سفر رئیسجمهور به نیویورک، همچنان اصلیترین موضوع روزنامههاست. در حالی که اخبار متفاوتی از احتمال دیدار رؤسایجمهور ایران و آمریکا وجود دارد، کیهان همچنان هشدار میدهد، دشمنی امریکا و جنگ ادامه دارد. دیدار روحانی با کامرون هم با حساسیت پیگیری شده است. روزنامهها نگاههای متفاوتی به آغاز حملات ائتلاف به خاک سوریه دارند. نقش احمدینژاد در بازگشت اصولگرایان به قدرت، دیگر موضوع مهم امروز است.
مورد عجیب روحانی
- کامرون
دنیای اقتصاد دیدار روحانی و کامرون را «دیدار تاریخی با انگلیسیها» نامیده و نوشته است: طی دو سالی که حسن روحانی به عنوان رئیسجمهوری ایران انتخاب شده است، هر ساله نشست مجمع عمومی سازمان ملل با یک تحول تاریخی همراه است. سال گذشته تماس تلفنی باراک اوباما با روحانی در واپسین ساعات حضور او در نیویورک اتفاق افتاد و امسال نیز دیدار تاریخی دیوید کامرون با رئیسجمهور ایران.
حسن روحانی و دیوید کامرون قرار است امروز یا فردا در نیویورک دیدار کنند تا «نخستین دیدار میان عالیرتبهترین مقامات اجرایی ایران و بریتانیا پس از انقلاب اسلامی ایران» رقم بخورد. ناظران سیاسی این رویداد را آغاز تحولی مهم در روابط دیپلماتیک ایران و بریتانیا میدانند. روز گذشته، دفتر دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا اعلام کرد که او در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک با رئیسجمهور ایران دیدار و گفتوگو خواهد کرد.
علی بیگدلی در یادداشتی در آرمان از «فرصت طلایی» نیویورک سخن گفته و نوشته است: سیاست خارجی انگلیس یک سیاست دوضلعی است که یک ضلع آن آمریکا و ضلع دیگر آن اتحادیه اروپاست و اگر قرار است دیداری بین نخستوزیر انگلیس و رئیسجمهور ایران صورت بگیرد، قطعا این دیدار با هماهنگی اتحادیه اروپایی و آمریکا صورت خواهد گرفت و از این منظر، چنین دیداری اهمیت فوقالعادهای در سیاست خارجی ایران دارد و تاثیر مثبتی بر فضای مذاکرات خواهد گذاشت و روابط ایران و کشورهای غربی را به سمت بهبودی حرکت میدهد. در واقع هر دیداری که با کشورهای قدرتمند در سازمان ملل متحد انجام شود میتواند بخشی از تحریمهای اعمال شده علیه ایران را بردارد.
دیدار با فرانسه و انگلستان هم جزو همین دیدارهایی است که بدون شک میتواند فضای روابط خارجی ایران را تغییر دهد. سیاستمداران و دیپلماتهای کشورهای اروپایی وقتی برای مذاکره با کشوری اعلام آمادگی میکنند معمولا این کار را با مطالعات زیاد انجام میدهند و از این دیدارها اهداف خاصی را دنبال میکنند. با توجه به گذشته سیاست خارجی ایران و سابقهای که در تنش و اختلاف با بیشتر این کشورها وجود داشته، باید این ملاقاتها را به فال نیک بگیریم و سعی کنیم از فرصت به دست آمده بیشترین بهره را ببریم.
از یک سو با توجه به روابط سنتی ایران با اروپا این گشایش در ارتباط با اتحادیه اروپا میتواند زمینهساز روابطی گسترده و عمیق باشد و از سویی دیگر با توجه به در پیش بودن انتخابات کنگره در ایالات متحده و در اکثریت قرار داشتن دموکراتها در مجلس سنا، اوباما نیز از رفتاری که موجب تنش زدایی و سنگینتر شدن سبد رأی حزب خود در انتخابات شود استقبال میکند به خصوص در زمانی که به نظر میرسد او هر روز با افت محبوبیت مواجه میشود و نیاز به عمل به وعدههای سیاست خارجی را بیش از هر زمانی احساس میکند. از سویی دیگر این خبر نیز به گوش میرسد که کشورهای ۱+ ۵ در سطح سران برای بررسی پرونده هستهای ایران جلسهای تشکیل دهند. اگر این اتفاق بیفتد، در واقع جلسه سطح بالایی تشکیل میشود که نمونههای مشابه آن بسیار نادر بوده و اهمیت استراتژیک ایران را به جهانیان نشان میدهد. آنچه مهم است اینکه رئیسجمهور دیپلمات بتواند از همه فرصتهای به دست آمده در نیویورک بیشترین بهره را ببرد.
صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران نیز در شرق درباره «مورد عجیب روحانی ـ کامرون» نوشته است: هر طور که به دیدار روحانی با نخستوزیر انگلستان بنگریم، از این واقعیت نمیتوان گریخت که این دیدار، بیتردید، ملاقاتی تاریخی خواهد بود. برای نخستینبار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رئیسجمهور ایران با نخستوزیر انگلستان دیدار میکنند. شواهد و قراین موجود، حکایت از آن دارند که دیدار دارای اهمیت بالایی است. هر دو طرف بر ضرورت حل مساله هستهای ایران تأکید دارند. هر دو طرف روی اهمیت مبارزه با جریانات خشونتگرای مذهبی در منطقه از جمله داعش و نقش مستقیم و غیرمستقیم ایران در این مبارزه متفقالقول هستند و به احتمال خیلی زیاد، هر دوطرف برای بازگشایی کامل سفارت طرفین در خاک یکدیگر نقطهنظرات مثبتی ارایه خواهند داد. جزییات مذاکرات و تماسهای میان دو کشور البته که دارای اهمیت است اما مهمتر از مفاد مذاکرات میان روحانی و «کامرون»، تبعات سیاسی این دیدار تاریخی است. واقعیت این است که میان «واشنگتن» و «لندن»، انسجام سیاسی عمیقی وجود دارد. این انسجام بهلحاظ تاریخی همواره میان آن دو کشور بوده و از فردای جنگ جهانی دوم، جدای از ابعاد تاریخی، یک بعد سیاسی بینالمللی مستحکم پیدا کرده است.
در واقع، کمتر موردی را میتوان ظرف ۷۰سال اخیر به یاد آورد که «واشنگتن» و «لندن»، پیرامون موضوعی بینالمللی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. مهم هم نبوده که در انگلستان محافظهکاران بر سر قدرت بودند یا حزب کارگر یا در «کاخسفید»، جمهوریخواهان ساکن بودهاند یا دموکراتها. هر دو کشور نیز به یک اندازه با کشور ثالث در دشمنی بودهاند و هردو به یک اندازه با کشور سوم، دوستی و مراوده داشتهاند. مخالفت با صدام و حمله به عراق، مخالفت با دخالت نظامی در سوریه علیه «بشار اسد»، همراهینکردن با «تلآویو» در عملیات نظامی علیه فلسطینیها در «غزه»، ایستادگی علیه روسیه در اوکراین و موضعگیری اخیر علیه «داعش» و موارد مهم بینالمللی دیگر، نمونههایی از آن است. این قاعده کلی درخصوص ایران هم ساری و جاری است. بگذارید صورتمساله را به شکل دیگری تعریف کنیم. اگر زمینههای توافق تهران و واشنگتن فراهم نشده بود، در عمل، غیرممکن میشد که بلندپایهترین مقام کشور انگلستان با رئیسجمهور ایران دیدار و گفتوگو میکرد. البته، ممکن است برخی از مخالفان تنشزدایی ایران و ایالاتمتحده، ما را متهم کنند که به ملاقات نخستوزیر انگلستان و رئیسجمهور ایران، بیش از حد، خوشبین شدهایم. آنان تلاش خواهند کرد تا هرطور شده بر موانع ملاقات احتمالی «اوباما» و روحانی بیفزایند.. اما مساله، نه ذوقزدگی است نه باور به این مساله که تنشزدایی با آمریکا همه مشکلات ما را یکشبه حل خواهد کرد.
