرد با برنامههایش وضعیت آنها را تغییر اساسی خواهد داد. درعرصه خارجی نیز گفت و به دفعات تکرار کرد که آمریکایی نوین را در صحنه جهانی مطرح خواهد کرد.
این دیپلمات سابق افزود: آنچه او به دنبالش بود، تغییر چهره آمریکا از کشوری جنگطلب و زورگو به کشوری متعادل، منطقی و برابرنگر به اوضاع و احوال جهانی، بهویژه به خاورمیانه و کشورهای اسلامی بود. شاید در این نیت هم صداقت داشت و تلاشهایی هم در این باب کرد. اما آنچه او شش سال کاشت نتیجهای برای دروکردن نگذاشت. آمریکا اینک در آستانه تبلیغات انتخابات میاندورهای کنگره است. تبلیغات انتخاباتی کمکم پا میگیرد و طی هفتهها و ماههای آتی سنگینتر خواهد شد. جایگاه اوباما در این مقطع خاص که احتمال از دست دادن اکثریت سنا وجود دارد، در ضعیفترین حد ممکن است.
وضعیت به گونهای است که همحزبیهای او نیز در اظهارات پنهان و علنی از مواضع او فاصله میگیرند. دمکراتها دستاورد عمده و چشمگیری از اوباما در صحنه سیاست و اقتصاد داخلی برای عرضه و دفاع نمیبینند. این دیپلمات در ادامه افزود: مشکل بالاتر اما در صحنه خارجی است که عمده کنشگران سیاسی و نیز عموم مردم آمریکا سیاستهای او را ضعیف و شکستخورده تلقی میکنند. از بحران اوکراین و تقابل مستقیم با روسیه که بگذریم، بزرگترین خطای اوباما تأسی و دنبالهروی از سیاستهای منفعتطلبانه، قدرتمآبانه، سادهاندیشانه، یکسونگرانه و کینهتوزانه عربستان، ترکیه و قطر در خاورمیانه بزرگ بود. اوباما بهدرستی سیاست خروج نیروهای آمریکایی از عراق و افغانستان را دنبال و اجرا نمود. اما او هیچ طرح و برنامهای برای پرکردن خلأ ایجادشده نداشت. نه اینکه نمیتوانست، نمیخواست چراکه پرکردن این خلأ تنها از طریق همفکری و همکاری با ایران امکانپذیر بود. ولی او و به تبعش دستگاه حاکمیت آمریکا آماده پذیرش این واقعیت نبود. جنبشهای اسلامی نیز ابتدا او را به شوق آورد. ولی زمانیکه یمن و بحرین در معرض این بیداری قرار گرفتند با وحشت از سرایت این بیداری به عربستان سیاستهای خود را بهتدریج علیه این حرکتها سوق داد و درنهایت انحراف این جنبش به سوی سوریه و هدف قراردادن حکومت آن کشور را برگزید.
این دیپلمات در ادامه افزود: این اشتباه مهلک که در ابتدا برای اوباما و آمریکا به عنوان یک موفقیت زودرس تلقی میشد به باتلاقی منجر شد با عمق و وسعتی بیشتر از آنچه جورج بوش پسر با حمله به عراق و افغانستان برای آمریکاییها به ارمغان آورد. امروز آمریکا در منطقه دوست واقعی ندارد. عربستان به او خرده میگیرد. ترکیه او را حامی قابل اتکا نمیداند. بقیه کشورها نیز به این نتیجه رسیدهاند که روی آمریکا نمیتوانند حساب کنند. از اینسو نیز القاعده ضعیف شده جای خود را به داعش وحشتگرا و خونریز داده است. در سوریه کشتی آمریکا به گل نشسته است. در افغانستان دودستگی حاکم است. غزه هم حسب معمول زیر آتش اسرائیلیها میسوزد و آمریکا دست به دامان مصری شده که آن را دولت کودتا خوانده بود. پرتگاهی که اوباما بر لبه آن نشسته هر روز عمیقتر و هولناکتر میشود. برای اوباما و برای آمریکا دیگر راه گریزی باقی نمانده است. یا باید بساطشان را از این منطقه جمع کنند و بروند یا باید با قدرت واقعی و مسلط منطقه، یعنی ایران، کنار بیایند. اوباما و یارانش کری، هیگ و دیگران به خوبی میدانند که کلید ثبات منطقه و امنیت در منطقه در دستان ایران است. اگر میخواهند از این کلید برای گشودن گرههای سنگین منطقه استفاده کنند چارهای جز تفاهم با ایران ندارند.
مذاکرات وین از این منظر تنها تلاشی برای نیل به یک توافق جامع هستهای نیست. این مذاکرات بلکه آزمونی است برای آمریکا تا یک بار هم که شده حسننیتی از خود نشان دهد و در عمل اثبات کند که به سیاستهای خصمانه علیه ایران اسلامی پایان داده است. مسیر هم ساده و هموار است. آنچه ایران میخواهد، به حق هم میخواهد، تولید سوخت هستهای برای رفع نیازهای آتی نیروگاهی است. همان چیزی که بر اساس برنامه عمل ژنو آمریکاییها متعهد به پذیرش آن شدند. پس راهحل آسان، منطقی و شدنی است. تردیدی نیست که وضعیت فعلی برای شخص اوباما و همراهان او در دستگاه حاکم نیز یک فرصت و همزمان یک تهدید است. بدخواهان، توطئهگرایان و افراطگرایان در آمریکا که اصولاً با هرگونه توافق بین آمریکا و ایران مخالفاند با ترسیم خطوط قرمز مصنوعی و بیمنطق میخواهند مذاکرات را به بنبست بکشانند. طراح و منشأ اصلی تغذیه فکری این مجموعه نیز گروهی است که اتفاقاً در واژگان با گرده داعش همنام شدهاند چراکه تلخیص هر دو نام در زبان انگلیسی «ISIS» خوانده میشود. اگر اوباما بخواهد نقش یک رهبر واقعی را در آمریکا ایفا کند، چارهای ندارد جز اینکه این خطوط قرمز موهوم و مصنوعی را بشکند و به تیم مذاکرهکنندهاش دستور بدهد با مواضع متعادل و منعطف در دورهای بعدی مذاکرات شرکت کنند.
در واقع آمریکا باید بین یک توافق ایدهآل ولی ناشدنی و یک توافق دشوار ولی منطقی و شدنی گزینه دوم را انتخاب کند. فراموش نشود که درصورت شکست مذاکرات آمریکاییها سلاح موثر دیگری برای تهدید ایران ندارند، چون پیشتر گلولههای خود را خالی کردهاند. این ایران است که هنوز کارتهای متعدد برای سخت کردن شرایط چه در بحث هستهای و چه موضوعات منطقهای دارد و آنها را برای روزهای بحرانی و تقابل ناخواسته ذخیره کرده است. اما اگر تعامل جای خود را به تقابل بدهد، ولو نامحتمل، چنین تقابلی نیز تداوم نخواهد داشت. البته این وضعیت برای هر دو طرف خساراتی خواهد داشت. ولی این آمریکاست که پس از مدتی کوتاه ناگزیر خواهد شد در شرایط دشوارتری به مذاکره بازگردد و امتیازات بیشتری بدهد. این را یک محاسبه ساده از گزینههای دو طرف در وضعیت تقابل بهسادگی نشان میدهد. ایران با حسننیت وارد وادی مذاکره شده، تاکنون نیز به تعهدات خود کاملا پایبند بوده و مواضع و خواستههایش را نیز منطبق با برنامه عمل ژنو مطرح کرده است. اما پرونده آمریکا تا این زمان چندان شفاف نیست. اگر آمریکا در این مقطع استثنایی و بلکه تاریخی نیت سوء نداشته باشد بهراحتی میتواند قبل از پایان دوره تمدید موضوع هستهای با ایران به تفاهم برسد. سیروس ناصری، عضو پیشین تیم هستهای کشورمان درمورد مذاکرات هستهای و نقش آمریکا همچنین افزود: اما اگر مانند گذشتهها، آمریکا فرصتسوزی کند و مذاکرات را به بنبست بکشاند، تنها و تنها خود و دوستانش را در معرض سقوط از پرتگاه فعلی قرار خواهد داد.