از قضا هستند، بسیاری کشورهای دیگر که روابط حتی صمیمانهای هم با ایالات متحده دارند، ولی مشکلات و مسایلشان حل نشده است. نه؛ برای حل مشکلات و مسایلمان نیازمند بهکارگیری دانش، تجربه، خرد جمعی و بالاتر از همه تعقل هستیم. سخن این نیست که تنشزدایی با آمریکا کدام مشکل ما را برطرف میکند، بلکه سوال اساسی آن است که اصرار بر تداوم تنش با «کاخسفید»، چه کمکی به حلوفصل مسایل ایران میکند؟
به هر حال، ملاقات «دیوید کامرون» و حسن روحانی به معنای سبزشدن چراغ مناسبات تهران و واشنگتن نیز خواهد بود. از شکفتن یک گل، البته که بهار نمیشود اما شکفتن یک گل، دستکم طلیعه پایان زمستان روابط میتواند باشد. اگر تا این حد هم خوشبینانه نخواسته باشیم به موضوع نگاه کنیم، پیام ملاقات این دو مسئول ارشد دو کشور، تقویت احتمال دیدار اوباما و روحانی است. هرچند، برای وقوع چنین دیداری، نباید از تاثیرگذاری متغیرهای دیگر هم غافل ماند.
کیهان: جنگ تمام نشده!
ابتکار در مطلبی با تیتر «حاشیهای بر یک دیدار احتمالی» نوشته است: قبل از جلسات و مذاکرات مهمی مانند مذاکرات ایران و شش قدرت بزرگ یا جلسات مجمع عمومی سازمان ملل، که بیشتر سران کشورهای جهان در آن شرکت دارند، عموما تنشهای بین کشورها و اختلافات آنها موضوع داغی است که بیشتر نظرها را به سوی خود جلب میکند.
رسانهها بیش از هر چیز از آرزوها و احتمالاتِ موجود سخن میگویند؛ حساسیتها به قدری افزایش مییابد که کوچکترین برخورد، حتی در حد گذشتنِ دو سیاستمدار از کنار یکدیگر، میتواند خبر اول بسیاری از رسانههای جهان شود.
به طور مثال شرکت کنندگان در مجمع عمومی سازمان ملل دستور کاری از پیش تعیین شده دارند که بر طبق آن عمل میکنند، اما حوادث، اتفاقات و تمایلاتِ دیگرِ حضار میتواند اتفاقات جدیدی را رقم بزند.
رسانهها در حین برگزاری چنین نشستهایی، بیشتر از خواستها و مطالباتِ خود میگویند و اتفاقاتی را پیش بینی میکنند، که شاید در تاریخ هیچگاه رخ ندهند.
دیدار دو جانبه دکتر ظریف و جان کری، برای اولین بار در ۳۶سال گذشته، در نشست قبلی سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل و در حاشیه برگزاری مذاکرات ایران و شش قدرت جهانی باعث از سر گیری شکل تازهای از روابط و گشایشی در مسئله هستهای ایران شد. در این دور از نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل، که در کنار آن ایران و قدرتهای جهانی در حال گفتوگو مذاکرهاند، ایران در کانون توجهات گرفته است و احتمالات و گمانه زنیهای بسیاری آن مطرح میشود.
برخی از رسانهها و منابع خبری و تحلیلی از ماهها پیش احتمال دیدار رئیس جمهور کشورمان و باراک اوباما را دادهاند و به دنبال اخباری در این رابطه هستند.
بطور مثال در چند هفته ختم شده به این مذاکرات، اولین سوال بیشتر رسانههای از روسای جمهور دو کشور و مقامات مرتبط با موضوع در مورد دیدار دکتر روحانی و آقای اوباما میباشد.
اینکه احتمالش وجود داشته باشد که رابطهای برقرار شود یا خیر، به نظر میرسد احتمالش کمتر است که از سوی تیم شرکت کننده جمهوری اسلامی ایران باشد و حتی اگر درخواستی برای این دیدار از سوی امریکا بیان شود احتمالاً به دلیل بیثباتی امریکاییها در مواضع، نظر طرف ایران احتمالا مثبت نیست.
اما موضوع جدیدی که در حال بیان و شکل گیری میباشد دیدار سران کشورهای مذاکره کننده است که به طور غیر ارادی و غیر مستقیم احتمالاًباعث اولین دیدار روسای جمهور ایران وامریکا بعد از ۳۶ سال میباشد. با استناد به صحبتهای رئیس جمهور ایران قبل از سفر به نیویورک و در چند ماه اخیر در مورد در دست گیری مستقیم مذاکرات توسط خود برگزاری این جلسه را میتوان محتملتر دانست. راه حلی که میتواند دلیلی قابل توجیه برای دیدار بین روسای جمهور دو کشور نیز باشد، که با انجام آن میتوان امیدواری بیشتری برای سرانجام مذاکرات هستهای داشت.
این در حالی است که کیهان در پایان یادداشت روز خود با تیتر «جنگ تمام نشده!» نوشته: جبهه استکبار جهانی، در پی آن است که از هر راه ممکنی، ایران مقتدر و انقلابی را به زانو درآورد و به مردم جهان نشان بدهد که بدون آنها نمیتوان زنده بود! دشمن گرچه این آرزوی خام را به گور خواهد برد اما برای تحقق آن دست به هر تلاشی زده و میزند. آنها که در روزگاری نه چندان دور با تحمیل قراردادها و توافقنامههای ننگین بر حاکمان زبون وقت، امتیازات شگفتانگیز و محیرالعقولی همچون نفت شمال، تنباکو، شیلات، راهآهن و... را بدست آورده بودند، امروز هم عرصه کارزار را از میدان جنگ و جهاد و آتش و خون به عرصه دیپلماسی و اقتصاد کشاندهاند و مذبوحانه میکوشند آنچه را که در میدان نبرد بدست نیاوردند در این آوردگاه تازه بدست بیاورند و هنوز سودای قراردادها و توافقنامههای استعماری قرنهای ۱۸ و ۱۹ میلادی را در سر دارند!
یکی از مهمترین جلوههای این نبرد سنگین و این کارزار سخت، تلاش چند ساله جبهه اسکتبار به سرکردگی آمریکاست که با هدف ظاهری توقف برنامههای هستهای کشورمان و در اصل با نیت شوم توقف قطار پرشتاب انقلاب اسلامی صورت میگیرد. انواع ترفندهای بکار رفته در این مدت و مقاومت جانانه مردم ونظام اسلامی، حاکی از جدی بودن این نبردهاست و اگر جنگ تحمیلی هشت سال به طول انجامید، نبرد هستهای اکنون از دوازدهمین سال خود هم گذشته است! در همه این مدت طولانی، سختترین فشارهای سیاسی و اقتصادی به ملت ایران تحمیل شد.
اگر در طول جنگ دشمن به بمباران شهرها دست میزد، امروز به تحریم شهروندان دست زده است. اگر در آن روزگار به بمباران شیمیایی دست میزد، امروز تحریم دارویی و قطعات هواپیما را به مردم ما تحمیل میکند و اگر آن روز جلوی فروش ابتداییترین امکانات به کشورمان را گرفته بودند، امروز هم، تحریم بانکی و پولی و مبادلاتی، همان راه را دنبال میکنند. اما جهانیان دیدند که حاصل دشمن از تحمیل آن همه جنایت، چیزی نشد و ملت ایران استوار و نستوه، پای بر جا باقیاند و سودای فتح یک هفتهای ایران! با سوداگر آن به زیر خاک فرو رفت اما آوازه ملت ایران، عالمگیر شد. اگر آن روز رهبریهای داهیانه امام عزیز عظیمالشان، چراغ راه مبارزه بود، امروز هم خلف صالح او با درایت و نگاه ملکوتی به رهبری امت ایستاده است و ملت را به مقاومت و پایمردی دعوت میکند و به دولت فرمان جهاد فرهنگی و اقتصاد مقاومتی میدهد.
میبینیم که همه چیز و همه شرایط شبیه ۸ سال دفاع مقدس است. و تصور اینکه آن روزگاران گذشته و دشمن از دشمنی کینه دست برداشته، خیال خامی بیش نیست و همین را هم از امام داریم آنجا که فرمود: «من مجددا به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولان عرض میکنم، چه در جنگ و چه در صلح، بزرگترین سادهاندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران، خصوصا آمریکا و شوروی، از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند. لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت آمریکا کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی- صلیالله علیه و آله و سلم- موج زند».
جاده احمدینژاد ـ اصولگرایان: بازسازی یا تخریب کامل
اعتماد درباره نوع روابط اصولگرایان و احمدینژاد در مسیر انتخابات مجلس نوشته: دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد. اصولگرایان پس از آنکه راهشان را از احمدینژاد جدا کردند دیگر دوران خوشی به خود ندیدند. آنها نه تنها در انتخابات گذشته ریاست جمهوری که تا چندین دوره بعد هم باید پاسخ دهند که چرا از احمدینژاد حمایت کردند؟ حتی اگر هر روز در تمام رسانهها بر طبل اختلاف نظر با احمدینژاد بکوبند باز هم در برابر این پرسش رأی دهندگان سر به زیر خواهند افکند و مسیر حرف را تغییر میدهند. به همین دلیل هم از همین حالامی گویند ائتلاف با احمدینژاد برای مجلس محال است. گویی امروز کارت دعوت دیدار با احمدینژاد در جیبشان است و این رئیس دولت نهم و دهم است که از آنها خواسته بیایند و ائتلاف کنند.
آنها اگرچه گمان میبردند پیروزی احمدینژاد به دلیل حمایت خودشان شکل گرفته اما از همان ابتدا این احمدینژاد بود که تأکید داشت بین خودش و مردم هیچ گروه، حزب و تشکیلاتی واسطه نبوده و او ردای نوکری مردم را از خود آنها گرفته است. اما چراغانی پیروزی و سور منتخب شدن را اصولگرایان انجام دادند غافل از آنکه این احمدینژاد چند سال بعد بلای جانشان میشود که شد.
این روزها هم در حالی که همه آنها مطمئن هستند احمدینژاد برای انتخابات مجلس برنامه دارد اما به اتفاق احتمال اجماع و توافق با او را بسیار بعید میدانند. آنها یک بار در انتخابات ریاست جمهوری نتیجه رأی مردم را دیدند و میدانند اگر کمترین تشابهی به ادامه راه احمدینژاد داشته باشند با دست رد رأی دهندگان مواجه میشوند. از سوی دیگر احمدی نژادیها معتقدند او هیچ برنامهای برای بازگشت به قدرت ندارد اما اگر بخواهد بیاید امروز رأی بیشتری از گذشته دارد! اصولگرایان امروز در حالی میگویند از احمدینژاد عبور کردهاند که او عملاچندسالی میشود که آنها را پشت سر گذاشته و دیگر در معادلاتش نقشی برایشان قایل نیست.
در ادامه اظهارنظرهای اصولگرایان در رد ائتلاف با احمدینژاد و جایگاه سیاسی او روز گذشته حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اعلام کرد که که امکان ائتلاف مجدد اصولگرایان با احمدینژاد وجود ندارد: «با وجود سخنان منتشر شده اخیر آقای احمدینژاد باز هم بعید میدانم که او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ کاندیدا شود».
این فعال سیاسی اصولگرا افزود: با این حال این احتمال وجود دارد که طرفداران احمدینژاد در رابطه با مجلس فعالیت خاصی را شروع کرده باشند. اما تحلیلهایی که درباره آقای احمدینژاد مطرح میشود، خیلی با واقعیت منطبق نیست و بیشتر حرکتی در جهت تراشیدن رقیب جدید در انتخابات است.
ترقی در پاسخ به پرسشی در مورد امکان ائتلاف مجدد احمدینژاد و اصولگرایان گفت: اصولگرایان دیگر کاری با احمدینژاد ندارند و البته ارتباطی هم با ایشان ندارند، در واقع طیف اصولگرا از احمدینژاد عبور کردهاند.
اما عبدالرضا داوری، رسانهایترین چهره حامی احمدینژاد که از هر فرصتی برای ابراز وفاداری به او استفاده میکند دیروز در گفتوگو با آریا تأکید کرد: در روزهای اخیر برخی از رسانهها و روزنامههای اصلاح طلب درباره فعالیتهای آقای احمدینژاد و جریانهای نزدیک به ایشان جوسازیهایی داشتهاند درحالی که آقای احمدینژاد هیچ برنامهای برای فعالیت سیاسی در هیچ سطحی از سطوح قدرت ندارد.
وی افزود: آقای احمدینژاد برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده هیچ برنامهای ندارد ایشان اهداف و برنامه خود را به راه اندازی دانشگاه ایرانیان معطوف کرده است هرچند که این دانشگاه هم ازسوی دولت جدید به چالش کشیده شده است.
این فعال سیاسی ادامه داد: آنچه در فضای سیاسی و رسانهای کشور مطرح میشود بیشتر ناشی از خبرسازی و جریان سازی کسانی است که تلاش میکنند برای دولت فعلی رقیب تراشی کنند. بنده معتقدم اگر آقای احمدینژاد برای بازگشت به قدرت تصمیم بگیرد به دلیل پایگاه وسیع اجتماعی که دارد هیچ کدام از جریانهای سیاسی کشور توانایی رقابت با ایشان را ندارند.
وی خاطرنشان ساخت: درحال حاضر نظرسنجیها نشان میدهد به خاطر ضعف عملکرد ضعیف دولت یازدهم اقبال آقای احمدینژاد به مراتب بیشتر از گذشته شده است اما با وجود این محبوبیت، ایشان هیچ تصور سیاسی برای بازگشت خودشان قایل نیستند.
او اگرچه اعلام میکند هیچ برنامهای برای بازگشت به قدرت وجود ندارد اما از نظرسنجیهایی میگوید که در پی ارزیابی جایگاه اجتماعی احمدینژاد است. داوری به این سؤال پاسخ نمیدهد که اگر عزمی برای ورود به قدرت نیست انجام نظرسنجیهای معطوف به قدرت با چه توجیهی صورت میگیرد؟
با توجه به حرف و حدیثهایی که این روزها درباره بازگشت احمدینژاد به عرصه رقابت سیاسی گفته و شنیده میشود، میتوان گفت که احمدی نژادیها برای «در متن قدرت» بودن، بیطرح و برنامه نیستند که اگر برنامهای نمیداشتند، حلقه اول احمدی نژادیها قبای سیاست ورزی و بازیگری سیاسی را از تن درمیآوردند و زندگی دیگری را برای خود انتخاب میکردند. اما کادرسازی تشکیلاتی، جذب نیروی انسانی جدید، تقویت فعالیت رسانهای، مذاکره با برخی چهرههای مدیریتی و سیاسی در شهرستانها، برگزاری جلسات منظم و مستمر و... نشان از آن دارد که نه تنها محمود احمدینژاد که احمدی نژادیها از وضعیت فعلی خود راضی نیستند و دلشان برای صندلیهایی که تا یک سال پیش روی آنها مینشستند و تصمیم میگرفتند، تنگ شده است و بر این اساس میخواهند از حاشیه سیاسی به متن سیاست بازگردند.
مواضع متفاوت روزنامهها در قبال حمله آمریکا به خاک سوریه
کیهان برای اشاره به حملات همپیمانان آمریکا به خاک سوریه از دو عبارت «تجاوز آمریکا به خاک سوریه کلید خورد» و «حمله به داعش یا مقابله با دولت دمشق؟!» برای تیتر نخست خود استفاده کند.
جوان روزنامه نزدیک به سپاه نیز در مطلبی با تیتر «کشتار غیرنظامیان در شبیخون امریکا به ردپای داعش» در این باره نوشته است: سرانجام ائتلاف بینالمللی به رهبری امریکا مواضع تروریستهای داعش را در سوریه مورد هدف قرار داد. هرچند این حملات بدون مجوز دولت سوریه انجام شد اما پنتاگون اعلام کرد که دمشق را در جریان حمله به داعش قرار داده است. گزارشهای میدانی میگویند که امریکاییها مناطقی را هدف قرار دادند که داعش پیشتر آنها را تخلیه کرده بود.
سرانجام ائتلاف بینالمللی به رهبری امریکا مواضع تروریستهای داعش را در سوریه مورد هدف قرار داد. هرچند این حملات بدون مجوز دولت سوریه انجام شد اما پنتاگون اعلام کرد که دمشق را در جریان حمله به داعش قرار داده است. گزارشهای میدانی میگویند که امریکاییها مناطقی را هدف قرار دادند که داعش پیشتر آنها را تخلیه کرده بود.
ائتلاف عربی و غربی که در هفتههای گذشته خود را برای مقابله با گروه تروریستی دولت اسلامی داعش آماده میکردند، در نهایت بامداد روز سه شنبه مواضع این گروه تروریستی را در سوریه مورد هدف قرار دادند. بر خلاف گزارشهای رسمی، بخش قابل توجهی از تلفات شامل غیرنظامیان بوده است.
بر خلاف گفته مقامات امریکایی که همه اعضای ائتلاف در این حملات شرکت میکنند تنها چند کشور عربی حوزه خلیج فارس جنگندههای امریکایی را در این حملات یاری کردند. وزارت دفاع امریکا روز سه شنبه از حمله هوایی ارتش این کشور به مواضع داعش در خاک سوریه خبر داد، این اولین مداخله مستقیم نظامی امریکا در سوریه از زمان آغاز بحران این کشور به شمار میآید.
این در حالی است که محمد شریعتی دهاقان در مطلبی با تیتر «حمله راضی کننده برای سوریه» برای اعتماد در این باره نوشته است: پیش از این امریکا تأکید کرده بود که مبارزه با داعش در عراق کامل نیست مگر اینکه مقر اصلی داعش در سوریه نیز هدف بمباران قرار گیرد و داعش هم در موصل پس از اینکه احتمال داد حملات هوایی امریکا در حال قوت گرفتن است پایگاههای آموزشی خود را از مکانهای مشخص به داخل شهرها آورد اما در سوریه شرایط متفاوت است، به ویژه پایگاه طبقه که به تازگی به دست داعش افتاده بود قابل انتقال به به داخل شهرها نبود. از سوی دیگر در حمله به مقرهای داعش در سوریه به جز امریکا، اردن، عربستان، امارات، بحرین و قطر نیز شرکت کردند که حدود ۲۰ نقطه از مقرهای داعش را در سوریه هدف قرار دادند.
نکته قابل توجه در این حمله این بود که تنها مراکز مربوط به داعش مورد هدف قرار نگرفت بلکه مقرهای دیگر گروههای تروریستی همچون جبهه «نصرت» و نیز گروه تروریستی نوپای خراسان که از دید امریکا تهدیدی علیه این کشور به حساب میآمدند هدف حمله بودند. نکته مهم اینکه این نگرانی وجود دارد که امریکاییها به بهانه مبارزه با داعش، متعرض به خود نظام سوریه شوند، اما حمله روز گذشته تنها در چارچوب حمله به مخالفان دولت سوریه بود. اگرچه هنوز به دلیل نبود خبرنگار در این مناطق امکان ارزیابی دقیق شرایط وجود ندارد و باید منتظر بود که برآیند خسارتها چیست و در کجا بیشترین ضربه به داعش وارد شده است. نکته مهم دیگر در این حملات واکنش حاکمیت سوریه است که در مجموع مقامات سوری از این حمله راضی هستند و اعلام کردهاند امریکا غیر مستقیم از طریق عراق انجام این حمله را اطلاع داده بود و از نظر مقامهای سوری همین اطلاع دادن کافی به نظر میآید. حتی خبرگزاری سوریه نیز به نقل از بشار اسد نوشته که در مبارزه با داعش حاضر است همکاری کند. ولی امریکاییها هماهنگی مستقیم را نفی کردهاند و همین اطلاع رسانی را از طریق عراق کافی دانستند.
در شرایط کنونی معمولا گفته میشود حملههای هوایی به تنهایی شاید خیلی موثر نباشد اما باید منتظر بود و دید که این حملات چه پیامدی بر جای میگذارد. این حملات به سه صورت انجام شده نخست از طریق هواپیماهای اف ۱۶، ۱۸ و ۲۲ هواپیماهای بدون سرنشین و موشکهای امریکایی که به وسیله ناوهای مستقر در مدیترانه به سمت مواضع داعش در سوریه پرتاب شده که باید منتظر تاثیر آن نیز بود.
با این وجود موضوع حمله به سوریه پیچیدگی خاص خودش را دارد. حمله به داعش در عراق از منظر حقوق بینالملل کاملاقابل توجیه و روشن بود و حکومت مرکزی به شکل رسمی در خواست کرد که پشتیبانی هوایی از نیروهای عراقی انجام دهد و از نظر زمینی نیز نیروهای عراقی مسئولیت پیشروی در مواضع داعش را بر عهده گرفتند. ولی در مورد سوریه مبارزه با داعش و گروههایی مانند آن به این ترتیب امکانش نیست.
ما در سوریه شاهد حملات داعش به مناطق کردنشین هستیم به گونهای که در یک روز ۱۵۰ هزار نفر مجبور به مهاجرت شدند و وضع را به شدت وخیم کرد. روسیه هم اعلام کرده بود که حمله امریکا بدون موافقت شورای امنیت باید حملات با هماهنگی دولت سوریه انجام پذیرد.
اما امریکا این هماهنگی را انجام نداد ولی تصمیمی میانه را اتخاذ کرد و کاری بین اطلاع رسانی و هماهنگی را انجام داد و خودش به طور مستقیم به دولت سوریه آگاهی نداد اما دست دولت عراق را که رابطه نزدیکی با دولت سوریه دارد را نیز باز گذاشت که این حمله را به دولت سوریه اطلاع دهد و دولت سوریه نیز اعلام رضایت نسبی از این اقدام صورت داد.